شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۱

یادداشتی پیرامون جدیدترین اثر «نیکی کریمی»

«شیفت شب»؛ فیلمی نجیب و صادق که از دل تاریکی، روشنایی بیرون می‌کشد

فیلم سینمایی«شیفت شب»

سینماپرس: سید محمد حسینی/ «شیفت شب» فیلمی است که می شود تمام قد آن را به خانواده ایرانی تقدیم کرد و از همه دعوت بعمل آورد برای تماشای این درام خانوادگی اجتماعی زیبا پا به سالن سینما گذارند و اطمینان داشته باشند تماشای آن به همراه همسر و خانواده، سبب استحکام بیشتر زندگی شان خواهد شد و زمینه را برای مبارزه بیشتر با مشکلات روزمره زندگی فراهم خواهد کرد.

کفش های مردانه ام را می پوشم. نفسم را در سینه حبس می کنم. صبح زود، زودتر از خروس خوان کارمندان ادارات، با ژستی اجتماع پسند بیرون می زنم و در این میان نگرانی دوگانه کودک و همسرم مرا به کنشی دو سویه وا می دارد. احساس تلخ خستگی و درماندگی که شاید بازتاب رفتار همسرم در طول روزهای گذشته باشد وجودم را فرا گرفته است. دخترم را به مأمن امن مادر بزرگ می سپارم و برای یافتن راز درماندگی همسر جوانم، راهی خیابان های بی رحم پایتخت می شوم.

اخراج از شرکت، درماندگی و استیصال کاری، کلاهبرداری همکار سابق، نزول و ربا گرفتن از مردان بی رحم حرام پیشه و در نهایت هوس ثروتمندی یک شبه که شاید من هم در ساخته شدن این آرزوی بی مورد دخیل بوده ام، تمام نصیبی است که از این جستجوی بی تکلف در زمستان خشک خیابان های تهران عایدم می شود.

شب زمان بازگشت به خانه، لباس هایم را تعویض می کنم. جلوی آینه می نشینم و قدری خودم را مرتب می کنم و بعد در آشپزخانه پخت و پز را آغاز می کنم تا تسکینی باشم به این کوه مشکلات عدیده که بر سر شوهرم فرو ریخته است.

درب ورودی واحد آپارتمان اجاره ای، معنای خود را تغییر داده است؛ انگار اینجا فصل تغییر نقش این روزهای من در زندگی مشترک است؛ صبح وقتی از آن عبور می کنم همتی مردانه نیاز دارم و شب زمانی که خسته و درمانده از این همه تلاش در کف خیابان ها به خانه برمی گردم باید واجد لطافتی زنانه باشم.

شک رهایم نمی کند. ذهنم در تشویشی بی پایان گرفتار آمده. از همه چیز و همه کس وحشت دارم؛ مادرم، خواهرم نزدیکترین کسانم و در نهایت خود شوهرم که ناگهان با تفنگی در دست وارد خانه می شود و آتشی می شود بر خرمن متلاطم و طوفان زده خاطر بی رمق من...

اما من زن ایرانیم؛ باوفا و با وقار؛ به شوهرم اعتماد دارم به اندازه تمام تاریخ...او را دوست دارم؛ حتی به قرار نداشته هایش و نگفته هایش که از من پنهان کرده و می کند! و حتی با وجود پرخاش ها و تهدید و ضرب و شتم بی مورد من؛ زمانی که متوجه شد من برای کشف راز او قدم به میدان نهاده ام!

من زندگیم را دوست دارم و نمی خواهم چند سال بعد دخترم نظیر دختر همسایه پایینی با چشمانی نگران، سایه ستبر مرد غریبه ای را به نظاره بنشیند که هیچ سنخیتی با او ندارد و تنها ابراز علاقه مرد به مادرش باعث شده او در این میدان ناخواسته وارد شود...نه من نخواهم گذاشت چنین سرنوشتی نصیب فرزندم شود.

صدای مادر در گوشم می پیچد و مرا که انگار در خوابی ناز و به دور از واقعیت فرو رفته بودم به خود می آورد که تو پای از گلیمت فراتر نهاده  بودی و این مصائب و مشکلات امروزت ناشی از آن نگرش اشراف مابانه دیروز تو به زندگی است و اگر از ابتدا با خودت و زندگیت صادق بودی و قناعت پیشه می کردی، چه بسا امروز هرگز شاهد چنین ماجرایی نبودی.

من باید مشکلاتم را حل کنم...

************

آنچه گفته شد احساسی است که با دیدن «ناهید» در فیلم «شیفت شب» ساخته نیکی کریمی  نضیب مخاطب می شود.

فیلمی قواره مند، داستان گو و از همه مهمتر واجد قهرمان؛ قهرمانی از جنس زمانه و جنسیت زنانه.

نیکی کریمی در شیفت شب با دوربینی نجیب، باحیا و بی تکلف، ضمن رعایت حدود و قیود اجتماعی، به روایت زندگی مشترک ناهید، فرهاد و دخترشان  می پردازد. خانواده ای کوچک با مشکلاتی بسیار بزرگتر از قواره خود، که شاید بخش عمده این مشکلات مربوط به خودشان باشد؛ اما بخشی هم ناشی از عوامل اجتماعی محیط زندگی و روزگار آنهاست.

در این میان، ناهید زنی با فیگور عادی و شمایلی شبیه به غالب زنان اجتماع ماست که همه کم و بیش با او آشناییم و بارها و بارها او را دیده ایم. با این تفاوت که این بار بناست حکایت همیشگی این زن آشنا برای ما روایت شود، تا بدانیم در کنارمان در همین حوالی کوچه فراموشی خودمان، یک قهرمان سالهای سال است که با ما زندگی می کند و ما بارها  و بارها صبر و استقامت و پایداریش را دیده ایم، اما هرگز متوجه شکوه و فرّ و زیبایی آن نشده ایم. آری ناهید قصه آشنای نیکی کریمی، این بار در نقش قهرمان تصمیم به نجات خانواده می گیرد و تلاش هایش را به دور از منت گذاری های اومانیستی متداول در  سینما و تلویزیون ایران، بی ریا و بی تکلف نصیب خانواده می کند.

او در این میان، علاوه بر جوهره درونی، نیاز به محرک های بیرونی نظیر مادر پخته و تجربه مند و همچنین خواهر مهربان و برادر دلسوزش دارد و علاوه بر همه اینها، آیینه ای جادویی که ناهید بتواند آینده و احتمالات متعدد آینده را در دل آن جستجو کند و این شاید اولین خواسته درونی او باشد که به شکلی معجزه وار برآورده می شود.

آیینه فراروی ناهید، زن و دختر همسایه هستند  که شاید بارها ناهید از کنار آنها رد شده اما هرگز حتی برایش سوال هم نشده که روزگار چه بر سر اینها آورده و شاید هم شده اما اهمیتی برایش نداشته است.

زن و دختری تنها که سالها پیش در تلاطمی این چنین، کشتی زندگیشان درهم شکسته و آنها وادار شده اند در  زورقی تکه پاره به کنجی خزیده و پناه جویند و اکنون تلاش زن همسایه برای ازدواج مجدد و ترمیم آلام گذشته به قیمت از دست دادن نگاه مهربان و شوخ و زیبای دخترش تمام می شود و این معنا به زیباترین صورت در نگاه سرد و چشمان نگران دختر، در آستانه در برای ناهید آشکار می شود.

ناهید از جنس زنان سریاله ای ابلهانه شبه اجتماعی تلویزیون نیست!

او زنی است به غایت ایرانی با مولفه های آشنا و شمایلی شناخته شده؛ از این رو در خصوص مشکلاتش رازداری می کند و جز مادر و نزدیکان آنهم در بخشی کوچکی از رازها و مشکلات، هیچ کس را در زندگی خصوصی خود دخیل نمی کند؛ مگر زمانی که تشخیص بدهد دیگر به تنهایی توان فایق آمدن به این مشکل را ندارد. سکانس خبر کردن برادر برای پایین آوردن  تفنگ از بالای کابینتی که او دستش به آنجا نمی رسد، بهترین نمونه برای بیان این موضوع است.

پرخاش فرهاد به او، بی اعتنایی های بی پایانش و حتی فشردن گلویش توسط فرهاد، هیچ کدام باعث سرد شدن انگیزه و عزم ناهید در سکان داری خانواده کوچکش نمی گردد.

او قصد تسلیم شدن ندارد؛ همانگونه که به زعم خواهرش، بعد از تحصیل عزم را بر خانواده و خانه داری جزم کرد و از نگاه خواهر، این یک حماقت محض بود؛ اما ناهید هم در سن و سال و هم در سطح درک و عقل و فراست از او برتر است و نگاهش به زندگی با او متفاوت است.

یکی از زیباترین سکانس های فیلم، صحنه گلریزان زنانه ایست که به احترام گیسوان سفید مادر در خانه او تشکیل شده و زنان برای تشریک مساعی در حل مشکلات این خانواده کوچک گرد هم آمده اند و  قصد دارند با اهدای  مبالغی خرد یا کلان، سهمی در بیرون کشیدن چرخ به گل نشسته زندگی ناهید ایفا کنند؛ سنتی زیبا که باعث می گردد فردای همان روز ناهید با پرداختن پول نزول خوار قصه، بزرگترین مشکل را از فراروی فرهاد بر دارد.

این سکانس در عین زیبایی، کارآمدی جلسات زنانه و روضه خوانی های به ظاهر ساده سنتی متداول در اجتماع ما را به تصویر می کشد. کاری که باز هم خلاف آمد سنت متداول سینماست و کارگردان با این کار تابو شکنی بزرگی را در تصویر جلسات روضه زنانه سینما انجام می دهد. در زمانی که تمام آثار سینمایی تلاش می کنند چنین جلساتی را به سخره بگیرند و مخاطب سینما هم علی رغم واقعیت های موجود اجتماعش، به خاطر تکرار و پروپاگاندای جاری عادت کرده هر زمان دوربین به این جلسات نزدیک می شود، منتظر تماشای نمادی از سنت زدگی سخیف و سطحی نگردی ابلهانه شبه دینی باشد که علناً توهین به دین در آن مستتر است؛ اما با این حال کارگردان در میزانسنی هوشمندانه، این جلسات را نه تنها تایید می کند بلکه برای آنها نقشی محوری و اساسی قایل می شود که می تواند راه گشای بسیاری از مشکلات اجتماعی ما باشد.

فرهاد هم انسان بی قیدی نیست. او به اشتباهش پی برده اما می اندیشد بازگو کردن کوه مشکلاتش در خانه، نه تنها کمکی به او نخواهد کرد، بلکه باعث آزار ناهید هم خواهد شد؛ فارغ از اینکه آزار دهنده ترین موضوع برای ناهید، نه مشکلات مالی و اعوجاجات کاری، بلکه همین سردی فرهاد در زندگی است؛ هر چند که همچنان فرهاد ترجیح می دهد خودش باشد و مشکلاتش.

فیلم شیفت شب قصه سرراستی دارد؛ قصه ای شبیه به همان چیزهایی که هر روز در زندگی روزمره با آنها مواجهیم، اما با این تفاوت که مخاطبانش را به ضیافتی مملو از باوفایی و محبت و خانواده محوری دعوت می نماید.

فیلم به قرار سیاق داستانی، خلاف آمد تمام محصولات شبه اجتماعی سالهای اخیر سینما و تلویزیون است که تمام قد، کوس جدایی و تفرد و تفرق  می زنند و از مردم می خواهند جدایی را باور داشته باشند.

این فیلم نمونه نابی از همان سینمایی است که ضمن داشتن صداقت در بیان و نجابت در تصویر، به جای سیاه نمایی و مشکل تراشی بی مورد برای مخاطب، مبادرت به  ایجاد انگیزه در وجود او می کند و از دل تاریکی روشنایی بیرون می کشد. حکایت رنج های یک خانواده که نه تنها موجب به زانو درآوردن و از هم گسستن آن نمی گردد؛ بلکه زمینه ای  می شود برای تجربه درسهای بزرگی نظیر قناعت و صبر و تعاون و در نهایت محبت و عشق و از خود گذشتگی و تجربه ای شیرین برای مخاطب فیلم که در این آینه خود را و زندگی فردی و اجتماعی خود را بنگرد.

فیلم به لحاظ نمادین هم حرف بزرگی خطاب به مسئولین دارد؛ همان حرفی که از تقابل دو دیدگاه فرهاد و ناهید نشات گرفته است.

هر دو نفر به دنبال حل مشکل پیش آمده هستند؛ یکی در میان خیابان ها و با دست انداختن مزون های مزخرف زنان مولتی میلیاردر و ثروتمند و دیگری در درون خانواده و با کمک گرفتن از نزدیکان خود و احترام نسبت به سنت و اصالت خانوادگیش و پیروزی نهایی ناهید که حکایت از درستی عقیده او دارد؛ عقیده ای که در تمامی شئون خرد و کلان اجتماعی از خانواده تا کشور را می تواند شامل شود و ما را متوجه این موضوع کند که تمام مشکلات حتی به بزرگی تحریم ناجوانمردانه هم چاره دارد؛ به شرط آنکه تو بتوانی از راهش با موضوع برخورد کنی و خود و نزدیکان و دلسوزانت را با خود همراه سازی.

شیفت شب فیلمی است که می شود تمام قد آنرا به خانواده ایرانی تقدیم کرد و از همه دعوت بعمل آورد  برای تماشای این درام خانوادگی اجتماعی زیبا پا به سالن سینما گذارند و اطمینان داشته باشند تماشای آن به همراه همسر و خانواده سبب استحکام بیشتر زندگی شان خواهد شد و زمینه را برای مبارزه بیشتر با مشکلات روزمره زندگی فراهم خواهد کرد.

نظرات

  • مینا ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ - ۰۸:۵۰
    1 0
    عالی بود عالی عالی عالی من مجاب شدم فیلم رو ببینم چقدر جای نقدهای اینچنینی در سینمای ایران خالیه

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.