دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۷ - ۱۹:۱۸

محمدحسین لطیفی:

همیشه دغدغه داشتم در مورد تأثیرات لقمه حرام فیلم بسازم/ بانکداری ایرانی را اسلامی نمی‌دانم+ فیلم

محمدحسین لطیفی

سینماپرس: کارگردان «سرّ دلبران» گفت: وقتی تولید نداریم و دلالی و انباشت پول در بانک‌ به اوج خودش می‌رسد باعث می‌شود لقمه حرام فراگیر شود. این درد را همواره در فیلم‌هایم به گونه‌ای تصویر کرده‌ام؛ یادتان باشد روزگاری من «کت جادویی» ساختم که آن روز از جیب صاحب کت، پول حرام بیرون می‌آمد.

به گزارش سینماپرس؛ لطیفی برای رمضان ۹۷ «سرّ دلبران» ساخت که شخصیت اول سریالش را به یک کاراکتر روحانی پرداخت؛ سیدسلیم(روحانی) که تلاش کرد به وجوب اجتماعی، خانوادگی و تأثیر حضورش در محله و میان مردم، بپردازد. این روزها لطیفی یک فیلم سینمایی با موقعیت‌های طنز تحت عنوان «به وقت خماری» روی پرده نقره‌ای دارد که از بازیگران سه نسل سینمای ایران استفاده کرده و خبری از سوپراستار نیست. به مسئولیت اجتماعی یک هنرمند اعتقاد دارد، چون خودش بارها سعی کرده موضوع لقمه را در ابعاد دینی و مذهبی و خانواده و سبک زندگی را در موضوعات اجتماعی به تصویر بکشد. اما در خلق صحنه‌هایی با کارکردهای اجتماعی و دینی در سرّ دلبران با قیچی سانسور مواجه شد که قدری با او در بخش اول این گفتگو صحبت کردیم.

مشروح این گپ و گفت خواندنی با کارگردان سینما و تلویزیون را در ادامه می خوانید:

* به عنوان مقدمه از فیلم سینمایی «به وقت خماری» که به تازگی در سینماهای سراسر کشور اکران عمومی شده، شروع کنید.

نباید مخاطب را به هر قیمتی بخندانیم

 در طول کار همواره سعی کردم، «به وقت خماری» در جهت ارتقاء شرافت سینمای ایران، حرکت کند که حالا به ظنّ برخی، کمتر مورد وثوق قرار می‌گیرد، شاید به خاطر اینکه در این فیلم کمتر مخاطب به شوخی‌های سخیف، می‌خندند. کاری که امروز برخی از فیلمسازان و بازیگران ما برای خنداندن مخاطب به هر قیمتی، این دست از کارها را در فیلم‌هایشان به نمایش درمی‌آورند. اما من درون همین دستمایه طنز هم به دنبال کارکردهای اخلاقی و معرفتی هستم؛ چرا که یکی از شخصیت‌های اصلی این فیلم در سکانس آخر چنین می‌گوید: "قبل از اینکه به خواستگاری‌ات بیایم فقط خودت را دوست داشتم ولی الان همه خانواده‌ات را دوست دارم. آدم‌هایی که خلاف‌های خیلی کوچکی دارند با عذاب وجدان‌های خیلی بزرگ در مقابل کسانی که خلاف‌های خیلی بزرگ انجام می‌دهند اما دریغ از یک مقدار وجدان! خانواده‌های ما باید بدانند به ضیافت تماشای یک فیلم طنز می‌آیند تا هم لحظات شاد و مفرحی داشته باشند و هم یکسری نکات اخلاقی و معرفتی را بتوانیم به نسل امروز جامعه بیاموزیم.

*جنابعالی «توفیق اجباری» را ساختید و مورد توجه گیشه قرار گرفت اما در «به وقت خماری» اصراری نداشتید از سوپراستارهای گیشه‌ای استفاده کنید. آیا به تبع نقش به این نتیجه رسیدید یا اینکه یک نظر و سلیقه شخصی بود؟

چند وقتی است با سوپراستارها کاری ندارم

مدتی است که از سوپراستارها استفاده نکرده‌ام. این قصه حدوداً چهارده بازیگر داشت که احساس من این بود مخاطب را با سه نسل از بهترین بازیگران سینمای ایران روبرو کنم؛ مهدی فخیم‌زاده، ابوالفضل پورعرب و رعنا آزادی‌ور. این سه نسل براساس آن چیزی‌که من توقع داشتم بهترین گزینه‌ها بودند. ولی این را هم بدانید که برخی اوقات فیلمساز باید تحت تأثیر تهیه‌کننده قصه را تغییر بدهد که اتفاق ناخوشایندی است. مثلاً در «توفیق اجباری» داستان یک سوپراستار روایت می‌شود بایستی محمدرضا گلزار را به عنوان بازیگر انتخاب می‌کردیم ولی این قصه جایی برای الصاق یک شخصی که می‌تواند در گیشه موفق‌تر باشد، نیست. در «به وقت خماری» استراتژی ما این بود که بازیگر ما بتواند از پسِ نقش بربیاید. چون قصه این ظرفیت را دارد که بیننده را با خودش همراه کند.

ابوالفضل پورعرب یک بازگشت قدرتمندانه‌ای داشت

مثلاً یک هنرمندی همچون "هومن برق‌نورد" که یک تنه می‌تواند برای یک سریال یا فیلم سینمایی بهترین لحظه‌ها و صحنه‌های هنری خلق کند، هنرمند کوچکی نیست. حقیقتاً ابوالفضل پورعرب با هنرنمایی باشکوه در این فیلم، یک بازگشت قدرتمندانه به دنیای بازیگری دارد. چرا برخی فکر می‌کنند بازیگران دستمال کاغذی هستند!؟ یک دوره‌ای از آن‌ها استفاده می‌شود و دوره بعد به سراغ یک نسل دیگر می‌رویم؛ این نوع پرداخت غلطی است که ساحت بازیگری را زیر سوال می‌برد. جالب است بدانید تازگی‌ها شنیده‌ام می‌گویند فیلم‌ها با رضا عطاران هم دیگر نمی‌فروشد! متأسفانه آنقدر فشار می‌آورند که بازیگر دچار یک تکرار در بازی می‌شود.

*با این تفاسیر، نگران فروش نبودید؟

بازیگر باید به تبع نقش انتخاب شود

این پرسش را تهیه‌کننده باید جواب بدهد. اما این را بدانید که مخاطب ما امروز در سینما و تلویزیون بیشتر به دنبال قصه مناسب و دلچسب است و بازیگر باید به تبع نقش انتخاب شود. مثلاً شما ببینید حامد بهداد بهترین گزینه برای نقش‌آفرینی در «روز سوم» بود. در آنجا که نمی‌توانستیم یک سلبریتی اصطلاحاً بفروش و گیشه‌ای بیاوریم.   

*شما گفتید اگر کارگردان تحت تأثیر تهیه کننده قرار بگیرد باید قصه را تغییر بدهد، قصه «سرّ دلبران» چقدر تحت‌تأثیر تهیه کننده تغییر کرده است. چرا که بسیاری معتقدند «سرّ دلبران» آن حسّ دلچسبی را به مخاطب القاء نمی‌کند؛ دلیل آن چیست؟

«سرّ دلبران» تلنگر می‌زند تا برخی یادشان نرود که روحانی هستند!

من می‌خواهم درد و دل کنم؛ می‌دانید چرا «صاحبدلان»، «صاحبدلان» شد!؟ چون ۲۳ قسمت از ۳۰ قسمت این سریال آماده بود و ما تصمیم گرفتیم این کار را شروع کنیم، در واقع ما با یک طرح مواجه نبودیم، یک فیلمنامه کامل از نویسنده‌ای متمرکز و کاربلد به نام علی طالب‌زاده را به دست گرفتیم. بنابراین این فرصت به کارگردان داده می‌شود کارگردانی‌اش را انجام دهد. درست است که «سرّ دلبران» توانست سر و شکل خودش را حفظ کند ولی از این به بعد فیلمنامه تا ۲۵ قسمت دست من نباشد اعلام آمادگی برای پیش تولید نخواهم کرد. این تجربه شده بود ولی متأسفانه دوباره این کار را انجام دادم؛ واقعاً این بار از روی دغدغه به سراغ چنین کاری رفتم که قرار است درباره روحانی صحبت کنم، نه با این تفکر که برخی برچسب حکومتی به این قشر می‌زنند، بلکه یک تلنگری به برخی از روحانیون که انگار یادشان رفته روحانی هستند!؟ در عین حال نگاهی به روحانیونی داریم که برای پرداخت نسخه فرزندشان و حتی خرید یک داروی سرماخوردگی هم مشکل دارند. آن‌هایی که شروع بسیار زیبایی دارند اما ممکن است یک روزی فرا برسد که بگویند: "بر تن مکن این خرقه را، چون عشق در جان تو نیست".

این موقعیت دست من افتاد تا بگویم امثال حاج‌آقای چیذری هم بوده‌اند. البته از روز اول می‌دانستم وقتی مردم شخصیت اصلی این سریال را ببینند می‌گویند لطیفی آمده تا دوباره یکسری اتفاقات را توجیه کند. همه این‌ها را می‌دانستم و همچون بغض در گلویم می‌ماند اگر وارد این میدان نمی‌شدم. در «سرّ دلبران» می‌گوییم که روحانی باید عامل به عمل باشد. اما در مرحله اجرای این پروژه به مشکلاتی از جمله زمان برخوردیم؛ می‌خواستند رمضان سال گذشته کار را برسند و بسیار ما را تحت فشار قرار دادند. من گفتم بگذارید ۲۰ جلسه از فیلمبرداری بگذرد بعد من می‌گویم که کار می‌رسد یا خیر!؟ اما هنوز ۵ جلسه نگذشته بود اعلام کردند. دیگر فشارها از طرف تلویزیون مضاعف‌تر شد و فیلمنامه‌نویس هم به جای تمرکز بر روی قصه، مجبور می‌شد داستان را کم و کوتاه کند. واقعاً اگر فیلمنامه آماده بود و آنقدر به عوامل پروژه برای رسیدن به پخش فشار نمی‌آوردند، این فیلم می‌توانست ۵۰ درصد بهتر باشد. این بود که این درام و حادثه‌هایش نتوانست لحظه به لحظه درد بیننده باشد؛ یعنی به عبارتی قصه‌ «سرّ دلبران» دغدغه بیننده نبود تا مجذوبش شود. در سریال «تنهایی لیلا» همزمان می‌نوشتیم و کار می‌کردیم اما یک چالشی میان یک فضای عاشقانه و ضدقهرمانی که می‌خواست آبروی دختر داستان را ببرد، یک چالشی را در این سریال ایجاد کرد تا مخاطب لحظه به لحظه این فیلم را دنبال کند. اما در «سرّ دلبران» این چالش وجود نداشت؛ به همین خاطر با تمام وجود ایستادم تا زندگی خلق کنم. البته از جایی که ضدقهرمان داستان ما وارد قصه می‌شود سریال یک فرم بهتری به خود می‌گیرد.

* شاید خیلی‌ها به این باور رسیده‌ باشند این کار سفارشی بوده است؟

در یک برنامه تلویزیونی هم از من سوال کردند که می‌گویند لطیفی سفارشی کار است؟ من هم اینگونه پاسخ دادم: "شنیده‌اید که می‌گویند طرف قاتل حرفه‌ای و تک‌تیرانداز حرفه ای است یعنی یک کسی را استخدام می‌کنند و به او می‌گویند فلانی را با گلوله بزن آنقدر کارش را بلد است؛ اگر معنای سفارشی‌ساز بودن این است خیلی ناراحت نمی‌شوم این برچسب را به من می‌زنید". ولی اینکه شما می‌گویید سفارشی‌ساز، جالب است بدانید چه قصه‌هایی به من داده شده و من نساختم. این فیلم‌ها را بسیاری کار کرده‌اند اما ابتدا به من سفارش دادند. به طورکل من چیزی را که اعتقاد دارم، می‌سازم. سفارشی‌ترین کاری که پذیرفتم و واقعاً در آن لحظه به مشکل مالی برخورده بودم سریال «وفا» بود. این فیلم موضوع و موقعیتی داشت که احساس می‌کردم به من ربطی ندارد. اما وقتی رفتم در دل ماجرا دیدم به من ربط دارد، البته نشان داده‌ام که هرچه هم برای من نباشد با اعتقادم آن اثر را به سرمنزل مقصود می‌رسانم. در «سرّ دلبران» هم چندین بار از من سوال کردند که دوست داری این کار را بسازی، اگر نه بماند. ولی خودم دغدغه داشتم این کار ساخته شود تا به یکسری از ابهامات جامعه پاسخ دهیم. مثلاً روحانی قصه ما بعد از سال‌ها تازه می‌فهمد که پدرش شخص دیگری است. این نکته جالب توجهی بود که امروز یکسری از بچه‌ها در مواجهه با چنین اتفاقی، دچار بحران هویت می‌شوند.

* «سرّ دلبران» قصد داشت موضوع نابسمانی سیستم بانکی کشور را به چالش بکشد؛ چطور به این جمع‌بندی رسیدید؟

اینجا فریاد می‌زنم بانکداری ایرانی را اسلامی نمی‌دانم

به عنوان یک ایرانی در کشوری صحبت از مسائل و مشکلات بانکی در کشور می‌زنیم که آزادی بیان وجود دارد. همان طوریکه که مراجع و بزرگان ما دغدغه‌هایشان را بیان می‌کنند ما هم حق داریم درباره این مشکلات و دغدغه‌ها، صحبت کنیم. بنده به طورکل بانکداری ایرانی را اسلامی نمی‌دانم و با توجیهه هم سروکار ندارم.  اتفاقی که در داستان «سرّ دلبران» افتاد، آن کسی که ما به او می‌گوییم نزول خور در خانه خودش مغضوب شده است، می‌گوید: "ای خاک بر سر من که اگر پولم را بتوانم از کاووس(شهرام عبدلی در سرّ دلبران) بگیرم آخر ۱۶ درصد سود می‌گیرم اما اگر همان روز در بانک گذاشته بودم ۱۸ درصد گرفته بودم و علیه السلام هم بودم. مصلحت دانستند این سکانس را حذف کنند الان می‌توانم درباره دغدغه‌هایم صحبت کنم. البته ناگفته نماند که می‌توانستند بیش از این‌ها حذف کنند؛ مثلاً سکانسی که در بانک شخصیت ما به کنایه می‌گوید "این اسمش وام نیست..." را حذف نکردند. البته سکانسی دیگر که حذف شد در آن سیدسلیم روحانی قصه ما این طور می‌گوید: "شما فکر کنید در همه جای این مملکت انقلاب شده الّا بانک". اینجا به عنوان اعلام نظرشخصی با وجود اشرافی که به اتفاقات بانکی کشور دارم و خودم هم یک روزی وامی گرفته‌ام، این دغدغه را فریاد می‌کنم.

در تمام دنیا نداریم کشوری که بالای ۴ درصد بهره بگیرد

یادم نمی‌رود روزی ۵۰ میلیون وام ده ساله گرفتم ماهی یک میلیون تومان و در بازپرداخت با ۱۱۷ میلیون مواجه شدم که بالغ بر ۶۴ میلیون بهره بانکی بود. روزگاری در جامعه با موضوع بهره و نزول مغضوبانه برخورد می‌شد، به گونه‌ای که وقتی در محله پیروزی زندگی می‌کردیم با نزول‌خور جهود ساکن آن منطقه برخورد داشتیم برای او منزلتی قائل نبودیم. اما امروز نام اهل‌بیت را ضمیمه موسسات مالی اعتباری می‌کنیم و همان رویه غیرمجاز را ادامه می‌دهیم یعنی بهره دادن و بهره گرفتن! این سیستم اقتصادی باعث می‌شود هر روز جرم و خلاف به خاطر این فاصله طبقاتی، افزایش پیدا کند. وقتی تولید نداریم و دلالی و انباشت پول در بانک‌ به اوج خودش می‌رسد باعث می‌شود لقمه حرام فراگیر شود. این را هم بدانید که در تمام دنیای غرب کشوری نداریم که بالای ۴ درصد بهره بگیرند، چون ملاک آن‌ها ارزش کاری است. اما این رویه را ما از برخی مدیران آموخته‌ایم که کسی کار نکند و بهره بگیرد. این درد را همواره در فیلم‌هایم به گونه‌ای تصویر کرده‌ام؛ یادتان باشد روزگاری من «کت جادویی» ساختم که آن روز از جیب صاحب کت، پول حرام بیرون می‌آمد.

* می‌دانید که یکی از وظایف اصلی هنرمندان احساس مسئولیت اجتماعی درباره جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند. فکر نمی‌کنید نوع پرداخت شما به دغدغه بانکی، صرف یک جمله در فیلمنامه یا سکانس از یک فیلم حق مطلب را ادا نمی‌کند؟

همیشه دغدغه داشتم در مورد تأثیرات لقمه حرام صحبت کنیم

«کت جادویی» اساسا با هدف به تصویرکشیدن پول‌های باد آورده تولید شد تا یک تلنگری به جامعه بزند که ببینید این پول‌های حرام که از جیب کت کاراکتر اصلی فیلم بیرون می‌آید چه خانمان‌سوز است! چرا که این کت را هر فردی می‌پوشد رفتار و کردارش متفاوت می‌شود؛ در نهایت همه این کت را مذمت می‌کنند که باعث بدبختی آدم‌ها شده است. البته من در «صاحبدلان» و حتی در «سرعت» به عنوان فیلم اول، به نهی پول‌های بادآورده و حرام پرداخته‌ام. چرا که دغدغه همه بزرگان دین ما بوده که اول از همه‌چیز بایستی به لقمه حلال توجه کرد.

* «کت جادویی» و «صاحبدلان» تأثیرات و کارکرد خودشان را داشتند ولی فکر نمی‌کنید «سرّ دلبران» نتوانست این تأثیرگذاری را داشته باشد؟

اگر «کت جادویی» تأثیر خودش را داشت امروز به اینجا نمی‌رسیدیم. ما در «سرّ دلبران» راجع به این نکته صحبت می‌کنیم که روحانیون بایستی عامل به عمل باشند که سال‌هاست برخی در این قشر هستند نسبت به این نکته غفلت کرده‌‍‌اند. باید این فرهنگ را جا بیندازیم که نگوییم همه روحانیون انسان‌های بدی هستند.

*چرا به سانسور اعتراض نکردید؟

هیچ‌وقت دنبال این کار نبوده‌ام. اساساً یا می‌پذیرم در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران کار می‌کنم یا نمی پذیرم. واقعاً حرفه‌ای‌گری نیست که یک دفعه بازی را مصادره به نفع کنیم. کاری که برخی به اصطلاح برای دیده شدن در فضای مجازی مواضع اپوزیسیونی می‌گیرند. واقعاً ناظرین پخش شبکه یک نسبت به آن چیزی که می‌توانستند سانسور کنند، حذفی انجام ندادند. به نظرم این چند سکانس حذف شده شاید بودنشان باعث حذف کل سریال می‌شد.

* موضوع بعدی تنوع کارهایی است که شما کارگردانی کرده‌اید؛ مثلاً ملودرام اجتماعی و طنز کار کردید یا تاریخی. البته به این معنی نیست که عدم حرفه‌ای‌گری در کار وجود دارد. سوال ما این است که تغییر ژانر و تم کار از طنز، اجتماعی و سیاسی یک مقداری ممکن است فضای ساخت و کاراکترها و فیلمنامه‌ها را به هم نزدیک کند یا وجوهات اصلی ژانر کار را از بین ببرد. موقع ساخت به این فکر می‌کنید یک کار اجتماعی یا طنز انجام دهید از هم فاصله داشته باشند یا بر این باورید به هم نزدیک باشند؛ کدام نوع پرداخت برایتان ارجحیت دارد؟

 من وقتی دارم یک کار اجتماعی می‌سازم یا یک موضوع تلخ را بیان می‌کنم در ضمیر ناخودآگاهم عین خود زندگی روایت می‌شود. مثلاً لحظاتی است با هم به ختم پدر دوستمان می‌رویم یک اتفاقی می افتد و در حین ناراحتی، ناخودآگاه می‌خندیم. زندگی گاهی اوقات این لحظات را دارد که در جلسه‌ای گوشی یکی از دوستان زنگ می خورد و "ای یار مبارک بادا" پخش می‌شود و همه‌چیز به هم می‌ریزد، از این چاشنی‌ها گاهی اوقات استفاده می‌کنیم که مخاطب با یک زندگی باورپذیر روبرو شود. اما به معنی طنازی نیست می‌خواهم عین زندگی را روایت کنم. البته برخی هم اعتقاد دارند مگر در چنین شرایط ویژه‌ای مثل ختم، چنین اتفاقی می‌افتد، در واقعیت زندگی وجود دارد. اما کارگردانانی هم بوده که طنز ساختند اما نتوانستند توفیقی کسب کنند، چرا که شخصیت آن کارگردان هم مهم است. خود کارگردان باید یک طنازی داشته باشد تا بتواند طنز بسازد.

*چه مولفه‌های مشترکی میان این ژانرها وجود دارد که به شما برای تولید ژانرهای مختلف کمک می‌کند؟

یک واحدی وجود دارد و آن توجه به زندگی است. من همیشه سعی می‌کنم که تا می‌توانم وجوب تصویری و نمایشی‌ام را به زندگی نزدیک کنم. در این سریال، یکسری اعتقاد داشتند که برخی از شخصیت‌ها، اضافی بودند اما به نظرمن همه زندگی بودند. ما گاهی اوقات از تأثیرگذاری برخی از شخصیت‌ها در زندگی غافل می‌شویم که همان‌ها هدایتگر و راهبر اصلی هستند.

ادامه دارد...

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.