شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۰

گفتگوی سینماپرس با کارگردان و نویسنده رمان «پدر آن دیگری»/ ۱

صمدی: همه نیاز به «آموزش» داریم/ صنیعی: آگاهی دادن وظیفه اجتماعی انسان‌هاست

پرینوش صنیعی و یدالله صمدی

سینماپرس: «پدر آن دیگری» در میان سیلابی از فیلم های شبه روشنفکرانه که گاه با گرایشات عقیدتی و سیاسی خاص در سینمای ایران تولید شده و به جای در نظر گرفتن رویکردهای مثبت در صدد ضربه زدن به جامعه و خانواده های ایرانی هستند، فیلمی شریف محسوب می شود. فیلمی که می توان از آن به عنوان نقطه عطفی برای آشتی دادن خانواده های ایرانی با سینما نام برد.

به گزارش خبرنگار سینماپرس یدالله صمدی کارگردان پیشکسوت سینمای ایران پس از سال ها دوری از عرصه فیلمسازی با فیلم «پدر آن دیگری»؛ فیلمی تاثیرگذار که پیام های اجتماعی و اخلاقی زیادی را بدون شعار زدگی برای بینندگانش مطرح می کند، بازگشته است.

 »پدر آن دیگری» فیلمی است که با اقتباس از رمانی با همین عنوان به قلم «پرینوش صنیعی» تبدیل به فیلمنامه شده و با دستمایه قرار دادن مشکلات اجتماعی تصویری از خانواده های ایرانی در دهه ۶۰ را نشان می دهد. خط اصلی داستان این فیلم درباره پسرکی به نام شهاب است که در آستانه هفت سالگی قادر به تکلم نیست و از این رو همه اقوام و دوستان وی بر این تصورند که او عقب افتاده است و به همین دلیل شهاب را مورد اذیت و آزار خود قرار داده و تمامی مشکلات و عیوب خود را به گردن وی می اندازند. در این میان تنها مادر شهاب است که همواره از او در مقابل هجمه های اقوام دفاع می کند. تا اینکه مدت ها بعد مادربزرگ شهاب با مهربانی های زیادی که در حق او انجام می دهد پی به راز شهاب که رفتار بد خانواده اش با او بوده برده و وی را وادار به سخن گفتن می کند.

»پدر آن دیگری» در میان سیلابی از فیلم های شبه روشنفکرانه که گاه با گرایشات عقیدتی و سیاسی خاص در سینمای ایران تولید شده و به جای در نظر گرفتن رویکردهای مثبت در صدد ضربه زدن به جامعه و خانواده های ایرانی هستند، فیلمی شریف محسوب می شود. فیلمی که می توان از آن به عنوان نقطه عطفی برای آشتی دادن خانواده های ایرانی با سینما نام برد. فیلمی که خانواده های ایرانی بدون دغدغه در مورد طرح برخی از مسایل می توانند به راحتی به تماشای آن نشسته و نکات جامعه شناختی و روانشناختی زیادی را از آن بیاموزند. این مساله بسیار مهمی است که متاسفانه سینمای ایران به واسطه تقلید اکثریت فیلمسازان از سینمای غربی از یاد برده شده است و یدالله صمدی با ساخت این فیلم دوباره آن را به سینمای ایران یادآوری کرد.

سینماپرس به بهانه اکران این فیلم با یدالله صمدی (کارگردان) و پرینوش صنیعی (نویسنده رمان «پدر آن دیگری») گفتگویی ترتیب داده است که از بخش نخست آن از نظر خوانندگان گرامی میگذرد:

 

*خانم صنبعی بحث را از سرکار شروع میکنم؛ «پدر آن دیگری» سرشار از دغدغه های جامعه شناختی و رواشناختی است؛ آیا برای نگارش این رمان دغدغه خاصی داشتید و اساسأ چگونه شد که به سمت نوشتن این رمان رفتید؟

صنیعی: چهار مورد کم و بیش شبیه به قهرمان این داستان دیده بودم. بچه هایی که از طریق حرف نزدن اعتراض می کنند. در ضمن  احساس می کردم که نوعی اشکال در روابط پسران و پدران وجود دارد که آثار آن را در مشکلات جوانان و نو جوانانمان می دیدم. فکر کردم که باید به این مسئله پرداخته شود.

 *با توجه به تحقیقات تان فکر می کنید دلیل اینکه برخی از کودکان با تأخیر تکلم می کنند چیست؟

صنیعی: عوامل متعددی موجب تاخیر در تکلم می شود که در نهایت مشکل خاصی هم نیست. اگر خانواده  با آن به درستی  برخورد کند مشکل کمی دیر ولی بالاخره حل می شود. اما هنگامی که مدام در مورد این ناتوانی جلوی بچه حرف می زنیم، او را با دیگران مقایسه می کنیم بچه هم به تدریج نسبت به این ناتوانی خود حساس شده، آن را باور می کند و دیگر از حرف زدن می ترسد، موقع بیان دچار اضطراب و دلهره شده و جرأت سخن گفتن را از دست می دهد. احساس امنیت و عشق هم که موجب ظهور توانایی های کودک می شود در بسیاری از خانواده ها مفقود است. پس از مدتی هم متوجه می شود که از این اسلحه می تواند برای آزار کسانی که او را نمی خواهند یا به زعم او دوست ندارند استفاده کند. پس به این بازی ادامه می دهد تا انتقام گرفته باشد. به عبارت دیگر او قهر است، او با تمام کسانی که او را نمی فهمند. دوستش ندارند. مدام دروغ می گویند و دنیای زیبای او را آلوده می کنند قهر کرده که در رأس آنها پدر قرار دارد. زیرا عشق پدرانه با قید و شرط است. پدر بچه ای می خواهد که به او افتخار کند در صورتی که عشق مادرانه معمولاٌ بدون قید و شرط بوده و شامل همه بچه ها می شود. نتایح  بسیاری از مطالعات حاکی از این است که پدران خیلی سخت بچه مشکل دار را تحمل می کنند. کودک اولین کسی است که این تبعیض را حس کرده و در مقابل آن عکس العمل نشان می دهد.

اما در مورد اینکه چرا رمان نوشتم. دلیل اصلی این بود که می دانستم گزارش های تحقیقی خواننده ندارند باید وسیله ای می یافتم تا  مردم بیشتری را به این سمت و سو جلب کنم. به همین دلیل ازقالب «رمان» برای بیان حرف هایم استفاده کردم تا بتوانم ارتباط بهتری با مخاطبان داشته باشم.

 *به عقیده شما چگونه می توان به جامعه در این خصوص آموزش های لازم را داد؟

صنیعی: آگاهی دادن وظیفه اجتماعی انسان هاست. وقتی  مشکلی را می بینید و خطری را حس می کنید اگر به دیگران آگاهی ندهید خائن محسوب می شوید. مثل کسی که می داند چاهی بر سر راه است و اگر به رهگذران هشدار ندهد و مانع سرنگونی آنها نشود مقصر است.

در اینجا مسئله حادی مطرح است که باید شناخته شود؛ کودکانی که  قادر به تکلم نیستند همواره در معرض خطرند؛ مطالبی می شنوند که برایشان مناسب نیست چون مردم مطمئنند حرفهای آنها را نمی تواند به دیگران منتقل کند، پس ابایی از ذکر مطالب در مقابل آنها ندارند. خلافکاران از معصومیت آنها سوء استفاده کرده و با اطمینان از اینکه آنها را لو نخواهد داد او را با خود به مکان هایی میبرند که شایسته نیست در نتیجه بچه صحنه هایی را  می بیند که نباید ببیند و  چون نمی توانند از خودشان دفاع کنند بار  تهمت هایی را بر دوش می کشند  که واقعیت ندارد؛ و همین باعث می شود همواره در معرض آسیب های جدی باشند. این قبیل بچه ها مشکل واقعی ندارند. تنها کمبود عشق، محبت، پذیرش و تفاهم است که آنها را به اینجا کشانده. جامعه باید در این زمینه ها آگاهی لازم را به دست آورد. خانواده ها باید آموزش لازم را ببینند و برای این کار اولین قدم بیان درد است و  شناخت مشکل.

به این مشکل می توان در سطح کلان هم نگاه کرد.   شبیه این داستان در جامعه هم در حال وقوع است. جامعه  پدر سالار ما نسل جوانش را فقط اگر آن گونه باشد که او می خواهد می پذیرند و به آنها علاقه و توجه نشان می دهد. اگر نوجوان یا جوان گونه دیگری باشد نه تنها نادیده انگاشته می شود بلکه در جای خود تنبیه های سختی را هم باید از سر بگذراند نتیجه این شده که نسل جوان ما به نوعی  قهر کرده و با بزرگتر های خود رابطه بر قرار نمی کند. تفاهمی بین دو نسل نیست و مشکلات بسیار از این عدم ارتباط ایجاد شده که شاهدش هستیم.

*به نظر شما چه دلیلی دارد که خانواده ها نسبت به این گونه کودکان بی توجه هستند؟ آیا دلایل فرهنگی، سطح تحصیلات و امثالهم ارتباطی با این مقوله دارد؟

صنیعی: من معتقدم که در سطح کلان تا حدی  مسائل فرهنگی ما را به این سمت و سو کشانده، حتی مشکلات اقتصادی نیز در این زمینه دخیل هستند؛ و مهمتر از همه کمبود آموزش و عدم ارائه آگاهی های لازم به آحاد جامعه است.

اما در خانواده ها متأسفانه طبع مردانه به گونه ای است که راحت نمی تواند با مشکلات عاطفی کنار بیاید. تحمل کودک مشکل دار برای پدران سخت تر از مادران است. در «پدر آن دیگری» کودک ما فقط حرف نمی زند و همین مسأله کوچک پدر را طوری آزرده کرده که گویی توهینی است به شخصیت او. من در بسیاری موارد دیگر دیده ام که پدران تحصیل کرده و فرنگ رفته هم مثلاً با کودک شان که مشکل سندروم دان و یا امثال این بیماری ها را دارند در جمع به گونه ای برخورد می کنند که گویی این کودک (که شاید حالا بزرگ هم شده باشد) وجود خارجی ندارد و نمی توانند حضور آنها را کنار دیگران و در  مهمانی های خانوادگی تحمل کنند. همین مساله باعث اختلاف زیاد در خانواده ها می شود.

* مباحث بسیار زیادی در این رابطه مطرح شد؛ هدف اصلی شما برای نگارش رمان «پدر آن دیگری» چه بود؟

صنیعی: تحصیلات من در زمینه های مختلف روانشناسی بوده و سالها در زمینه آموزش و پژوهش کار کرده ام. دستاورد های این تجارب باید مطرح شود، بیان مشکلات از وظایف اصلی ماست متاسفانه گزارش های تحقیقی معمولاٌ مورد توجه قرار نگرفته و خوانده نمی شوند، همین امر  مرا وادار کرد که به سمت نگارش رمان بروم. جامعه باید  به صورت مستقیم با مسائل خود روبرو شود این اولین قدم در راه شناخت و ارائه آگاهی به جامعه است.

 * آقای صمدی شما چرا برای ساخت فیلم این رمان را انتخاب کردید؟ آیا رمان را مطالعه کرده بودید و یا اطرافیان شما پیشنهادی برای ساخت این رمان دادند؟

صمدی: در وهله اول حدود سال ۸۵ بود که آقای نصرت کریمی به من توصیه کرد که رمان بسیار خوبی نوشته شده و حتماً آن را مطالعه کن؛ همین باعث شد تا من رمان را بخرم و آن را با دقت بخوانم، زمانی که خواندن رمان به پایان رسید متوجه شدم که این رمان تا چه مقدار ظرفیت بدل شدن به فیلم را دارد و تصمیم گرفتم که هرچه سریعتر بر اساس این کتاب خوب یک فیلم بسازم.

گرچه در آن زمان در دوره ای از تولیدات سینمایی به سر می بردیم که عشق های مثلثی و امثالهم در سینما بهتر دیده می شدند و اغلب تهیه کنندگان و فیلمسازان تمایل داشتند این گونه فیلم ها را تولید کنند اما من هیچ گاه با آن جریان همراه نشده بودم و دوست داشتم فیلمی بسازم که بوی خودم را بدهد؛ از این رو با خانم صنیعی تماس گرفتم و درخواستم را مبنی بر اینکه از کتاب ایشان فیلم بسازم مطرح کردم و ایشان با اندک شناختی که از بنده داشتند و با حسن ظن فراوان به دلیل عقیده شان که باید حرف خوب در همه جا زده شود راضی شدند تا این کتاب به شیوه تصویری هم بیان شود.

من همان سال ۸۵ با خانم صنیعی صحبت کردم و ۹ سال طول کشید تا توانستم این اثر را جلوی دوربین ببرم؛ چرا که در آن زمان هیچ یک از تهیه کنندگان دولتی و یا تهیه کنندگان و سرمایه گذاران بخش خصوصی راضی به سرمایه گذاری برای این فیلم نشدند چرا که متاسفانه در تب و تاب سینمای آن زمان بودند و با نهایت احترام ساخت این فیلم را رد کردند! تا در نهایت بنیاد سینمایی فارابی در زمان مدیریت آقای جعفری جلوه این فیلمنامه را پسندیند و راضی شدند تا ۵۰ درصد با ما شریک شوند تا این فیلم را ساخته شود و ۵۰ درصد سرمایه دیگر را من شخصاٌ تامین کردم.

* آیا هیچ یک از نهادهای مرتبط با کودکان راضی به سرمایه گذاری در این فیلم نشدند؟

صمدی: من مدت ها دنبال سازمان بهزیستی بودم و نامه نگاری های زیادی انجام دادم و از آن ها خواستم که در تولید این فیلم شریک شوند اما آن ها نیز راضی به تولید و سرمایه گذاری در این اثر نشدند. من حتی بعد از ساخت و تولید فیلم از آن ها خواستم که بیایند و با من شریک شوند اما گفتند حالا که شما فیلم را ساخته اید ما دیگر به هیچ عنوان با شما همکاری نمی کنیم. من از رفتار مدیران سازمان بهزیستی به شدت متعجب شده بودم چرا که اصولاً  این نوع سوژه ها نفع زیادی برای آن ها و جامعه دارند و بهزیستی باید از این نوع آثار حمایت کند؛ این نوع فیلم ها باعث پیشگیری از یک سری آسیب های اجتماعی می شود. ما اگر کمی دقت داشته باشیم متوجه می شویم که همین کسانی که به عنوان خلافکار و جانی و... در زندان به سر می برند در دوران کودکی شان شرایط زندگی شان نابهنجار بوده است و به همین دلیل در سنین بزرگسالی به این راه های خلاف کشیده شده اند. اما در نهایت بهت و ناباوری هیچ یک از مسئولان سازمان بهزیستی راضی نشدند تا در تولید یک فیلم با چنین محوریت و رویکردی مشارکت کنند.

 بنیان خانواده در آینده زندگی هر شخصی بسیار موثر است و این ها مسائلی است که باید تمامی مسئولان به آن توجه کنندو قدمهایی بردارند نه اینکه فقط شعار بدهند. پدر و مادر به مثابه یک نخ تسبیح هستند و اگر این نخ نباشد دانه های تسبیح پراکنده می شوند و نقش پدر و مادر به عنوان مربی جامعه کوچک خانواده بسیار حیاتی و اساسی است و کودکان زیر نظر پدر و مادر تربیت می شود. متاسفانه در برخی از خانواده هاتوجه به کودکان بسیار کم است و به خواسته های فرزندان اهمیت چندانی نمیدهند. زمانی که بچه ها پدر و مادر را صدا می کنند آن ها باید به او توجه نشان دهند والا او خواسته اش را به گونه دیگری بیان می کند. کودک بسیار می فهمد و اینکه برخی از افراد فکر می کنند او نمی فهمد بسیار غلط است.

*به عقیده شما سینما به عنوان یک رسانه تا چه مقدار می تواند بازگو کننده این مطالب باشد و آیا تاثیر مثبتی در جامعه می گذارد؟

صمدی: من اعتقاد دارم نحوه بیان بسیار مهم است هر رسانه ای می تواند تاثیر گذار باشد. حتی اینکه چه فردی برنامه را ساخته است و چه مقدار تجربه و مطالعه دارد مهم است. ما باید به این نکات مهم توجه کنیم؛ ما در جامعه نیاز به آموزش داریم متأسفانه هم از لحاظ کمی و هم از منظر کیفی ما با نحوه آموزش غلط مواجه هستیم.

* دغدغه اصلی شما برای ساخت این فیلم چه بود؟ مباحث آموزشی برای خانواده ها اولویت اصلی شما بود یا مهجور واقع شدن این دست بچه ها بود که شما را برای ساخت این فیلم ترغیب کرد؟

صمدی: اصولاً رمان بود که مرا با خود درگیر کرد. سلامت و نجابتی که در آن وجود دارد. من در این رمان هیچ دروغی ندیدم، کلاه گذاشتن بر سر خواننده را ندیدم؛ این مسأله ای است که به شدت در بسیاری از رمان های امروز باب شده است اما خوشبختانه این اثر مستثنی بود. همه می توانند کتاب بنویسند اما هر کتابی کتاب نیست! این رمان قابلیت تدبیل شدن به سریال را داشت اما من دوست داشتم یک فیلم سینمایی بسازم. محور قصه این رمان کودکی است که معلول علت های دیگر است. معلول رفتاری است که به او تحمیل شده است و مورد سوء استفاده و غضب همه آدم ها هم قرار می گیرد و همه او را اذیت می کنند.

ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.