فیلم سینمایی رئال انیمیشن« minuscule valley of the lost ants » محصول 2014 کشور فرانسه یکی از موفق ترین تجربه های انیمیشن های تلفیقی است که در عین سادگی بیانیه های جدید و بکری را در این گونۀ انیمیشن به ارمغان آورده است. زیبایی شناسی تصویر و حرکت در این فیلم از چند حیث قابل بررسی و تأمل است. به همین مناسبت نگاهی تحلیلی به این فیلم موفق داشته ایم.
کارگردان با هوشمندی توانسته از صداهای افکت و موسیقی زبانی بین المللی و گیرا را برای فیلم طراحی و اجرا کند که در عین حال با حالات مختلف و آهنگین احساسات شخصیت را نیز منعکس کند، یکی از امتیازات این انیمیشن بی شک استفاده بهینه و درست از موسیقی در جهت فضاسازی و شخصیت پردازی قصه است و با محدود کردن زبان گفتاری به چند افکت موسیقایی تمرکز مخاطب را به جلوه های تصویری به کار رفته معطوف کند. تصاویر که در واقع خود زبان فیلم را تشکیل ی دهند تصویری جدید و در عین حال ملموس از طبیعت را به مخاطب القا می کنند که تماشاگر تا به آن لحظه کمتر دیده است. دنیای طبیعت از دید حشرات کوچک که جامعه فیلم را تشکیل می دهند برای ما حسی از تازگی دارد که نبود زبان آشنای انسان آن را طبیعی تر از فیلم های دیگر جلوه داده است.
این حقیقت که عمر طبیعت احتمالا چند صد برابر یا بیشتر از انسان بر روی زمین است حقیقتی اثبات شده در دنیای علم است. اما آنچه فیلم بر روی آن تأکید دارد که ابتدا با حضور انسان و سپس آثار و مواد به جا مانده از او در فیلم جریان می یابد، تأثیر انسان بر طبیعت و میراثی است که پس از او برای طبیعت بجا می ماند. یک جعبۀ قندان که شیرینی آن حشرات را به طمع بدست آوردنش به رقابت و تخاصم علیه یکدیگر وامی دارد و دوم کبریتی است که آتش و نابودی را برای هر دو گروه از حشرات فیلم، البته به دست خودشان موجب می شود. لانه عظیم و دژ مانند مورچه های سیاه در بالای کوهستان نمادی از انسان امروز نیز هست، در عین حال میراث انسان در طبیعت است. میراثی که می توان آن را در دل طبیعی ترین زندگی در جنگل و کوه نیز یافت. از کتاب گرفته تا کپسول آتش نشانی و وسایل آتش بازی چیزهایی است که به طور اغراق شده و زیبا در دل لانه مورچه ها یافت می شود و هر یک به گونه ای نیاز مورچه ها را برای پیروزی در این جنگ برآورده می کنند.
آرایش نظامی مورچه های سرخ در فیلم، در حین آماده سازی نیروها برای حمله به دژ مورچگان سیاه در بسیاری از نماها مخاطب جدی سینما را به یاد اثر دیدنی و باشکوه پیروزی اراده ساخته لنی ریفنشتال می اندازد که در دوران فاشیزم آلمان ساخته شد و به زودی به یکی از برجسته ترین آثار تبلیغاتی در تاریخ سینما بدل گشت. فرانسه که خود در دوران جنگ جهانی دوم در جبهه متفقین علیه آلمان ها می جنگید به گونه ای با محور ساختن جبهه مورچگان سیاه پیروزی و حقانیت متفقین را هم تصویر می کند که در برخی اوقات علی رغم ضعف تاکتیکی و نظامی اما پیروز میدان می شوند. عمده تأثیراتی که جنگ های بزرگ بر روی سینما داشته اند را می توان در دنیای سینمای زنده جستجو کرد. این انیمیشن تلفیقی با نگاهی استعاره ای به جنگ های بزرگ در تاریخ بشریت توانسته جنگ را در دنیای طبیعت و در قلمرو حشرات به تصویر بکشد. درحالی که همیشه رد پایی از بشر امروز را در تصویر نشان می دهد، چه در جنگ افزار های مورچه های قرمز که از حشره کش های مختلف بهره می گیرند و چه در جبهه مورچه های سیاه که از وسایل آتش بازی برای پراکنده کردن ارتش مقابل استفاده می کنند.
بچه کفشدوزکی که در ابتدای فیلم در کنجکاوی کودکانه از خانواده اش جدا می شود و آن ها را گم می کند، همان شخصیت آرمانی است که در اینجا از چشم فیلمساز در قالب یک حشرۀ کوچک بروز یافته است. فردی خود ساخته که در مقابله با سختی ها و مشکلات زندگی تجربیات مفیدی را بدست آورده است و می تواند نه تنها برای جامعه و هم نوعان خود مفید باشد بلکه برای نجات دنیایی که در آن زندگی می کند حکم قهرمان و منجی را داشته باشد، فردی از اقشار متوسط و شاید فرو دست جامعه که در مقایسه با دیگر حشرات و موجودات طبیعت شاید از قدرت کمی برخوردار باشد اما با ایمان، ممارست و اعتماد به نفس می توان راه گشای مشکل جامعه مورچگان باشد که هر لحظه با تخریب قلعه شان و تهدید ملکه به زوال و نابودی نزدیکتر می شوند.
در ابتدای فیلم تصاویر چشم نواز و خیره کننده ای از طبیعت را می بینیم که با کادر بندی ها و انتخاب های خوب فیلمساز و فیمبردار گزینش شده اند. ماشین فولکس قرمزی در حال طی مسیری برای رفتن به دل طبیعت است. تصویری که از مشین به مخاطب داده می شود نه به عنوان عنصری جداگانه و در تضاد طبیعت بلکه به نوعی هم زیستی مسالمت آمیز است. زن و مردی طبیعت دوست، بر زیر درختی تنومند در دل طبیعت بساط پیکنیک خود را به راه انداخته اند وو از زیبایی طبیعت لذت می برند که ناگهان زن که باردار است احساس درد می کند، مرد نگران شده و بدون رد و بدل شدن هیچ دیالوگی همسرش را با عجله سوار ماشین می کند تا به شهر بازگردند، سفرۀ پر نعمت و گستردۀ آن ها مدخلی است برای ورود شخصیت های اصلی داستان که حشرات هستند. خانوادۀ یک کفشدوزک، مورچه ها و ... به جریان فیلم وارد می شوند. جریانی که در نهایت جز به تخاصم و تقابل دو دسته از مورچگان نمی انجامد و در این بین کبریتی در وسایل باقی مانده از آده ها راهگشا و راه نجات گروه قهرمانان فیلم است. تنها میراثی که از انسان برای طبیعت می ماند، آتش و نابودی است که در نهایت دامن خود کلونی را هم می گیرد!
ارسال نظر