پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۶

نگاهی به فیلم سینمایی«برف آخر»؛

اثری جسورانه که دل به طبیعت می زند/ «محیط زیست» و «آزادی زنان» دستمایه ای برای فیگور گرفتن به سبک «اپوزیسیون»

فیلم سینمایی برف آخر

سینماپرس: فیلم سینمایی «برف آخر» برخلاف غالب تولیدات عافیت‌طلب در سالهای اخیر سینمای ایران جسارت به خرج داده و هیاهوی شهر را رها ساخته و دوربین را به یکی از روستاهای کشور می‌برد.

به گزارش سینماپرس، فیلم سینمایی «برف آخر» عنوان اثری است که به دل طبیعت زده و در روستایی دورافتاده به روایت داستان خود می‌پردازد. اثری که برخلاف غالب تولیدات عافیت‌طلب در سال‌های اخیر سینمای ایران که دوربین آنها از فضای آپارتمان فراتر نمی‌رود و صرفا به خلق اثری سیاه‌نما و با مضمون مثلا اجتماعی می‌پردازند و ...؛ جسارت به خرج داده و هیاهوی شهر را رها ساخته و دوربین را به یکی از روستاهای کشور می‌برد تا با به تصویر کشیدن صحنه‌های طبیعت و قاب‌های زیبا از جنگل و کوه‌های پوشیده از برف تصاویر بکری را برای مخاطب خود به ثبت برساند. از این جهت جسارت «برف آخر» قابل تحسین است.

ماجرا فیلم سینمایی «برف آخر» از این قرار است که «یوسف» با بازی «امین حیایی» دامپزشک روستایی سردسیر و برفی است. سوختگی‌های روی تن و دستِ او که ابتدای فیلم نمایش داده می‌شود، نشان از حادثه‌ای دارد که پیشتر اتفاق افتاده است. از طرفی، «دخترِ خلیل» یکی از اهالی ده، گم شده است. مردمِ ده و پلیس در برف‌ها به دنبال آثاری از او هستند. اما در روستا حرف است که «دخترِ خلیل» گم نشده و فرار کرده است و ...؛ در این بین سرو کله زنی به نام «رعنا مدنی» با بازی «لادن مستوفی» که از طرفداران محیط زیست است و داوطلبانه به حیوانات کمک می‌کند، پیدا می‌شود. او از «یوسف» می‌خواهد گرگ تیرخورده‌ای را از مرگ نجات دهد و همین مقدمه آشنایی و ارتباط این دو با هم می‌شود و به این ترتیب ماجرای گم شدن «دخترِ خلیل»، «نجات گرگ‌ها» و قصه گذشته «زندگی رعنا و یوسف» دستمایه روایت داستان فیلم سینمایی «برف آخر» می‌شود.

اثری جسورانه که دل به طبیعت می زند/ «محیط زیست» و «آزادی زنان» دستمایه ای برای فیگور گرفتن به سبک «اپوزیسیون»

فیلم سینمایی «برف آخر» پُر است از نماهای کلوزآپ و لانگ شات. این یعنی دو عنصر واکنش و فضا در پیشبرد قصه بسیار کلیدی هستند. خرده‌روایت‌ها هنرمندانه در روایت اصلی تنیده شده‌اند که نبود هرکدام آسیب بزرگی به قصه وارد می‌کند. گره‌افکنی و گره‌گشایی‌های کاملا به جا و در تناظر یک به یک با هم که در آخر هیچ نوع ابهامی را برای بیننده به جا نمی‌گذارد. اثری قدرتمند از منظر فُرم سینمایی که با دستمایه قرار دادن دو موضوع چالش‌برانگیز «محیط‌زیست» و «آزادی زنان» رویکرد اعتراضی خود نسبت به حاکمیت کشور را به صراحت بیان میدارد و حتی به نوعی نمادین در لایه‌های زیرین خود سعی دارد تا فیگوری «اپوزیسیون» گونه به خود بگیرد که این همه اساسا از قابلیت انتقال به مخاطب عمومی اثر برخوردار نمی‌باشد.

فیلم سینمایی «برف آخر» در سکانس‌هایی فمنیستی شده و روایتگر «ظلم به زنان» در جامعه ایران می‌شود. در این راستا روایت «خلیل» مرد عرق‌خوری که قصد داشته دخترش را عروسِ مردی از ده کند که دوبرابرش سن دارد قرار دارد. شخصیتی که حال با گم شدن دخترش «خورشید» رگ غیرتش ورم کرده؛ او حاضر است دخترش در میان برف‌ها یخ‌زده و یا گرگ‌ها او را دریده باشند، تا آنکه فرار کرده باشد؛ از طرفی گلایه‌های همسر خلیل را به یوسف شاهد هستیم که از کتک‌های همسرش می‌گوید و اینکه او نیز در سن پایین به عقد خلیل در آمده است ...؛ در جای دیگر نیز حتی خانم محیط‌زیستی از گذشته تلخ زندگی خود می‌گوید، اینکه چگونه همسرش علی‌رغم اینکه زن داشته به سراغ او آمده و این موضوع را از او مخفی کرده و سبب می‌شود تا «رعنا» او را رها ساخته و به دنبال نجات جان حیوانات برود...

در این میان بازی خوب و باورپذیر «مجید صالحی» و «امین حیایی» که تا قبل از این، بیشتر در قامت کمدین در فیلم‌ها حاضر بودند را نه تنها می‌بایست نقطه عطفی در کارنامه هنری این دو بازیگر محسوب نمود؛ بلکه این حضور آنچنان درخشان است که سبب می‌شود تا فیلم سینمایی «برف آخر» را بتوان به عنوان ماندگارترین نقش‌های این دو بازیگر در یک اثر سینمایی مطرح نمود. البته باید توجه داشت که ریتم کند و «تارکوفسکی‌وار» فیلم سینمایی «برف آخر» شاید قدری برای طیف مخاطبان کم‌ حوصله سینمای ایران که عادت به ریتم‌های تند فیلم‌های با مضمون مثلا اجتماعی دارد آزاردهنده باشد.

*فارس

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.