به گزارش خبرنگار تلویزیون سینمای ایران، پخش کشتی کچ از شبکه های ماهواره ایی فارسی زبان جزو آن دسته از برنامه هایی است که رفته رفته در فرهنگ ما طبیعی می نماید و آسیب شناسی این برنامه ها و تاثیرش روی مخاطبی که هر روز برای تماشای این قبیل برنامه ها وقت صرف می کند نیاز به بررسی کارشناسانه دارد، خبرنگار تلویزیون سینما پرس در همین رابطه با میر حسام خالقی کارشناس ارشد روانشناسی گفتگو کرد.
میرحسام خالقی در پاسخ به این سوال که «با توجه به نظریه آموختن از طریق تقلید؛ آیا تماشاکردن خشونت در رسانه بیننده را خشن تر می کند»؟ اظهار کرد: در روانشناسی یک دیدگاه صرف وجود ندارد، این مسئله را می توان از دو دیدگاه مختلف بررسی کرد. رویکرد روانکاوی فروید معتقد است انسان با دو غریزه به دنیا می آید؛ «غریزه ی جنسی» و «غریزه ی خشونت». خشونت غریزه ای است که هدف نهایی اش منتج به مرگ و سرکوبی می شود. فروید معتقد است خشم به تدریج در انسان فشرده شده و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا می کند، از نظر فروید پرخاشگری اگر نتواند دیگران را هدف قرار دهد به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزاری و خودکشی جلوه گر می شود. خشم و خشونت مقوله ناخوشایندی است که از نظر فرهنگ و جامعه به راحتی نمی توان آن را ابراز کرد و در درون شخص سرکوب می شود. به همین دلیل چون ابراز خشم اضطراب آور است شخص گاهی کارهایی می کند تا با مکانیسم دفاعی اش اضطراب را پایین آورد، یکی از این کارها همانند سازی است. کسی که علاقه به دیدن خشونت دارد ناخودآگاه با ویژگی ها و شخصیت یکی از افرادی که می بیند همانند سازی می کند که این خودش هست که دشمن فرضی را در رینگ می زند و به این ترتیب خشم خود را خالی می کند و در نهایت این امر موجب ایجاد لذت می شود. این فرضیه «لذت از خشونت در ورزش» را توجیه می کند این در حالی است که انسان از کودکی باید راه های صحیح ابراز خشم را بیاموزد. به عنوان مثال در جایی که از پدر یا مادر عصبانی هست باید بستری در خانواده به وجود آمده باشد که علت خشم خود را عنوان کند و برای رفع آن راهکار پیشنهاد بدهد. از طرفی ورزش و بازی به طور صحیح می تواند موجب تخلیه ی انرژی شود.
نظریه ی بعدی نظریه ی رفتار گرایی برس فردریک اسکینر است. این نظریه در کُنه خود نظریه ی دگمی است. آنها معتقدند که انسان از خود اختیاری ندارد و تمام رفتارهای او وابسته به محیط است. در تکمیل این رویکرد با شناخت آدم ها در کنار رفتار آنها تعامل گراها آمدند. آلبرت بندورا روانشناسی از این گروه معتقد است که رفتار انسان را می توان به صورت تعامل متقابل بین تاثرات رفتاری ، شناختی و محیطی، بهتر درک کرد. او با این ادعا بر نقش تاثیرات محیطی در رشد روان شناختی تاکید می کند، اما در عین حال معتقداست که محیط ما ساخته ی خودمان است، به علاوه شناخت های خاصی نیز وجود دارند که می توانند علت های رفتار ما باشند. با یک رفتار گرایی معتدل مواجه هستیم که عوامل ذهنی را در نظر می گیرد.
آلبرت بندورا روانشناسی است از این گروه که روی خشونت کار کرد. خشم و خشونت از طریق «یادگیریِ مشاهده ای» حاصل می شود. نیاز به گرفتن تقویت بیرونی یا افتادن اتفاق خاصی نیست هرچیزی که ببینی یاد می گیری. بنابراین دیدن برنامه کشتی کچ و خشونت جاری در آن می تواند خشونت را در بیننده تقویت کند. به عنوان مثال این اتفاق با دیدن فیلم های بزن بکش منجر به هفت تیرکشی بچه ها در مدرسه می شود.
رویکرد روانکاوی فروید و بندورا دو قطب مخالف یکدیگرند و تقابل این دو رویکرد اتفاق جالبی را به وجود می آورد، انسان ها یک غریزه ی پرخاشگری در درونشان هست و به علت اینکه خشونت یک رفتار غریزی است باید ارضا شود. اما اصولا چون به صورت درست آموزشی برای ارضای این غریزه نمی بینیم و راه درست ابرازش را بلد نیستیم با رفتار غلط آن را ابراز می کنیم. در واقع انسان با خشم های فرو خورده ی خود مثل یک انبار باروت می ماند که منتظر یک فیتیله است بنابراین چه بهتر که این جرقه یادگیری باشد. با یادگیری از طریق تماشای خشونت در برنامه هایی نظیر کشتی کچ، غریزه ی خاموش بیدار می شود و از راه اشتباه شروع به ابراز می کند. بنابراین بهترین کار این است که از طریق آموزش صحیح به کودکان بیاموزیم که خشم های خود را ابراز کنند و در رابطه با ناراحتی هایشان حرف بزنند تا تبدیل به یک عقده ی بزرگ نگردد. و مجبور نباشند از طریق تماشای برنامه های خشونت آمیز خشم خود را تسکین دهند.
انتهای پیام/ ع. ن ـ ب .ب
ارسال نظر