چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۱

کارویژه «شبکه نفوذ» برای ایجاد تصویری «دروغگو» از «ایران» و «ایرانی» (۷)

وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود

سونامی ایسم

سینماپرس: بر بستر «سونامی ایسم‌ها» در مقطع زمانی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی بود که «جنبش‌های سینمایی» موضوعیت یافت و این «صنعت» بسیار جوان را با ظهور و پیدایش حجم نسبتا گسترده‌ای از «مکاتب سینمایی» مواجه ساخت.

محمدرضا مهدوی‌پور/ پُرواضح است که بر بستر همین «سونامی ایسم‌ها» در مقطع زمانی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی بود که «جنبش‌های سینمایی» (Movements in cinema) موضوعیت یافت و این «صنعت» بسیار جوان را که حالا دیگر در آستانه چهل سالگی قرار داشت و تازه به نطق افتاده بوده و به سرعت سعی می‌کرد تا ابعاد «هنری» و کارکرد «رسانه‌ای» خود را عریان سازد و ... را با ظهور و پیدایش حجم نسبتا گسترده‌ای از «مکاتب سینمایی» مواجه ساخت.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


اینگونه است که با مروز این مقطع از تاریخ سینما می‌توان با «مکاتب سینمایی» متعدد و متکثری برخورد نمود. مکاتبی که با یک بررسی تطبیقی و مختصر می‌توان آبشخور اصلی آن‌ها را در مکاتب دست‌سازبشری و «ایسم‌ها» تکثر یافته‌ در این مقطع از تاریخ جهان ملاحظه نمود. مقطعی که «سونامی ایسم‌ها» را در پی‌داشت و منجر به تولید و شکل‌گیری «اکسپرسیونیسم آلمان» (German Expressionist Cinema) و «امپرسیونیسم فرانسه» (French Impressionist Cinema) و «جنبش مونتاژ شوروی» (Soviet Montage Theory) و «کامِرشْپیل» (Kammerspielfilm) و «کالیگرافیسم» (Calligrafismo) و «جنبش سینمای ناب ژاپن» (Pure Film Movement) و «سینمای سوررئالیستی» (Surrealist Cinema) و «سینمای رئالیسم سوسیالیستی» (Socialist Realism Cinema) و «جنبش سینمای فرمالیسم» (Formalist Film Theory) و «رئالیسم شاعرانه» (Poetic Realism Film) و ... به عنوان قالب‌های الهام بخش در فضای کلی «صنعت-هنر-رسانه سینما» گردید.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


از این جهت خدمات متقابل و حضور موثر و پرتوان «سینما» در شرایط «سونامی ایسم‌ها» و در مقطع زمانی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی اتفاقی شاخص در جامعه شناسی سیاسی و تمدنی جهان محسوب می‌شود. اتفاقی که بیش از هر چیز نیازمند فهم «جغرافیای تمدنی» (Geo-Civilization) آن مقطع تاریخی است و تنها با مرور تغییرات «ژئوپلتیک» ایجاد شده در آن دوران و تاثیرات ویژه این تغییرات بر فرهنگ و تمدنی بشری قابل تحلیل می‌باشد. مقطع مهمی از تاریخ که می‌توان از آن با عنوان دوران گذار نظام بین‌الملل از «جنگ جهانی اول» (First World War) به «جنگ جهانی دوم» (Second World War) نیز تعبیر نمود. مقطعی که مرور امروزه آن در قالب «تاریخ» (History) حکایت از رواج حداکثری اشکال مختلف «دروغگویی» و بالاخص مشروعیت بخشیدن به آن در عرصه «سیاست» (Politics) می‌نماید.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


از این منظر است که می‌توان قلیان ایدئولوژی‌های مختلف و به تبع آن گستردگی و تنوع «ایسم‌ها» در دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی را حتی به نوعی محصول قباحت‌زدایی از اشکال مختلف «دروغگویی» و مشخصا مشروعیت یافتن «دروغ» در عرصه «سیاست» قلمداد نمود. شیوه‌ای که تقریبا در ابداع تمامی «ایسم‌ها» مورد استفاده واقع گردید و موجب شد تا «دروغ» به عنصری غیر قابل تفکیک در «اندیشه نوین سیاسی» مبدل شود. اندیشه‌ای که در گرایش‌های مختلف خود بر مدار ایسم‌های گوناگون، از سرآغازی مشترک و برگرفته از نظریات «نیکولو ماکیاولی» (Niccolò di Bernardo dei Machiavelli) برخوردار بود. شخصیتی که رهیافت‌های نظری او همچنان تا به امروز نیز به عنوان یکی از عینی‌ترین روش‌های سیاست‌ورزی در مسیر «مدرنیزاسیون سیاسی» (Political Modernization) در اروپای پس از «رنسانس» (Renaissance) تفسیر می‌شود.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


مبتنی بر این نگرش است که تمامی «ایسم‌ها» با وجود گستردگی و تنوع نظریات در عرصه‌های مختلف «اقتصادی» و «اجتماعی» و حتی «فرهنگی» و ...، در امر «سیاست» دارای نوعی وحدت نگرش بوده و در مُدل «اندیشه‌ورزی سیاسی» خود ضمن بیرون ساختن ساحت «سیاست» از پرده ابهام آمیز «اخلاق» ، معطوف امری واحد به نام «قدرت» (Power) می‌شوند. امری که حاکمیت‌های برآمده از «ایسم‌ها» را بر این باور معتقد می‌سازد گه فکر کنند بر جنگلی حاکم هستند! جنگلی که هر کس از «زور» و «حیله» بیشتری برخوردار باشد پیروز می‌شود!


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


همین نگرش مشترک و غالب در میان عموم مکاتب دست‌سازبشری و «ایسم‌ها» تکثر یافته، بالاخص در مقطع زمانی دهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی بود که سبب شد تا رقابت برای کسب «قدرت سیاسی» (Political Power) از شتابی ویژه برخوردار شود. شتابی که میل به گسترش و توسعه طلبی را به اصل و هدفی غایی مبدل نمود. هدفی که «ایسم‌ها» برای رسیدن به آن مجاز هستند تا هرگونه تعهد اخلاقی و دینی و یا حتی انسانیت و قوانین بشری را نادیده گرفته و «حقوق بین‌الملل» (International law) را در راستای مقاصد و آرمان‌های خود باز تعریف نمایند. نگرشی آنچنان فراگیر و پرشتاب که موجب شد تا تنها حدود ۲۰ سال پس از پایان «جنگ جهانی اول» جهان بار دیگر با جنگی گسترده و در الگویی جهانی روبرو شود. جنگی با عنوان «جنگ جهانی دوم» که در ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹ میلادی آغاز گردید و به مدت شش سال و تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ میلادی در وسعت جغرافیای شرق و غرب جهان ادامه داشت.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


بر این اساس می‌توان نیاز مبرم مکاتب دست‌سازبشری و «ایسم‌ها» تکثر یافته در مقطع ابتدایی «قرن بیستم» را به عنوان اصلی‌ترین عامل برای مشروعیت یافتن «دروغگویی» در جهان مدرن قلمداد نمود. نیازی که موجب شد تا «دروغگویی» به موجودیتی غیر قابل تفکیک از ساحت «سیاست» در غرب مبدل گردد و با تغییر نام و استفاده از واژه «پلتیک» (Politics) قباحت ذاتی و کارکردی انزجار برانگیز خود را در میان توده‌های اجتماعی از دست دهد. واقعیتی که نظریه‌پرداز یهودی الاصلی همچون خانم «هانا آرنت» (Hannah Arendt) به عنوان یکی از نظریه‌پردازان برجسته و اساتید شاخص «تئوری سیاسی» (Political Thinking) به آن اعتراف کرده و در مقاله‌ای با عنوان «دروغ در سیاست» (Lying in Politics) که یکی از چهار مقاله گردآوری شده توسط او و عرضه شده در قالب کتابی با عنوان «بحران‌های جمهوری» (Crises of the Republic) در سال ۱۹۲۷ میلادی می‌باشد، به صراحت می‌نویسد: «اساسا در بسیاری از مواقع، دروغ، منطقی‌تر و جذاب‌تر از واقعیت به نظر می‌آید؛ زیرا دروغگو دارای این مزیت بزرگ است که از قبل چیزی را که مخاطبان انتظار دارند یا دوست دارند بشنوند، می‌داند. وی تعریف خود را برای پذیرش عموم آماده کرده و دقیقا بدان توجه می‌کند که چگونه آن را قابل اعتماد جلوه دهد؛ در حالی که واقعیت دارای این عادت بد هست که ما را با چیزهای غیرمنتظره‌ای روبه‌رو می‌کند که آمادگی‌شان را نداریم.»


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


البته در اینجا لازم است تا به این موضوع مهم نیز توجه شود که عموم مکاتب دست‌سازبشری در مُدل رفتاری خود در «دولتداری» و تشکیل «حکومت» اگر چه «دروغگویی» را برای جلب نظر توده‌ها و اداره جامعه موجه می‌دانسته و می‌دانند؛ اما با تغییر نام «دروغ» (Lie) و استفاده از واژه «پلتیک» (Politics) سعی نمودند تا ساحت این مشروعیت و «دروغگویی» را تنها محدود به حوزه کسب «قدرت» و مشخصا «قدرت سیاسی» نموده و بکارگیری آن را در امور فردی را به شدت مورد تقبیح و با مجازات‌های شدید و محرومیت‌های اجتماعی گسترده همراه ‌نمایند. زیرا تمامی این مکاتب و «ایسم‌ها» زاییده تفکر بشری بودند و از این جهت مبتنی بر «عقل حسابگر» و «رشنال» (Rational) به خوبی می‌توانستند بفهمند که رواج «دروغ» در میان عموم توده‌های اجتماعی موجب از بین رفتن انسجام و وفاق اجتماعی شده و مانعی جدی در مسیر شکل گیری «مدنیت» (Civilization) است.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


اینگونه بود که عموم مکاتب دست‌سازبشری بدون توجه به ممنوعیت اخلاقی و یا محدودیت دینی «دروغ» سعی نمودند تا از یک سو، ضمن بالابردن آستانه تحمل جوامع در برابر رفتار دروغین سیاستمداران و با استفاده از شگردهایی همچون تغییر نام «دروغ» به موجه جلوه دادن این فعل قبیع در امور دولتی و بالاخص کسب «قدرت سیاسی» مبادرت ورزیده و مبتنی بر آموزه‌های «اندیشه نوین سیاسی» و در تبعیت از آراء نظریه‌پردازانی همچون «ماکیاولی» استفاده از این فعل پلید و رفتار زشت را در مسیر کسب «قدرت» مشروع جاوه دهند و از سوی دیگر از تبعات اجتماعی گسترش این پدیده در زندگی روزمره و روابط اجتماعی تودهای اجتماعی بکاهند و با تعیین قوانین و مجازات‌های سنگین برای «دروغگویی» و همچنین تشکیل سازمان‌های نظارتی پیچیده و گسترده سعی نمایند تا آسیب‌های اجتماعی نشات گرفته از چنین «تناقض» و «پارادوکس» (Paradox) آشکاری را به حداقل ممکن برسانند.


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


اینگونه است که به عنوان مثال، وقتی زنازاده‌ای همچون «برنارد شاو» (George Bernard Shaw) در جمله‌ای معروف بیان می‌دارد که «حداقل مجازات دروغگو این نیست که هیچکس حرف‌های او را باور نمی‌کند! بلکه این است که او حرف‌های هیچکس را باور نمی‌کند! » (he liar’s punishment is not in the least that he is not believed, but that he cannot believe anyone else) این سخن او به عنوان یک «موعظه اخلاقی» تفسیر شده و به یک باور و دستورالعمل اجتماعی مبدل می‌شود و اتفاقا برای توده‌های «آنگلوساکسون» توسط همان دولت و حاکمیت‌هایی برجسته می‌شود که «دروغ در سیاست» را مشروع دانسته و آن را با جعل واژه «پلتیک» می‌ستایند!


وقتی «سونامی ایسم‌ها» بسترساز ظهور «مکاتب سینمایی» می‌شود


ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.