شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۷

مهدی سجاده‌چی:

شرح مأموریت سازمان سینمایی با واقعیت‌های سینمای ایران فاصله چشمگیری داشت

مهدی سجاده چی

سینماپرس: مهدی سجاده‌چی گفت: هر کس یا هر گروهی با هر طرز فکری مسئولیت سازمان سینمایی را بر عهده داشت در این وضعیت مجبور بود شرایطی که از بیرون به سینما تحمیل می‌شود را مدیریت کند.

به گزارش سینماپرس، در یک سال گذشته سینمای ایران بیش از هر چیز درگیر حواشی متعدد بود و به تبع آن سازمان سینمایی نیز با پیامدهای ناشی از این حواشی دست و پنجه نرم می‌کرد. در گفتگویی با مهدی سجاده‌چی (فیلمنامه‌نویس سینما) عملکرد سازمان سینمایی در یک سال گذشته را مورد بررسی قرار دادیم.

این فیلمنامه‌نویس معتقد است بسیاری از اتفاقات رخ داده و شرایطی که ایجاد شد ناشی از اتفاقاتی خارج از سینما بود که سازمان سینمایی را مجبور کرد که از دنبال کردن برنامه‌ریزی‌های خود بالاجبار غافل و گرفتار مدیریت اتفاقات روزمره باشد.

در ادامه مشروح گفتگوی ایلنا با مهدی سجاده‌چی را از نظر می‌گذرانید:

در یک سال گذشته سینمای ایران با معضلات بسیاری روبرو بود، عملکرد سازمان سینمایی در مدیریت بحران‌های شکل‌گرفته را چطور ارزیابی می‌کنید؟

هر کس یا هر گروهی با هر طرز فکری مسئولیت سازمان سینمایی را برعهده داشت در این وضعیت مجبور بود شرایطی که از بیرون به سینما تحمیل می‌شود را مدیریت کند، در واقع هر شخص یا گروهی که در سمت مدیریت سازمان سینمایی قرار می‌گرفت قادر نبود برای سینما برنامه‌ریزی طولانی‌مدت داشته باشد. مدیران فعلی سازمان سینمایی از زمان آغاز مسئولیتشان در این سمت درگیر ماجراهایی خارج از سینما بوده‌اند و علاوه بر این شرح مأموریت سازمان سینمایی با واقعیت‌های سینمای ایران فاصله چشمگیری داشت و پس از شروع فعالیت این گروه اتفاقاتی رخ داد که عملاً سینما مثل هر ساحت فرهنگی دیگر دستخوش تلاطم‌هایی شد که مربوط به خارج از خودش می‌شد.

یعنی شرح وظایفی که برای سازمان سینمایی تعریف شده بود امروز دیگر در اولویت نیست و مسائلی دیگر بالاجبار در اولویت قرار گرفته است؟

درباره شرح وظایف سازمان سینمایی باید بگویم که اطلاعاتی به طور مستقیم از کلیت آن ندارم و به طور کل نظرم درباره آن برآمده از گفته‌ها و نظرات مدیران سازمان سینمایی و وزارت ارشاد است و مثل هر سینماگری می‌توانم درباره آن حدس و گمان داشته باشم. حدس من بر این است که سازمان سینمایی شرح وظیفه‌ای داشته که بر مبنای آن درصدد نوعی بازگشت یا پیرایش‌گری فرهنگی بوده است. فارغ از درست یا غلط بودن این سیاست، مطمئناً اگر قرار بود این بازگشت فرهنگی در صورت امکان رقم بخورد زمانی طولانی با برنامه‌ریزی کامل نیاز بود چرا که آنچه در حدود ۴۰ سال رقم خورده را نمی‌شود در مدت زمان کوتاه ۲ تا ۴ سال تغییر داد و ریل‌گذاری جدیدی در نظر گرفت چرا که اگر دستیابی به این هدف را ممکن بدانیم هم، امکان آن نیازمند آماده‌سازی زیرساخت‌ها و استفاده از افراد متخصص است.

با وجود اینکه مسئولان سینمایی در نظر داشتند که چنین کاری انجام دهند، در عمل مجبور شدند اتفاقات روز را مدیریت کنند و در حال حاضر هم درگیر همین مسئله هستند و سازمان سینمایی در تلاش است اتفاقات روز را مدیریت کند تا به شرایط اول برگردد و اگر توانی باقی ماند دوباره به همان سیاستگذاری رجوع کند؛ در واقع همه چیز در یک سیکل معیوب قرار گرفته که سازمان سینمایی مدام مجبور است مدیریت روزانه یا هفتگی‌اش را تداوم دهد.

بازگشت فرهنگی که به آن اشاره کردید، در واقع بازگشت به چه زمان یا شرایطی است؟

فرض بعضی از مسئولان این بوده که در طول چند دهه گذشته اشتباهاتی در جهت‌گیری‌های فرهنگی و در واقع در سیستم اجرایی کشور رخ داده که به فرهنگ کشور صدمه زده است. این فرض به حدی تقویت شده که بر مبنای آن تشکیلات فرهنگی جدید با مدیریت و برنامه‌های جدید شکل گرفته که آن اشکالات و نقایصی که در طول آن مدت به وجود آمده را از بین ببرند.

من نمی‌توانم قضاوت کنم که این کار تا چه اندازه درست یا غلط و اصلاً چقدر این اتفاق ضروری یا غیرضروری‌ست اما تجربه به من می‌گوید که هیچ اتفاق عجیبی رخ نداده ونخواهد داد و سینما معمولاً به مسیر خود ادامه می‌دهد و اگر ما بخواهیم واقعیت‌ها و چارچوب‌هایش را تغییر دهیم نه تنها به موفقیت نمی‌رسیم بلکه مدام باید تلاش کنیم که خرابی‌های شکل‌گرفته از این نگرش را اصلاح کنیم. در واقع ساختن یک دنیای کاملا متفاوت بیشتر تخیلی‌ست و این تجربه‌ای است که هزاران سال در جوامع مختلف امتحان شده. ما نمونه‌هایی را در تاریخ می‌بینیم که سعی کرده‌اند یک جامعه آرمانی بسازند اما به نتیجه مطلوب نرسیده‌اند و در نهایت همه چیز به شرایط سابق برگشته است چون ما برای رسیدن وضعیت متفاوت ناچاریم از اجزای همین وضعیت فعلی استفاده کنیم که در بهترین حالت ممکن است ما مدتی کوتاه تصور کنیم تغییری ایجاد شده اما حقیقت این است که با گذر زمان متوجه می‌شویم که هیچ چیزی بر اساس میل و برنامه ما تغییر نمی‌کند.

آیا می‌توان گفت که همان سیاست‌گذاری فرهنگی برای بازگشت به گذشته، یکی از عوامل درگیری سازمان سینمایی با سیاست‌های روزانه بوده است؟

اتفاقات بعدی که رخ داد و همه ما در جریان آن اتفاقات هستیم، درگیری سازمان سینمایی با سیاست‌های روزمره را بیشتر کرد اما با این نظر موافق هستم که اگر اتفاقات بعدی هم نبود سازمان سینمایی با برنامه‌هایی که داشت درگیر سیاست‌های روزمره می‌شد. تصور من هم بر این بود که این نهضت پیرایشگری در عمل نهایتاً چهار سال دوام می‌آورد. حتی اگر این اتفاقات رخ نمی‌داد و مسئولان با برنامه‌ریزی دقیق هم پیش می‌رفتند فرقی نمی‌کرد و دوباره همه چیز به خانه اول برمی‌گشت.

آیا سازمان سینمایی در همین مدیریت اتفاقات روزمره موفق بوده است؟

بر اساس شناختی که از واقعیت دارم به عملکرد سازمان سینمایی در این زمینه نمره قبولی می‌دهم چرا که ما خیلی از چیزها را نمی‌دانیم و به تبع آن از شرایط هم اطلاعات دقیقی نداریم. ما در همه جناح‌ها با نوعی از تندروی مواجه هستیم که قابلیت مذاکره یا تطبیق خود با واقعیت را ندارند و به نظر من افرادی که در سازمان سینمایی مدیریت را بر عهده دارند با این تندروی‌ها مواجه بودند و هر کدام از این تندروی‌ها نه تنها سازمان سینمایی با بودجه محدودش را بلکه می‌توانست دولتی را با چالش‌های بسیار بزرگتری مواجه کند.

البته باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم که در بسیاری از این موضوعات سازمان سینمایی تصمیم‌گیرنده اصلی و نهایی نیست. با در نظر گرفتن این واقعیت و اینکه سازمان سینمایی متعلق به دولت است و از سیاست‌های دولت پیروی می‌کند در مجموع ویژگی‌های فردی آدم‌ها باعث شده که بتوانند شرایط را تا حد امکان متعادل پیش ببرند و به همین دلیل حداقل می‌توانم تلاش سازمان سینمایی در مدیریت این بحران‌ها را قابل قبول بدانم و نقائص شناگرانی را که با دست‌های تقریبا بسته شنا می‌کنند، نادیده بگیرم.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.