سه‌شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۹

نقد فيلم: از نگاتيو تا کاغذ/3

دستيابي به ضرورت دروني براي انتخاب فيلم

نقد

ساسان گلفر


سؤالي که ناگهان به ذهن رامين رسيد، مثل ديواري جلوي آقاي عالي منش سبز شد و راه خروج را بست.

بار ديگر نگاهي به ساعتش انداخته بود – و لابد پنج دقيقه به چهار را ديده بود– و دورخيز کرده بود که از مغازه خارج شود؛ اما رامين که تصوير کج و کوله اي از او را در سطح صيقلي پيشخوان روي يخچال مي ديد و جمله هاي قبلي اش را مزه مزه مي کرد، به نظرش آمد که متوجه نکته اي شده است. «منظورتان اين بود که موقع نقد کردن بايد از فيلم ايراد بگيريم ولي براي مرور نوشتن، بايد از آن تعريف کنيم؟»

عالي منش از پشت شيشه هاي ضخيم عينکش نگاهي به او انداخت که براي لحظه اي، معنايي کمتر از «عاقل اندر سفيه» نداشت اما بعد نرم تر شد و چند لحظه اي به سقف دوخته شد و آرام آرام پايين آمد. «نه...يعني، بله تا اندازه اي... يعني نه، اصلاً، به هيچ وجه.» از رفتن منصرف شد. صندلي گرد و بدون پشتي کنار ديوار را انتخاب کرد و رويش نشست. «ابداً اينطور نيست. نقد با انتقاد از يک ريشه است اما لزوماً به معني ايراد گرفتن نيست. منظور از نقد، تشريح جنبه هاي مثبت و منفي است براي بهتر ساختن اثر -آثاري که قرار است بعداً ساخته شوند- يا بهتر ديدن در موقع تماشاي دوباره همين اثر يا آثار بعدي. نقد فقط بيشتر و تحليلي تر از مرور، جنبه هاي مختلف فيلم را تشريح مي کند تا آنچه در فيلم است به دست خواننده بيايد و جنبه هايي از اثر که احتمالاً به چشم تماشاگر نيامده است را به او بشناساند. مرور هم کمابيش همين کار را مي کند ولي فشرده تر و کلي تر. مرور هم جنبه هاي مثبت و منفي فيلم را در خودش دارد. با اين حال...»

براي اولين بار عينکش را از چشم بيرون آورد، جلوي دهان برد و ها کرد و با گوشه پيراهن، نزديک به يقه، شيشه اش را تميز کرد. «...به چند علت موقع خواندن مرور جنبه هاي مثبت بيشتر به چشم مي آيد. اول اينکه مرور بطور کلي به اين قصد نوشته مي شود که خواننده خودش هم برود و فيلم را تماشا کند، نه اينکه تماشا نکند. گاهي اوقات پيش آمده که بعضي ريويونويس ها را متهم کرده اند –حتي گاهي بعضي از منتقدهاي غربي، منتقدهاي ديگر را متهم کرده اند- که از شرکت هاي فيلمسازي پول گرفته اند تا براي فيلم هايشان تبليغ کنند يا حتي با عبارت هاي بدتري از نويسندگاني ياد کرده اند که جمله هاي تحسين آميزشان در پوسترها يا پشت جلد دي.وي.دي ها چاپ مي شود. اما به نظر من اين برداشت غلطي است.»

نفسي تازه کرد و عينکش را روي چشم گذاشت. «علت مهم تري که باعث مي شود لحن ريويوها، يا همان مرورها مثبت باشد، ريشه در طبيعت رابطه خواننده و نويسنده دارد. يعني انسان ذاتاً زياد از جنبه هاي منفي خوشش نمي آيد. خواننده ها هم از نوشته اي که همه اش منفي بافي باشد، زياد استقبال نمي کند. اين را در فرهنگ خودمان هم داريم. مؤدبانه تر است که اول از خوبي ها بگوييم و بعد اگر مي خواهيم انتقادي بکنيم، در لفافه بگوييم يا حداکثر گوشه و کنايه اي بزنيم. اگر منتقدي خيلي منفي باف باشد، انگشت نما مي شود. شايد در کوتاه مدت شهرتي هم براي خودش دست و پا کند اما در بلند مدت به نفعش نيست.»

باز هم از جايش بلند شد. اين بار براي رفتن مصمم تر به نظر مي رسيد. «يک توصيه کلي من به شما اين است که فيلم هايي را براي نوشتن انتخاب کنيد که نظر مثبتي درباره شان داريد. شايد هميشه نتوانيد اين کار بکنيد اما به هر حال، مسأله اي که گفتم به شما کمک مي کند که حتي الامکان از نوشتن جمله هاي منفي که باعث آزردگي خاطر خواننده مي شود، پرهيز کنيد. البته توصيه ديگر من اين است که از تحسين بيش از حد هم خودداري کنيد، چون شيريني زيادي هم دل آدم را مي زند. اين موضوع را موقعي که مي خواهم درباره اصول و روش هاي مرور نوشتن صحبت کنم، بيشتر تشريح مي کنم.»
- باز هم مي آييد؟
- حتماً. اگر دلتان خواست باز هم به اين مسأله نقد و مرور برمي گرديم. آقاي.. اسم شريفتان؟
- رامين.
- خوشوقتم. بله. حالا که گفتيد به يک «ضرورت دروني» براي نوشتن در مورد فيلم ها پي برده ايد، حتماً سعي کنيد براي دفعه بعد يک مرور نوشته باشيد. آماده داشته باشيد تا درباره اش صحبت کنيم.

ساعت بالاي مغازه، چهار و پنج دقيقه را نشان مي داد. «خيلي دير است. فقط اين نکته را هم بگويم و بروم. درباره هر فيلمي نمي توانيد مرور بنويسيد. اصلاً بعضي از فيلم ها را فقط بايد تحليل کنيد. اين تا حدي به خود فيلم بستگي دارد که چقدر مايه داشته باشد، چه ويژگي هاي منحصر به فردي دارد، چقدر تازگي دارد يا چقدر به کليشه ها وابسته است و اينکه آيا به تفکر و دانش و آگاهي تماشاگر متکي است يا به احساسات او، يا به عادت ها و فرمول هايي که در طول ساليان براي او ساخته شده است. اما بيشتر از آن به خودتان به عنوان نويسنده بستگي دارد که چقدر دانش سينمايي، اطلاعات عمومي، دانسته هاي تاريخي و جغرافيايي و اجتماعي و چقدر از علوم انساني سررشته داريد. بيشتر از هر دو اينها، تعامل ميان فيلم و شما -نويسنده محترم- است که اهميت دارد؛ اينکه چطور توانسته ايد با فيلم ارتباط برقرار کنيد. ارتباط منحصر به فرد ميان شما به عنوان يک تماشاگر با يک فيلم خاص، باعث مي شود که بتوانيد درباره يک فيلم بنويسيد يا نتوانيد. اين تا حدي به شيوه تماشا کردن شما هم مربوط مي شود.» اجازه نداد رامين سؤال بيشتري بپرسد. «دفعه بعد حتماً به اين موضوع هم مي پردازيم. خدا نگهدار.»

پ پ/ ع ک

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.