چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۳

تجربه ای چهل ساله از لیبرالیزاسیون دولتی (۹)

مهاجمان صندوق گمشده ی سینمای غرب و تقابل با کتب الهی

چهل سال لیبرالیزاسیون دولتی 9

سینماپرس: م. شاه حسینی/ صنعت سینمای غرب در تقابل و مواجهه ی خود با ایمان به وجود کتاب الهی اقدام به پوشاندن ماهیت وجودی این کتاب های آسمانی به عنوان مکتوباتی می نماید که تعالی انسان را رقم زده و رُشد آدمی را پیگیری می کند و در مقابل سعی می کند تا وجهه ای نیروزا از پوسته و ظاهر این کتُب مقدس ارائه داده و مخاطبان سینمایی را به وادی معنویت مُدرن بکشاند و ایشان را به صرف نظر از عمل به مضامین و دستورات الهی مکتوب در کُتب الهی وا دارد.

همان گونه که نخست در مطلبی باعنوان ماجرای زایش لیبرالیسم و سورپرایز قرن بیستم به استحضار رسید، لیبرالیسم (Liberalism) روشی است که مبتنی بر آن، فرد در انجام امور خود از آزادی مطلق برخوردار بوده و با اعتقاد کامل نسبت به مباح بودن تمامی امور و شئون زندگی، رویکرد خود را مبتنی بر اباحه  گری تنظیم می نماید و در این مسیر هیچ امر و نهی را در زندگی برنمی تابد و هیچ واجب و حرامی را مشروع نمی انگارد، موضوعی که در برون ریز خود با اصول و مقدمات فکری ویژه و مبانی شاخصی شناخته می شود که شاید اصلی ترین و مهم ترین آن را بتوان فردگرایی (Individualism) و اصالت بخشیدن به فرد دانست، موضوعی که ابتدا در مطلبی با عنوان ترویج فردگرایی در نظام لیبرالیسم با سوپراستارهای هالیوودی، سعی شد تا برخی از جوانب این تفکر معین گردیده و مشخص شود که مبتنی بر نظریه فردگرایی، فعل و انفعال‌هایی که میان انسان‌ها صورت می‌گیرد، از ماهیتی واقعی برخوردار نبوده و شکل گیری جوامع و اجتماعات انسانی، مرکب واقعی محسوب نمی شود. سپس طی مطلبی دیگر با عنوان فردگرایی اخلاقی در عصر کازابلانکا، مختصری به شرح کارکرد اصلی اصالت فرد در تقابل با ارزش های اجتماعی و حذف دین از بستر جامعه پرداخته و نحوه ی خلاصی فردگرایان از انحطاط مطلق اجتماعی، با طرح موضوع فردگرایی اخلاقی (Moral Individualism) و همبستگی ارگانیکی (Organic Solidarity) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و تا حدودی معین گردید که در تفکر لیبرال، چگونه فرد بر مسندی طاغوتی نشسته و ادعای خدایی می نماید و منفعت خویش را بر مصلحت وحیانی جامعه بشری رجحان  می بخشد. پس از آن بود که در مطلبی با عنوان امانیسم یا تئیسم؛ مساله این است! به خاستگاه زایش فردگرایی در نظامات لیبرال پرداخته شد و ضمن معرفی تفکر بشر محور (Humanism) به عنوان بُن مایه ی اساسی تمامی مکاتب و نظامات اجتماعی غرب که در صورت کلی خود مجموع نظامات جمع گرای سوسیالیستی و همچنین نظامات فردگرای لیبرال را دربرمی گیرد، چنین بیان گردید که در تفکر اُمانیستی، انسان محور تمامی ارزش‌های مطرح در عالم قرار گرفته و مبتنی بر این نگرش، تنها اراده و خواست بَشریت است که در جهان از اصالت برخوردار می باشد، امری که موجب می شود تا تفکر بشر محور در تقابل مستقیم و عینی با تفکر خدا محور (Theism) درآید و انسان را به برهوتی ظلمانی بکشاند. سپس در مطلبی با عنوان هالیوود و حقنه ی شَک در باورهای خدامحور، به حربه ی نظام تمدنی غرب برای مشروعیت بخشیدن به تفکر بشر محور در تقابل با رویکرد خدا محور اشاره شد و بیان گردید که متفکران الحادی غرب، چگونه اقدام به حذف باورهای قلبی که به عنوان متعلقات ایمان در تفکر خدا مَدار و بر بستر ادیان متفاوت موضوعیت داشت، تقابل جدی رویکرد بَشر محور با تفکر خدا محور را عیان ساخت و به انکار وجود هر موجود مجردی در عالم مبادرت نمود. سپس در مطلبی با عنوان هالیوود و تزریق معنویت مُدرن بر بستر تفکر اُمانیسم، به بررسی جنبه های مواجهه ی نظام لیبرالیسم با اصلی ترین و مهم ترین عرصه ی تمایز میان تفکر خدا محور و تفکر بشر محور در موضوعی با عنوان ایمان به وجود عالم غیب پرداخته شد و پس از آن در مطلبی با عنوان سینمای غرب و چالشی با عنوان مرگ، به بررسی جنبه های مواجهه ی نظام تمدنی غرب در عرصه ای دیگر از تمایزات آشکار میان تفکر خدا محور و تفکر بشر محور در موضوعی با عنوان ایمان به آخرت پرداخته شد و نوع مواجهه ی تفکر اُمانیستی با موضوع فراگیر و عمومی مرگ (Death) مورد بررسی قرار گرفت و سپس در مطلبی با عنوان سه فرمان هالیوود برای تحقق آخرین وسوسه انسان خداباور، سعی شد تا به موضوع ایمان به وجود انبیای الهی به عنوان یکی دیگر از متعلقات ایمانی و اصول مطرح در تفکر خدا محور پرداخته شود و مواجهه ی غرب با این متعلق ایمانی مورد بررسی قرار گیرد تا در ادامه به موضع نظام لیبرالیسم در باب ایمان به وجود کتاب الهی وارد شویم و مواجهه ی نظام تمدنی غرب با تفکر خدامحور را مبتنی بر تفکر اُمانیستی در این عرصه مورد بررسی قرار دهیم.




۴. ایمان به وجود کتاب الهی

ایمان به وجود کتاب الهی را می بایست یکی از مهمترین باورهایی دانست که در میان تمامی تفکرات مختلف خدا محور (Theism) موضوعیت دارد؛ امری که به صورتی ویژه در تفکر اسلامی منتج به باور و ایمان به سلسله ای از کتاب های مختلف می شود که به واسطه ی انبیای مسلمان در بازه ی زمانی رسالت حضرت آدم علیه السلام تا انتهای رسالت حضرت خاتم صلی الله علیه و آله مشمولیت داشته است؛ کتاب هایی که در تعبیر اسلامی از ان با عنوان صُحُف یاد می گردد؛ کتاب هایی که توسط فرشتگان و به صورت وحی الهی در قالب الواحی نورانی و غیر مادی نوشته و به پیامبران الهی نازل گردیده و به عنوان کتاب آسمانی و صحیفه ی مخصوص آن پیامبر ماندگار شده اند.



پس اگر چه ایمان به وجود کتاب الهی را می توان سیری در راستای ایمان به وجود انبیای الهی و باورمندی به شخصیت رسالتی ایشان محسوب نمود؛ اما واقع امر آن است که کُتب آسمانی و صُحف انبای الهی به سبب آنکه مجموعه ای مکتوب و اِملایی غیر بَشری و در عین حال از برای هدایت و راهنمای بَشر به سوی سعادت و تکامل معنوی می باشند؛ در نتیجه تحت عنوان سرفصلی جدید و متمایز از ایمان به وجود انبیای الهی، همواره مورد حقد و کینه تفکرات اُمانیستی (Humanism) واقع گردیده و در سیر روش شناسی خود، عرصه ی جدید دیگری از تقابلات میان دو تفکر خدا محور و بَشر محور را هویدا می سازد.



نخستین ورود صنعت سینمای غرب در حوزه ی ترسیم صُحُف انبیای الهی و ارائه ی فُرمی بصری از تعالیم کُتب آسمانی را  می توان در اثر معروف کتاب مقدس: در آغاز... (The Bible: In the Beginning…) ملاحظه نمود؛ اثری سینمایی به کارگردانی جان هیوستون (John Huston)، فیلم‌نامه‌نویس و هنرپیشه ی شهیر آمریکایی که در سال ۱۹۶۶ میلادی و با سرمایه گذاری یکی از مهمترین کمپانی های یهودی صنعت سینمای آمریکا، یعنی فاکس قرن‌بیستم (۲۰the Century Fox) تولید گردید و با اکران سراسری خود، ضمن آنکه اقدامی جدید از برای ترسیم زندگی نامه  ی پیامبران، در قالب ژانر تاریخی (Historical) متداول در سینمای جهان محسوب می شد، سعی نمود تا به نوعی ویژه تعالیم هر یک از انبیای الهی مذکور در سفر پیدایش (Book of Genesis) را مبتنی بر آموزه های تحریفی صورت گرفته تبیین و تعریف نماید و پرده از راز آفرینش انسان برداشته و در راستای تفکرات اُمانیستی (Humanism) اقدام به حقنه ی باورهای بشرمحورانه رایج در تمدن غرب نماید.



به عبارتی دیگر کتاب مقدس: در آغاز... (The Bible: In the Beginning…) را می توان نخستین اثر سینمایی دانست که باطعم کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، اقدام به ترسیم صحنه هایی از باغ عدن (Garden of Eden) و ماجرای خلق انسان نمود؛ اثری ویژه که کارگردان آن پس از نمایش آدم و حوا با بازی مایکل پارکس (Michael Parks) و اولا برگید (Ulla Bergryd) و ماجرای خلقت و زمینی شدن ایشان به مخاطبان خود، به سراغ  ترسیم زندگی و ابعاد رسالتی حضرت نوح رفته و در ابتدا سعی می کند تا چارلی چاپلین (Charlie Chaplin) را در مقام ایفای نقش این پیامبر بگمارد؛ البته این بازیگر یهودی از پذیرش نقش امتناع می ورزد و در نتیجه جان هیوستون (John Huston) خودش نقش این پیامبر الوالعظم را بازی می کند و پس از ماجرای طوفان و از بین رفتن نسل بَشر به فرمان خداوند است که این اثر سینمایی به زندگی حضرت ابراهیم با بازی جورج سی. اسکات (George C. Scott) ورود می نماید و با شرح ماجرای رسالت این فرستاده الهی، سرانجام به پایان می رسد.



این همه در حالی است که کتاب مقدس: در آغاز... (The Bible: In the Beginning…) مبتنی بر آموزه های اُمانیستی (Humanism) سعی در تفسیر و تعریف جریان خلقت انسان دارد و به این منظور در لایه های درونی خود ضمن ارایه ی تصویری التقاطی و مبتنی بر باورهای لیبرالی، تمرکز اصلی خود را معطوف ترسیم جاه طلبی و اتوریته (Authority) خالق بَشر ساخته و بَشر را سرگردانی محکوم در قدرت طلبی خداوند معرفی می سازد و این همه را با ظاهری برآمده از باورهای خدامحور و با عنوان برداشتی برآمده از کتاب مقدس، به خورد مخاطبان سینمایی خود می دهد؛ تصویری که با ورود خود به سه مقطع زمانی و ترسیم ابعاد رسالتی آدم، نوح و ابراهیم تکرار می شود و به صورتی غیر مستقیم به مخاطبان خود می فهماند که صُحف انبیای الهی نه تنها نمی توانند به عنوان کُتب آسمانی، انسان ها را به مسیر سعادت و تعالی رهنمود  سازند، بلکه این کتاب ها اصولا خاطرات خداوند از نحوه ی هلاک بَشر بوده و اصولاً کار ویژه اصلی کُتب آسمانی، تبیین چگونگی پرستش و عبادت چُنین خدای خَشن و زورگویی تصویرسازی می گردد.




نکته ی ظریف در باب ایمان به وجود کتاب آن است که این ایمان و باورمندی در ابعاد ظاهری و صورت وجودی خود به عنوان کتاب، به هیچ عنوان نمی تواند فصل تمایزی میان تفکرات خدا محور (Theism) و بَشر محورانه (Humanism) را مشخص نماید؛ زیرا در هر دو تفکر باور به وجود کتاب، امری ضروری و غیر قابل انکار است و از این جهت قطعاً سرانه ی تولید و گوناگونی کتاب هایی که بر بستر تفکرات اُمانیستی اقدام به تدوین و تشریح مسیر سعادت و نیک بختی انسان می نمایند، بسیار گُسترده تر و پُرشمارتر از تعداد کُتب آسمانی و صُحف انبیایی است که بر بستر تفکرات خدا محور اقدام به تشریع نحوه ی متعالی زندگی بَشری نموده اند.


البته باید توجه داشت که تمامی کُتب الهی در بطن خود از سه ویژگی اصلی تاویل، تنزیل و تفسیر برخوردار می باشند؛ سه ویژگی اصلی که نهایت تحقق آن، منوط به حضور انبیای الهی و قائم به باورمندی نسبت به شخصیت رسالتی ایشان و ایمان به آن می باشد


بر این اساس کتاب های مقدس، تماماً مکتوباتی ویژه و منحصر به فرد هستند که در تفکرات مختلف خدامحور غیر حقیقی و بعضاً غیر توحیدی، منتج به پیدایش کتاب هایی نظیر اَوِستا (Avesta) و متون درون آن یعنی گاتاها (Gathas)،  کوجیکی (Kojiki)، نیهون‌شوکی (Nihon Shoki)، دانش برین (Great Learning)، ابی دمّه پیتکه  (Abhidharma) و... شده است و یا همچون کُتب انبیای مسلمان الهی همانند صحیفه ی حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام و... بر بستر تفکرات خدا محور حقیقی، ثبت و ضبط گردیده و به صورتی نهایی و کامل شده در کتاب و صحیفه ای با عنوان قرآن کریم متجلی و ظهور پیدا نموده  و راهنمایی بَشر را به سمت تعالی و سعادت حقیقی پیگیری  می نماید.



این همه در حالی است که نظام تمدنی غرب با درک ویژگی فطری انسان مبنی بر پی جویی و پیگیری رهنمودهای سعادت مندی و اکسیرهای تعالی بخش، سعی در موازی سازی و بَدل نمایی کُتب ضاله ای با قامتی فریبنده و تشابهی ظاهری در نسبت با کُتب آسمانی و صُحف انبای الهی نموده است؛ کُتب ضاله ای که در بردارنده ی آموزه های اُمانیستی بوده و مصادیق آن در بسیاری از آثار ادبی و مکتوبات کلاسیک نظام تمدنی غرب قابل پیگیری می باشد.



تولید آثار سینمایی متعدد و متکثری همچون فرشتگان و شیاطین (Angels & Demons) و دوزخ (Inferno) و... را می توان محصول نوعی بَشری سازی از محتوی کُتب آسمانی و صُحف انبیای الهی دانست که بر مبتنی بر آموزه های اُمانیستی (Humanism) اقدام به ارایه ی تصوراتی اختلاطی و التقاطی در قالبی به ظاهر خدامحور می نماید؛ تصوراتی که در بسیاری از آثار ادبی و مکتوبات کلاسیک نظام تمدنی غرب موجود بوده و در آثار  شاخصی همچون کمدی الهی (Divine Comedy) قابل پیگیری می باشد.



کمدی الهی (Divine Comedy) اثری شاخص از دانته آلیگیری (Dante Alighieri) شاعر و نویسنده ایتالیایی است که از سال  ۱۳۰۸ تا زمان مرگ او در ۱۳۲۱ میلادی کتابت آن به طول انجامیده است؛ کتابی موهون که در قالب شعر و طی سه فصل، سَفر نویسنده را به دوزخ (Inferno)، برزخ (Purgatorio) و بهشت (Paradiso) توصیف می نماید و در ظاهری خدامحور اقدام به ارائه ی تصوراتی التقاطی و مبتنی بر آموزه های بَشر محورانه به مخاطبان خود نموده و مسیری غیر واقعی از برای شقاوت و سعادت انسان ها ترسیم می سازد.




پس باید توجه داشت که از جمله ویژگی های مشترک میان تمامی انبیای الهی و همچنین اولیاء الهی، می توان به تبعیت عملی و اعتصام ویژه ایشان به کُتب آسمانی و صُحف انبیای پیش از خود اشاره داشت؛ امری که نمود بارز و روشن آن را می توان در صحیفه ی آسمانی آخرین پیامبر مسلمان الهی، یعنی قرآن کریم به وضوح مشاهده نمود؛ بالاخص در سوره ی مبارکه شوری و در آیه شریفه ۱۳ که وجود هر گونه اختلافی میان قرآن و کتاب‌های آسمانی سایر پیامبران مسلمان را مردود دانسته و به صراحت می فرماید: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ.... تبعیت و اعتصامی کامل که سبب می شود تا تمامی موحدان و مسلمانان واقعی، حتی بَدن خود را فدای عمل به دستورات کُتب آسمانی حقیقی و بالاخص حفاظت از قرآن و مصون داشتن این آخرین کتاب آسمانی اسلام از تحریف  نمایند.



البته در این مجال فرصتی از برای طرح چرایی انحرافات صورت گرفته در ادیان الهی و تکثیر و تعدد دین اسلامی که رسولان و پیامبران مختلف در طول تاریخ مروج آن بوده اند نمی باشد و تنها می بایست بر این نکته اکتفا نمود که تحریف اصلی در ماهیت تعالیم اسلامی حضرت نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را می بایست در موضوع تحریف کُتب آسمانی و صُحف ایشان ملاحظه نمود.


از این منظر می بایست کُتب آسمانی و صُحف انبیای الهی را بستری از برای طرح فرامین و دستورات خداوند تبارک و تعالی به بشر دانست؛ دستوراتی که در قالب الواحی نورانی و غیر مادی نوشته و به پیامبران الهی نازل می گردیدند؛ الواحی غیر بشری که ثبت و ضبط آن در کتاب های قابل دسترس از برای عموم جامعه، اسباب تشکیل آیین نامه ای اجرایی از برای هدایت  انسان ها را فراهم ساخته و همراهی همیشگی از برای راهنمایی موحدان و پیروان تعالیم الهی انبیاء و باورمندان به شخصیت رسالتی ایشان محسوب می شوند.



خروج: خدایان و پادشاهان (Exodus: Gods and Kings) را می توان از جمله به روزترین تولیدات صنعت سینمای غرب در تقابل با ایمان به وجود کتاب الهی معرفی نمود؛ اثری که در سال ۲۰۱۴ میلادی تولید گردید و موجب شد تا ریدلی اسکات (Ridley Scott) متوهم از مجموعه دروغ‌ها (Body of Lies)، در مقام کارگردان اثر، به وادی تصویرسازی از کتاب مقدس کشانده شود و سعی نماید تا تفسیری جدید از سفر خروج (Book of Exodus) ارائه داده و ماجرای رسالت حضرت موسی و هدایت قوم بنی‌ اسراییل را مبتنی بر آموزه های لیبرالیستی (Liberalism) بازتعریف نماید.



البته ریدلی اسکات با انتخاب کریستین بیل (Christian Bale) به عنوان بازیگر نقش موسی (Moses) بزرگترین اشتباه هنری خود را مرتکب گردید و این اشتباه را با انتخاب های بعدی و عدم دقت در چینش و با گماردن بازیگران ضعیف و معلوم الحالی نظیر گلشیفته فراهانی در نقش همسر رامسس دوم و به عنوان ملکه نفرتاری (Nefertari) به اوج رساند و بزرگترین ورشکستگی سینمایی را در کارنامه ی هنری خود رقم زد و موجب شد تا خروج: خدایان و پادشاهان (Exodus: Gods and Kings) در موعد اکران با تلخ ترین استقبال منتقدان سینمایی مواجه گردد و در مجموع ریزش و عدم همراهی مخاطبان را برای این اثر سینمایی به ارمغان  آورد.



از این جهت خروج: خدایان و پادشاهان (Exodus: Gods and Kings) را می توان یکی از تولیدات ضعیف هالیوود قلمداد نمود؛ اثری که با تمسک ظاهری به کتاب مقدس همت اصلی خود را معطوف حقنه ی باورهای بَشر محورانه (Humanism) نموده و با استعانت از نوعی قهرمان سازی عوام گرایانه از پیامبری اولوالعزم، آموزه های ایشان را در قالب لیبرالیسم دموکراسی ترجمه و به خورد مخاطبان سینمایی خود می دهد.



همین رویکرد است که سبب می شود تا در خروج: خدایان و پادشاهان (Exodus: Gods and Kings)، حضرت موسی علیه السلام شخصیتی دچار بیماری روانی توصیف گردد و معجزات عظیم حضرت موسی علیه السلام و بالاخص  صحنه ی شکافته شدن دریای سرخ با توجیه علمی و به عنوان سونامی ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به تصویر کشیده شود.




اما نظام تمدنی غرب در تقابل و مواجهه ی خود با ایمان به وجود کتاب الهی رایج در تفکرات خدا محور رویکرد ویژه ی دیگری نیز برگزیده که همانا آن ترسیم و ارایه ی تخیلات و موهومات بَشری و حقنه ی آن به عنوان بخش های گُمشده ی کُتب آسمانی و صُحف انبای الهی می باشد؛ اقدامی ویژه که می توان در آثاری همچون پی (Pi) و رمز داوینچی (The Da Vinci Code) و... ملاحظه نمود.



رمز داوینچی (The Da Vinci Code) را می توان از جمله تولیدات صنعت سینمای غرب دانست که بر بستری توهم گونه، ایمان به وجود کُتب آسمانی و صُحف انبیاء را در ذهن مخاطبان خود می زداید و باورمندان به تفکر خدامحور را تشویق می کند تا آموزه های اُمانیستی (Humanism) را پذیرفته و به کشفیاتی راز و رمزگونه از کتاب مقدس مبادرت ورزند؛ کشفیاتی که مبتنی بر آن آموزه های هدایت بخش و الهی این کُتب به فراموشی سپرده می شود.



رمز داوینچی (The Da Vinci Code) فیلمی سینمایی به کارگردانی ران هاوارد (Ron Howard) است که در سال ۲۰۰۶ میلادی، مبتنی بر کتابی با همین عنوان تولید گردید و در فرایندی دراماتیک، اقدام به ارائه ی تصویری سینمایی از تئوری ملحدانه خون مقدس، جام مقدس (The Holy Blood and the Holy Grail) بر پرده ی سینما می نماید؛ تئوری مطرحی در تفکر اُمانیستی که با طرح ازدواج عیسی مسیح با مریم مجدلیه سعی می کند تا ضمن زدودن تصورات رایج از شخصیت رسالتی ایشان، اصل آموزه های الهی و تعالی بخش ایشان را زیر سوال برده و به تبع آن ماهیت کتاب آسمانی ایشان را امری توهمی و برآمده از دُکان هایی نظیر کلیسای کاتولیک و واتیکان معرفی نماید؛ دُکان هایی که سعی در پنهان کردن قضایا داشته و تمام همت خود را معطوف الهی جلوه دادن امور بَشری نموده و سعی می کنند تا با مکر و حلیه و با استفاده از غفلت عمومی مردم، تفکر خدامحور را در میان جامعه گسترش دهند.




پس باید توجه نمود که رویکرد تقابلی نظام تمدنی غرب با تفکرات خدا محور همواره با شیوه های بدیع و جدیدی همراه بوده که در این میان ایجاد تصوری سینمایی مبنی بر شکل گیری نظم نوین جهانی بر بستر لیبرال دموکراسی و البته با تمسک به تفسیرهای لیبرالی از کُتب آسمانی و صُحف انبیای الهی می باشد؛ تفسیرهایی التقاطی که در آثار هالیوودی شاخصی همچون کتاب عیلی (The Book of Eli) قابل پیگیری بوده و به ارائه ی تصویری کاذب از کُتب الهی مبادرت می ورزد.



در تفکر اسلامی کارکرد اصلی صُحُف انبیای الهی و بالاخص قرآن کریم به عنوان کامل شده و نسخه ی نهایی تمامی کُتب آسمانی؛ موضوعی با عنوان حَبل مَتین قلمداد می شود؛ حَبلِ آویخته ای که هر لحظه بالا می‌رود و انسان های متمسّک به خود را نیز به نحو تجلّی بالا برده و به تعالی می رساند؛ نسخه ای راهنما و برنامه ای جامع که از فکر و ذهن محدود بَشری تراوش ننموده و بَشری نیست و محتوی آن زمین نمی‌ماند و هرگز به زمین انداخته نیست که تنها ابعاد توسعه ی بَشری را لحاظ نماید و نخواهد و در عین حال نتواند تعالی آدمی را رقم زده و انسان را صعود داده و به رُشد برساند.



حَبل مَتین ویژگی ای منحصر به فرد است که اسباب ایجاد هر گونه اختلافی را در میان مُوحدان و ایمان آورندگان به خداوند سبحان، از بین بُرده و باورمندان به دین مبین اسلام و انبیای مسلمان را به صورت امتی متحد و سعادتمند ترسیم می سازد و اتحاد مثال زدنی ایشان در برابر جمیع طاغوت ها و پلیدی های رایج در زندگی بَشری را محقق خواهد نمود؛ اتحادی ویژه که در صورتی محقق خواهد شد که به این کُتب آسمانی و صُحف مُطهره اعتصام صورت گرفته و باورمندان به آن، ضمن پذیرش حقانیت و ایمان به ماهیت الهی و تعالی بخش این کُتب، سلوک فردی و اجتماعی خود را مبتنی بر فرمایشات غیر بَشری و رهنمودهای الهی مکتوب در آن تنظیم نمایند؛ به این ترتیب می بایست ظهور و بروز اختلافات میان اُمت اسلامی و عدم اتحاد میان مسلمانان را به عنوان نمودی از برای این واقعیت معرفی نمود که در میان امت اسلامی یا اعتصام نشده و یا اعتصامی ضعیف به کُتب آسمانی صورت پذیرفته و یا آنکه اصولاً به صورتی اختلاطی و التقاطی این اعتصام انجام گردیده و سبب شده تا اختلافاتی بسیار میان باورمندان به کُتب آسمانی و انبیای مسلمان الهی رایج گردد.




این گونه است که صنعت سینمای غرب در تقابل و مواجهه ی خود با ایمان به وجود کتاب الهی اقدام به پوشاندن ماهیت وجودی این کتاب های آسمانی به عنوان مکتوباتی می نماید که تعالی انسان را رقم زده و رُشد آدمی را پیگیری می کند و در مقابل سعی می کند تا وجهه ای نیروزا از پوسته و ظاهر این کتُب مقدس ارائه داده و مبتنی بر الگوی مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of the Lost Ark) مخاطبان سینمایی را مبتنی بر آموزه های اُمانیستی (Humanism) به وادی معنویت مُدرن (Modern Spirituality) بکشاند و ایشان را به صرف نظر از عمل به مضامین و دستورات الهی مکتوب در کُتب الهی وا دارد.



مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of the Lost Ark) از مجموعه فیلم های سینمایی ایندیانا جونز (Indiana Jones) در ۱۹۸۱ میلادی، توسط استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) ساخته شد و با ادبیات سینمایی خود سعی نمود تا مخاطبان خود را به این ذهنیت برساند که کُتب آسمانی و صُحف انبیای الهی تنها از جنبه های انرژی زا برخوردار بوده و نه تنها آموزه ای بدردبخور از برای سعادت و تعالی بَشری ندارند، بلکه همچون چراغ جادو عمل نموده و هرگاه که به تصاحب فرد و یا گروهی درآیند، قدرت و انرژی نهفته در خود را فارغ از نیک و بد بودن تصاحب کنندگان، به ایشان منتقل خواهند نمود.



به عبارتی دیگر، مهاجمان صندوق گمشده (Raiders of the Lost Ark)، مبتنی بر آموزه های بَشر محورانه سعی می نماید تا وجهه ای از کُتب مقدس ارائه دهد که مبتنی بر آن تنها تصاحب فیزیکی و مادی این کتاب ها است که می تواند حکومت جهانی را از آن صاحبانش نموده و قدرت مطلق را به ایشان منتقل نماید و این کتاب ها به هیچ عنوان هدف سعادت آدمی را مَدنظر نداشته و به هیچ عنوان موضوع هدایت بَشر و ایجاد تغییرات مطلوب در زندگی انسانی را پیگیری نمی نمایند.




ادامه دارد...

اخبار مرتبط

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.