«مهدی عظیمی میرآبادی» مدیرعامل اسبق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس، با انتقاد از اصرار اقلیتی غیر مردمی در سینما که بر جدایی از مردم و انقلاب پافشاری می کنند؛ اظهار داشت: گروهی پر سر و صدا در سینما که خود را صاحبان بلامنازع و تاریخی سینمای کشور میدانند و با نگاهی انحصارطلبانه، یکسویه، منفعت طلبانه، و غیرقابل گفتگو همواره موجب جلوگیری از پیشرفت و ارتقای فنی، هنری، محتوایی، و اعتباری سینما کشور بوده، حتی اندکی از آنان در همراهی با جریانات ضد مردمی و ضد انقلابی برانداز، با استفاده از نفوذ و حمایت باندهای قدرت و فساد در کشور و رسانه هایشان، توانسته اند با جوسازی، فضاسازی، و یارگیری از اهالی سینما، قدرت نسبتاً قابل توجهی در بخشهای کلیدی این هنرـصنعت رسانه کسب کنند و با بهره بردای از ضعف برخی مسئولان و مدیران مرتبط در کشور، و سوء استفاده از حسن نیت اهالی فیلم و سینما، بر جدایی ایدئولوژیک و عملی از اکثریت مردم با روحیات دینی، ملی و اخلاقی و انقلاب اسلامی اصرار میورزند.
وی تاکید کرد: من در حالی که با تمام وجود به عزت و اعتبار سینما و سینماگران ایرانی میاندیشم و بر پایه ی منطق و آینده پژوهی به پیشرفت و اعتلای آن فکر میکنم و همواره متناسب با وُسع و توان بر رفتار عقلی و منطقی افراد و جریان های مختلف فیلم و سینما اعم از همسو و ناهمسو صحه میگذارم، و از رفتار غیرعالمانه و احساساتی آنان نیز انتقاد کرده و میکنم و اتفاقاً به همین دلیل ضربه های فراوان حرفه ای، اعتباری، و مالی نیز خورده است به عنوان یک تحلیلگر و دست اندرکار در تحلیلی بر پایه شواهد و قرائن میتواند به دوستان همکارش در این جریان هشدار میدهم؛ و البته سعی دارم این نگرانی را به شکلی بیطرفانه و بدون قضاوت پیشینی مطرح نمایم.
عضو هیأت امنای اسلامی هنرمندان با بیان این مطلب که از روی دردمندی و سوگواری این پرسش پیش می آید که وقتی این گروه، هر انتقادکنندهای را به باد اتهام، تهدید، تمسخر، و بایکوت میگیرند؛ تصریح نمود: در مقابل این ناشکیبایی و بی تحملی، از همه چیز و همه کس از صدر تا ذیل کشور شاکیاند و آنان را با ادبیات و واژه های شایسته و ناشایسته توصیف مینمایند، آیا نمیتواند در کنار ناهمراهی ها که اتفاقاً بر آن اصرار هم میشود با حد اکثری جامعه، برای موجودیت خود این افراد (به معنای بقای حرفهای، فرهنگی و اجتماعی در داخل ایران، بلکه برای موجودیت تمام فیلم و سینما در کشور تهدیدی محسوب شود یا مورد بررسی قرار گیرد!؟
مدیر کل اسبق نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای همچنین با اشاره به نگرش محدود و جامعه هدف بسته این قشر از سینماگران اظهار داشت: در نگاه این گروه، ملت ایران تنها آن بخش از مخاطبانی هستند که در بالاترین سطح، آن هم برای تعداد اندکی از فیلمها فقط به ۷ میلیون نفر یعنی کمتر از یک دهم جمعیت ایران میرسد، و سایر جمعیت کشور به هیچ وجه در محاسبات آنان قرار نمیگیرد. همین نگاه مبتنی بر تافته ی جدابافته از مردم بودن است که باعث بکارگیری و اصرار بر محاسباتی غلط و نابودکننده میشود.
او ادامه داد: این اصرار مبهم و مشکوک در عرصه هایی مانند تولید آثار بدون مجوز، تمرکز بر تمهای مخالف، حمایت علنی و غیرعلنی از برنامه های ضد ایرانی دشمنان غربی و غیر غربی، اعتراض برنامه ریزی شده به اقدامات قانونی و حمایت جهتمند از اقدامات غیرقانونی نهادها و افراد، و عدم حمایت از واکنشهای طبقات گسترده ی مردمی در عرصه های گوناگون ارزشمند و عام المنفعه و امثال آنها به وضوح مشاهده میگردد.
وی متذکر شد: مثلاً در جایی که در آن سوی دنیا، هنرمندان و ستارگان سینما در هالیوود به عنوان قبله ی آمال همین طیف، یا هنرمندان و ستارگان پرطرفدار سینمای هند، هم در اعتراض به کشتار و نسل کشی جانیان صهیونیستی زبان به انتقاد و اعتراض گشوده اند، این تافته ی جدابافته از مردم و مدعی مردمی بودن، لب به کمترین اعتراض (در این موضوع به عنوان دغدغه ی بخش عمده ی هموطنان ایرانی باز نمیکنند؛ گویی اصلاً خودشان وجود ندارند یا هم راستا با رسانه های غربی چنین فاجعه هایی را اصلاً نمیبینند. این رفتارها عواقب کوتاهمدت و بلندمدتی را در پیش خواهد داشت.
تهیه کننده فیلم های سینمایی «سیب و سلما»، «های پاور» و «عینک» ضمن برشمردن پیامدهای این رویکرد تصریح نمود: بخشی از پیامدهای اصرار بر انفکاک از مردم و نظام متکی بر مردم، در حوزه ی امور حرفهای و اقتصادی خود را نمایان خواهد کرد که از دست دادن بازار داخلی، محدودیت و بسته شدن کانال های بودجه، انسداد مجوزها و اکران، بیکاری موقت، و وابستگی به بودجههای خارجی از این نمونه است. مهاجرت، جدایی، دوری از وطن، ریسک و ورشکستگی، کاهش اعتبار اجتماعی و حرفهای، و امثال آن نیز می تواند از دیگر عواقب این اصرار غیر دقیق بر جداشدن از طیف حداکثری مردم در حوزهی حرفه و اقتصاد فردی و جمعی باشد.
او ادامه داد: بخشی دیگری از پیامدهای این اصرار بر جدایی، در حوزهی فرهنگی، خلاقانه، و هنرمندانه تعریف میگردد. انزوای خلاقیتها در انتخاب سوژه ها و پرداخت آنها، تمرکز بر تمهای مخالفت با ارزشهای مردم، ناهمخوانی با هویت جمعی، به حاشیهرفتن آثار در داخل، حرکت به سمت روایتهای «خارجیپسند» (برای جشنوارهها)، و کاهش تنوع بومی از این دست پیامدهاست، و با از دست دادن هویت ملی، این جماعت را از منابع فرهنگی مردمی مانند روایتهای اخلاقی- دینی جدا میکند.
وی یادآور شد: در بهترین شکل ممکن است، این افراد یا آثارشان موفقیتها، تجلیل ها، و تحسین هایی مهم و قابل اعتنا خارج از کشور به دست بیاورند، اما در داخل کشور هیچ واکنش عمومیای جز در رسانه های همسو برنخواهد انگیخت.
عظیمی با بیان این مطلب که عواقب اجتماعی، انسانی، و بین المللی نیز بخش دیگری از این پیامدهاست؛ اظهار داشت: این اصرار غیرعاقلانه! خواسته یا ناخواسته دیگران را به واکنش وامیدارد و در نتیجه افزایش تنشهای داخلی، تهدید انسجام جامعه، جدایی از اکثریت مردم، انزوا و فشارهای اجتماعی (مانند طرد از شبکههای مردمی) را ناشی میشود.
وی افزود: عده ای از هنرمندان این طیف ممکن است به این پیامدها با مهاجرت یا توقف موقت واکنش نشان دهند، و بر اساس القائات رسانه های بیگانه در کنار خواهشهای کوتاه بینانه بتوانند در کوتاه مدت به جلب توجه موقت و موفقیتهای جشنوارهای چشم بدوزند، اما در بلندمدت به دلیل حمایت گسترده مردمی از ایران و نظام اسلامی، که تبعاً به پراکندگی این گروه و از دست رفتن حمایت سیستم ها، اقشار، نهادها از آنان می انجامد؛ این نیز برای آنان مفید و مؤثر نخواهد بود و عاملان خودانزوایی را از مخاطب داخلی دور میاندازد و موجودیت آنان را به عنوان نیروی تأثیرگذار در جامعه ایرانی تهدید میکند.
عظیمی تصریح نمود: در بعد بین المللی هم، روند رو به رشد توجهات جهانی به انقلاب اسلامی، و جمهوری اسلامی ایران از یک سو، و سرعت فزاینده ی فرو رفتن صهیونیسم و حامیان سیاسی، نظامی، مالی، و حقوقی آنان در باتلاق ذلت و بی اعتباری؛ ریسک و خطر آینده ی مبهم و سیاه را بر درمان موقت مهاجرت و فرار بار میکند و ارزش آن را به صفر میرساند، کما این که هم اکنون هم هیچ فایده ای ندارد. در بهترین شکل ممکن است برای این افراد، شهرت جهانی حفظ شود، اما بدون ریشه در داخل! دیده شده که مهاجرت برخی از ستارگان و نخبگان فیلم و سینما و رسانه ها در سالهای گذشته، آنان را فعالیت مستمر و قدرتمند در کشور، به افرادی محدود، افسرده، گلایه مند، متأسف، و... در امریکا و کانادا و... تبدیل کرده است.
این سینماگر بیان کرد: به هر روی، صادقانه تأکید میکنم: اصرار بر انفکاک از مردم و نظام، تهدیدی واقعی و خودساخته برای موجودیت این جماعت است، نه از سوی حکومت، بلکه از سر ناسازگاری با اکثریت مردمی که حمایت از ارزش های وطن و نظام جمهوری اسلامی ایران، و نیز ارج گذاری به محضر شهدای گرانقدر و خانواده های معظم آنان، و... را بخشی از هویت خود میدانند. شواهد نشان میدهد موفقیتهای جهانی آثار مغایر با این ارزش ها اغلب به قیمت انزوای کامل داخلی آنان تمام میشود، و میتواند به انقراض تدریجی آنان در ایران منجر گردد. چنین جداییهایی فقط گاهی به تحسین علاقمندان و برنامه ریزان نابودی ایران در اروپا و امریکا و اسرائیل میانجامد آن هم به قیمت از دست رفتن نفوذ ملی و مردمی.
«مهدی عظیمی میرآبادی» در پایان این گفت و گو خاطرنشان ساخت: پیشنها میکنم از راه بازنگری در اهداف و عملکرده، با طراحی و حفظ تعادل از طریق گفتگوی فرهنگی با اکثریت جامعه، محتملترین راه بقا برگزیده شود.
ارسال نظر