دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۶

عزت‌الله مهرآوران:

در کارهای امروزی کمتر به‌سراغ قصه می‌رویم/باید از سیاست‌گذاران فرهنگی بپرسیم چرا سریال‌هایمان قصه ندارد

عزت الله مهرآوران

سینماپرس: بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون مشکل سریال‌های امروز را در نداشتن قصه می‌داند و می‌گوید آن‌قدر حواشی اضافه می‌کنند که آن قصه زیر این حواشی پنهان می‌شود.

به گزارش سینماپرس، مهرآوران خودش را خدمتگزار مردم می‌داند و می‌گوید هنرمند بداند هرکاری را به قابِ تلویزیون، پرده نقره‌ای سینما و روی صحنه تئاتر می‌آورد باید در خدمتِ مردم باشد. او نکته‌ای در خصوص ساخت طنز در تلویزیون داشت که اولاً طنز با کمدی متفاوت است و ثانیاً برای جاافتادن فضاهای جدید در طنز باید نوعی فرهنگ‌سازی در مجموعه‌های طنز تلویزیونی انجام شود تا مردم باور کنند که به‌نوعی دیگر هم می‌توان فکر کرد و خندید و سرگرمی داشت.

بازی‌ام در "بچه‌مهندس" تمام شد

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:

* این روزها باید منتظر چه‌کارهایی از شما باشیم و مشغول چه‌کارهایی هستید؟

من در دو سریال "بچه‌مهندس" و "خوب، بد، جلف" نقش کوتاهی داشتم که بازی‌ام تمام شد و حالا جلوی دوربین کار نمایشی کودکانه "قصه‌های ملسو" شبکه دو هستم و قرار است به‌زودی در سریالی به‌کارگردانی "بذرافشان" نقش ایفا کنم. در ۷۲سالگی، نقش اول به من پیشنهاد شده است که امیدوارم اتفاقات خوبی با این سریال بیفتد.

مصائب اجاره‌نشینی آقای بازیگر

* وقتی بازیگران کاربلدِ ما مثل شما در کارهای ضعیفی حضور پیدا می‌کنند بسیاری برایشان سؤال به‌وجود می‌آید، همچون سریال "پدرپسری" که البته موقعیت‌های خوبی هم داشت اما به‌طورکلی آن‌طور که باید و شاید نظرِ مخاطب را جلب نکرد، چرا در این نوع کارها حضور پیدا می‌کنید که برخی می‌گویند شأن بازیگرانی مثل شما نیست؟

من شخصاً برای هیچ‌کاری شأنی ندارم به‌جز هنر؛ من نمی‌توانم انتخاب کنم، به‌خاطر اینکه من در برزخ بازیگری‌ام؛ نه پیرم و نه جوان، بنابراین انتخاب می‌شوم، وقتی که انتخاب می‌شوم اولین چیزی که به ذهنم می‌آید که آن نقش هنوز می‌تواند لبخندی به‌روی لب‌های تماشاگر بیاورد یا نه. دوم برایم دستمزد اهمیت دارد چون خانه ندارم.

کرایه خانه برایم سخت است؛ بازنشسته‌ام و در این سن‌وسال باید کار کنم تا بتوانم زندگی‌ام را پیش ببرم. اگر خانه داشتم کارهایم را می‌نوشتم چون من خودم را هنرپیشه نمی‌دانم.

باید از سیاست‌گذاران فرهنگی بپرسیم چرا سریال‌هایمان قصه ندارد؟

* بگذارید بروم سراغِ "وضعیت سفید" که برای چندمین بار از تلویزیون پخش می‌شود و مخاطب با این سریال ارتباط خوبی برقرار می‌کند، چه اتفاقی در این سریال‌ها افتاده است که چنین مخاطبان پروپاقُرصی دارد و چرا این اتفاقات در سریال‌های امروزی نمی‌افتد؟

این سؤالی است که باید از سیاست‌گذاران فرهنگی پرسیده شود چرا که سؤال من هم هست، اگر من خوب بازی می‌کنم کار خوب به من بدهند. در هر صورت مردم علاقه‌مند به قصه‌اند، چون ادبیات ما مملو از قصه است. ما در کارهای امروزی کمتر به‌سراغ قصه می‌رویم. آن‌قدر حواشی به متن اضافه می‌کنیم که اگر آن متن قصه خوب هم داشته باشد زیرِ این حواشی پنهان می‌شود.

مردم جلوی چشم و دوربین حمید نعمت‌الله رژه می‌روند

* یعنی رمزِ موفقیت "وضعیت سفید" در همین داشتنِ فیلمنامه و قصه بود؟

بله قصه دارد. البته کسی هم به‌عنوان کارگردان بالای سر کار است که وسواس کار خوب دارد. مردم جلوی چشم و دوربین حمید نعمت‌الله، رژه می‌روند، این انتظاری که مردم از حمید نعمت‌الله دارند فقط از طریق خودش می‌توان برآورده‌اش کرد. من بعد از ۵۵ سال کار کردن باید اعلام کنم که "وضعیت سفید" برایم دانشگاه است،
به‌خاطر اینکه حتی اجسام بسیار کوچک، حیات خودشان را از دست می‌دهند و حیات دیگری پیدا می‌کنند. جالب است در سریال می‌بینید ما انسان‌ها و فامیل دعوا می‌کنیم و حیوانی در آن انتهای باغ رفتارِ معمولی خودش را دارد، خودی که نه دعوا دارد و نه قهر می‌کند.

بسیاری از جاندارانی که در اطراف این کار بودند هویت و معنای تازه‌ای پیدا کردند، حتی یک نعلبکی فقط برای اینکه چایی را سرد کند از آن استفاده نشد، حیات دیگری پیدا کرد به‌عنوان نمونه با ارزش سنتی چای خوردن.

هیچ‌کس دوست ندارد جنگ را دوباره ببیند

* فارغ از همه مسائل فنی، نویسندگی، فیلمنامه خوب، کارگردانی و بازیگری خوب، در این سریال‌ها چه نکته‌ای وجود دارد که مخاطب را بعد از چند بار پخش هنوز جذب می‌کند؟

قطعاً صداقت در روایت. درست است که می‌گویند این سریال نوستالژی جنگ بوده است. هیچ‌کس دوست ندارد جنگ را دوباره ببیند یا حتی به‌یاد بیاورد اما این نوستالژی و یادواره جنگ چقدر زیبا و دلخواه مردم بود که مردم بعد از چند بار پخش، هنوز می‌بینند و این اتفاق ما را بسیار خوشحال می‌کند.

* آیا غیر از نقش هوشنگ، نقش دیگری را در سریال دیدید که با خودتان بگویید ای‌کاش حمید نعمت‌الله این نقش را به شما می‌داد؟

واقعاً نه. نگاه حمید نعمت‌الله برای بازیگر نگاه ارزشمندی است؛ گویی همه وجود بازیگر را در بازی‌هایش می‌شناسد.

من بازیگر سینما نیستم

* نکته‌ای گفتید که ۷۲ سال‌تان است و نقش اول به شما پیشنهاد شده است، چرا بازیگرانی مثل شما که کاربلدند و از راهش وارد عرصه بازیگری‌ شده‌اند به حق‌شان در دنیای نمایش و تصویر نمی‌رسند؟

من ممکن است در تئاتر حق خودم را ببینم و بدانم و برای آن پافشاری کنم اما در تصاویری که از من پخش می‌شود آن‌قدر خودم را محق نمی‌بینم؛ چون من بازیگر سینما نیستم و به‌طورکلی بازیگر نیستم. من می‌توانم یک بازی‌ساز باشم یا نمایشنامه خوب بنویسم، اما بازی کردن حرمت عجیبی دارد، مثل اینکه انتخاب می‌شوی برای یک نقش اولین روز تب می‌کنی.

* این اتفاق برای شما افتاد؟

این اتفاق برای من در همه کارها افتاد، هیچ‌وقت فرقی نکرده است که این کار باشد یا کار دیگر، کلافه می‌شوم اگر آن نقش خوب از آب درنیاید، درست مثل تئاتر که اتود می‌زنم تا این نقش به‌خوبی ایفا شود اما وقتی جلوی دوربین می‌روم نقش از نظر کارگردان چیز دیگری می‌شود.

اگر تئاتر زندگی نیست، پس زندگی چیست؟

* این اعمال سلیقه شما را ناراحت می‌کند؟

من ناراحت نمی‌شوم اما این ذهن من پُر از آدم‌هایی است که دیدم و زندگی کردم. می‌خواهم ببینم که بناست فقط بازی کنیم و بنا نیست زندگی کنیم. هنرهای نمایشی و تئاتر اگر زندگی نیست، پس زندگی چیست؟ این هنرپیشه نقشی را بازی می‌کند باید مخاطب خودش را در آن کاراکتر ببیند و احساس کند.

مردم متمرکز تلویزیون نمی‌بینند

* این اتفاق الآن در تلویزیون نمی‌افتد؟

الآن مردم نگاه می‌کنند اما نمی‌بینند، در آشپزخانه می‌روند و تلویزیون می‌بینند؛ آن‌طور که باید متمرکز پای تماشای سریال یا برنامه نمی‌نشینند، البته این حق را هم باید برای آن‌ها قائل شویم که آثارمان هم مثل گذشته نیست.

سینما پول می‌خواهد و کار ندارد تو چقدر خوب بازی می‌کنی!

* این روزها در دامنه اتفاقات بازیگری موضوع دستمزدهای نجومی هم وجود دارد؛ گران‌ترین دستمزدی که گرفتید برای کدام فیلم یا سریال بوده است؟

هیچ فیلمی، ما که دستمزدمان را خدا می‌دهد و این زکات کار ما است. ما چه‌کاره‌ایم که چقدر می‌دهند، فرمان از جای دیگری می‌رسد. اگر باور کنیم رزق ما معمولی نیست، شاید بهتر این مسیر طی شود. اما در مورد دستمزدهای نجومی این نکته وجود دارد که سینما پول می‌خواهد، سینما کار ندارد که تو چقدر خوب بازی می‌کنی به این فکر می‌کند چقدر برای پیشبردش می‌توانی پولساز باشی، سینما صنعت است و تئاتر ضیافت.

* بازی‌های شما هم در ملودرام و هم کار طنز، دیدنی و تماشایی بوده است، کدام‌یک را ترجیح می‌دهید؟

حتماً طنز، چون بازیگر به چالش می‌افتد که همه تلاش خود را بگذارد تا این کاراکتر خوب از آب درآید، در واقع نقش یک‌سویه و تخت نیست؛ از طرفی طنز یک خنده اندیشیده‌شده است نه مثل کمدی‌های مرسومی که امروز می‌بینیم خیلی رها است، در طنز کسی اجازه ندارد پایش را دراز کند.

به‌خاطر سکته چشم نمی‌توانم تلویزیون ببینم

* در کارهایی که این روزها ساخته شده است و بارها هم پخش می‌شود نقشی وجود دارد که شما را درگیر خودش کرده باشد تا جایی که به خودتان بگویید "ای‌کاش این نقش را من بازی می‌کردم! "؟

من به‌دلیل سکته چشمی که کردم تلویزیون نمی‌توانم ببینم و در سینما نمی‌توانم فیلم ببینم، بنابراین من حسرت این را ندارم کاش من این بازی را می‌کردم و حسرت این را دارم که برای بازی‌ام، ضعیف نشوم.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.