چهارشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۰:۳۷

گفت‌وگو با کارگردان نمایش تحسین‌شده «نامیرا»

سرباز فرهنگی باید ارزش کار سرباز نظامی را در هنر جلوه دهد

نمایش نامیرا

جوان آنلاین: نمایش «نامیرا» به کارگردانی امیرحسین شفیعی در پایان سی‌وهفتمین جشنواره تئاتر فجر توانست مقام نمایش برتر این دوره از جشنواره را به دست آورد؛ نمایشی که در اجرا هم با استقبال خوبی روبه‌رو شد. نامیرا نگاهی به شهدای مدافع حرم و جریان تکفیری داعش دارد. شفیعی درباره نامیرا و تولید آثار با موضوع شهدای مدافع حرم توضیحاتی داده است.

نام «نامیرا» برای دوستداران ادبیات، یادآور رمانی با همین نام نوشته صادق کرمیار است، بین نمایش «نامیرا» و آن رمان قرابتی وجود دارد؟
خیر، واقعیت این است که صرفا یک تشابه اسمی رخ داده است. باید اعتراف کنم که کتاب «نامیرا» را نخوانده‌ام. اولین بار زمانی که طرح نمایشنامه «نامیرا» را برای یکی از دوستان رسانه‌ای مطرح کردم، او به من گفت: کتابی به نام «نامیرا» وجود دارد. علت انتخاب این نام برای نمایش هم اسم دختر شهید مدافع حرم نمایش بود که «نامیرا» نام داشت. از سوی دیگر هم «نامیرا» ادای دینی است به شهدای مدافع حرم و اینکه آن‌ها همیشه زنده و مانا هستند.
پرداختن به شهدای مدافع حرم در تئاتر سابقه طولانی ندارد، برای همین هنوز می‌شود به عنوان سوژه‌ای بکر به آن نگاه کرد. شهدای مدافع حرم از کجا وارد ادبیات نمایشی ما شدند؟
من این را برای خودم افتخار می‌دانم که اولین کار فرهنگی را در حوزه مدافعان حرم انجام داده‌ام. چند سال پیش که هنوز درباره شهدای مدافع حرم صحبتی نمی‌شد، پای تلویزیون بودم که خبری مبنی بر شهادت یک ایرانی در سوریه منتشر شد؛ فردی که حتی نزدیکانش نمی‌دانستند وی در کجا به شهادت رسیده است. همان جا موضوع به ذهنم رسید و آن را با ترس و لرز به سازمان فرهنگی- هنری بردم، چون آن زمان هنوز مسئله شهدای مدافع حرم جنبه امنیتی داشت. سازمان فرهنگی- هنری هم ابتدا شک داشت که به این موضوع ورود پیدا کند، اما قبول کردند و در قالب سوگواره «خمسه»، پنج کار با محوریت شهدای مدافع حرم اجرا شد. «خمسه» باعث شد تا با چند شهید مدافع حرم از جمله شهید عبدالله باقری آشنا شوم؛ شهیدی که هم اکنون دخترش در حوزه فیلمسازی فعالیت دارد. همین آشنایی عاملی شد که طرح نمایش نامیرا در ذهنم شکل بگیرد.
نامیرا به جریان تکفیری هم نگاه جدی دارد، چطور می‌شود خطر تفکر تکفیری‌ها را در تئاتر به تماشاگر نشان داد؟
برای اینکه ارزش کار قهرمانان وطن را نشان دهیم باید به خوبی دشمن را معرفی کنیم. باید به مخاطب نشان دهیم که تکفیری‌ها از کجا آمده‌اند، فکرشان چیست و از کجا حمایت می‌شوند. برای نگارش نمایشنامه نامیرا مدت‌ها اخبار سوریه را دنبال می‌کردم و در نمایش نقش آل‌سعود را در حمایت از داعش پررنگ نشان دادم. در کنار آن نقش «غرب» به عنوان ابرقدرتی که در پشت پرده از داعش حمایت می‌کند، نمایش داده شده است. به نظرم این مهم است که بتوانیم به اینکه شهدای مدافع حرم خطر را تشخیص داده و آگاهانه در مقابل خطر قرار گرفته‌اند اهمیت دهیم. باید نشان دهیم چه کسی خطر داعش را فهمید و جلوی آن ایستاد. اگر شهدای مدافع حرم نبودند، اکنون خطر داعش در کشورمان بود و شاید به جای سوریه مجبور بودیم در داخل شهرهایمان با آن‌ها بجنگیم.
هرکسی صلاحیت این را دارد که درباره شهدای مدافع حرم کار کند؟
به نظرم کسی که می‌خواهد درباره شهدای مدافع حرم کار کند باید با اعتقاد قلبی وارد شود. من می‌گویم همان طور که یک مدافع حرم به عنوان سرباز وطن در خارج از مرز‌ها از امنیت ما پاسداری می‌کند، من هم به عنوان یک سرباز فرهنگی باید زحمات آن‌ها را در آثارم به تماشاگران انتقال دهم.
چطور باید به شهدای مدافع حرم پرداخت، اما شعاری کار نکرد و در دام شعار زدگی نیفتاد؟
سؤال خوبی بود. مادامی که نهاد‌های فرهنگی ثروتمند کشورمان می‌خواهند با پول با هنرمند معامله کنند، همین اتفاقات شعاری خواهد افتاد. هنرمند بدون اعتقاد قلبی اگر کار کند نتیجه‌اش می‌شود شعار دادن ولی می‌بینیم که فلان نهاد حاضر است پول بدهد تا شعار داده شود و در آخر فلان مدیر از دیدن آن شعار‌ها راضی شود. برخی از مسئولان فرهنگی ما هم همین شعار‌ها را می‌خواهند و مردم و مخاطب برایشان اهمیت ندارد. تا وقتی شعارزدگی باشد کار خوبی تولید نمی‌شود.
چه کار کردید که نامیرا به ورطه شعارزدگی نیفتد؟
من مخاطبم را مردم قرار دادم؛ مردمی از نسل جدید که شعارزدگی را باور ندارد. آن‌ها قشر خاکستری هستند؛ کسانی که شاید در مرحله اول شهدای مدافع حرم را نشناسند و حتی شایعه پول گرفتن مدافعان حرم را هم باور داشته باشند. ما در اجرای نامیرا مخاطبانی داشتیم که حتی اعتقادی به حجاب نداشتند و روسری از سرشان افتاده بود، اما به خاطر مدافعان حرم در گوشه‌ای نشسته بودند و گریه می‌کردند. جوان امروز دوست ندارد نصحیت بشنود و کار دم‌دستی ببیند. برای همین خیلی از آثار دفاع مقدسی و دیالوگ‌هایی را که مدام در این کار‌ها تکرار شده‌اند، دوست ندارد. من در «نامیرا» سراغ نور و حرکت و موسیقی رفتم. کار از جایی شروع می‌شود که مخاطب فکرش را هم نمی‌کرد. مهمانان خارجی جشنواره فکر می‌کردند «نامیرا» یک کار کلاسیک است نه خیابانی.
یعنی این شعارزدگی و کار‌های دم‌دستی باعث پس زدن اثر از سوی مخاطب می‌شود؟!
بچه که بودم خانه‌مان نزدیک مسجد بود، آن زمان هر وقت می‌خواستند به فرهنگ دفاع مقدس بپردازند، تانک و توپ و تفکر می‌آوردند می‌گذاشتند در مسجد و نمایشگاه می‌زدند و در آخر سر می‌گفتند کار فرهنگی درباره دفاع مقدس انجام داده‌ایم. در صورتی که نشان دادن تیر و تفنگ و انفجار برای اینکه نشان دهیم شهدای ما برای چه شهید شدند، کافی نیست. یکی از دلایلی که نسل جدید جامعه با بعضی از این مفاهیم فاصله دارد همین است. می‌خواهند کار برای اهداف نظام تولید کنند، اما خلاقیت ندارند و به مخاطب توجه نمی‌کنند. در حالی که هنر همیشه با خلاقیت همراه است.
نهاد‌های فرهنگی پول را به هنرمند می‌دهند که کار ارزشی و ارزشمند تولید کند، اما در نهایت کار شعار زده می‌شود، اینجا مقصر کیست؟
من اگر مسئولیتی داشتم به نوبه خودم دستور می‌دادم همه نهاد‌هایی که پول می‌دهند تا کار سفارشی تولید شود، تعطیل شود. مگر هنرمندان مثل رسول ملاقلی‌پور و ابراهیم حاتمی‌کیا با پول گرفتن از نهاد‌ها ملاقلی‌پور و حاتمی‌کیا شدند؟ مشکل این است که سال‌هاست پشتوانه‌سازی برای هنرمندان شاخص این عرصه نکرده‌ایم. به جای آن پول می‌دهند به هنرمندی که باوری به کار ارزشی ندارد و آن‌ها هم از نهاد‌ها پول می‌گیرند و کاری تحویل می‌دهند که برای مخاطب هیچ ارزشی ندارد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.