چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۷ - ۱۱:۵۴

اندر احوال سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران (۲)

عبور از سیاه نمایی و ترسیم فلاکت برای تمامی نسل‌ها/ وقتی سینمای جوان در برهوت جنگ نرم رها می شود!

اندر احوال جشنواره فیلم کوتاه 2

سینماپرس: سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران در حالی به پایان رسید که فضای عمومی آثار به نمایش درآمده را تلخی اجتماعی فرا گرفته بود؛ تلخی مفرط و شدیدی که نه تنها مخاطب را به پذیرش فضای سیاه جامعه می رساند، بلکه تلخی حاکمیت این فضا را بر عمق وجود بیننده القاء می نمود و هیچ آینده روشن و امیدبخشی را از برای مخاطبان خویش متصور نمی ساخت!

سید عرفان فاطمی / سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران در حالی به پایان رسید که فضای عمومی آثار به نمایش درآمده را تلخی اجتماعی فرا گرفته بود؛ تلخی مفرط و شدیدی که نه تنها مخاطب را به پذیرش فضای سیاه جامعه می رساند، بلکه تلخی حاکمیت این فضا را بر عمق وجود بیننده، القاء و شرایط اجتماعی ایران را با تلفیقی ویژه از سیاهی و تلخی روایت نموده و بر بستر روایت اجتماعی خود، هیچ آینده روشن و امیدبخشی را از برای مخاطبان خویش متصور نمی سازد!



امید را می بایست یکی از اصلی ترین کارکردهای سینمای اجتماعی (Social Cinema) واقعی دانست؛ سینمایی که اصلاح طلب است و نمی خواهد بر فساد جامعه ی خود دامن بزند و قصدی از برای فروپاشی اجتماع پیرامونی خود ندارد؛ سینمای اجتماعی اصیلی که نمی خواهد تمدن خود را براندازی کند و یا آنکه فرهنگ خویش را هاضمه ی دیگران هضم نماید.



بر این اساس سینمای اجتماعی در صورت صحیح و با اصالت خود، نه سفید می اندیشد و نه مطلقا همه چیز را سیاه می بیند؛ سینمایی که سعی می کند تا به سراغ واقعیت های سیاه و تلخ جامعه ی پیرامونی خود برود و با پرهیز از هر گونه سیاه نمایی، تمامی آنچه را که در واقعیت می بیند، روایت نماید و در عین حال سعی می کند تا به روایت صرف اکتفا نکرده و راهکار خود از برای بهبود شرایط موجود را به مخاطبان خود ارایه دهد.




بر این اساس عموم آثار سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، جملگی دارای ادبیات خاص و مشخصی هستند و لغت نامه مشترکی با هم مرور نموده اند و آن هم فلاکت است.


اینگونه است که در بسیاری از آثار جشنواره سی و پنجم، سیاه نمایی به بدترین شکل ممکن از جامعه رخ می دهد؛ به نوعی که در یک نگاه کُلی و مجمل می توان چنین ادعا نمود که حتی یک شخصیت الگومند و حداقل خوب در آثار پیدا نمی شوند و اکثر شخصیت های موجود در فیلم ها، نقش آدم بد های قصه را بازی می کنند و این موضوع در عموم آثار و بالاخص آثار قهرمان محور به صورت ویژه ای مشاهده و کاراکترهایی ویزه و با درجه اغراق فوق العاده سیاه به تصویر کشیده می شوند و رسما اعلام می گردد که دنیای انسان مسلمان ایرانی مملو از این شخصیت های به شدت سیاه است.



ترسیم فضای فلاکت در عموم آثار سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به نحوی است ویژه تمامی نسل  انسان ایرانی را در برگرفته و عموم اقشار اجتماعی را شامل می شود و در این میان کودکان قربانیان ویژه این سیاه نمایی می باشند؛ کودکانی که از یک سو به شدت سیاه و خلاف کار به  تصویر کشیده شده و از سوی دیگر ظلم شدید اجتماعی آینده ای بدون امید را به ایشان گوشزد می نماید.



جوانان و حتی کودکان و نوجوانان در بسیاری از آثار جشنواره سی و پنجم، جملگی موجوداتی بزه کار به تصویر کشیده می شوند که درصد ناخالصی بالایی داشته و دروغگویی و فساد و ... امری رایج و عادی در میان ایشان است و در این میان تفاوتی نمی کند میان پسر دبستانی فیلم بیست که با دروغ خود یک زندگی مشترک را بهم می ریزد، یا دختر دبیرستانی فیلم گُسل که سوار بر موتور دوست پسر خود با فردی تصادف می کند و با تشویق دوست پسرش از صحنه گریخته و با همکاری دوستان خود در دبیرستان و صحنه سازی ویژه از قبول مسئولیت شانه خالی می نماید.




البته نکته قابل توجه در ترسیم فضای فلاکت در عموم آثار سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران؛ تصویرسازی از قربانیان آینده این فضای تیره و سیاه است؛ قربانیانی که همان نسل آینده محسوب شده و به خوبی تداعی کننده این شعار عمومی سال های اخیر سینمای اجتماعی کشور است که با ادبیات های گوناگون در آثار شاخص و قابل توجهی نظیر من زالم و یا سرلاک و ... به مخاطبان خود می فهماند اونی که توی این شکاف غرق می شود بی گناه ترین است.


بر این اساس کُلیت آثار جشنواره سی و پنجم به گونه ای ویژه به طرح شکاکیت و اخلال منطق سیاست های کلی جمعیتی در ذهن مخاطبانش پرداخته و با ترسیم زندگی فلاکت بار کودکان در طبقه ی متوسط جامعه ی ایران، نوعی تحدید جمعیتی را برای هر بیننده ای به ارمغان آورده و در بهترین حالت ممکن، مخاطبان خود را با جوانب مختلف و دلایل گوناگون وجود فرزند به عنوان مانع اصلی جلوگیری از پیشرفت و ترقی اجتماعی، آشنا می سازد.



این همه در حالی است که نُشخوار ادبیات موج اول فمینیسم (First-wave feminism)، که سال های بسیاری است دیگر به فراموشی سپرده شده و امروزه حتی خود فمینیست های بسیار متعصب غربی نیز بر انحطاط آن تاکید و بر موج های دوم و سوم آن سوار گشته اند نیز در برخی از آثار موجود بوده و اساسا این مقدار از پرداخت به موضوع زن و ترسیم تحت ستم بودن ایشان در کُلیت آثار جشنواره سی و پنجم موضوعی قابل پیگیری می باشد.



نکته قابل توجه در سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران آن است که عموم آثار و تولیدات به نمایش درآمده در این دوره از جشنواره به سمت و سوی ادبیات فمینیستی رفته اند؛ فیلم هایی که در آن زن ها به نازل ترین نقش ممکن نمایش داده شده اند و در این میان فرقی نمی کند که این انگاره در فیلم کوتاه طاغی به کارگردانی کوروش عسگری و یا فیلم کوتاه ورم به کارگردانی اصغر لائی باشد و یا آنکه در فیلم کوتاه شرعی به کارگردانی داریوش شهبازی متجلی شود و یا روایت ظاهرا ضد داعشی فردی همچون داریوش غذبانی باشد در فیلم کوتاه دام و یا آنکه در فیلم عروس دریایی باشد به کارگردانی مهدی بوستانی و یا در اثری همچون رِوِرانس به کارگردانی سوگل رضوی متجلی شود؛ اثری شاخص که جایزه اصلی بهترین کارگردانی فیلم کوتاه داستانی این دوره از جشنواره را از آن خود ساخته و در این میان تنها سبک بیان و روایت فمینیستی آثار بر موج های مختلف متفاوت می باشد؛ سبکب که قطعا مقبول و مورد تایید فرنگیان قرار خواهد گرفت و بر تعدد حضور جشنواره  های خارجی سینمای ایران و البته بیلان موفقیت مدبران حال حاضر به عنوان متولیان رسمی فرهنگ و سینمای کشور خواهد افزود.



شاید فیلم کوتاه عروسک به کارگردانی علی دلکاری را بتوان یکی از برجسته ترین آثار جشنواره سی و پنجم معرفی نمود؛ فیلمی که با ادبیات موج اول فمینیسم به ترسیم بدبختی زن مسلمان ایرانی می پردازد؛ فیلم کوتاهی از تولیدات انجمن سینمای جوانان تبریز که به روایت زندگی دختر نوجوانی را به تصویر می کشد که در سن کم مجبور به ازدواج شده و اکنون از بچه خود به عنوان عروسک نگهداری می نماید و طبق معمول اسیر مرد شهوت ران فیلم است؛ اثری به شدت سیاه که اتفاقا جایزه ویژه یونیسف در سی و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران را از آن خود ساخت.




فیلم های این دوره از جشنواره گرچه از نظر تکنولوژی های فیلم سازی به روز شده اند و با در اختیار داشتن دوربین ها و تجهیزات پیشرفته به استاندارد های جهانی در این حوزه رسیده اند، ولی از نظر محتوایی به به حقنه ی تعمدی و یا غیر تعمدی باورهای داروینیسم اجتماعی (Social Darwinism) به مخاطب مسلمان ایرانی می پردازد و آدمیان را مقهور جبر محیط اجتماع پیرامون و جامعه ای مدور و در حال تکرار بدبختی ها و فلاکت ها ترسیم می سازد.


البته در این میان نکته قابل توجه و متمایز در طرح داروینیسم اجتماعی، تلفیق مبانی این جبرگرایی در رابطه با خدا و حاکمیت دینی است به گونه ایی که مسبب تمام اتفاقات و بلاهای مطرح در عموم آثار جشنواره سی و پنجم به صورت محسوس و یا غیر مستقیم، خداوند معرفی می شود.



این گونه است که در عموم آثار به نمایش درآمده در سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، مضامین آثار به نوعی تقابل با خدا را بیان ساخته و حضور قادر متعال را عامل اصلی بدبختی و فلاکت اجتماعی معرفی می سازد؛ خدایی که عادل نیست و عده ی کثیری را در فقر و بدبختی و عده ی محدود دیگری را در ثروت و شادکامی غوطه ور ساخته است.



سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به وضوح نشان داد که اگر چه بر زبان معدودی همچنان جاری است که حال ما خوب است؛ اما به واقع حال سینماگر ایرانی بد است! و به طور کُل حال سینمای ایران بد است؛ اهالی سینما و بالاخص سینماگران جوانی که بیش از دوسال است دغدغه های معاش ایشان را به نا کجا آباد زندگی برده و شاخص نمودار فلاکت انسان ایرانی را در منظر ایشان روز به روز فربه ساخته و می سازد؛ سینماگرجوانی که امیدهای پیش و پَسِ برجامیِ مدبرانِ حاکم را چون سرابی می انگارد در شرایط تلخ کامی اجتماعی خویش و سایر هموطنان پیرامونش و در این شرایط است که سعی می کند این تلخ کامی را بر پرده ی نقره ای سینما به روایت بنشیند و بعضا تا به آنجا بتازند که تفکر خدامحور و اصالت وجود خدا را عامل اصلی فلاکت و تمامی سیاهی ها و تلخیهای موجود معرفی نمایند؛ عاملی که انسان مسلمان ایرانی را بیچاره و اسیر خود ساخته است!




بر این اساس سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران موید عبور جامعه ی منورالفکر حاکم بر سینمای ایران از تقابل با نظام جمهوری اسلامی است؛ عبوری که همراه با چند پله سعود به تقابل با خدا پرداخته و به اعلان بیچارگی انسان و اسارت او در پیشگاه تقدیری نوشته شده می پردازد و انسان را اسیر اقتدار یا اُتوریته خالق خویش متصور می سازد!


گستردگی آثار و تولیدات سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران در تقابل با خداوند که عموما با عاروق های منوالفکرانه ی غربی و بعضا جُفتک اندازی به حاکمیت همراه گردیده بود؛ به نوعی آینده ی تیره و تاریک نسل بعدی از سینماگران را هویدا می سازد.



البته تاریک بینی و تاریک اندیشی در عموم تولیدات و به طور کل حضور ادبیات فلاکت در اکثریت محصولات سبب شد تا تِم فرار از مرز و فرار قاچاقی به بیرون مرزها به یکی از موضوعات شایع در تعداد قابل توجهی از فیلم های امسال مبدل گردد.



از طرفی دیگر خشونت و فحاشی در فیلم های کوتاه امسال به طرز حیرت انگیزی بالا رفته است و در نگاهی کلی به سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، می توان چنین ادعا نمود که عموم آثار را در بر گرفته است و در این میان به عنوان نمونه حتی فیلم کوتاه قاشق خالی که از بازیگران شناخته شده ای همچون مهرداد صدیقیان و بهرنگ علوی بهره برده است، خشونتی ویژه را به نمایش می گذارد که حتی به سختی می توان مشابه آن را در آثار بلند سینمایی و سایر تولیدات سینمای ایران مشاهده نمود.



این حجم از ترسیم خشونت و فحاشی در فیلم کوتاه که حداکثر زمان روایت آن سی دقیقه است؛ موضوعی تعجب آور و در عین حال نگران کننده می باشد که در بهترین حالت حکایت از کم توانی فیلمساز نموده که استفاده از خون و خشونت را به عنوان عاملی در پیشبرد درام خود می داند و سعی می کند تا با ترسیم اغراق شده، داستان نیم بند و بعضا بی منطق خود را توجیه سازد.




صرف نظر از توجه به آثار و تولیدات به نمایش درآمده در این دوره از جشنواره؛ یکی از تفاوت های قابل توجه در برگزاری سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران نسبت به سال های گذشته را می بایست حضور جذاب بخش های جنبی و بالاخص بخش نشست های تخصصی ۳۵-۲۰ قلمداد نمود. بخشی نسبتا موفق که با حضور اساتید عموما دانشگاهی، بر جنبه ی تخصصی و  آکادمیک آن افزوده شده بود و در این میان اگر چه برخی از کارگردانان جشنواره ای ساز نیز به انتقال تجربیات فیلم سازی خود پرداختند، اما در مجموع خوشبختانه خبری از حضور چهره های معلوم الحالی همچون سعید روستایی و شهرام مکری که متکی بر سابقه تجربی فیلم سازی خود در سال گذشته حواشی خاصی را برای جشنواره فیلم کوتاه تهران به وجود آورده بودند؛ نبود.


سال گذشته سعید روستایی در یکی از کارگاه ها به عدم نقش موثر دستیاری کارگردان در سینما اشاره کرده بود و معتقد بود یک دستیار کارگردان اصلا نمی تواند فیلم ساز خوبی شود و فاقد تفکر یک فیلم ساز خواهند بود که واکنش های زیادی از طرف اهالی سینما به همراه داشت اما نشست های امسال که با اجرای دکتر احمد الستی مدرس دانشگاه تهران برگزار شد تقریبا هیچ حاشیه ای نداشت و البته کاملا در فضای تئوری پیش رفت و به جز برخی از اساتید که تجربیات خوبی از کارهای خود در اختیار علاقمندان گذاشتند ما بقی به طرح مباحث تئوریک پرداختند.



در یکی از این نشست ها مهرداد اسکویی، مستند ساز شناخته شده و یکی از همیشه مدعوان و داوران جشنواره فیلم کوتاه تهران، به نحو ویژه ای از شکل کپی برداری در آثار خود گفت و اظهار داشت حتی اندازه نماهای کارهای خود را از طریق عکس های موجود آثار دیگر به عوامل خود توضیح می دهد. این نکته ای که اسکویی به آن اشاره کرد را می توانیم در آثار جشنواره فیلم کوتاه تهران و بسیاری از فیلم سازان بلند مشاهده نمود؛ آثاری که صرفا تقلیدی از فیلم های دیگر است و در این میان به صورت شاخص در مجموع آثار این دوره از جشنواره فیلم کوتاه تهران می توانیم به پلان آخر فیلم کوتاه گربه خیس ساخته محمد داودی اشاره نمود؛ پلانی که طی آن شخصیتی با طناب به ماشین بسته شده و روی زمین کشیده می شود و ذهن  مخاطب مطلع را متوجه سبک فیلم های برادران کوئن می سازد و این همه در حالی است که اعتراف مستندسازی همچون مهرداد اسکویی که به دکوپاژ سینمایی در آثار مستند خود اعتراف نموده، به خوبی ابهام و سوال مهمی را پاسخ می گوید و آن سوال چرایی وجود حجم زیادی از شباهت های فرمی و روایی در سینمای ایران است؛ شباهت هایی که بعضا به کپی برداری از فیلم های غربی منتج گردیده است.




قطعا جشنواره فیلم کوتاه تهران یکی از با اهمیت ترین جشنواره های سینمایی کشور در مسیر رُشد و معرفی فیلم سازان می باشد و از این جهت است که در سال های گذشته شاهد بودیم چه بسیار فیلم سازانی که از سکوی همین جشنواره فیلم کوتاه تهران به صنعت سینمای کشور معرفی شدند؛ از سعید روستایی و ابراهیم ایرج زاد بگیرید تا همین هومن سیدی که از عنوان داوران همین جشنواره محسوب می شوند و امروزه با مغزهای کوچک زنگ‌زده خود در بهترین موعد اکران بر سردر سینماهای کشور حضور داشته و خوراک فرهنگی مجهولی را به خورد جامعه می دهند و... و در این میان به راستی چه برنامه ریزی دقیقی برای تربیت این فیلم سازان جوان صورت گرفته است!؟


قطعا تمامی آنچه که به اختصار درباره تولیدات به نمایش درآمده در سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه تهران مطرح گردید؛ حاکی از عدم نظارت و کنترل متولیان امر است؛ متولیانی که بعضا خوراک فکری مناسب و امکانات مادی مطلوب را در اختیار فیلم ساز جوان قرار نداده و بعضا ایشان را در برهوت جنگ نرم رها ساخته اند.



صد البته اگر فیلم سازان بلند ما این روزها به محتوای سخیف روی آورده اند ماحصل بی توجهی مسئولان در دوره های فیلم سازی کوتاه آن ها بوده است و این همه در حالی است که انجمن سینمای جوانان ایران با اعمال سیاست های تشویقی و راهبردی می تواند از ضایع شدن این فیلم سازان مستعد جلوگیری کرده و ایشان را در مسیر صحیح و اصولی هدایت نماید.



سوال اساسی و قابل تامل این است که اساسا کمک های مالی انجمن سینمای جوانان ایران در شهرها و استان های مختلف بر اساس چه معیارهایی صورت می گیرد؟ آیا فقط استعداد و توانایی های کارگردانی و نمونه کارهای قبلی آن ها ملاک است یا متر و معیار فیلمنامه ای و به خصوص محتوایی مد نظر قراردارد؟




با نگاه کلی به مجموع تولیدات حمایت شده توسط انجمن سینمای جوانان ایران در این دوره از جشنواره به این نتیجه می رسیم که در بهترین ذهنیت ممکن، آنچه برای انجمن در انتخاب آثار برای ساخت تعین کننده است استعداد و تکنیک و البته توانایی و مجموعه کارهای قبلی فیلم ساز است نه فیلم نامه و محتوای اثر، که بیش و پیش از هر چیزی باید دارای اهمیت باشد.


سید صادق موسوی دبیر با محاسن سی و پنجمین جشنواره فیلم کوتاه در مراسم اختتامیه اعلام کرد آثار این دوره از جشنواره در جشنواره های خارجی زیادی پذیرفته شده اند و از آن به عنوان یک دستاورد نام برد. امّا این خطر که فیلم سازان کوتاه با توجه به معیارهای مورد پسند جشنواره های خارجی فیلم می سازند تا مجوز ورود به آن جشنواره را دریافت کنند کاملا حس می شود و این حرکت مصداق بارز نفوذ فرهنگی جشنواره های خارجی بر فیلم سازان جوان ماست.




در پایان توجه مجدد به این نکته ضرورت دارد که همانا در عموم جشنواره های بین المللی، در کنار برگزاری و اهدای جوایز به فیلم سازان، جشنواره نقش راهبردی در تعیین جنس فیلم سازی فیلم سازان را مبتنی بر آرمان ها و اهداف مدنظر خود عهده دار می شود؛ اما متاسفانه در تقریبا هیچ یک از جشنواره های ما این مسئله که جشنواره بتواند فیلم سازان را ترغیب به ساخت فیلم هایی متناسب با سیاست های جشنواره ای خود رهنمود کند وجود ندارد و هر ساله با فیلم های مختلف و نگاه های مختلف روبرو هستیم و اصولا هیچ سیاست مشخصی مبنی بر انتخاب محتوایی آثار و صد البته فراهم نمودن شرایط و امکانات مادی و معنوی از برای تولید آثار وجود ندارد و متولیان فرهنگی و بالاخص سینمایی کشور شان خود را فارغ از سامان بخشیدن به محتوی آثار دانسته و به صورتی کاملا سرگشته عمل نموده و قصدی از برای اصلاح وضعیت کنونی سینمای اجتماعی و ایجاد شرایط برای بازگشت کارکردهای اصلی این سبک از فیلم سازی ندارند.


قطعا این تدابیرِ تلخی بخشِ اجتماعی و به طور کُل، تلخ کامی اجتماعی را می توان یکی از راههای ورود و نفوذ دشمن دانست که به خوبی توانسته بر عمق فکر سینماگر ایرانی وارد و کلیت فضای فرهنگی کشور را در بر گیرد؛ اما در اصل باید این تلخی و سیاهی را محصول تدبیر متولیان فرهنگی و سینمایی کشور نیز ارزیابی نمود؛ متولیاتی که در حقنه ی نا امیدی و ارایه ی تصویر سیاه به همراه پشیمانی از گذشته، نقش بسزایی در تخریب باورهای انقلابی و باورهای دینی جامعه ایفا نموده و می نمایند.




امید آنکه پس از این، جشنواره فیلم کوتاه و بالاخص انجمن سینمای جوانان ایران به اصلاح رویکرد خود مبادرت ورزیده و سیاست گذاری مشخص و شفافی در تولید آثار کوتاه را برگزیند و مبتنی بر آرمان های انقلاب اسلامی، فضای ویژه‌ای را در حوزه فرهنگی کشور ایجاد کرده تا بتوان در راستای جریان سازی‌های عمیق فرهنگی و اجتماعی گام‌های بلندی را برداشته و با توجه به شرایط خاص و پیچیده‌ای که در جهان امروز حاکم است، بتواند استعداد سینماگران جوان متعهد و دغدغه مند نسبت به مبانی تمدنی ایران اسلامی را پرورش داده و شکوفا سازد. انشالله


پایان

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.