چهارشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۲

به بهانه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ (۲)

دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکرات‌ها» شد

تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکرات‌ها»

سینماپرس: سینمای ایران به دلیل ساختار تکنیکی خود به صورت سنتی در احاطه‌ی جریانات تکنوکرات با بن‌مایه‌های چپ فکری قرار داشت و از این جهت توانست تا به صورت ویژه‌ای با مدیریت فرهنگی کشور در دهه نخست انقلاب اسلامی ارتباط برقرار نموده و به سبب برخورداری از حمایت‌های مادی و معنوی ایشان به بیراهه‌ سینمای اجتماعی اعتقاد جدی پیدا کرده و این اعتقاد تا به آنجا عمیق کردید که این همراهی در مسیر پوست‌اندازی صورت گرفته توسط همان طیف از مدیران در دهه دوم انقلاب اسلامی نیز امتداد یافت.

محمدرضا مهدویپور/ مواجهه اندیشه‌ تکنوکرات با پدیده «انقلاب اسلامی» از سابقه‌ای ۴۲ ساله برخوردار است. سابقه‌ای که در مقاطع مختلف تاریخی موجب ایجاد صورت‌بندی‌های جدی در جامعه گردید و جدال‌های متعدد و فراگیری را بالاخص در عرصه مدیریت اجرایی کشور پدید آورد. تعارضات عمیق و بنیادینی که به صورت مشخص در دهه اول انقلاب اسلامی تحت عنوان جدال «تخصص» و «تعهد» موضوعیت یافت. جدالی گسترده که مرور تاریخی آن می‌تواند به خوبی ماهیت صف‌بندی رسمی تکنوکراتها با پدیده «انقلاب اسلامی» را در دهه ۱۳۶۰ هجری‌شمسی هویدا سازد.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


پیروزی «انقلاب اسلامی» به عنوان انقلابی کاملا ایدئولوژیک و با خواستگاهی آرمانمحور، در بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷ هجری‌شمسی، سبب شد تا فن‌سالاری یا تکنوکراسی در ایران در آستانه حذف از عرصه‌های اجرایی قرار گیرد. از این جهت بود که پیروان چنین تفکری در ایران سعی نمودند تا به منظور حفظ بقای خود در حاکمیت پس از انقلاب، به ظاهرسازی منافقانه تمسک جُسته و ضمن پنهان شدن در لوای «جمهوری اسلامی» ، به ساحت سیستمسازی (System building) در نظام نوپای کشور ورود کرده و شالوده مدیریت و برنامه‌ریزی کشور را به تسخیر خود در آورند و این همه محقق نشد جُز به واسطه ایجاد فضای دو قطبی کاذبی با عنوان «تخصص» و «تعهد»!


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


حضور گسترده تکنوکراتها در عرصه مدریت فرهنگی کشور در دهه اول انقلاب اسلامی با ظهور علقه‌های ویژه‌ی چپ‌گرایانه‌ی توسط ایشان و تلفیق آن با حسرت همیشگی خویش از فضای حاکم بر جامعه‌ی غرب همراه بود. علقه‌ها و حسرت‌هایی که با عنوان قرائت رسمی از «جمهوری اسلامی» تعریف و پیکره جامعه فرهنگی و هنری کشور تزریق گردید. در این میان فرایند نظام‌سازی در عرصه‌ی فرهنگی کشور با رویکرد تکنوکراسی، همزمان با برکناری عبدالمجید معادیخواه توسط موسوی در سال دوم نخست وزیری و جایگزینی رسمی محمد خاتمی در ۸ آذر ۱۳۶۱ هجری شمسی رسما آغاز می‌شود که در این میان حضور شخصیت قابل تاملی همچون فخرالدین انوار به عنوان معاون سینمایی محمد خاتمی و همچنین مدیریت سیدمحمد بهشتی شیرازی به عنوان یکی از چهره‌های مرتبط با میر حسین موسوی در تاسیس نهادهای سینمایی پس از انقلاب و تهیه‌ی اساسنامه‌های مرتبط با آن و به طور کل تدوین سیاست‌های کلی سینمایی کشور توسط این زوج مدیرتی و اتخاذ استراتژی سینمای گلخانه‌ای برای عملیاتی نمودن این سیاست‌ها و ... موجب شد تا نه تنها بخش وسیعی از سینمای ایران متوجه اهداف اصیل انقلاب اسلامی» و بازگو نمودن آن به زبان هنر نشوند؛ بلکه در فضای دو قطبی کاذب «تخصص» و «تعهد» گیر افتاده و به بیراهه‌ای با عنوان سینمای اجتماعی (Social Cinema) کشیده شوند.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد



جدال «تخصص» و «تعهد» را می‌توان در اصل، نخستین صف‌بندی و تقابل رسمی اندیشه‌ تکنوکرات چپ و راست (سوسیال و لیبرال) با پدیده «انقلاب اسلامی» قلمداد نمود. تقابلی که در دهه نخست انقلاب اسلامی شکل گرفت و کما بیش تا اواسط دولت پنجم جمهوری اسلامی ایران و یا حتی به نوعی تا مقطع آغاز بکار دولت ششم جمهوری اسلامی ایران در ۱۲ مرداد ۱۳۷۲ هجری‌شمسی نیز ادامه داشت. این در حالی است که شواهد تاریخی نشان می‌دهد که پیروز این جدال در نهایت تفکر فن‌سالار بود! تفکری که توانست به سبب یک دهه ممارست و با طرح گسترده خود در حوزه‌های مختلف اقتصادی، صنعتی، سیاسی، فرهنگی و ...، رسما عرصه اجرایی کشور را به تحت سیطره خود درآورده و طیف جدیدی از مدیران معتقد به تکنوکراسی را به وجود آورد. مدیرانی ظاهر الصلاحی که عموما از سابقه مبارزاتی مشخصی در پیش از پیروزی انقلاب برخوردار بودند و در این مقطع زمانی با شعار «تخصصگرایی» موفق شدند تا خود را «کارگزاران نظام جمهوری اسلامی» بنامند!


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


جدال «تخصص» و «تعهد» در دهه نخست انقلاب اسلامی شکل گرفت و در نهایت به پیروزی و سیطره کامل تفکر فن‌سالار بر ارکان مختلف اجرایی کشور منجر شد. سیطره‌ای که در نهایت به استیلای «جمهوری اسلامی» در برابر «انقلاب اسلامی» انجامید و در این میان برخی بر این باورند که آغاز چنین تفوقی را می‌بایست در همان سال‌های ابتدای پیروزی انقلاب جستجو و در ماجرای تسلیم شدن شهید آیت الله بهشتی در برابر نظریه مدیریتی تکنوکراتها مورد توجه قرار داد. تسلیم شدن جنجال برانگیزی که در اوایل سال ۱۳۵۸ هجری‌شمسی و طی مناظره‌ای ما بین مهدی بازرگان (مؤسس حزب نهضت آزادی ایران) و شهید بهشتی (دبیرکل حزب جمهوری اسلامی) شکل گرفت. مناظره‌ای با عنوان با عنوان «تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟» که به صورت عمومی و با درصد مخاطبان بسیاری از تلویزیون پخش شد و در میانه همین مناظره بود که شهید بهشتی به عنوان نماینده تفکر «انقلاب اسلامی» که بر «تعهد» مدیران تاکید داشت، به یکباره دربرابر سوالی از جانب بازرگان مواجه می‌شوند که به عنوان نماینده تفکر «تکنوکرات» بر «تخصص» مسئولین و مدیران تاکید می‌ورزید.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


به این ترتیب بازرگان در میانه بحث ومناظره «تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟» با طرح سوالی خطاب به شهید بهشتی کرده و از ایشان می‌پرسد: آقای دکتر، فرض کنیم که قصد دارید با اتوبوس از شهری به تهران بیایید. راننده ای داریم که جاده را مثل کف دستش می شناسد ولی اهل همه جور معصیتی است، راننده دیگری نیز تازه کار است ولی فردی بسیار متقی ومتدین می باشند، شما خانوادهی خویش را با کدام راننده راهی تهران می کنید؟ در این هنگام شهید بهشتی که گویی از پاسخ به سوال بازرگان درمانده شده است، بعد از مکثی طولانی به تأئید دیدگاه بازرگان پرداخته و به صراحت تسلیم شدن خود در برابر استدلال او را اعلام کرده و می‌گوید: آقا من دیگر صحبتی ندارم!


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


مصادیق بسیاری از میزان و سطح نفوذ تکنوکراتها در عرصه‌های مختلف مدیریتی کشور در طول ۴۲ سال گذشته وجود دارد؛ اما شاید دقت در تفکر و تحولات عقیدتی و بالاخص نوع عملکرد وزیران مشاور و سرپرستان سازمان برنامه و بودجه از مقطع پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز را بتوان شاهد مثالی جامع از برای ترسیم چگونگی حاکمیت مطلق تکنوکراتها معرفی نمود!


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد



تمرکز مدیران تکنوکرات چپ مسلک بر حقنه «تخصصگرایی» در نهایت موجب اولویت یافتن «تخصص» بر «تعهد» در اذهان عمومی جامعه شد و اینگونه بود که دهه دوم انقلاب اسلامی به عنوان دهه جولان تکنوکراسی در ایران شکل گرفت. دهه‌ای که با حضور شناسنامه‌دار تکنوکراتهای لیبرال و با عنوان رسمی «کارگزاران نظام جمهوری اسلامی» در عرصه اجرایی کشور همراه گردید. دورانی که اندیشه‌ فن‌سالاری به اسم «سازندگی» موفق شد تا بسیاری از ایدئولوژی‌های محوری و آرمان‌های بنیادین «انقلاب اسلامی» را در زیر چرخ‌های توسعه لِه نموده و این همه را تحت عناوین پُر زرق و برقی همچون اجرایی شدن سیاست اقتصاد باز در کشور و رسیدن به توسعه و آبادانی و ... موجه جلوه دهد.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


در دهه‌ی اول، پیشرفت را بسیاری از انقلابیون در الگوی چپ؛ چپ دهه‌ی شصت، یعنی الگوی گرایشمند به سوسیالیسم میدیدند. هر کس هم مخالفت میکرد، یک تهمتی، لکه‌ای، چیزی متوجهش میکردند. یک عده‌ای از مسئولین، دست‌اندرکاران، فعالین عرصه‌ی کار در جمهوری اسلامی، نگاهشان نگاه حاکمیت دولت و مالکیت دولت بود؛ خوب، این نگاه، نگاه غلطی بود. نگاه به پیشرفت کشور از زاویه‌ی دید تفکر شرقیِ سوسیالیستیِ چپ محسوب میشد؛ این غلط بود. البته غلط بودن این خیلی زود فهمیده شد، حتّی آن کسانی که آن روز مروج همین دیدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به یک تفریط حالا تبدیل شد.

(امام خامنه‌ای در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز - ۱۳۸۷/۰۲/۱۴)


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد



تثبیت جایگاه و اندیشه‌ فن‌سالاری یا همان تکنوکراسی در دهه نخست انقلاب اسلامی سبب شد تا دیگر جدال «تخصص» و «تعهد» کارکرد خود را از دست داده و کاربرد دو قطبیسازی ویژه‌ای در فضای اجتماعی کشور نداشته باشد. این در حالی بود که در دهه دوم انقلاب اسلامی اندیشه‌ تکنوکرات دیگر نیازی به پنهان شدن در لوای «جمهوری اسلامی» نمی‌دید و سعی نمود تا به صورتی کاملا عُریان و شفاف اقدام به صف‌بندی رسمی خود با پدیده «انقلاب اسلامی» نموده و دو قطبی جدیدی را با عنوان «سُنت» و «مدرنیته» در فضای عمومی جامعه ایران شکل دهد.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


مرور دقیق وقایع تاریخی نشان می‌دهد که عمده تکنوکراتهای چپگرا و چپ اندیش، در پایان دهه ۱۳۶۰ هجری شمسی به یکباره راست شده! و دوشادوش برخی دیگر از تکنوکراتهای راست سنتی که علقه‌های دیرینه‌ی لیبرالی خود را تحت لوای مشروعیت سرمایه‌داری در نگاه اسلامی و ... پنهان ساخته بودند و ... برنامه‌ی تعدیل اقتصادی دولت را به‌صورت یک برنامه جایگزین در برابر برنامه توسعه اول مطرح و با آغاز سریع فرایند اجرایی آن در سال‌های آغازین دهه ۱۳۷۰ هجری شمسی، توسعه بر اساس الگوی غربی نظام لیبرالیسم (Liberalism) را به سرعت هرچه تمام پیگیری نمودند و بر اساس این الگوی وارداتی، تحول در سایر حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و ... مطرح و اجرایی ساختند و شرایطی را به وجود آوردند که بر بستر آن شبیخون فرهنگی و قتل عام فرهنگی بر پیکره اهداف و آرمان‌های «انقلاب اسلامی» از موضوعیتی ویژه برخوردار شد و به تبع آن ابتذال تصویری نیز توانست به صورت کاملا موجه و رسمی بر پرده نقره‌ای سینماهای ایران ظاهر شود و در کنار ابتذال فکری، محتوای برخی از آثار سینمایی در دهه دوم انقلاب اسلامی را تشکیل دهد.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد



اینگونه بود که اندیشه‌ تکنوکرات در دهه دوم انقلاب اسلامی، سعی نمود تا با ایجاد دو قطبی جدید «سُنت» و «مدرنیته» به مصاف و مواجهه مستقیم با نظام ارزشی و آرمان‌های «انقلاب اسلامی» رفته و تمام تلاش خود را معطوف این مهم ساخت که جامعه ایران را به عنوان جامعه‌ای در حال گذار از «سُنت» به «مدرنیته» نشان دهد. جامعه‌ای که دیگر تمایلی برای درجازدن در آرمان‌های «انقلاب اسلامی» به عنوان ارزش‌ها و الگوهای «سُنت» ندارد و از «جمهوری اسلامی» به عنوان نظام حاکم می‌خواهد تا با پذیرش نظم بین الملل و قواعد «مدرنیته» ، به سازندگی کشور پرداخته و ایران را همچون سایر کشورها در مسیر تحقق اهداف توسعه (Development) قرار دهد.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد


در این میان نکته حایر اهمیت آن است که سینمای ایران به دلیل ساختار تکنیکی خود به صورت سنتی در احاطه‌ی جریانات تکنوکرات با بن‌مایه‌های چپ فکری قرار داشت و از این جهت توانست تا به صورت ویژه‌ای با مدیریت فرهنگی کشور در دهه نخست انقلاب اسلامی ارتباط برقرار نموده و به سبب برخورداری از حمایت‌های مادی و معنوی ایشان به بیراهه‌ سینمای اجتماعی اعتقاد جدی پیدا کرده و این اعتقاد تا به آنجا عمیق کردید که این همراهی در مسیر پوست‌اندازی صورت گرفته توسط همان طیف از مدیران در دهه دوم انقلاب اسلامی نیز امتداد یافت و موجب شد تا بسیاری از فعالان سینمای کشور، ضمن حفظ ظاهر چپی خود، به سرعت تغییر مسیر داده و همچنان احاطه خود بر حوزه تولیدات فرهنگی و سینمایی کشور را حفظ نموده و حتی موفق شوند تا بخش قابل توجهی از حوزه سریال‌سازی در رسانه ملی را نیز به تسخیر خود درآورند.


دعوایی که در دهه دوم انقلاب اسلامی موجب تثبیت جایگاه مدیریتی «تکنوکراتها» شد



ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.