محمدرضا مهدویپور/ پُرواضح است که «جشنوارههای هنری» و بالاخص «جشنوارههای سینمایی» تنها مجال و محفلی برای نمایش آثار نیستند؛ بلکه عموم آنها از کارکرد «اتاقهای فرمان ذائقه فرهنگی جامعه» برخوردار میباشند. از این جهت است که آنچه هر ساله در قاب «جشنوارهها» دیده میشود بهتدریج به «سلیقه مسلط» در آن اجتماع و یا جوامع متاثر از آن جشنواره مبدل میگردد. سلیقهای که از بیشترین مشروعیت و قدرت بازتولید برخوردار میشود و به این ترتیب رسانهها بازتاب دهنده آن بوده و مخاطبان آن را معیار خوب و بد آن رشته هنری و سینمایی خواهند پنداشت. سلیقهای که لزوما برآمده از انتخاب آزاد عموم مردم در آن جامعه نبوده و اغلب محصول برهمکنش شوراهای سیاست گذاری و سازوکارهای داوری و حمایتی در مجموع «جشنوارههای هنری» و بالاخص «جشنوارههای سینمایی» است. از این جهت است که وقتی یک سبک خاص از فیلمسازی مدام به عنوان آثار موفق در رویدادهای مختلف برجسته میشود و جایزه میگیرد و مورد تبلیغ و بازنمایی رسانهای واقع میشود و ...؛ آن سبک و مدل هنری آرامآرام و بهتدریج کسوت «هنر خوب» را برتن کرده و اگر چه ممکن است که دارای ایرادات فرم و محتوایی مختلفی باشد، اما در اذهان عمومی در جایگاه «هنر طراز» قرار میگیرد. هنری که به عنوان «هنر الگو» سایر اشکال سایر اشکال هنری را خواسته و یا ناخواسته به حاشیه میراند.
به عبارت دیگر نقش شورای سیاستگذاری و دبیر و داوران ظاهری «جشنوارههای سینمایی» در کنار شخصیتهای متنفذ و مدیران پشت صحنه این رویدادها را میتوان عامل اصلی در پویاسازی و تولید «سلیقه مسلط» قلمداد نمود؛ سلیقهای که نهفقط تعیین میکند چه چیزی دوستداشتنی است؛ بلکه مشخص میکند چه چیزی اصلا امکان دیدهشدن و جذب بودجه و امکانات و ... دارد و این همه به وضوح در رویدادهایی همچون «جشنواره سینما حقیقت» ملموس میباشد.

از همین جهت است که برای درک مدل حرکت و جریان فیلمسازی در عرصه «سینما مستند» لازم است تا بیش از هر چیز به نقد «سلیقه مسلط» حاکم برای هفت دوره اخیر «جشنواره سینما حقیقت» پرداخت و اصل مناسبات قدرت در جریان برگزاری سالانه این رویداد را در سه دولت گذشته و به دبیری متمرکز «محمد حمیدی مقدم» فهم نمود. مناسباتی که حالا با مرور فهرست نامزدهای معرفی شده توسط این دوره از جشنواره در بخشهای مختلف آن قابل ملاحظه و مرور میباشد. فهرستی که با وجود سطح پایین کیفیت فرم آثار عرضه شده در این دور از جشنواره و کم دغدغگی محتوای بسیاری از آنها و ...، به نوعی تعجب برانگیز برخی از آثار را برجسته و برخی دیگر از تولیدات را کلا نادیده انگاشته و یا با تک نامزدی به نوعی از حاشیه رانده است.

پس نباید فراموش نمود که «جشنواره سینما حقیقت» یکی از رویداد هنری موثر و الهام بخش در عرصه «مستندسازی» است. رویدادی که نه تنها با تمرکز بر روایت واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و انسانی، میتواند بستری مؤثر برای طرح مسائل روز جامعه و بازتاب دغدغههای عمومی جامعه باشد و نگاههای انتقادی را به سمت مطالبهگری مصلحانه و یا سیاهنمایی براندازانه سوق دهد؛ بلکه بستری ارزشمند برای پرورش دادن نوعی نگاه مستندسازان جوان و تازه وارد به این عرصه مهم از فیلمسازی است. جشنوارهای که میتواند با حمایت از روایتهای صادقانه و خلاقانه، به رشد «سینمای مستند» و گفتوگوی رشد محور اجتماعی و بر بستر «پارادایم نظام جمهوری اسلامی» حرکت کند و یا آنکه همچون طیف گستردهای از آثار عرضه شده در این دوره از «جشنواره سینما حقیقت» سعی نماید تا مسیر «مستندزدایی» از عرصه «سینمای مستند» را شتابان ساخته و مخاطبان را با انبوهی از تولیدات کاملا «داستانی» و «مستندتراشی شده» مواجه سازد. تولیداتی که با استفاده از شگرد روایت سینمایی در مدل «رئالیسم جادویی» شکل گرفته و با ژستی «محافظه کارانه» از فرصت و طرح هر موضوعی برای حقنه نوع نگاه و روش زندگی «سکولاریسم» به عمق جان مخاطبان خود استفاده مینمودند.آثاری که بعضا حتی در محتواهای بیربط با حال و هوای اجتماعی این روزهای ایران و منطقه و جهان، با برخورداری از بودجههای حمایتی، به سراغ موضوعات کم اهمیت و یا بیاهمیت رفته و حتی در طرح این موضوعات، نیز به صورت پنهان و آشکار بر ناکارآمدی «مدل حکمرانی دینی» تاکید میورزیدند.

برداشته شدن مرزهای «مستند» و «داستانی» و حرکت شتابان تولیدات «سینمای مستند» به سمت «سینمای داستانی» آن هم بر بستر «رئالیسم جادویی» و در عین حال حقنه باورهای «سکولاریسم» در طیف گستردهای از آثار عرضه شده در این دوره از «جشنواره سینما حقیقت»؛ بیش از هر چیز محصول انتخاب، حذف و برجستهسازی آثار عرضه شده در ادوار گذشته این رویداد سینمایی است. رویدادی که در طی ادوار گذشته به این گونه از مستندسازی مشروعیت بخشیده و حالا در فهرست نامزدهای این دوره خود نیز مسیر این ریلگذاری را همچنان مورد حمایت خود نشان داده است. الگویی که در چارچوب پارادایمهای منجمد منوالفکرانه شکل گرفته و بیش از آنکه متکی بر کشف واقعیت و نگاه مستندمحور باشد، به بازنماییهای کنترلشده، روایتهای از پیشتعیینشده و فرمگرایی تقلیدی با ظاهری ملی و البته تا حدود بسیاری سکولار بسنده کرده است. الگویی که نتیجه آن فاصلهگرفتن تدریجی تولیدات مستند عرضه شده در این دوره از کارکرد انتقادی و مطالبهگری مصلحانه میباشد. اتفاقی که در کنار کمرنگشدن جسارت فرمی در آثار حاضر در این دوره از جشنواره، وجاهتی کم رمق به فضای کلی «جشنواره سینما حقیقت» در این دوره از برگزاری داد.

مرور فهرست نامزدهای نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» نشان میدهد که این رویداد سینمایی با وجود شرایط خاص کشور و تغییرات پرشتاب بینالمللی، نه خواسته و نه توانسته تغییری از برای در نغلتیدن «سینمای مستند جمهوری اسلامی» از رونویسی مدلی وامانده از سبک فیلمسازی داستانی و سینمایی آن هم در «پارادایمهای منوالفکرانه» صورت دهد. اتفاقی که موجب میشود تا نهاد دغدغهمندی همچون «مرکز مستند سوره» نیز دچار انحراف سازد و مستندی سکولار همچون «رویای ناتمام» را بیربط با وظیفه حرکت بر مدار آرمانهای بنیانی و وظایف محوله بر «سازمان تبلیغات اسلامی» تولید نماید. اثری که اتفاقا مورد تشویق «سینما حقیقت» واقع میشود و با نامزدی چهار جایزه اصلی از «بخش مسابقه ملی» میتواند به عنوان الهام بخش فیلمسازان جوان و شیوه حماتی نهادهای انقلابی عمل نموده و حتی اگر موفق به دریافت هیچ جایزهای هم نشود، در همین وضعیت فعلی نیز توانسته انحرافی جبران ناپذیر در مسیر مستندسازی «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» ایجاد نماید.

همین نقش موثر و جریانساز «جشنواره سینما حقیقت» در تمرکز برای تغیر مسیر فضای مستندسازی «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» حتی با مرور «نامزدهای بخش شهید آوینی» به وضوح قابل دریافت میباشد و نشان میدهد که چگونه سیاستگذاریها و مدیریتهای پنهان در کنار ترکیب داوران معلوم الحال میتواند فضای این بخش را آنچنان تهی از عمق بینش و نگرش عنوانأار آن سازد که به عنوان مثال، با اثری همچون «عبای سوخته» آنچنان کینه جویانه برخورد و به حاشیه رانده شود که حتی شانس نامزدی نیز به آن داده نشود!

در پایان لازم است تا بار دیگر به این مهم توجه داشت که وضعیت کنونی و بخش قابل توجهی از سطح و عمق تولیدات حال حاضر «سینمای مستند کشور»، محصول کاشتههای «سینما حقیقت» است. جشنوارهای که همچون هر «جشنوارههای هنری» و بالاخص «جشنوارههای سینمایی» دیگری توانسته با گزینش و برجستهسازی طیفی از آثار، مسیر تولیدات بعدی سینمای مستند را تعیین کند و مستندسازان جوان را به تقلید یا واکنش وا داشته و ذائقه عمومی نه بهصورت طبیعی، بلکه در چارچوب تصمیمهای داوران و سیاستگذاران فرهنگی را در فضای عمومی «سینمای مستند» حاکم سازد.پس به امید روزی که تولیدات دغدغهمند و بر بستر «پارادایم نظام جمهوری اسلامی» به عنوان آثار مورد حمایت «سینما حقیقت» موجب تحول در فضای سینمای مستند گردد و حرکت شتابان مستندسازان به سمت و سوی این گونه از سینمای مصلحانه و جهانشمول را رقم زند.انشاءالله

ارسال نظر