یکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۰

همراه با فیلم های جشنواره سی و سوم؛

«قول»؛ مجهول، بی‌هویت و شعارزده!

فیلم سینمایی«قول»

سینماپرس/ رضا مرتضوی: فیلم «قول» به کارگردانی محمد علی طالبی که اولین فیلم به نمایش درآمده در سینمای رسانه جشنواره فیلم فجر امسال است در برآورده ساختن انتظارات مخاطبان هدف خود موفق نیست.

فیلم «قول» به کارگردانی محمدعلی طالبی با دریافت شش جایزه فاتح بیست و هشتمین جشنواره فیلم‌های بین‌المللی کودکان و نوجوانان شد و از همین رو توانست بدون واسطه به بخش مسابقه سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم فجر راه پیدا کند. صبح امروز این فیلم در حالی در سالن اصلی کاخ جشنواره در حالی اکران شد که مخاطبان اندکی از آن استقبال کردند و این فیلم نتوانست نظرات اهالی رسانه را به سوی خود جلب کند.

طالبی در جدیدترین اثر سینمایی خود سعی داشته در بستر روایت فیلمی کودکانه فضایی شاعرانه را خلق کند از همین رو این فیلم در فضای شمالیزه شده فیلم های اخیر این کارگردان با نشان دادن تصاویر زیبایی از جنگل و رودخانه ساخته شده و گویی فیلمساز به جای توجه به محتوا و ساختار اثرش، تنها مبهوت فضای شاعرانه و احساسی شمال کشور شده است!

نریشن های متعددی که زبان شخصیت اصلی فیلم (پوریا) در راستای هرچه شاعرانه تر کردن فیلم به کرات شنیده می شود نه می تواند در خلق این فضا موفق عمل کند و نه می تواند به دراماتیزه شدن فیلم کمکی داشته باشد. جملات نامربوطی که در جای جای فیلم از زبان شخصیت اصلی بیان می شود تنها خنده و تمسخر مخاطب را در پی دارد و به شدت وصله ای ناجور و اضافی است که کارگردان به دلیلی نامشخص آن را به فیلمش الصاق کرده است.

ذاستان فیلم «قول» درباره پوریا نوجوان ۱۵ ساله ای است که با دانیال هسایه خود دوستی صمیمی دارد. بر اثر اتفاقی ناگوار برای دانیال که گویا در رودخانه غرق شده است پوریا که به شدت ترسیده و خود را مقصر می‌داند، تصمیم می‌گیرد موضوع را از خانواده خود و خانواده دوستش پنهان کند اما در نهایت همگان از غرق شدن دانیال مطلع می شوند و داستان فیلم به پایان می رسد!

فیلمساز با این که سعی داشته اقتباسی از یک رمان غربی داشته باشد در مقام عمل نتوانسته است تطابق فرهنگی لازم را برای فیلمش پدید بیاورد و از همین رو مخاطب ایرانی نمی تواند ارتباط لازم را با فیلم برقرار کند چرا که فیلمساز هیچ گونه بستر سازی مناسب و قابل ادراکی برای جامعه ایران ندارد.

گره های اصلی فیلم نیز به دلیل عدم هرگونه پیشینه لازم که به مخاطب داده نمی شوند همچنان بی هویت باقی می مانند و معلوم نیست دانیال که از پدری عصبی و خشن در رنج بوده و در مسیر تحقق به مقصود رسیدن خود به قلعه رود با ابزار سنتی دوچرخه در جاده ماشین رو مدرن ناکام مانده و مفقودالهویه و مفقودالجسد می باشد چرا دست به این کار زده است؟

از سوی دیگر این فیلم سراسر پر از دیالوگ به شدت شعاری است و به نحوی می خواهد یک کلاس درس کامل برای مخاطبانش باشد. این شعار زدگی واپسگرایانه باعث می شود فیلم با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه نشده و مخاطب از دیدن فیلم احساس یاس و سرخوردگی داشته باشد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.