«امیرحسین سیاح آذربایجانی» کارگردان مستند سینمایی «فاطمی» در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس با انتقاد نسبت به بی برنامگی متولیان فرهنگی بویژه مدیران سینمای مستند در زمینه انتشار و اکران آثار مستند اظهار داشت: بهنظر من مسئله اصلی سینمای مستند، لزوماً به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بازنمیگردد. مشکل، بیش از آنکه در مرحله تولید باشد، در چرخهای است که پس از تولید آغاز میشود. چه فیلمهایی که در مرکز گسترش و با عبور از ورودی نسبتاً سخت آن تولید میشوند و چه آثاری که بهصورت مستقل ساخته میشوند، در نهایت با یک معضل مشترک مواجهاند؛ بعد از پایان تولید چه اتفاقی برای این فیلمها میافتد؟
وی افزود: همه فیلمهای مستند که قرار نیست در جشنوارهها حضور داشته باشند یا جایزه بگیرند. یک مستندساز فیلمش را میسازد، اما بعد از آن چه؟ این فیلم کجا باید دیده شود! چه نهادی قرار است از نمایش و توزیع آن حمایت کند؟ مرکز گسترش در طول یک سال نهایتاً میتواند تهیهکنندگی چند فیلم محدود را بر عهده بگیرد. حال سؤال اینجاست: با توجه به آماری که وجود دارد و تعداد بالای فیلمهای تولیدشده در سال، تکلیف صدها فیلم دیگر چیست؟
آذربایجانی با بیان این مطلب که نقش و توان فعلی مرکز گسترش برای حل این بحران به هیچ عنوان کافی نیست؛ تصریح نمود: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی عملاً قدرت مقابله با مافیای اکران را ندارد. حتی بخش «هنر و تجربه» که زیر نظر مرکز گسترش فعالیت میکند، در عمل با مشکلات جدی مواجه است. سانسهای محدود، نبود تبلیغات مؤثر و ضعف شدید اطلاعرسانی باعث میشود بسیاری از فیلمها عملاً دیده نشوند.
او ادامه داد: تجربه شخصی ما هم گواه همین موضوع است. زمانی که اکران فیلم به پایان رسیده بود، تازه تماسهایی از سوی دانشگاهها برقرار میشد که میپرسیدند فیلم را کجا میتوانند ببینند؛ در حالی که فیلم دو ماه روی پرده بوده است. ابزار تبلیغاتی مؤثری وجود ندارد. وقتی هم موضوع اطلاعرسانی مطرح میشود، پاسخ معمول مرکز گسترش این است که اطلاعرسانی در اینستاگرام یا کانالهای داخلی انجام شده؛ در حالی که این فضاها محدود به مخاطبان خودی است. سؤال اینجاست که مخاطب عامِ علاقهمند، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی از چه طریقی باید مطلع شوند؟
وی تاکید کرد: درست است که سینمای مستند مدیومی خاص است و شاید مخاطب عامِ خانوادگی نداشته باشد، اما حتی همان جامعه هدف محدود هم از اکرانها مطلع نمیشود. از سوی دیگر، مسئله روابط و پارتیبازی نیز که متأسفانه محدود به این حوزه نیست و در بسیاری از سازمانها و ارگانها وجود دارد مزید بر علت شده است.
کارگردان مستند «فاطمی» با انتقاد از اکران سینمای هنر و تجربه بیان کرد: سانسهای محدود، تعداد اندک سالنها بهویژه در شهرستانها و نبود حمایت تبلیغاتی باعث شده اکران مستند بیشتر شبیه یک پروسه فرمالیته باشد: فیلمها در جشنوارهها نمایش داده میشوند، چه موفق و چه ناموفق، سپس وارد نوبت اکران میشوند، مدتی کوتاه روی پرده میمانند و همهچیز تمام میشود. در این میان، زحمتی که برای تولید هر فیلم مستند، بهویژه آثار مستقل با بودجه خصوصی، کشیده شده عملاً نادیده گرفته میشود و هیچ پشتوانه حمایتی جدی وجود ندارد.
وی افزود: این وضعیت مستقیماً بر کیفیت تولید نیز تأثیر گذاشته است. فیلمساز عملاً دو راه پیش رو دارد، یا باید سراغ تولید سفارشی برود و از سازمانها و نهادها بودجه بگیرد، که این مسیر با روحیه بسیاری از مستندسازان و دغدغههای محتواییشان همخوانی ندارد؛ یا باید بهصورت مستقل و با سرمایه شخصی فیلم بسازد که در شرایط اقتصادی فعلی کاری بسیار دشوار است، آن هم در حالی که میداند هیچ بازگشت سرمایهای در انتظارش نیست.
آذربایجانی همچنین درمورد عدم پایبندی پلتفرم ها نسبت به اکران آثار مستند اظهار داشت: نکته مهم دیگر بیتوجهی به ظرفیت پلتفرمهای نمایش آنلاین است. این مسئله نیز مستقیماً به وظایف و سیاستگذاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بازمیگردد. وزارت ارشاد میتواند و باید برای پلتفرمها قواعد مشخصی تعریف کند؛ قواعدی که صرفاً به صدور مجوز بسنده نکند، بلکه آنها را ملزم کند در کنار انبوه تولیدات سطحی و بعضاً آسیبزننده به فرهنگ عمومی آثاری که حتی نمیتوان آنها را ذیل عنوان کمدی یا طنز طبقهبندی کرد نگاه حمایتی و جدیتری به فیلمهای مستقل، مستند و آثاری که به نیازهای واقعی جامعه میپردازند داشته باشند.
او ادامه داد: این مسئله محدود به سینمای مستند نیست. بسیاری از فیلمسازان جوان و مستقل در حوزه سینمای داستانی نیز تجربه مشابهی داشتهاند. فیلمهایی که در «هنر و تجربه» اکران شدهاند، اما حتی یکصدم بودجه تولیدشان هم بازنگشته است. نتیجه روشن است؛ فیلمسازان توانمند و خلاق، بهتدریج از چرخه تولید خارج میشوند. این در حالی است که در مقابل، تولید آثار سفارشی که لزوماً دغدغه و علاقه بسیاری از فیلمسازان نیست رو به افزایش است. این روند بهمعنای از دست دادن نیروهای انسانی ارزشمند در سینما است.
وی افزود: عملکرد پلتفرمها نیز نشان میدهد که عملاً حمایتی واقعی در کار نیست. برای مثال، پلتفرمی مانند «هاشور» در بهترین حالت فیلمها را با رقمی معادل یکدهم یا حتی یکبیستم هزینه تولید خریداری میکند؛ رقمی که حتی کفاف بازگشت حداقلی سرمایه را هم نمیدهد. پلتفرمهایی مانند فیلیمو نیز، بهواسطه قراردادهایی که با مرکز دارند، اغلب فیلمها را بهصورت فلهای خریداری میکنند؛ نه با هدف حمایت از فیلمساز، بلکه برای پر کردن ویترین بخش مستند یا آثار مستقل. در چنین شرایطی، بودجهای پرداخت نمیشود که فیلمساز بتواند حتی اصل هزینه تولید را جبران کند.
این مستندسازبا بیان این مطلب که فکر میکنم یک سیاستی به عمد پیاده سازی میشود وگرنه بهسختی میتوان پذیرفت که مدیران باسابقه و آگاه سینمای ایران از این جزئیات بیخبر باشند؛ تصریح نمود: بسیاری از آنها افراد باتجربه، متخصص و آشنا به بدنه سینما هستند. بنابراین این احتمال وجود دارد که سیاستگذاری کلان، عملاً به سمتی حرکت کرده باشد که حمایت نشود.
«امیرحسین سیاح آذربایجانی» در پایان این گفت و گو خاطرنشان ساخت: البته نمیتوان جلوی تولید فیلم را گرفت، اما میتوان با بیتوجهی به چرخه نمایش و بازگشت سرمایه، آن را بهتدریج فرسوده و متوقف کرد. این وضعیت فقط به مستند محدود نیست؛ فیلم کوتاه، سینمای مستقل داستانی و سایر گونهها نیز درگیر همین بحراناند. در نهایت، فیلمساز یا باید به سمت تولیدات سفارشی برای صداوسیما برود مسیری که برای بسیاری، از جمله خود من، اساساً امکانپذیر یا قابل پذیرش نیست یا سراغ بودجه نهادها و ارگانها برود که آن هم با چارچوبها و سیاستهایی همراه است که گاه امکان پرداخت صادقانه به تاریخ و واقعیت را از فیلمساز میگیرد.
ارسال نظر