پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۲

مراسم رونمایی از مستند «من جلال آل احمد هستم» برگزار شد؛

معتضد: تغییر اعتقادی «جلال آل احمد» در زندگی‌اش از بی‌ثباتی شخصیتی او نبود/ «جلال» دق کرد و مسموم نشد!

نشست اکران و نقد مستند من جلال آل احمد هستم 18 شهریور 1404

سینماپرس: همزمان با سالروز درگذشت جلال آل احمد، از مستند «من جلال آل احمد هستم» رونمایی شد.

به گزارش سینماپرس، همزمان با سالروز درگذشت جلال آل‌احمد، مستند «من جلال آل‌احمد هستم» به نویسندگی و کارگردانی علی اکبری با حضور صاحب نظران تاریخ و ادبیات کشور در فرهنگسرای اندیشه رونمایی و اکران شد.

علی اکبری کارگردان این مستند درباره پرداخت کوتاه و ناقص به بخش هنری زندگی جلال آل احمد توضیح داد: جلال کسی است که چند وجه داشت برای مثال وقتی نمایشگاه اسرائیل تشکیل می‌شود، می‌رود و نمایشگاه را می‌بندد و با عباس هویدا دیدار می‌کند، نکته‌ای که برای من جالب است و در این مستند نیز وجود دارد این است که ما جلال آل احمدی را می‌بینیم که در وهله اول کنش‌گر است و در وهله دوم نویسنده.

مهرزاد دانش پس از اکبری عنوان کرد: در بخشی از مستند آقای کاکایی را دیدم، خوشحال شدم چون احتمال دادم که در مورد ویژگی‌های ادبی آل احمد صحبت می‌کند، اما دیدم که در مورد «غرب‌زدگی» صحبت می‌کند.

وی افزود: مستندی که دیدیم مستند خوبی بود. تمامی این موارد و ویژگی‌هایی که در مستند وجود داشت و حضور ما کنار یکدیگر نشان‌دهنده این است که همچنان جلال آل احمد زنده‌ است.

در بخش بعدی محمدرضا کائینی و خسرو معتضد روی صحنه حاضر شدند و بخش دوم پنل جلسه نقد و بررسی آغاز شد.

معتضد ضمن خوشامدگویی به حضار، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: چند مشکل اساسی در این فیلم وجود داشت؛ اولین مشکل اینکه در فیلم بیان شد که جلال آل احمد را ساواک به قتل رسانده است، این موضوع اشتباه است. نکته دیگر اینکه جاهایی از فیلم رگه‌هایی داستانی پیدا کرد که این در فیلم مستند اشتباه است. ما را از طرف دولت، سفری به انگلیس بردند. آن‌جا من تعداد زیادی فیلم پیدا کردم، احتمالا این خلأها از نبود منابع است، که زمان جوانی ما این امکان مهیا بود.

وی افزود: دستگاه سانسور در هر دوره‌ای که باشد ایجاد مشکل می‌کند و این موضوع در زمان و دوره خود فرقی نخواهد داشت. در بسیاری از موارد خودکشی‌ها را با نام مسمومیت اعلام می‌کردند و این مد شده بود و همچنان هم هست، برای مثال تختی خودکشی کرده بود اما گفتند که او را کشتند، تختی با تریاک خودکشی کرده بود. در مثال دیگر صمد بهرنگی را ساواک نکشت، بلکه در رود ارس خودش را غرق کرد و خودکشی کرد و بعدها گفتند که اعلام نکنید که خودکشی کرده است یا حتی علی شریعتی بر اثر نرسیدن هوا به مغزش در اثر مصرف و استعمال بی رویه سیگار، فوت کرد، اما علت مرگ او با عنوان دیگری بیان شد. جلال هم از این قاعده مستثنی نبود، جلال دق کرد و مسموم نشد.

معتضد در مورد زندگی جلال آل احمد، توضیح داد: جلال آل احمد از جایی به بعد به فعالیت در حزب توده پرداخت. وقتی که اختناق به پایان برسد، همه‌چیز عوض می‌شود، همانطور که پس از رفتن رضاشاه و رفع اختناق اوضاع تغییر کرد، جلال هم در آن دوره دستخوش تغییر شد.

وی افزود: این تغییر اعتقادی جلال در زندگی‌اش، از بی‌ثباتی شخصیتی او نبود، بلکه از این بود که آدم تغییر می‌کند و انسان عوض می‌شود برای مثال در شوروی وقتی که استالین مرد، میدان امام حسین (فوزیه سابق) توسط هویدا در اختیار مردم قرار گرفت که در صورت داشتن میل به این میدان بیایند و برای استالین عزاداری کنند، اما بعدها مکتب استالین مکتب فریبنده‌ای تلقی شد، در نتیجه با تغییر اوضاع، همه‌چیز عوض می‌شود. جلال آل احمد کسی بود که می‌خواست با نوشتن کتاب و مقاله یا ترجمه، حرف بزند اما جلویش را گرفتند و از جایی به بعد اجازه ندادند که کار فرهنگی کند، علاوه بر خودش همسرش را نیز از دانشگاه بیرون کردند، در نتیجه جلال و همسرش (سیمین دانشور) چطور از پس مخارج زندگی بر بیایند؟ این‌ها فشارهایی بود که به جلال وارد شد.

پس از متعضد، محمدرضا کائینی که سخنران دوم در بخش دوم این پنل بود، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: به نظر می‌رسد که کارگردان مستند با اشاره به شیوه مرگ جلال قصد نقل زندگی او را دارد. خواهر زاده های جلال در بین ما حضور دارند، تعدادی از آنها معتقد هستند که دایی‌شان را کشتند و تعدادی دیگر از خواهرزاده‌ها این دید را ندارند.

وی افزود: سوءتفاهمی وجود دارد که عده‌ای می‌گویند آل احمد گفته است که تختی را کشتند، بلکه آل احمد در کتاب «افسانه عوام» گفت «چرا در جامعه ما هر مرگی را کشتن تلقی می‌کنند؟ این به دلیل جامعه پر سوءتفاهم ماست». آل احمد همه نوشته‌هایش زیر تیغ سانسور بود و مورد توجه سیستم امنیتی آن زمان بود. وقتی فردی در معرض این حجم از تهدید است، خیلی محتمل است مرگش کشتن تلقی شود. کارگردان این مستند از همین‌جا آغاز می‌کند که اگر جلال مرگ مشکوکی دارد، چه زندگی داشته است؟

کائینی با اشاره به مستند، بیان کرد: اصلا دغدغه کارگردان زندگی ادیبانه جلال نیست بلکه، زندگی سیاسی و کنش‌گری اوست. خانم دانشور همیشه می‌گفت؛ جلال از زمانه خود بسیار عصبانی بود و خودش نیز فردی تندخو بود. مجموعه این فشارهای عصبی او را دچار سکته کرد. علاوه بر بعد سیاسی، بعد خانوادگی جلال نیز، مورد ابهام است.

وی افزود: وقتی راجع به جلال حرف می‌زنیم راجع به فردی حرف می‌زنیم که همچنان کتب آن در نمایشگاه کتاب خریدار دارد و بسیاری از ناشران غیردولتی و غیرحکومتی از قِبَل آثار او پولدار شده‌اند. آل احمد در زندگی خود به گونه‌ای پیش رفت که بقیه را در نظر نمی‌گرفت و مواجهه خود را با معضلات جامعه مطرح می‌کرد و به نظر بقیه در مورد این مواجهه به هیچ‌وجه اهمیت نمی‌داد.

کائینی در مورد نگاه آل احمد به غرب، بیان کرد: آل احمد با غرب هیچ مشکلی نداشت، بلکه با امپریالیسم مشکل داشت وگرنه کمتر کسی به اندازه جلال اروپا رفته است و اگر عکس‌هایی را که از خانه او موجود است، ببینیم متوجه زندگی مرفه و شبه اروپایی او می‌شویم و دقیقا سر موضوع امپریالیسم مخصوصا از نوع اقتصادی‌اش صدایش بلند می‌شد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.