تراژدي سينماي ايران با ملودرام سطحي اغواگر و غمانگيز برگزاري جشنواره جهاني فيلم فجر در نهايت بيخردي ، بيبرنامگي، كسادي و كوتهنگري و بدون هيچ گونه تأثير مثبت فرهنگي و اجتماعي كامل شد و اهالي سينما و فرهنگ و هنر را در بهت و نگراني نشاند و زنگ خطر را به صدا در آورد.
جشنوارهچيها با آنكه تمام هم خود را به خرج داده بودند كه ويترين بيروني ضيافت خود را با تصاويري از چهرههاي شناخته شده همسو با خطوط سياسي خود در سينما و بخشي از رسانهها تزئين كنند، ولي اين ترفند كليشهاي هم نتوانست به جشنواره آنها اعتبار بخشد. دومين جشنواره جهاني فيلم فجر به يمن پول بيتالمال با دكوراسيوني از دلارها، هتلها، سالنها، ميزها و حيف و ميلهاي شكوهمندانه با محتواي غيراستاندارد و بيبضاعتترين صورت ممكن از منظر فيلمها و اجرا، برنامهريزي، مهمانان و ميزبانان و توهينآميزترين شكل غير مرسوم به اصحاب رسانه و جامعه منتقدان در زمان و فضاي سراسر ابهام، ايهام، شعار و ناباوري و بر باد دادن پولهاي نفتي كه ميتوانستند سازنده خانهها و خانمانهاي نيازمندان فرهنگي و اجتماعي كشور باشند، برگزار شد. اين جشن كودكانه يك بار ديگر ديكته سراپا غلط سازمان سينمايي در جداسازي بخش بينالملل از بخش ملي را عيان كرد و متذكر شد، وقتي متوليان سينما سواد سينمايي ندارند و با ساختار و اجراي جشنوارهها، تعامل با سينماگران و رسانههاي داخلي و خارجي بيگانهاند و پيوسته به توصيه مشاوران و ناكارشناسان خود املاهاي پرغلط مينويسند، چه لزومي دارد كه باز هم همان خطاها را تكرار كنند.
اين چه رويه فرهنگي، اجتماعي، ديني، اخلاقي و انساني است كه آقايان و جماعتي از سينماگران در پيش گرفتهاند؛ برگزاري بد و نابسامان و ناموفق اين جشنواره كه از آن ميتوان به ضيافت شاهانه با پولهاي ايراني براي جماعت بدون نقش و تأثير داخلي و ميهمانان خارجي و فيلمهايشان ياد كرد، بانگ بلند شكستن بازيهاي سياسي در سينما و سماجت و ندانمكاري مديران آن بود. هزينه ميلياردي برگزاري جشنواره به اصطلاح جهاني فيلم فجر و برنامههاي حقير حاشيهاي و بازارهاي نمايشي آن در صورت تزريق به پيكره سينماي كشور دستكم با حمايت از چند فيلمساز و هنرمندان ارزشي ميتوانست زمينه توليد تعدادي اثر قابل توجه سينمايي را ايجاد كند و يا در ساخت و ساز سالنهاي سينما لحاظ شود. برگزاري جشنواره آن هم از نوع سينمايي نيازمند تخصص و آگاهي از شكلها و شيوههاي برگزاري جشنوارههاي سينمايي است. امر مهمي كه بازيچه دست ناكارآمدان سينما شده است. اوضاع بد اكران فيلمها بهرغم فروش موقت و گذراي آنها كه نتيجه تبليغات ممنوع ماهوارهاي براي برخي از آنهاست به آشفتهبازار گروه هنر و تجربه و وعده فروش امتياز اداره سينما به رانتخواران بخش خصوصي سينما نه لزوماً واگذاري اداره سينما به اهل آن، فضاي تلخ و اندوهبار توليد فيلم مناسبات ناسالم سينما و خوشخوري باندهاي سينمايي در شرايط بههم ريخته سينماي كشور همان آمپول هواست كه جاهلان به جاي دستگيري، معالجه، حمايت و هدايت سينما به آن تزريق كردهاند. جشنواره فيلم فجر و جشنواره جهاني فيلم فجر به راستي ويترين سينماي ما هستند و به درستي اوضاع و احوال و بضاعت انحراف و ورود كجروي و نااميدي و تلخي و سياهي را به اندام سينماي نحيف و بيمار كشور به نمايش گذاشته است.
آيا باز هم بايد اين همه ناكامي و نامرادي سينما را با لبخند ژكوند نظاره كرد؟ و يا با واژه «بس است» از آن خداحافظي كرد يا براي اصلاح و پاكسازي سينما انديشيد.
نظرات