چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۰

نگاهی به آرمانشهر مهدوی و غیبت آن بر پرده نقره ای

مهدویت؛ «اسم» بی «رسم» در سینمای اجتماعی ایران

مهدویت

سینماپرس: شاید امروزه و در شرایط کرونایی باشد که بیش از هر زمانی جای خالی آثار و تولیدات مهدویت در عرصه فیلم و سریال به چشم آمده و بیش از هر زمانی ما را متوجه کم کاری و غفلت متولیان فرهنگی کشور در طول چهل و یک سال گذشته می نماید. صنعت سینمای ایران در پرداخت خود به موضوع مهدویت بسیار ضعیف و نحیف عمل کرده است و تقریباً دست آن در این عرصه خالی است.

فاطمه سادات ناظمی/ پُرواضح است که صنعت سینمای ایران در پرداخت خود به موضوع مهدویت بسیار ضعیف و نحیف عمل کرده است و تقریباً دست آن در این عرصه خالی است. سینمای اجتماعی ایران در طول تمام این سال ها که تاب و تب جشنواره‌های خارجی پیدا کرده و ترجیح داده به رئالیسم سیاه و آفت نمایی از کشور خود مشغول باشد و در این میان به صورتی مغرضانه و یا از سرجهالت و نا آگاهی متاسفانه همواره در ترسیم بخش مهمی از باورهای اعتقادی جامعه کوتاهی نموده و به نوعی از موضوع منجی و زمینه سازی از برای تحقق آرمانشهر ولایی تغافل کرده است.



بی تردید مهدویت عصاره فضایل در سبک زندگی ایرانی-اسلامی و به طور کل در ساختار نظام تمدنی شیعه قلمداد شده و از این جهت ایران اسلامی در طول تاریخ به واسطه قدمت خود در ولایت پذیری و تربیت رجال و اعتقاد راسخ به اخلاق شیعی در حول تفکر مهدویت می باشد که به محور جهان تشیع و به نوعی اٌم القری مبدل گردیده است. اما با این همه صنعت سینمای ایران در طول مدت حضور خود همواره چشم خویش را در ترسیم این وجهه غالب و جزء غیر قابل تفکیک از باورهای اعتقادی عموم مردم در جامعه ایران بسته و جز در موارد و مواقع خاص و آن هم به صورتی بسیار گذرا، اهتمامی به این مسئله مهم نشان نداده است و عمداً خود را از آئینگی صفات برتر شیعی بر روی پرده سینما، محروم ساخته است.



مسئله‌ی مهدویت در شمار چند مسئله‌ی اصلی در چرخه و حلقه‌ی معارف عالیه‌ی دینی است؛ مثل مسئله‌ی نبوت مثلاً، اهمیت مسئله‌ی مهدویت را در این حد باید دانست. چرا؟ چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن هست، همان چیزی است که همه‌ی انبیاء، همه‌ی بعثتها برای خاطر آن آمدند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته و پرداخته‌ی بر اساس عدالت و با استفاده‌ی از همه‌ی ظرفیتهائی است که خدای متعال در انسان به وجود آورده و قرار داده؛ یک چنین دورانی است دیگر، دوران ظهور حضرت مهدی سلام اللَّه علیه و عجّل اللَّه تعالی فرجه، دوران جامعه‌ی توحیدی است، دوران حاکمیت توحید است، دوران حاکمیت حقیقی معنویت و دین بر سراسر زندگی انسانهاست و دوران استقرار عدل به معنای کامل و جامع این کلمه است. خب، انبیاء برای این آمدند.

(امام خامنه ای در دیدار اساتید و فارغ‌التحصیلان تخصصی مهدویت- ۱۳۹۰/۰۴/۱۸)




البته بی رغبتی سینمای ایران در ترسیم موضوع مهدویت و ندیدن حضور این باور مهم به عنوان یکی از اصلی ترین اجزای سبک زندگی ایرانی-اسلامی در شرایطی است که مفهوم جهان‌شمول انتظار که در آیین تشیع در جلوه مهدویت مطرح می‌شود همیشه حضوری پررنگ و ویژه ای در سایر شقوق و گونه های مختلف هنری داشته است و با این وجود که در هنر هفتم، مهدویت حضوری حداقلی و انضمامی داشته است و قطعا بررسی چرایی این امر بسیار تعجب برانگیز خواهد بود.


...یکی از مسائلی که مزاحم استعمار شد، عقیده به مهدویّت بود! در سندی که من دیدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه می کنند که ما باید کاری کنیم که عقیده به مهدویّت، بتدریج از بین مردم زایل شود! آن روز استعمارگران فرانسوی و انگلیسی در بعضی کشورهای آن مناطق افریقایی بودند؛ فرقی نمی کند که استعمار از کجا باشد؛ استعماران خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیده به مهدویّت در بین این مردم رایج است، ما نمی توانیم کشورهایشان را درست در اختیار گیریم! ببینید، عقیده به مهدویّت چقدر مهمّ است! چقدر خطا میکنند کسانی که به اسم روشنفکری و به عنوان تجدّدطلبی می آیند و عقاید اسلامی را بدون مطالعه، بدون اطّلاع و بدون این‌که بدانند چه‌کار می کنند، مورد تردید و تشکیک قرار می دهند! اینها همان کاری را که دشمن می خواهد، راحت انجام می دهند! عقاید اسلامی این‌گونه است. خوب؛ حالا چرا این کار را انجام می دهند؟

(امام خامنه ای در دیدار اقشار مختلف مردم- ۱۳۷۶/۰۹/۲۵)




سوای نظر از جریان شناسی تاریخی و آسیب شناسی علت وجودی چنین نادیده انگاری و این فقدان به سبب حضور طیفی خاص از مولفین بهایی در فرایند شکل گیری صنعت سینما در ایران و در ادامه به سبب سیطره همین طیف به همراه برخی از شخصیت های فاسد در بسط تکنیکی و صنعتی هنر هفتم و بسیاری دیگر از این مدل علت شناسی های مستدل تاریخی که مجالی مبسوط می طلبد و گاها با انگ هایی همچون توهم توطئه سرک. وب می شود و ...؛ آنچه که می تواند به عنوان دلیلی کاملا ملموس و غیر قابل مناقشه حتی در امروز روز سینمای ایران مطرح شود؛ موضوع مادی گرایی است که علت تداوم فقدان موضوع مهدویت حتی در سینمای پس از تاسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران می باشد.



به عبارتی دیگر؛ مادی گرایی (Materialism) و بروز انگاره‌های حسی و به نوعی غلبه و حاکمیت نگاه پوزیتوویسم (Materialism) بر پیکره مدیریت رسانه است که موضوع مهدویت را حتی در چهل و یکسال اخیر به حاشیه رانده و حتی طرح آن را بر پرده نقره سینما با بی رغبتی طیف گسترده ای از سینماگران مذهبی و معتفد پس از انقلاب عجین ساخته است.



اینکه مدیران و فیلمسازان، ترجیح می‌دهند برای بالا رفتن آمار فروش، تمام اصالت و حقانیت را به گیشه بدهند و مدام آثار سخیف و کمدی های مبتذل بسازند و ... در نهایت همین می شود که بُن مایه‌های اصلی یک جامعه شیعی، در سینما رنگ می‌بازد و اساسا مجال پیدا نمی کند تا ساخته شود و در این مسیر نه به ترمیم و یا تقویت باورهای جامعه، بلکه حتی به ترسیم هر چند محدود چنین اعتقاداتی در ژانر اجتماعی مبادرت ورزد.



مفهوم امید، عدالت، انتظار، ‌ آرمان شهر، کنشگری، مقاومت، مبارزه و... که پایه‌های باور دینی جامعه مهدوی و از اجزای غیرقابل تفکیک در سبک زندگی ایرانی-اسلامی است؛ اگرچه در هنر و ادبیات به خلق آثاری ارزشمند منجر شده، اما به دلایل مختلف در سینمای ما مورد بی‌توجهی قرار گرفته است و درواقع باید ذره بین به دست گرفت تا در آثار سینمایی و نمایشی پس از انقلاب، آثاری با بن مایه صحیح مهدوی پیدا کرد و در این میان متاسفانه، به استثنای معدود آثاری که بسیاری از آن در دهه نخست انقلاب اسلامی و در تقابل با تفکر مارکسیستی و اندیشه‌های التقاطی جاری آن مقطع، با محوریت مفاهیم مستقیم مذهبی و دینی و اخلاقیات اسلامی ساخته شده است، در کمتر آثاری شاهد بیان گوشه‌هایی از فرهنگ غنی انتظار و مفهوم بلند و متعالی امید هستیم.



چند خصوصیت در عقیده مهدویّت هست که این خصوصیات برای هر ملتی، به منزله خون در کالبد و در حکم روح در جسم است. یکی، امید است. گاهی اوقات دستهای قلدر و قدرتمند، ملتهای ضعیف را به جایی میرسانند که امیدشان را از دست میدهند. وقتی امید را از دست دادند، دیگر هیچ اقدام نمیکنند؛ میگویند چه فایده‌ای دارد؟ ما که دیگر کارمان از کار گذشته است؛ با چه کسی در بیفتیم؟ چه اقدامی بکنیم؟ برای چه تلاش کنیم؟ ما که دیگر نمی توانیم!

(امام خامنه ای در دیدار اقشار مختلف مردم- ۱۳۷۶/۰۹/۲۵)




پس اگر چه عَقلا نمی توان داعیه اجتماعی سازی و انعکاس واقعیت های اجتماعی در ایران را داشت و با این وجود از ترسیم انگاره های مهدویت به عنوان جزیی غیرقابل تفکیک در سبک زندگی ملت مسلمان ایران مفارغت نمودو چنین روح قالبی را بر پیکره جامعه نادیده گرفت؛ اما متاسفانه چنین اتفاقی در صنعت تولید فیلم و سریال ما افتاده است و بالاخص در این سال های اخیر سعی شده تا سینمای اجتماعی ما چشمان خود را بر روی این مهم ببندد و با ورود افراطی خود به ترسیم سیاهی و انحطاط مطلق روی آورده و به نوعی ژانر اجتماعی را در ایران به عنوان ژانر فلاکت ترجمه نماید.


در این میان قطعا نمی‌توان از کنار مرارت‌ها و محدودیت های به تصویر کشیدن فرهنگ مهدوی و امید و انتظار در قاب تصویر عبور کرد؛ اما فقدان استراتژی در سیاست گذاری کلان سینمایی در دوره‌ها و دولت‌های مختلف و وانهادگی این بخش به جریانات نفوذی و شبه‌روشنفکری باعث شده است تا سبد سینمای ایران از این نوع آثار و تولیدات خالی باشد



البته باید توجه داشت که پرداختن سینما به مهدویت لزوماً به معنی پرداختن به تصویر و ارایه بیوگرافی از حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه نیست، بلکه بازنمایی مفهوم مهدویت مهم است و نهایتاً اشاراتی غیربصری به مصادیق وجودی ایشان و پررنگ نمودن مفاهیمی همچون امید، عدالت، مقاومت، مبارزه و...



از جمله آثاری که در ژانر سینمای دینی و آخرالزمانی تولید شده می‌توان به فیلم‌هایی نظیر «بوی پیراهن یوسف»، «رنگ خدا»، «زیر نور ماه»، «قدمگاه»، «شیار ۱۴۳»، «روزگاری عشق و خیانت»، «ملک سلیمان» و «خروج» و ... اشاره کرد که در ژانرهای مختلف و با حفظ مدیوم و بربستر ساختارهای تعریف شده سینمایی به نوعی حرکت نموده اند که در بطن خود دارای ادبیات مهدویت می باشند و با محوریت ایمان و بالاخص ایمان به عالم غیب ساخته شده است و همین طیف تولیدات است که در تلویزیون منجر به تولید تله فیلم ها و یا سریال هایی ماندگار شده است و مجموع این‌ها نمونه‌های معدود اما قابل قبولی است که توانسته‌اند در اقناع جامعه، بکوشند و هم اینکه با مضامین و مصادیق غربی، به رقابت برخیزند.




اما همانطور که گفتیم، در کلیت صنعت سینما و بالاخص در تولیدات سینمایی چند سال اخیر، غلبه رئالیسم چرک شهری و کمدیهای سخیف سبب شده تا  به سختی بتوانیم اثری را بر مدار مهدویت مشاهده کنیم و این در حالی است که عموما سینمای این سال‌ها به واسطه حضور طیفی خاص از مدیران فرهنگی سعی داشته تا انسان‌های رها شده و تقدیر زده نشان ‌دهد که چون به خداوند متعال و امداد غیب باور ندارند در جدال عصیان و خشم گرفتار شده‌اند و در یک خرابشهر، بی قانون و بی امید، آنقدر تقلا می‌کنند تا بمیرند، بی آنکه هیچ فضیلت و تعلیم ویژه‌ای برای نسل بعد از خود گذاشته باشند!


سینمای اجتماعی در روزگار بنفش ملت ایران نه تنها رغبتی از برای ترسیم مفاهیمی همچون امید، عدالت، مقاومت، مبارزه و... بر پرده نقره ندارد؛ بلکه بیش از هر زمانی از چنین انگاره هایی مبتنی بر مهدویت فاصله گرفته و با همراهی و به مدد مدیریت فرهنگی حاکم، تمام تلاش خود را معطوف آن نموده تا به ترسیم روابط پوچ خانوادگی و گُسست نسلی آن هم در یک رئالیسم نارس و ناکام و با دیالوگ ها و کنش‌هایی عموما شهوانی و غریزی برای زنده‌ماندن به هر قیمتی روی آورد و نوعی از خراب شهر را ترسیم نماید که شخصیت‌ها تماما در فلاکت به سر برده و در یک عقوبت مبهم گرفتار شده‌اند و معمولا هم هیچ راه برون‌ رفتی از آن نیست و ...




این در حالی است که فقدان قهرمان، نسل خداناباور، ارتباط با آینده و ذخیره خیر برای نسل بعد و ... از ویژگی های خرابشهر سینمایی است که عملا در تقابل با مهدویت قرار گرفته است. سینمایی که این مؤلفه‌ها به شاخصه های آن مبدل شده و دقیقاً مترادف با مفهوم خراب شهر یعنی دیستوپیا ( Dystopia ) است که و در تضادی بسیار هوشمند با مفهوم آرمانشهر یا اتوپیا ( Utopia ) قرار می گیرد که از متعلقات اصلی در مهدویت محسوب می شود. زیرا نخستین مولفه در ارایه تصویری سینمایی از آرمانشهر ایرانی-اسلامی، تصویرسازی از حضور یک قهرمان کنشگر اجتماعی است که واجد گوشه‌ای از صفات امام معصوم و پیامبران است. صفاتی همانند غیرت، جوانمردی، پاکدستی، بی طمع بودن به قدرت و... که تماما تحت نیت الهی دست به اقدام بر اصلاح محیط پیرامونی خود می زند و ...؛ اما در خرابشهر سینمایی و انچه که امروزه در شرایط ولنگاری حاکم بر عرصه فرهنگ به نمایش گذاشته می شود، حذف قهرمان و قهرمان واقعی است که در بسیاری موارد به اسم حذف قهرمان به حضور قهرمانی مادی و ماتریالیسم منجر می شود که صرفاً برای گسترش متعلقات بی فایده و یا حتی حرام خودش تلاش می‌کند.


اینگونه است که سینمای ایران به این نوع از قهرمان ماتریالیسم، علاقه بیشتری نشان داده است تا قهرمان بومی و کنشگر. اما سینمای غرب، به اهمیت قهرمان و منجی و ارتباطش با آرمانشهر عمیقاً پی برده است و شاهدیم که کاراکترهایی را در آثار هالیوودی می‌سازند که درخی موارد دقیقاً مشابه شمایل منجی شیعی عمل نموده و حتی به بسط مفهوم امید، عدالت، انتظار، ‌ آرمان شهر، کنشگری، مقاومت، مبارزه و... مبادرت می ورزد.



می بایست این سوال را از مدیران رسانه و سینما پرسید که چرا در ایام ابتلای ایران و جهان به ویروس مرموز کرونا، که شاهد دست برتر الهی در هدایت جامعه به سمت رحمانیت و دعا بودیم، سریال ها و آثار سینما، با بضاعت اندک خود، نتوانسته‌اند عمق این رحمانیت و حماسه را به تصویر بکشند!؟




شاید امروزه و در شرایط کرونایی باشد که بیش از هر زمانی جای خالی آثار و تولیدات مهدویت در عرصه فیلم و سریال به چشم آمده و بیش از هر زمانی ما را متوجه کم کاری و غفلت متولیان فرهنگی کشور در طول چهل و یک سال گذشته می نماید؛ غفلتی که همچنان امید به اصلاح آن وجود داشته و همچنان می توان به تغییر سیاست ها مبادرت ورزید و زمینه سازی از برای تحقق آرمانشهر ولایی را به اصلی ترین وظیفه ساختارهای فرهنگی کشور  در عرصه تولیدات سینمایی مبدل ساخت. انشالله



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.