در بخش اول نشست استرداد کارگردان فیلم عنوان کرد: نمی توان انتظار داشت که اگر برای یک فیلم مثلا چند میلیارد هزینه شده حتما سه برابر مبلغ هزینه را بفروشد. بخش دوم و پایانی را با هم می خوانیم:
سینماپرس: بازهم ما به این نرسیدیم که با چه سندی فیلم ساخته شد؟
علی غفاری: ما باید خیلی از حقایق را بگوییم، مشکل همین نگاه است. مهرداد خوشبخت به عنوان یکی از دوستان خوب من یکسال پیگیر ساخت پروژه پرفسور حسابی بود.
پرفسور حسابی یکی از سرمایه های این مملکت بوده و نقشه این نیروگاه انرژی اتمی که در منطقه امیر آباد است را او داده است. زمانی که پرفسور حسابی به مسکو رفت چندین نیروگاه را به او نشان دادند، در خاطرات پسر او آمده که حسابی به صورت قاچاقی شب به شب اطلاعات نیروگاه ها را در کاغذهای سیگار می نوشت با اینکه کارایی هیچ کدام را به او نمی گفتند اما خودش همه دستگاه ها را تحلیل می کرد و می نوشت زمانی که به ایران بازگشت یک سال روی یادداشت های خود کار کرد تا اینکه در سال ۱۳۴۶ این نیروگاه را ساخت. خوب این آدم سرمایه این کشور به شمار می رود و باید در این دوران فیلم زندگی نامه او ساخته شود اما چرا ساخته نشد؟ به این خاطر که گفتند در این فیلم تنها بخش هایی که ما می گوییم آورده شود. پرفسور حسابی یک فرد مذهبی بود اما در جلساتی حضور داشت که آدم های غیر مذهبی هم بودند و مسئولین می گفتند تنها آدم های مذهبی این جلسات باید در فیلم آورده شود اگر چنین فیلمی ساخته می شد پرفسور حسابی به چه جور آدمی تبدیل می شد؟ یک آدم در چارچوب و اتو کشیده که فقط درس خواندن را ترویج می کرد در حالی که پرفسور حسابی این نبود، تمام قرآن را حفظ بود تمام حدیث ها را به بچه هایش توصیه می کرد.
از متن دور افتادیم در مورد فیلم می گفتید.
حرف من با بیان این مثال این است که باید نوع نگاهمان را تغییر دهیم به هر حال حقیقت تاریخی را نمی توان پنهان کرد این ماجرایی که ما کار کردیم همین که حول و هوش آن این بحث ها رخ داده حداقل فایده ای که دارد در میان جوان ها یک کنجکاوی را به وجود می آورد و آن ها را به مطالعه درباره این حقایق ترغیب می کند گرچه طبیعتا به منابعی که ما رسیدیم نمی توانند دست پیدا کنند. گروه استرداد یک سال و اندی را فقط صرف تحقیقات کرد. اما به نظر شما کار خلاف قانون جایی ثبت می شود؟ یعنی دولت شاه می خواهد یک طلایی را ببرد جایی می نویسد که من این کار را کرده ام؟! اما اسنادی وجود دارد که اعلام می شود این طلاها از شوروی به بانک ملی یعنی همان بانک مرکزی امروزی نرفته حتی آن ماشین ها هم به صورت دکوراتیو تا تهران می آیند ماشین هایی که معتضد معتقد است ۲۵ کامیون بوده در حالیکه خیلی کمتر از این تعداد بوده است و از جلوی درب حیاط عکاس ها به صورت نمادین تصاویری را می گیرند و همان ها ثبت می شود و ما هم می خواستیم تمامی این مراحل را در فیلم نشان دهیم که تایم موجود این اجازه را به ما نمی داد.
غفاری: ماجرای طلاها توسط بانک سوییس فاش شد!
چند سال بعد به صورت مخفی ماجرا از سوی بانک سوییس فاش گردید به این صورت که دولت متوجه می شود این طلاها هیچگاه به تهران نرسیده و از همان راه شوروی به بانک سوییس رفته است در پی این جریان یک هیات ۹ نفره برای برگرداندن طلاها عازم سوییس می شوند تا به پشتوانه این طلاها در کشور ایران اسکناس چاپ شود تمام این حرف هایی که من می گویم توسط نماینده این هیات ۹ نفره به صورت یادداشتی به ثبت رسیده و همین الان هم در آرشیو مجلس شورای اسلامی موجود است. در این یادداشت نماینده هیات خطاب به دولت نوشته ما تا بانک سوییس رفتیم و منتظر تحویل این طلاها شدیم اما بعد از چند روز مسئولین بانک سوییس اعلام کردند که این طلاها مدتی بعد از این که وارد این بانک شده از این جا برده شده است. این در حالی است که تا همین امروز هم کسی نمی داند چه بلایی بر سر طلاها آمد!
پس نتیجه می گیریم که تمام آن تشریفاتی که نمایش داده شد یک بازی بوده است و اگر قرار بود ما به این نکته نرسیم که ساخت این فیلم ضرورتی نداشت.
ضرورت ساخت فیلم «استرداد» چه بود؟
غفاری: ضرورت ساخت فیلم این بود که ایران در آن زمان بسیار متلاطم بود و حتی نیاز به یکی از آن شمش های طلا داشت. مردم ایران گرسنه بودند اما طلاها به ایران نرسید. بعد از سقوط مصدق ایران به مرحله ای رسید که شرایط آن به لحاظ تجارت بحرانی بود به امنیت و آذوقه و این ثروت نیاز داشت و این زمان در زمان اوج نیاز مالی ایران راه افتاد. در زمان حکومت مصدق او هر کاری کرد این طلاها را به او ندادند چون معتقد بودند نباید به دولت مصدق کمک مالی شود و حتی دولت مصدق به جایی رسید که به جای اینکه به کارمندانش پول حقوق بدهد به آن ها ماهی و آجر می داد چون پولی در خزانه کشور وجود نداشت. قحطی مملکت را گرفته بود و در اوج نیاز مردم ناجوانمردانه این طلاها پرداخت نشد و تمام این ماجراها را ما در فیلم به نحوی گنجانده ایم.
جریان خواستگاری دختر استالین برای شاه
نفوذ اشرف در این اتفاقات بدیهی است بعد خیلی از دوستان می گویند اشرف این فیلم اضافی بود در حالیکه اشرف نقطه ثقل داستان استرداد بود. باز هم معتضد معتقد است که اشرف در این راه کاره ای نبوده است و آن زمان از ایران به کشورهای خارجی اخراج شده بود. بله اخراج شده بود اما مگر آرام نشسته بود؟ در سال ۱۳۳۵ اشرف پهلوی به بهانه بازدید از بیمارستان های صلیب سرخ به مسکو سفر می کند، اما این بهانه روی ماجرا است. ما به مسکو رفتیم و تمامی این منابع را به دست آوردیم و جمع آوری کردیم و (این کاری بود که محسن علی اکبر کرد و شرایط دستررسی به این منابع را برای من به وجود آورد.) من به آرشیو سفرهای کامل اشرف به مسکو دست پیدا کردم. در آن سفر اشرف یک هفته تمام درخواست می کند که با استالین ملاقاتی داشته باشد و کسی این اجازه را به او نمی دهد تا اینکه با اصرارهای پی در پی و گفتن این که من خواهر شاه ایران هستم و خبر مهمی را از او برای شما آورده ام ۱۰ دقیقه به او وقت ملاقات داده می شود در این ۱۰ دقیقه نکاتی مطرح می شود که اشرف در خاطرات خود آورده من رفتم تا دختر استالین را برای شاه خواستگاری کنم چون مانند پدرم معتقد بودم شاه ایران باید با دختر یکی از شاه های پرقدرت دنیا وصلت کند، اما آیا قضیه همین بود؟ پس چرا بعد از آن زمان اشرف ۱۰ روز دیگر را در مسکو می ماند و با استالین به تمام مکان های دیدنی این شهر می رود و حتی تا سن پطرز بورگ سفر می کنند؟ پس چه اتفاقاتی افتاده است؟ تمام این پازل ها را که کنار هم می گذاریم متوجه یک قراردادی می شویم که در آن ۱۰ دقیقه میان اشرف و استالین توافق شده بود. بعد با تمام تیرگی روابط ایران و شوروی اما بعد از مذاکرات این دو، همه این روابط درست می شود و همانطور که در پایان فیلم نوشتیم در تیرماه سال ۱۳۳۵ شاه ایران بعد از سال ها تیرگی روابط به مسکو سفر می کند.
در نهایت به چه چیزی رسیدید؟
در نهایت این طلاها را به عنوان حق السکوت گرفته و آن بازی را اجرا کرده است و دو طرفه پرونده این غرامت را تمام شده اعلام می کنند. تمام این ها تحلیل هایی است که فیلمساز از ماجرا داشته است و با وجود اینکه سندی برای آن نیست اما کسی هم نمی تواند آن را نقض کند.
خب آقای علی اکبری حرف و سخن در مورد بودجه فیلم زیاد است.
محسن علی اکبری: اجازه بدهید فرصت هست توضیحی در مورد بودجه بدهم. ۹۰ درصد تهیه کنندگان ما، برای ساخت همین فیلم های دختر و پسری هم یک ریال از جیب خودشان خرج نمی کنند یعنی همین فیلم هایی که الان در بازار سینما رواج یافته و اکثراً هم بدون در نظر گرفتن مدیوم های سینمایی یک فیلم تلویزیونی را روانه سینما می کنند هم چیزی حدود یک میلیارد تومان هزینه می برد. تمام تلاش تیم سازنده فیلم استرداد این بود که یک فیلم با مدیوم های سینمایی تولید شود و این احترام گذاشتن به مخاطب است که خوشبختانه این اتفاق هم افتاد. من به عنوان یک تهیه کننده که ۳۲ سال در سینما سابقه کار دارم و کارهای فاخری از این دست مانند مریم مقدس، اصحاب کهف و ... را ساخته ام به جرات می توانم بگویم استرداد سخت ترین فیلم دوران سینمایی من بود به این دلیل که ما تاریخ معاصر را به تصویر کشیده بودیم. ما به عنوان هنرمند رسالت خود را با ساخت این فیلم به همه نشان دادیم و ثابت کردیم. فیلم هایی مانند استرداد به هیچ عنوان تاریخ مصرف ندارند یعنی استرداد را اگر ما به روز کنیم بحث اختلاس سه میلیارد تومانی این دوره را نشان می دهد. استرداد فساد اقتصادی و مالی را نشان داده و در هر زمانی همه می توانند با این فیلم ارتباط برقرار کنند چون در یک مقطع ۵ ساله با یک موضوع خاص ساخته نشده است بلکه تاریخ معاصر ایران را نشان می دهد.
علی اکبری: نگاه ما در این فیلم نگاه به فساد اقتصادی بود
نگاه ما در این فیلم نگاه فساد اقتصادی بوده و اصلا قصد نداشتیم که بحث مشروب خواری و فحشا را نشان دهیم. تمام آن رانت خواری هایی که در زمان دولت پهلوی نزد یک خانواده بود را ما در قالب یک فیلم غیر شعاری و به صورت غیرمستقیم آوردیم.
نکته اصلی در ساخت چنین فیلم هایی باورپذیری مخاطب است. ما باید یک مقدار از دکور فاصلا بگیریم زمانی هست ما دارای تجهیزات پیشرفته مانند هالیوود هستیم که تمام سکانس ها را در یک پلاتو بگیریم و در هالیوود تمام فیلم هایی که ساخته می شود هیچکدام دارای فضای بیرونی نیست؛ اما آیا ما این امکانات را داریم؟ نداریم. زمانی که بدون امکانات خوب از دکور استفاده می شود جز این که به کلیت فیلم لطمه زده می شود هیچ خاصیت دیگری ندارد. ما اگر کاخ کرملین یا پل ورسک را در یک پلاتو در همین ایران فیلمبرداری می کردیم فیلم به دکور بودن آن لو می رفت. اگر کسی خدای کارگردانی و فیلمبرداری هم باشد نمی تواند چنین فیلمی را در پلاتو به خوبی بسازد. در مسکو ما در هوای منفی ۳۰ درجه کار می کردیم اگر همین درجه هوا را در نظر بگیرید متوجه سختی کار می شوید به جرات می گویم ۹۹ درصد تهیه کنندگان ما کار در این شرایط را نمی پذیرند و از قید آن می گذرند اما همین درجه هوای به فضای بی روح و سرد فیلم در فضای وهم آلود روسیه که دلخواه کارگردان بود کمک کرد و باعث بازی خوب فرخ نژاد شد.
علی اکبری: کاری که در کرملین کردیم هرکه در پاستور انجام دهد پنج میلیارد را بعه او میدهم
دوستانی که به قول خود این کار را نقد می کنند و نظر می دهند و من نقد هیچ منتقدی را قبول ندارم چون منتقدانه نیست بلکه مغرضانه است همه آن ها مدعی اند که ساخت این فیلم هزینه بالایی داشته است. من همین جا اعلام می کنم همین دوستان فقط تا میدان پاستور بروند با یک تیم ۸۰ نفره فیلمبرداری و سیاهی لشگر و یک سری ماشین های ۷۰ سال گذشته آن منطقه را ببندد در کاخ ریاست جمهوری را باز کنند و داخل آن شوند اگر کسی این کار را قبول کرد من تمام حرف هایم را پس می گیرم اما ما در شرایطی که پوتین در کاخ کرملین حکومت می کند میدان سرخ مسکو را قرق کردیم ماشین ۷۰ سال پیش را آوردیم و در کاخ را باز کردیم و وارد آن شدیم چرا زمانی که چنین کار سختی انجام شده همه آن را نادیده می گیرند و به چیزهای کوچکی دقت می کنند که اصلا قابل بحث نیست اما این اتفاق بسیار خوبی بود که برای سینمای ایران افتاد.
خب خیلی از دوستان کارگردان شما تا کرملین رفتن را صرف هزینه زیاد می دانستند.
مسکو یک کشور کمونیستی با سیستم بسیار پیچیده مافیایی است. همه هماهنگی هایی که در این کشور رخ داد با پول حل نشد اگر این اتفاق می افتاد که هر کسی می توانست به آن جا برود و فیلم سینمایی بسازد. ما برای کارهایمان در مسکو از یک دیپلماسی قوی استفاده کردیم. شرکتی به عنوان شریک مسئول هماهنگی های ما در مسکو بود و ما را پشتیبانی می کرد به حدی تحت تاثیر حرفه ای بودن سینمای ایران قرار گرفته بود که مطمئن بود امکاناتی که در اختیار ما قرار می دهد به بهترین شکل در فیلم استفاده می شود. این مسایل نکاتی است که دوستان ما در مقابل آن ها کم لطفی کرده اند و از ما نمی پرسند که ارتباط ما با آن شرکت روسی چگونه بود واقعا ما مدام پول خرج کردیم؟ کل پولی که ما در مسکو خرج کردیم ۵۵۰ هزار دلار با نرخ دو هزار تومانی بود که در کل به پول ایران یک میلیارد تومان می شود یعنی دستمزد یک بازیگر رده دهم هالیوود است پس رقم آن چنانی نبوده که دوستان آن را بزرگ کرده اند و این هزینه با در نظر گرفتن دستمزد دو بازیگر غیر ایرانی بود که در فیلم حضور داشتند. شما بگویید کجای این هزینه اسراف بوده؟
سختی های کار کجا بود؟
علی اکبری: بیشترین سختی کار فیلمبرداری روی «پل ورسک» بود
علی اکبری: بیشترین بخش سخت کار قطاری بود که بر روی پل ورسک در حال حرکت بود. تکه تکه آن قطار را از جاهای مختلف ایران جمع آوری کردیم ۷۰ سال زیر باران بوده و با کوچکترین ضربه ای متلاشی می شد. با تمام این سختی ها قطار را سر هم بندی کردیم و بر روی پل آوردیم. این پل تنها مسیر ریلی تهران شمال مسکو است و لطفی که دولت روس به ما کرده بود در مدت فیلمبرداری قطارهای باربری خود را به روی پل نفرستاد تنها قطارهای مسافربری بود که حدود ساعت ۱۱ می آمد و ما قطار خود را پایین می آوردیم و با رفتن قطار مسکو دوباره به روی پل می رفتیم یعنی از ۸ ساعت کار روزانه ما، ۴ ساعت آن صرف جابه جایی می شد چون نمی توانستیم تنها جاده ریلی یک کشور را ببندیم.
از طرف دیگر کشتی روسی بود که ۷۰ سال گذشته استالین آن را با نام حمزه به محمدرضا شاه هدیه داده بود خوشبختانه این کشتی دست ارتش ایران بود و ما توانستیم آن را از ارتش بگیریم. حالا روی دریا کار کردن هم مشکلات اساسی خود را دارد کسانی که به دریانوردی عادت ندارند با کوچکترین طوفانی دچار دریازدگی می شوند و در زمان فیلمبرداری وقتی بازیگران یا عوامل دچار حالت تهوع می شدند ما دوباره به ساحل برمی گشتیم و حتی تا دو روز تامل می کردیم تا شرایط دریا برای فیلمبرداری مساعد شود.
بخش دیگر کار دکور لاله زار بود که با باقی فیلم ها تفاوت داشت ما سعی کرده بودیم از فضای دکور لاله زار فاصله بگیریم و زندگی را در شهرک سینمایی روانه کنیم. دکوپاژ و میزان سن برای لاله زار به قدری دقیق بود که شما حس بازی کردن را در آدم ها نمی دیدید.
علی اکبری: «استرداد» سه نوع مخاطب دارد
ما سه نوع مخاطب داشتیم، مخاطب اصلی استرداد هیات داوری جشنواره فجر بود که با دادن سیمرغ بهترین فیلم جشنواره اعلام کرد که این فیلم در هر ۱۴ رشته کاندید شده برگزیده شده و فیلم از کوچکترین اشکالی برخوردار نبوده است.
مخاطب دوم رجل و آدم هایی هستند که سمت سینمایی ندارند اما صاحب منصب اند و حرف و نظر آن ها خریدار دارد که تازه ترین آن دکتر عارف بود که هفته گذشته همراه خانواده اش برای دیدن فیلم به سینما فرهنگ رفت و به قدری از فیلم راضی بود که مدام می گفت تمام جوان ها هم باید به دیدن این فیلم بیایند و نگاه آخر نگاه مخاطبین عام است که من به عنوان تهیه کننده به هر سینمایی سر زدم مسئولین آن از رضایت مخاطب متعجب بودند. حالا یک سری از دوستان که تعدادشان به ۱۰ نفر هم نمی رسد با یک روزنامه مدام فیلم استرداد را مورد نقد قرار می دهند و من مانده ام این نگاه از کجا ناشی می شود. این نگاه کاملا شخصی است.
خب شما می دانید اصل کار تهیه کننده بعد از اکران است برای بازگرداندن سرمایهای که دولت هزینه آن را پرداخت کرده، چه برنامه ای دارید؟
علی اکبری: «استرداد» هزینه تولید خود را درمی آورد
علی اکبری: این که فروش این فیلم چقدر می شود هم یک بحث جداگانه است. من معتقدم این فیلم نه تنها پول خود را درمی آورد بلکه به سوددهی خوبی هم می رسد اما ما گنجایش و توان سینماهایمان کم است. پرفروش ترین فیلم در تاریخ سینمای ایران سه میلیارد تومان بوده که این سه میلیارد یعنی یک میلیارد سود چون ۳۵ درصد این پول برای سازنده است در نهایت هم صد میلیون بابت کپی رایت تلویزیون پرداخت می شود و ۳۰۰ میلیون هم هزینه کپی رایت شبکه خانگی که در کل یک میلیارد و چهارصد میلیون می شود. پس با یک میلیارد پنج میلیارد تومان باز نمی گردد اما این پول چگونه باید بازگردد؟ با اکران بین المللی چون این فیلم از استانداردهای بین المللی برخوردار است و تنها کافی است که به دو زبان عربی و ترکی برای کشورهای بلوک شرق مانند آذربایجان، ازبکستان، مسکو، ترکمنستان، اکراین و ... دوبله شود تا فروش کند چون هزینه بلیط مثلا در ترکیه ۱۲ دلار است.
قرار نیست این فیلم در هالیوود و فرانسه اکران شود استرداد محصول منطقه خودمان و کشورهای اطرافمان است. این جا است که به راحتی استرداد می تواند پولی که برای ساخت هزینه کرده است را بازگرداند.
فکر می کنید استرداد هزینه تولید خود را با فروش به دست آورد؟
علی اکبری: من به عنوان یک تهیه کننده بعد از اکران تازه کارم آغاز شده است و چون این فیلم برای بنیاد فارابی بوده آن را رها نکرده ام و حس می کنم که از جیب خودم برای ساخت این فیلم هزینه کرده ام. در مدت اکران مدام به سینماها سر می زنم و آمار فروش و تعداد مخاطب فیلم را درمی آورم. نزد شهرداری برای گرفتن تبلیغات رفتم، پیش ضرغامی برای گرفتن آنونس و تیزر رفتم و تمام این کارها را خودم هماهنگ کردم چون برایم مهم است که این فیلم بیشتر دیده شود. استرداد از هفته سوم به بعد با فروش بهتری مواجه می شود ضمن اینکه تا امروز هم افت فروش نداشته است.
علت این همه حواشی برای فیلم استرداد چه بود؟
غفاری: اصل بحث منتقدین حمله به استرداد نیست!
غفاری: اگر صادقانه به ماجرا نگاه کنیم اصل بحث منتقدین حمله به استرداد نیست واقعیت حمله به مدیریت گذشته سینما برمی گردد. به طور مثال سایت کافه سینما و خود علی معلم در برنامه هفت فضای انتقاد از استرداد را به وجود آورد که خود بچه های کافه سینما در شب اکران فیلم در جشنواره با غافلگیری از فیلم آن فضا و جریان را ادامه ندادند. چه خوب می شد همه مانند امیر قادری که بعد از اکران در جشنواره با یک مقاله ای اعتراف کرد که از دیدگاه خود نسبت به فیلم پشیمان است و نوشته بود ما آمده بودیم که استرداد را ببینیم و بخوابیم و بخندیم اما با دیدن آن غافلگیر شدیم، به این امر اعتراف می کردند. من بعد از خواندن مطلب امیر قادری به او زنگ زدم و به صداقت او درود فرستادم.
غفاری: ایوبی مراقب باشد!
غفاری: می خواهم مطلبی را خطاب به ایوبی و مدیران جدید او بگویم خیلی ها امروز بر زیر پای این ها فرش قرمز پهن می کنند و تمام قامت خود را در خدمت او می دادند باید به ایوبی بگویم تمام این افراد همان آدم هایی هستند که این کار را برای مدیریت پیشین هم انجام می دادند و حالا از منتقدین مدیریت گذشته شده اند به قول پژمان لشگری این ها رفیق گرمابه و گلستان شمقدری بودند که حالا این چنین بر ضد او شده اند می خواهم به ایوبی هشدار دهم که باهوش باشد و فریب این افراد را نخورد.
به نظر شما این ضعف فیلمنامه نبود که در فیلم از text استفاده شده و این که بعد از ۵۰ دقیقه ابتدایی فیلم دچار سستی شد؟
غفاری: زیر نویس تنها در پلان اول و پلان آخر فیلم بود که به هیچ طریق دیگری نمی توانستیم آن را در خود فیلم بگنجانیم.
علی اکبری: از طرف دیگر با حرف شما موافق هستیم که به از ۵۰ دقیقه فیلم با افت مواجه شد این امر به دلیل اتفاقاتی بود که برای ما افتاد. مدام در طول فیلمبرداری نامه هایی به ما ارسال می شد که یا این کار را می کنید یا کار را تعطیل می کنید ما با چنین ادبیاتی مواجه بودیم اما نه می خواستیم کار را تعطیل کنیم و نه به دستور آن ها عمل کنیم. به قول علی غفاری در ساخت این فیلم ما به یک منطقه پر از مین رفته بودیم که با هر اتفاقی ممکن بود این مین ها منفجر شوند. در طول روز فیلمبرداری می کردیم و شب بر روی فیلمنامه کار می کردیم و جلسه می گذاشتیم. خوشبختانه با تمام این اظهارنظرها توانستیم به سلامت از منطقه مین عبور کنیم. طبیعتا فیلمنامه ضعف هایی هم داشته که ما همه آن ضعف ها را قبول می کنیم.
غفاری: خیلی ها گفتند که برخی از پلان ها را دوباره گرفتیم و سکانس آخر فیلم بعد از بازدید با ایراد مواجه شد و دوباره برای گرفتن سکانس به مسکو سفر کردیم همین جا قسم جلاله می خورم که ما هیچ سکانسی را دوبار فیلمبرداری نکردیم و به شدت این موضوع را تکذیب می کنم. باید صادقانه بگویم که اتفاقا بیشترین فشارها از سوی میرعلایی و معاونین او به ما بود اما همه آن ها به دلیل نفع کار بود.
چرا با اینکه موسیقی فیلم را ستار اورکی ساخته اما همه جا نام درویشی آمده که حالا موجب ناراحتی او شده است؟
غفاری: درویشی بسیار انسان محترم و هنرمند است. دعوت به کار از او از طرف خود من بود و علت هم تجربه ای بود که در سریال «شهر آشوب» با او داشتم. فیلمنامه را برای درویشی فرستادم و او این همکاری را پذیرفت. این موضوع مربوط به اواخر سال ۸۹ می شود که هنوز پایه و شکل اساسی برای پیش تولید نگرفته بودیم. بخش اول کار را آغاز کردیم و قسمت های مسکو را گرفتیم زمانی که برگشتیم درویشی شروع به اتود زدن کار کرد واقعیت این است که ما به یک باره با یک وضعیت جدید روبه رو شدیم. اولین شرطی که درویشی گذاشته بود عدم استفاده از نوازنده ایرانی بود و می خواست کار را در اکراین ضبط کند ما این شرط را قبول کرده بودیم تا اینکه با وجود آمدن شرایط اقتصادی جدید به یک بودجه می رسیدیم که این کار را برایمان امکان پذیر نمی کرد چون طبیعتا دستمزد نوازنده ها بیشتر می شد دوریشی به هیچ عنوان کار با نوازنده ایرانی را قبول نکرد و توافقی از کار جدا شد اما از آن جا که در ابتدا همه جا نام او برده شده بود تمام مطبوعات از روی هم کپی کردند و این اصلا سوءاستفاده از نام او نبود.
چرا علیرام نورایی مدعی است که نام او در پوسترها و بروشورها آورده نشده است؟
علی اکبری: تمام عکس ها، پوسترها و بروشورها موجود است و در تمام آن ها نام علیرام نورایی آمده است.
فیلمنامه چند نویسنده داشت؟
غفاری: فیلمنامه اولیه که کار به نوعی با آن آغاز شد نوشته مهدی رضازاده و علی حمیدی بود که اسمشان به عنوان نویسنده اولیه آمده است ۱۲ نفر در طول تحقیق و نگارش فیلمنامه به ما کمک کردند که در پایان تیتراژ نام آن ها برده شده که علی اکبری با این ۱۲ نفر قرارداد نداشت اما فیلمنامه اصلی را در نهایت طالب زاده نوشته است.
ارسال نظر