یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۹

نگاهی به فیلم «سوء تفاهم»

فکر می‌کنید که فکر می‌کنید!

 فیلم سینمایی سوء تفاهم

سینماپرس: «احمدرضا معتمدی» طرفدار نظریه فیلم است که در ایران، چندان بدان توجه نشده است و این هم به دلیل تک‌بعدی نگاه کردن در حیطه نظریه است. نظریه فلسفی فیلم، امری نامعلوم است، به دلیل اینکه گرایش نظریه‌پردازان ساختارگرا معلوم نیست که رویکرد آن‌ها علم است یا فلسفه؟

به گزارش سینماپرس، سوءتفاهم اثری پست‌مدرن است و کارگردان نسبتاً ماهری مثل معتمدی که داعیه نظریه فلسفی فیلم دارد، توانسته است تا حدودی ایده مدنظر خود را دربیاورد. فیلم جدید او مانند فیلم قاعده بازی، ساختار را بر هم زده است و البته رئالیسم او کاملاً روند فرمی و البته تقلیدی دارد؛ نمونه ایده فیلم «سوءتفاهم» را در فیلم «تردید» واروژ کریم مسیحی و فیلم «وقتی همه خواب بودیم» بیضایی و فیلم «شیطان‌صفتان» «جورج کلوزو» و فیلم «ترومن شو» و…شاهد بودیم.

در این گروگان‌گیری واقعیت از حقیقت، قرار نیست معجزه یا الهامی رخ بدهد، جز آنکه مفاهیم فیلم، به عرصه طعنه سیاست و رسانه امروز تأویل و تطبیق شود. معتمدی در مصاحبه اعلام کرد فیلمش از کتاب «در جست‌وجوی نشانه‌ها» اثر «ژان بودریار» بوده است. به عقیده بودریار، تصویر روزی بازنمایی واقعیت بوده است اما حالا به‌جای بازتاب واقعیت به پنهان کردن آن پرداخته است؛ همان‌طور که بودریار ادعا کرد جنگ خلیج‌فارس عملاً واقعیت نداشت و در رسانه رخ‌داده بود! واقعیت به تابعی از تصویر بدل شده است، که این مفهوم را «میکل‌آنجلو آنتونیونی» در فیلم «آگراندیسمان» نیز بیان کرده بود. پست‌مدرن در سینمای ایران، برخلاف سینمای غرب، حرف و ایده جدی برای گفتن ندارد! زیرا اساساً پست‌مدرن، ابزار آنارشی و قاعده سوزی است.

«احمدرضا معتمدی» طرفدار نظریه فیلم است که در ایران، چندان بدان توجه نشده است و این هم به دلیل تک‌بعدی نگاه کردن در حیطه نظریه است. نظریه فلسفی فیلم، امری نامعلوم است، به دلیل اینکه گرایش نظریه‌پردازان ساختارگرا معلوم نیست که رویکرد آن‌ها علم است یا فلسفه؟ و به‌طورکلی هر نوع ساختارگرایی را نظریه فیلم می‌نامند و اگر فلسفه‌اش غلبه داشت، فلسفه فیلم میگویند! اما مثلاً نوئل کارول (از نظریه‌پردازان فیلم معاصر) که نگاه فلسفی به نظریه ساختار فیلم دارد، معتقد است نظریه شناخت گرایی، منفرد نیست بلکه مجموعه‌ای از نظریات کوچک است، لذا دست به ایجاد نظریه‌پردازی چند رشته‌ای در فیلم زد (مانند نشانه‌شناسی، مردم‌شناسی) و…

همچنین در سینمای ایران، نسبت منتقد و نظریه‌پرداز معلوم نیست زیرا رابطه «نقد فیلم» و «نظریه فیلم» رابطه‌ای با قرب و بُعد بوده است و اگر مثلاً نظریه جامعه‌شناسی و نقد جامعه‌شناسی باهم متولدشده‌اند اما در سینما نقد و نظر باهم متولد نشده‌اند و بعدها به هم رسیدند مثل آندره بازن. در این میان، آن چیزی که برای ساختار سینما مهم است، قواعد کلی زبان (لانگویج) است تا بتواند از جز نگری بپرهیزد و با قرار دادن هر جزئی در کنار کل، به معنا برسد.

*حمید خرمی

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.