دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۵

به بهانه نمایش در جشنواره فیلم کوتاه تهران

«هفت گنج»؛ نورانیت دین بر پرده سینما

دوربین فیلمبرداری

سینماپرس: مرتضی اسماعیل دوست/ فیلم مستند هفت گنج، نگاهی همراه با پیکره هنری راستین از روایتی مومنانه دارد. بافت خاکستری مسجدی در ابرقوی یزد، همجواری مناسبی با فضای نشسته در فیلتر دوربین دارد و قصه در عین سادگی، مسیر خود را به درستی و در جهت بیان تصویری از واقعه ای مقدس طی می کند.

فیلم هفت گنج در۲۲ دقیقه از دیار یزد، روایت گر بخشی از پیمایشی متبرکِ کاروان هجرت مولای عاشقان، امام رضا(ع) از مدینه به سمت خراسان بوده که در این مسیر به منطقه های اطراف یزد، گذر کردند و ساعاتی گرانقدر را در آن وادیه به استراحت پرداختند.

هفت مسیر نورانی به سمت سرنوشتی مشخص از نوشیدن شهد شهادت نزد یاورغریبان و محرم دردمندانِ عالم که بخشی از آن در لوکیشن یزد در این فیلم به مورد تصویر در آمد. فیلم سعی کرده که با تلفیقی از دنیای عکس و نقاشی به نگره ای بیانی در قالب پرداختی سینمایی در آید و در این راه کوششی ارزنده را طی می کند.

هفت گنجی که کویر و رازهای شگفت و میراثی ریشه درعرفان ایرانی و ارادتمندی به شیعه را از ژرفای تاریخ فریاد می زند. تماشای خیال انگیزی از سایه ی عشق بر روی سنگ های غریب مساجدی در روستاهای یزد، حسی عابدانه را به جان می کشاند و این همان نگاه زیبایی است که باید از قاب هنر صادر گردد.

استراحت کوتاه امام در مسجد " بیرونِ" ابرقوی یزد و نمازی که به قامت آسمان به پا می دارند و سپس کسالتی که جان عزیز آن بنده والا مقام را رنجور می دارد تا عزیمت به مسجدی دیگر به نام " تب" که همراه با عرض ارادت از پیری مخلص است که با هدیه ای ساده از شیر به نزد امام آمده و با رویی تابنده از ایشان همراه می شود. پیرمرد، خواهش از ناله خشکسالی نزد امام می دارد و دهکده نازا از زایش رحمت، فرزندی از دانه های آب را با منجی زلال هستی ممکن می یابد.

فیلم هفت رنگ با استفاده از اصلاح رنگ، شکلی همسو با روایت واقعه می نهد و فیلمساز، نثری روان و شاعرانه را در بستر دریافت مخاطب، عرضه می سازد. چشمه رحمت جوشان از عشق می شود و شکرانه روان می شود. سه روز سپری شده و با بهبودی امام، کاروان راهی دوباره را به مقصد خراسان طی می کند.

کاروان در شب به روستای "خراشه" از مردمان زرتشتی رسیده و امام، جهت راز و نیاز با خدای همیشه بیدار، به سمت آتشکده روستا می روند. باز هم کدخدای روستا، شِکوه از بی بارانی می کند و باز هم رحمتی که به واسطه معصومی بزرگوار حاصل می شود.

کاروان امام رضا(ع) هنگام ظهر به آبادی "تفت" رسیده و در مسجد محقر قدمگاه، نماز می گذارند. در آن جا زنی رنجیده با حاصل باغ انارش نزد امام آمده و حاجتی از امام مبنی بر آزادی فرزندش که اسیر در سیاهچال دژخیم یزد است، می‌کند. امام بزرگوار از غصه، گریستند و فردا پسر آزاد می گردد. در فردای آن روز در مسجد "فرط" یزد، راز و نیاز امام با معبود، مانند همیشه برقرار می گردد. صبح مردی زنگی که همان قاضی ظالم یزد بوده، با صورتی نشسته از زخم جذام به سوی امام آمده و طلب بخشش می کند. امام مومنان، وضو گرفتند و نماز به پا داشتند و با پیاله ای، صورت مرد شستند و همه زخم های گذشته از ستم ورزی حاکمی مستبد به یکباره رخت بست و مرد با دستانِ تابناک امامی که قلبش از جنس ناپیدایی بوده، شفا یافته و دیگر تا پایان زندگی، در رکاب امام باقی ماند.

سفر غریبانه امامی که خود به انتهای آن واقف بود به سوی خراسان ادامه یافت و روایتی تاریخی از گام های مولای عشقی همیشگی بر دیده ی مخاطب، روشن شود تا فیلمی مستند در بافتی شاکله‌مند در جشنواره سی و یکم فیلم کوتاه تهران با محوریت حکومت شیعی و دیرینه گی دین در ایران به نمایش در آید.

 

 

نظرات

  • qaribe ashena ۱۳۹۳/۰۷/۲۸ - ۱۶:۲۶
    0 0
    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی ممنون از نوشته زیبانون

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.