دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۸

جواد مولانیا:

«آمادئوس» به ۴ زبان اجرا می‌شود

جواد مولانیا

خبرگزاری فارس: مجری تلویزیون و کارگردان تئاتر گفت: اگر هدفم گیشه‌ای کار کردن بود، نمایش «آمادئوس» را با سه ـ‌ چهار سلبریتی سینمایی و دیالوگ‌های مملو از شوخی به صحنه می‌بردم.

«جواد مولانیا» بازیگر و کارگردان تئاتر فعالیت هنری خود را یک دهه پیش از تئاتر آغاز کرد. او سپس مجری برخی برنامه‌های تلویزیونی شد. مولانیا هر چند که تئاتر را خیلی دوست دارد اما برای انتخاب کارها روحیات خودش را در نظر می‌گیرد و بر اساس آن کار را انتخاب می‌کند.

مولانیا در سال ۵۶ در شمیران متولد شد، پدرش نظامی بود و او فرزند اول خانواده بود. در رشته نقاشی تحصیل کرد. خودش می‌گوید که از بیست سالگی تدریس نقاشی و عکاسی می‌کند و هنوز هم علاقه‌مند به تدریس در هنرستان و دانشگاه است.

این مجری برنامه‌های تلویزیونی و بازیگر چند فیلم و سریال سینمایی و تلویزیونی، چندی پیش اجرای نمایشش را با عنوان «آمادئوس» درباره زندگی و شخصیت موتزارت موسیقی‌دان بزرگ اتریشی در تالار حافظ به صحنه برده و مورد استقبال قرار گرفته است. تجربه‌ای که شاید به قول خودش بگیر و نگیر داشته اما با موفقیت به انجام رسانده است.

نمایش آمادئوس از پانزدهم فروردین ماه به صحنه حافظ رفته است. مولانیا با دلخوری می‌گوید که قرار بوده طبق توافق از هفتم کار به اجرا برود اما متأسفانه سالن زیر بار نرفته و آن را به پانزدهم فروردین موکول کرده است، بنابراین آنها خیلی از مخاطبان شهرستانی‌شان را که برای تعطیلات در تهران بوده‌اند از دست داده‌اند.

این نمایش نوشته پیتر شفر با ترجمه مینو جان‌محمدی است و بازیگرانی همچون مجید نوروزی، فربد فرهنگ، نسرین درخشان زاده، عارف عباسی، نسیم شجاعی، محمد صادقی، تیفن دلمس، مهرناز فراهانی، دلوین ذبیحی، فاطره اصحابی، مهشاد بهرامی نژاد، نسترن خطیب پور، دریا دریایی، شیدا سفیدگری، مریم صبوری و رعنا مورعی در آن ایفای نقش می‌کنند.

درباره نمایش آمادئوس و چالش‌های هنری آن  با جواد مولانیا به گفت‌وگو نشستیم.

*درباره نمایشنامه آمادئوس توضیح دهید که چطور شد تصمیم گرفتید این کار را به صحنه نمایش ببرید؟ با توجه به اینکه شما اولین فردی هستید که دست به اجرای این نمایش در ایران می‌برد؛ گرچه همزمان هم این کار در لندن در حال اجرا بر صحنه تئاتر است.

این نمایشنامه را من خیلی قبل‌تر شاید در دوران دبیرستان خوانده بودم و بسیار تحت تأثیر آن قرار گرفتم. برایم خیلی جالب بود که دو انسانی که هر دو آهنگساز هستند (موتزارت و سالییری) ارتباط عجیبی با هم دارند، علاوه بر اینکه با هم دوست هستند اما خیلی به هم حسادت می‌کنند! البته این حسادت بیشتر از طرف سالییری به موتزارت است.

سال‌ها دوست داشتم این کار را اجرا کنم T در دوران دانشجویی هم تلاش‌هایی کردم اما به نتیجه نرسیدم، گذشت تا اینکه سال پیش از یکی از دوستان دوران دانشگاهم خانم جان‌محمدی خواستم تا این نمایشنامه را بازنویسی کند، بازنویسی کار تقریباً یک سال طول کشید، برای اینکه می‌خواستم تغییرات مورد نظرم حتی در شیوه اجرا و شخصیت‌ها در کار اعمال شود.

بنابراین نمایشنامه اصلی که نوشته شفر است و خیلی هم درباره سالییری در آن آمده است تغییر یافته و موتزارت محور نمایش قرار گرفته است و بیشتر از زاویه دید او به داستان پرداختیم.

* این نمایش تا چه اندازه بر اساس زندگی واقعی موتزارت طراحی شده و چقدر برگرفته از تخیل نویسنده است؟

زندگی موتزارت خیلی جالب و عجیب است، همین شاید باعث شده نمایشنامه نوشته شود، اولا که او در دوازده سالگی نخستین اُپرای کامل خود را نوشته، در هفت سالگی سمفونی نوشته و در چهار سالگی کامل ‌توانسته پیانو بزند! بنابراین او یک نابغه است و با توجه به اینکه در ۳۴ سالگی فوت کرده، ۶۰۰ اثر موسیقیایی دارد.

نکته دیگر درباره مرگ موتزارت این است که دقیقا مشخص نشد او چگونه فوت کرد! خیلی‌ها می‌گویند مسموم شده یا با آب آلوده از بین رفته یا اینکه برخی می‌گویند هپاتیت گرفته است؛ همین باعث می‌شود زندگی دراماتیکی داشته باشد و تبدیلش به اثر نمایشی جالب باشد.

اینکه چقدر این مسائل واقعی است یا اینکه چقدرش تخیلی است واقعا مشخص و ملموس نیست پزشکان زیادی آمدند و این موضوع را بررسی کردند حتی بیماری‌های مختلفی به او نسبت دادند که کاملا مشخص نیست کدامشان صحیح باشد ما هم خیلی به این مسائل نپرداختیم و نه اینکه پایان کار را باز بگذاریم بلکه خواستیم طوری نمایش را تمام کنیم که برای تماشاگر ابهامی باقی بماند و خودش تصور کند که چطور این مرگ اتفاق افتاده است.

در نهایت باید گفت که زندگی موتزارت آن اندازه جذاب و جالب است که وقتی روی صحنه می‌رود مخاطب را به خوبی جذب خود می‌کند.

*دراین نمایش از یک بازیگر فرانسوی استفاده کرده‌اید، علت حضور این بازیگر با اُپراخوانی فرانسوی در کار چیست؟ آیا تصمیم داشتید مخاطب بیشتری جذب کنید یا اینکه توانایی این بازیگر برای کار به زبان دیگری برایتان ویژه بوده است؟

من سال پیش نمایشنامه‌ای به نام «سوءتفاهم» از آلبر کامو کار کردم که کامل به زبان فرانسه با بالانویسی فارسی اجرا شد، برای همان نمایش هم با این خانم فرانسوی سر کار آشنا شدم و خیلی دوست داشتم که برای نمایش موتزارت از حضور او استفاده کنم چون نمایشنامه به ۴ زبان ایتالیایی، آلمانی و فرانسه و فارسی است و بخاطر همین و تعهد کاری و بازی مناسبش تصمیم به دعوت از او گرفتم.

نقش او هم در این کار یک دختر فرانسوی است که در صحنه‌هایش همه فرانسه صحبت می‌کنند، حتی بازیگر اصلی و دیگر بازیگران نیز همینطور هستند و با بالانویس فارسی کار ارائه می‌شود.

*اجرای یک نمایش با مدت زمان محدود تمرین و ۴ زبانه شرایط را برایتان سخت نکرد و تصور نکردید که ریسک استقبال مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟

در کشورهای اروپایی مثل بلژیک، سوییس یا بخشی از اتریش مردم به زبان‌های مختلف صحبت می‌کنند. از آنجایی که موتزارت هم زبانش آلمانی بود اما در آن دوره اپرا به زبان ایتالیایی نوشته می‌شد و بعد از موتزارت بود که زبان اپرا از ایتالیایی به آلمانی تغییر کرد بنابراین من هم تصمیم گرفتم که نمایش را چند زبانه اجرا کنم.

همانطور که اگر ما آذری باشیم در یک محفل خصوصی به زبان ترکی صحبت می‌کنیم، در برخی صحنه‌های ما هم که دو نفر ایتالیایی هستند تصمیم گرفتم به زبان خودشان صحبت کنند، اصولا زبان برایم خیلی جذاب است و دوست دارم تماشاچی که کار را می‌بیند آن را با زبان‌های مختلف تماشا کند. البته بازخورد تماشاگران هم برایم جالب بود اینکه یک مرتبه متوجه بالانویس فارسی می‌شوند و آن را نگاه می‌کنند برایشان جذاب است و من تا به حال کسی را ندیدم که بگوید چرا اینطور بوده است؟

یک نکته دیگر هم هست اینکه من همیشه به دانشجویان زبان خیلی احترام می‌گذارم وقتی آنها خودشان می‌آیند و کار می‌بینند به زبان‌های مختلف اما متأسفانه در کشورمان نه فیلم خارجی اکران می‌شود و نه تئاتر خارجی به صحنه می‌رود یعنی ما در سرزمین ایزوله شده‌ای در این زمینه زندگی می‌کنیم البته در هنرهای تجسمی و نقاشی کار خارجی عرضه می‌شود اما در تئاتر و فیلم چنین چیزی نمی‌بینیم.

*خب فکر می‌کنید علت این امر تنها کمبود دادوستد فرهنگی است خود افراد تمایل نشان نمی‌دهند یا اینکه مسائل دیگری در میان است؟

یکی همین کمبود دادوستد فرهنگی و دیگری شاید سیاست‌گذاری در زمینه تولیدات داخلی است که اگر حتی اینطور هم باشد دلیل نمی‌شود که فیلم خارجی وارد نشود! اگر اینطور است چرا همه دنیا این تبادلات را انجام می‌دهند مثلا در ژاپن فیلم آلمانی اکران می‌شود یا بالعکس.

به نظر من این حمایت نیست اینکه ما مدام خودمان را با خودمان بسنجیم عیار کارمان مشخص نمی‌شود مثل اینکه یک تیم ایرانی فوتبال مدام با خودش فوتبال بازی کند، به همین دلیل هم بود که شاید تمایل داشتم از بازیگر خارجی در تیمم استفاده کنم چون آن بازیگر خارجی اصولا گونه دیگری بازی می‌کند و از زیبایی شناسی دیگری بهره‌مند است.

*تأثیری بر تفکرات خودتان هم داشته است؟

بله به تجربیاتم افزوده است وقتی با فردی از فرهنگ دیگری ارتباط داشته باشیم با اخلاقیات و روحیات او هم آشنا می‌شویم، من اصولا کار بین المللی را دوست دارم کاری که کشورهای مختلف در آن به زبان‌های مختلف حضور داشته باشند.

*تا بحال خودتان هم به این فکر کردید که کارهایی در دیگر کشورها اجرا کنید؟

بله در حال حاضر هم در حال آماده سازی متنی برای یک جشنواره خارجی هستم و باید برای آن کار از بازیگران خارجی هم استفاده کنم.

*درباره نمایشنامه باید بگویم که ما تا به حال درباره شخصیت‌های هنری زیادی کار صحنه‌ای داشته‌ایم، اما از بین شخصیت‌های موسیقیایی نبوده‌اند، به طوریکه شاید الان خیلی از ملودی‌ها و موسیقی‌های معروف دنیا را مردم ما بشنوند به گوششان آشنا باشد اما ندانند که آن موسیقی برای چه شخصیت و با چه فرهنگی است. آیا شما هم فکر می‌کنید که نیاز داریم در این زمینه بیشتر تولیدات هنری داشته باشیم؟

موسیقی کلاسیک به نظر من قله‌اش موتزارت است و موسیقی جدی هم محسوب می‌شود. ما هم در سرزمینی زندگی می‌کنیم که دارای موسیقی جدی نیست آنقدر موسیقی پاپ در کشور ما فراگیر شده که سطح نزولی موسیقیایی کلاسیک را پایین آورده است، همین برای من خیلی جذاب بود که زندگی شخصی را روی صحنه بیاورم که کار کلاسیک کرده و مردم موسیقی او را دراین کار می‌شوند موسیقی که شاید کسی حوصله‌ و وقتش را نداشته باشد تا برود و آن را تهیه کند و گوش دهد.

من خواستم این چالش را داشته باشم که عامه مردم با این موسیقی آشنا شوند و از موتزارت چیزی بیش از یک اسم بدانند و موسیقی او را در تئاتر گوش دهند و لذت ببرند این اتفاق هم خدا را شکر افتاده است آدم‌هایی که این کار را دیدند بسیار از آن لذت بردند و بازخوردهایش به ما منتقل شد.

در این کار ما بیش از ده ـ دوازده قطعه معروف موتزارت را به صورت زنده توسط موزیسین‌ها نواخته و با گروه حرکت هماهنگ کردیم.

* آقای نادر مشایخی در این کار مشاور موسیقیایی شما بوده است، چه الهامی برای انتخاب موسیقی و کار از او گرفتید؟

استاد مشایخی یکی از دوستان من است قبل ازاینکه رابطه حرفه‌ای با هم داشته باشیم زمانی که می‌خواستم این کار را شروع کنم از او مشورت گرفتم و او هم استقبال کرد. با توجه به اینکه استاد مشایخی در اتریش تحصیل کرده و رهبر ارکستر بوده و زندگی موتزارت را می‌شناخته بنابراین خیلی بر او اشراف داشت و می‌توانست منبع الهام ما باشد.

اولین قدم این بود که یک کار دشوار را برای ما سهل کرد خیلی هم سراغ موتزارت رفتن برای ما آسان نبود درحالیکه این آسان سازی موسیقی تخصص می‌خواست و استاد مشایخی خیلی به ما دراین رابطه کمک کرد.

*شما از صحنه‌ها و دیالوگ‌های کمدی در کار استفاده کردید در حالی که نفس کار جدی بوده است، آیا اعتقادی به تئاتر گیشه و تجاری دارید و علت این کمدی کار کردن در دیالوگ‌ها توجه به تئاتر گیشه بوده است؟

جواب این پرسش خیلی طولانی است اما به طور خلاصه باید بگویم که اگر من می‌خواستم گیشه کار کنم، سراغ این متن نمی‌رفتم که هفت ماه مجبور به تمرین آن باشم! در ماه‌های دوم ـ سوم به من گفتند که این کار نمی‌فروشد و مردم از آن استقبال نخواهند کرد این برایم خیلی سخت بود اما من چالش را خیلی دوست دارم تا بتوانم یک چیزی را اثبات کنم.

بنابراین باید بگویم چیزی که در صحنه‌های کمدی کار است خاصیت موتزارت و موسیقی او است، موسیقی موتزارت در عین جدی بودن اما شوخ است علتش هم این است که خود موتزارت شخصیت جدی اما در عین حال شوخی دارد همچنان که جدی صحبت می‌کند یک مرتبه شوخ می‌شود و همه تعجب می‌کنند و برعکسش هم وجود دارد.

بنابراین دلیل این کمدی، گیشه‌ای شدن آن نیست اگر می‌خواستم چنین هدفی داشته باشم متنی را انتخاب می‌کردم که سه ـ‌چهار بازیگر بیشتر نداشته باشد یا دیالوگ‌ها مملو از شوخی باشد البته من هم در کارم بازیگر چهره دارم اما از این سلبریتی‌هایی که خیلی سینمایی هستند و آشنایی با تئاتر ندارند، نیستند.

در نهایت هدف من این نبود، ‌هدف من تئاتر بود. من در مدیایی که اسمش تئاتر است، تئاتر کار می‌کنم سینما یا تلویزیون یا چیز دیگر کار نمی‌کنم چرا که این کار غلطی است.

در یک جایی از کار که قرار گرفتم مطمئن شدم که مخاطب خواهیم داشت و این اتفاق هم افتاد. منظورم از دیده شدن پول نیست، من کارم پول سازی نیست، کارم کارگردانی تئاتر است، کسی که باید پول سازی کند سرمایه گذار، تهیه کننده، مدیر تبلیغات و روابط عمومی است و من معتقد بدان نیستم من کارم تولید یک کالای فرهنگی است نه فروش آن.

*درباره دکور کار شما هم صحبت‌هایی شده است با توجه به اینکه تماشاچی در دو طرف سالن قرار می‌گیرد و بازیگران در میانه راه و دکور کار هم حجیم نیست، علت این فضاسازی خلوت چه بوده است؟

آقای پورآذری طراح صحنه ما هستند، او یک جهان عریضی را در نظر داشت و من هم نگاهش را دوست داشتم، اینکه تماشاچی در دو طرف سالن باشد خیلی جذاب البته پرریسک است، علتش هم این است که بازخوردهای تماشاچی‌ها به هم منتقل می‌شود.

اما درباره خلوت بودن دکور کار نخست وضعیت اقتصادی و اینکه تئاتر فقیر است، دوم اینکه اجرای دیگری در تالار حافظ به صحنه می‌رود و برای جابه جایی دکور سنگین زمان و موقعیت مناسب نبود و سوم اینکه خیلی هم نیاز به دکور حجیم و سازه نداشتیم من خیلی اعتقادی به این امر ندارم.

*طراحی لباس بازیگران هم تلفیقی از کلاسیک و مدرن است اما علت انتخاب کفش‌های یکسان از یک مارک به رنگ قرمز برای بازیگران به استثنای موتزارت چه بوده است؟

بهرحال ما که نمی‌توانیم خود اتریش و شرایطش را بازسازی کنیم و از حوصله تماشاگر هم خارج است بنابراین می‌خواستم لباس های تنشان مشخص نباشد که برای چه دوره‌ای است بنابراین یک سری لباس طراحی شد من هم یک کفش قرمز یک رنگ را برای کار انتخاب کردم که البته برای همه این سؤال پیش آمد که چرا این کفش ساقدار و بندی انتخاب شده است؟

من دوست داشتم در لباس‌ها یک وحدتی وجود داشته باشد و سوالی هم برای بیننده ایجاد کند البته به جز شخصیت موتزارت که به نظر من او متفاوت است، خودش هم می‌گوید که در زمانه اشتباهی به دنیا آمده بنابراین او منفک از دیگر شخصیت‌ها است.

*اجرایتان تا چه تاریخی است؟

ما تا ۱۵ اردیبهشت بر صحنه تالار حافظ هستیم کارمان هم قطعا تمدید نمی‌شود تا آن تاریخ ما ۳۰ اجرا خواهیم داشت.

*تمایل ندارید کار را برای سالن‌های دیگر هم اجرا ببرید؟

پیشنهاداتی داشتیم اما سالنی که امکانات مورد نیاز ما را داشته باشیم سخت بدست می‌آید چرا که سالن باید بلک باکس باشد و سالن قاب عکسی نباشد چرا که با طراحی و کارگردانی ما برای آن نوع سالن مناسب نیست.

خیلی دوست دارم کار را در شهرهای دیگر اجرا کنم و در نظرم هم هست از دیگر شهرها مثل اصفهان، رشت، تبریز، شهرهای جنوبی و ... ابراز تمایل شده است و من هم از این امر استقبال می‌کنم.

*نحوه انتخاب سایر بازیگرانتان از جمله آقای فرهنگ و نوروزی و خانم‌ها درخشان زاده و فراهانی چطور بوده است؟

البته من با هیچیک از بازیگران قبلا کار نداشتم اما با نسرین درخشان زاده سر یک کار هم بازی بودیم و مهرناز فراهانی هم در کاری از من بازی می‌کرد اما بازیگران دیگر حتی از نزدیک هم ندیده بودم. زمانی که جلوتر رفتیم خیلی زود البته بازیگران را انتخاب کردم و متوجه شدم که مجید نوروزی برای نقش موتزارت عالی است و سایر بازیگران هم همینطور.

*گروه فرم و حرکت چطور انتخاب شدند؟

فراخوانی اعلام کردیم تقریبا هشتاد تا صد نفر برای آزمونی آمدند و اولویت ما هم توجه به موسیقی، ریتم و ضرب آهنگ و توانایی آموزش زبان بود بنابراین هم بچه‌های این گروه تحصیلکرده و مستعد و زبان انگلیسی و دیگر زبان هایشان خوب است.

*آقای مولانیا شما علاوه بر کار تئاتر، سریال و فیلم و مجری گری کرده‌اید اولویت شما در عرصه هنر چیست؟

قطعا همه انتظار دارند من بگویم تئاتر اولویت من است، اما واقعیت این است که بستگی به روحیه‌ام دارد، یک زمان روحیه‌ام به تئاتر نزدیک است خیلی وقت‌ها هم دنیای تئاتر یک جوری می‌شود و به سمت تصویر و تلویزیون می‌روم و بعدش هم دوست دارم بروم کار دیگری انجام دهم، بنابراین خیلی به روحیه‌ام بستگی دارد.

اصولا نمی‌توانم یک جایی ثابت کار کنم، ثابت بودن مرا اذیت می‌کند، شاید غلط هم باشد اما هیجان را دوست دارم خیلی‌ها به من گفتند که این متن را کار نکن! متنی که بیست بازیگر روی صحنه همزمان باشند، این بیست بازیگر بیست نفری هستند با بیست مسئله و کار و دغدغه و روحیه با اینکه یک جاهایی هم اذیت شدم نه اینکه آنها مرا اذیت کنند بلکه ناهماهنگی‌هایی ایجاد می‌شد، باید می‌توانستم بیست نفر را برای یک ساعتی آفیش میکردم و سخت بود.

بنابراین من برنامه زنده زیاد داشتم، هیجان برنامه زنده برایم خوب و جذاب است اما تئاتر جهان عمیقی برای من است انگار مرا به خودشناسی می‌رساند به روحیات و درونیاتمان ما را نزدیک می‌کند.

*مجری‌گری مسابقات هیجان و استرس ندارد؟

البته برایم جذاب است، شاید خیلی‌ها باور نکنند که من هیچگاه استرس در برنامه زنده جلوی دوربین نداشتم تنها جایی که استرس دارم و دست و پایم می‌لرزد زمانی است که در اتاق فرمان تئاتر بازیگران را می‌بینم که بر صحنه بازی می‌کنند وگرنه جلوی دوربین و پخش زنده اصلاً استرس ندارم، اما وقتی بازیگران می‌روند روی صحنه و نور خاموش می‌شود هر شب ده دقیقه قبل اجرا مغزم جور دیگری کار می‌کند.

*از بیست سالگی تدریس کردید هنوز هم تدریس می‌کنید و کجا؟

بله در مدرسه، هنرستان، ‌ دانشگاه و مؤسسات خصوصی عکاسی و نقاشی تدریس می‌کنم.

*دنیای عکاسی چطور است؟ کارگاه عکاسی هم برگزار می‌کنید؟

عکاسی برایم جهان عجیبی است چون خیلی انفرادی است من هستم و خودم یعنی به هیچ فرد دیگری کار ندارم به طبیعت می‌روم و یک مرتبه ده روز در طبیعت هستم عکاسی می‌کنم با جهانی دور از نور، تلویزیون، تصویر و دیگر رسانه‌ها.

بله کارگاه هم برگزار می‌کنم، البته در این هفت ماه زندگی‌ام وقف تئاتر شده است چرا که دوست دارم تمرکزم خوب باشد اما کارگاه عکاسی طبیعت، پرتره و آتلیه هم دارم حال این کار تمام شود در تابستان کار عکاسی را ادامه می‌دهم.

*چه فضاهایی برای عکاسی برایتان جذاب تر است؟

نمی‌توانم بگویم جذاب تر، من یک مجموعه خیلی خوب از هند دارم خیلی عجیب و غریب است، شاید کسی اینطور به هند نگاه نکرده باشد، مجموعه‌ای از خط و فرم و آدم‌هایی که در برابر طبیعت کوچک هستند، اگر بخواهم بگویم چه چیز در طبیعت برایم جذاب تر است شاید برف باشد، طبیعت مناظر برفی فوق العاده است.

*آرزوی هنری‌تان چیست؟

پاسخش خیلی طولانی است نمی‌دانم باید چه چیز بگویم. من فکر می‌کنم خیلی نیاز داریم که مسئولان فرهنگی بدون ترس از فرهنگ و هنر حمایت کنند اولا بدانند که ۹۰ درصد هنرمندان خط قرمزها را می‌شناسند و به آنها اعتماد کنند. آنهایی هم که رعایت نمی‌کنند شاید تصمیم دارند طور دیگری زندگی کنند که من به آنها هم احترام می‌گذارم.

نکته دیگر اگر می‌خواهیم کشورمان به لحاظ فرهنگ و هنر پیشرفت کند و جلوی دزدی‌ها و بزه کاری‌ها گرفته شود به فرهنگ و هنر مدارس توجه کنیم چیزی که الان اصلا وجود ندارد. امروزه ما زنگ هنر، نقاشی، داستان نویسی و ... در مدارس نداریم اگر هم هست فقط نامی است و معلم برجسته‌ای برای آن وجود ندارد.

مهمترین هدف آموزش و پرورش تربیت آدم‌هایی است که بزه کار، تبه کار و افسرده نیستند این نیاز به توجه فرهنگ و هنر دارد الان خیلی نقش این امر در مدارس و دانشگاه‌های ما ضعیف است.

*به وضعیت آینده تئاتر خوش بین هستید؟

من همیشه به همه چیز خوش بین هستم، هر وقت یک خبر بد هم بخوانم می‌دانم که برای امروز است و فردا اتفاقات خوب رخ خواهد داد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.