یکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۴

حسن قائدی:

عکاس از عکس خوب گرفتن لذت می‌برد اما گاهی اتفاقی که باعث یک عکس خوب می‌شود اتفاق تلخی است

حسن قائدی در اکران و رونمایی از پوستر مستند «چشم ایرانی»

سینماپرس: حسن قائدی که عکاسی در بحران را از زلزله بم شروع کرد و با عکس‌هایش توانست مدال طلای فدراسیون جهانی عکاسی را در ایتالیا کسب کند، میهمان برنامه‌ی «اقیانوس آرام بود. او در این برنامه تجربیات خود را در اختیار نوجوان ها قرار داد.

به گزارش سینماپرس، حسن قائدی در ابتدای برنامه‌ی «اقیانوس آرام» درباره‌ی علاقه‌مندیِ خود به عکاسی گفت: «ما در محله‌ی پایین شهر زندگی می‌کردیم. مثلا می‌خواستیم فوتبال بازی کنیم خیابان آسفالت نبود و وقتی من دوم یا سوم دبستان بودم، بالاخره خیابان را آسفالت کردند. ما در دوران سختی زندگی می‌کردیم اما تجربه‌های زیادی کسب و خیلی از مشکلات‌مان را هم خودمان حل می‌کردیم. مثلا یکی از بازی‌هایمان این بود که در خرابه‌ها با حلبی، سنگر درست می‌ساختیم و خیلی هم جدی بازی می‌کردیم.» او ادامه داد: «زمانی که با فضای عکاسی آشنا شدم، یک چیز لوکس بود و دوربین هم دست همه نبود. آن زمان کمتر پیش می‌آمد در خانواده‌ای دوربین باشد. عکاسی به اندازه‌ای با خانواده‌ی ما غریب بود که وقتی من گفتم می‌خواهم عکاسی را شروع کنم، همه با تعجب نگاهم کردند. پدر من یک بقالی داشت و ما عموما آن‌جا کار می‌کردیم. پدرم اعتقاد داشت که بچه باید کار کند و یاد بگیرد که اعتقاد خوبی هم بود. یادم می‌آید یکی از تابستان‌های دوران کودکی، پیش یک خیاط رفتم و کار کردم. هنوز هم لباس‌هایم را خودم تعمیر می‌کنم. بعد از اینکه از اهواز به تهران آمدم، دوران تنهایی من زیاد و پر از مبارزه و تلاش با هزار مشکل بود.»
مواجهه با عکاسی در حسینیه اعظم اهواز
قائدی در ادامه‌ی صحبت‌هایش درمورد دلیل علاقه‌مندیِ خود به عکاسی توضیح داد: «شاید برای‌تان سوال باشد چه اتفاقی افتاد که یک بچه‌ای در آن خانواده عاشق عکاسی شد. خودم هم نمی‌دانم اما اولین جایی که من با یک عکاس مواجه شدم، در حسینیه اعظم اهواز بود. آن زمان مداح‌ها این اندازه نبودند و فقط صادق آهنگران بود که همیشه هم در اهواز برنامه داشت. یادم می‌آید در شام غریبان، عکاسی را دیدم که دوربین داشت و از چند بچه عکاسی می‌کرد. با خودم گفتم اینجا که تاریک است پس او از چه چیزی عکس می‌گیرد. این اولین مواجهه من با یک عکاس بود.»
دریافت جایزه بدون دوربین عکاسی
قائدی همچنین از تجربه‌ی دریافت جایزه بدون داشتنِ دوربین عکاسی توضیح داد: «به خاطر دارم در زمان جنگ در اهواز داربست زده بودند و نمایشگاه کتاب بود. من کتاب‌های درسی‌ام را به زور می‌خواندم اما دو بار به آن نمایشگاه رفتم. ما باید تابستان‌ها به پدر کمک می‌کردیم و من هم دوست داشتم عکاسی یاد بگیرم. به همین دلیل بعد از دیپلم، به شکل پنهانی در انجمن سینمای جوان اهواز کلاس عکاسی ثبت نام کردم.» وی افزود: «نکته‌ی جالب این است که تا دو، سه سال بعد از اینکه شروع کردم، دوربین نداشتم و از اطرافیان دوربین می‌گرفتم. در همان دو، سه سال هم یک جایزه دریافت کردم و برای اولین‌بار هم اسمم در یک نشریه چاپ شد که خیلی خوشحال بودم. من شدیدا دنبال تجربه کردن بودم و به همین دلیل خیلی چیزها یاد گرفتم. اما بزرگ‌تر که شدم، تجربه‌ی عکاسی‌ام بیشتر شد و در بیست و چند سالگی دنبال عکس‌هایی از آدم‌هایی مثل خودم و خانواده‌ام بود. مثلا به یاد دارم یک جاهایی در اهواز معروف بود که در یک روز ۲۰ هواپیما آمده و آن‌جا را بمب‌باران کرده است.»
مجموعه‌ی زندگی در جنگ
دارنده‌ی مدال طلای فدراسیون جهانی عکاسی در ایتالیا، درباره‌ی در هم آمیخته شدن جنگ و زندگی گفت: «وقتی می‌خواستم بروم سوریه، می‌دانستم با صحنه‌هایی مواجه خواهم شد که قبلا در اهواز دیده‌ام. من از سوریه عکاسی کردم و مجموعه‌ای به اسم «زندگی در جنگ» به وجود آمد که از نظر کارشناسانِ عکاسی فوق‌العاده عالی بود. مثلا یک شهید را می‌بردند و در گوشه‌ای خانواده‌ای مشغول جشن عروسی بودند. این یعنی زندگی و جنگ در هم تنیده شده‌ بود. من در سوریه خودم را یکی از آدم‌هایی می‌دانستم که دارد می‌جنگد. واقعا نمی‌توانستم بی‌تفاوت باشم و اینکه می‌گویند عکاس بی‌طرف است، تنزل دادن عکاس به یک ربات است.»
مواجهه‌ی تلخی و شیرینی
دارنده‌ی مدال طلای عکس سال آمریکا درباره‌ی حس تلخ از ثبت واقعه‌ی دردناک هم گفت: «عکاس از عکس خوب گرفتن لذت می‌برد اما گاهی اتفاقی که باعث یک عکس خوب می‌شود، اتفاق تلخی است. در جنگ یک نفر تیر می‌خورد و از دنیا می‌رود من از این اتفاق ناراحت هستم اما از اینکه توانستم یک کادری ببندم و عکسی بگیرم که همه چیز سرجایش است، خوشحال می‌شوم. این اتفاق همیشه آزادهنده است. این اتفاق تلخ است که یک خانواده عزادار می‌شود و از طرف دیگر هم من یک عکس خوب گرفته‌ام.» او درباره تجربیات خود بیان کرد: بهترین عکس‌العملی که از یک فرد دیدم در حلب بود. من مشغول عکاسی با لنز تله بودم که متوجه شدم یک خانم پیر که خیلی هم شکسته بود، دو دبه‌ی آب را می‌برد. با خودم گفتم بروم کمک و هر طوری بود، متوجه‌اش کردم که می‌خواهم کمک کنم، چون عرب بود. بعد از اینکه دبه‌ها را بردم، نمی‌دانستم به او بگویم ایرانی هستم یا نه، به دلیل تبلیغاتی که برعلیه ایرانی‌ها کرده بودند. اما دوست داشتم بگویم. وقتی دبه‌ها را گذاشتم جلوی خانه‌اش، گفتم من ایرانی هستم که یک حس عجیبی برایش ایجاد شد و همان لحظه دستانش را بالا گرفت و دعا کرد که این تصویر همیشه برایم ماندگار شد.»
تنها راه مبارزه با مشکلات توکل به خداست
قائدی همچنین در انتهای برنامه در پاسخ به این سوال که آیا در دوران جنگ نمی‌ترسیده است، توضیح داد: «اگر درد نباشد، شما متوجه هیچ مشکلی در جسم‌تان نمی‌شوید. درد هم یکی از نعمت‌های خداست. ترس هم همینطور است و اگر نترسیم، احتیاط نمی‌کنیم. من هم بعضی اوقات خیلی می‌ترسیدم؛ هم در سوریه و هم در عراق. اما با دیدن صحنه‌های آزاردهنده جا نزدم و عکاسی را رها نکردم. من هیچ برنامه‌ی مدونی برای اینجا بودن نداشتم اما با توجه به تلاش‌هایی که کردم، خدا به قولش که گفته بود از تو حرکت از من برکت، عمل کرد. مشکلات وجود دارد و توکل به خدا بهترین راه و سلاحی است که می‌توان با آن‌ها مبارزه کرد.»
برنامه «اقیانوس آرام» محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است که ساعت ۱۸ روزهای شنبه تا چهارشنبه از شبکه دو پخش می شود. این برنامه در هر قسمت میزبان چهره های مختلف می شود تا تجربیات دوران نوجوانی خود را با این گروه سنی به اشتراک بگذارند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.