چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۵

تعریضی بر سخنان حسین انتظامی؛

مدیران سینما را مدیریت می کنند یا سینما مدیران را؟!

مدیران سایه

سینماپرس: یادمان نخواهد رفت که اتخاذ سیاست راضی سازی همگانی توسط مدیران سایه در فضای فرهنگی و سینمایی کشور سبب شد تا مشروعیت بخشی به آثار و تولیدات معلوم الحال با شیوه ای جدید توسط کانون قدرت و مافیای سینمایی کشور در حال پیگیری  باشد!

محمدرضا مهدوی پور/ چندی پیش و در اواخر خردادماه بود که ریاست سازمان سینمایی کشور در مقابل دوربین برنامه ای با اجرای فریدون جیرانی نشست و طی گفتگویی اینترنتی و در قالب برنامه ای با عنوان کافه آپارات سعی نمود تا به سؤالات ظاهرا صریح او پاسخ دهد. جناب حسین انتظامی در این گفت‌وگو با تأکید بر نیاز به تغییر شیوه‌های مدیریتی در امور فرهنگی و با توجه به تغییر زمان و پیشرفت تکنولوژی از تحولات مقررات فرهنگی در این زمینه گفت. سخنانی شیک و زیبا که متاسفانه در فحوای خود تداعی‌گر یک وادادگی و عقب‌نشینی در مدیریت کلان سینما جمهوری اسلامی محسوب می شود.



بیان چنین مطالبی توسط ریاست سازمان سینمایی کشور در حالی است که قطعا جناب حسین انتظامی به عنوان فارغ التحصیل دانشگاه عالی دفاع ملی و یک مدیر استراتژیست از توانمندی مناسب برای تجزیه و تحلیل آنچه که بر زبان می راند برخوردار می باشند و به خوبی می دانند که در مدت این برنامه ۷۰ دقیقه‌ای، تقریباً ۷۰ نکته اشتباه مدیریتی و بعضا در تعارض با حاکمیت نظام جمهوری اسلامی بیان نموده اند. پس اگر چه ضرورت دارد تا دستگاه‌های نظارتی قوه قضاییه و بالاخص بازوهای قانونی مجلس شورای اسلامی حتماً به نحوه اجرایی شدن این فرمایشات ورود پیدا نمایند؛ اما باید توجه داشت که این سخنان در حالی است که چنین مواضعی را حتی اگر یک مدیر آمریکایی در هالیوود مطرح می‌کرد قطعاً به اخراج او از بدنه اجرایی نظام ایالات متحده آمریکا منجر می گردید!



البته این قبیل از فرمایشات و ابراز اینگونه از تساهل ها اگرچه می تواند در موعد چند ماه مانده به پایان زمامداری ژنرال های بنفش بر اریکه اجرایی کشور و آغاز فصل انتخابات ریاست جمهوری و ... به نوعی مصرف پیش از انتخاباتی داشته باشد! اما باید توجه داشت که مشابه چنین تفکراتی در دهه‌های گذشته و ادوار دولت‌های لیبرال سازندگی و به ‌خصوص در دوران حاکمیت جریان رفرمیست (دولت اصلاحات) اجرایی گردیده و ماهیت خود را به خوبی نشان داده و البته در این میان شاید بیش از هر کس، مشاور اعظم جناب انتظامی از صلاحیت لازم برای اظهار نظر در باره عایدی چنین تصمیماتی برخوردار باشد. چرا که بخش قابل توجهی از تجربه اجرای چنین فرمایشاتی را به عنوان متولی سینمای کشور در دوران دارا می باشند و از این جهت می توانند تصویر خوبی از ماحصل و خروجی چنین تفکراتی را در اختیار ایشان قرار دهند.



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما قطعا مشاور اعظم ایشان و یا برخی دیگر از مدیران در سایه ی سازمان سینمایی که بعضا به سبب قانون بازنشستگی مجبور هستند تا حضور ایشان را بر اریکه قدرت و ریاست سازمان سینمایی تحمل کنند! به خوبی یادشان می باشد که عایدی آنچه که در دوران ضمام داری جریان لیبرال سازندگی و بالاخص رفرمیست (دولت اصلاحات) بر عرصه فرهنگ و سینمای کشور گذشت و ... تفکری بود که بر «تلورانس دولتی» و یا به عبارت بهتر، «تساهل و تسامح» دولتی در حیطه فرهنگی تمرکز نموده بود. البته این تساهل را می‌توان «برون‌سپاری إهمالی» هم نامید که به‌طور مشخص، امور مدیریت و نظارت بر سینما را به دست طیف خاصی از غیر مدیران و البته با ژستی هنرمندانه می‌سپارد.



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما حتما در دوران تحصیل همراه با مسئولیت و بالاخص فعالیت مطبوعاتی خود به یاد دارند که تعبیراتی همچون تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ فرهنگی و قتل عام فرهنگی و ...محصول همین آشفته بازار فرهنگی کشور است که در آن مقاطع زمانی بر بستر جامعه ایران رقم خورد.



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما بی شک می توانند به عملکرد دو سلف گذشته خویش در دولت های یازدهم و دوازدهم مراجعه فرموده و دقت نمایند که چگونه پیگیری چُنین انگاره هایی توسط ایشان سبب شد تا روزگار بنفش ملت ایران رقم خورده و جامعه این چنین به سمت ولنگاری فرهنگی سوق پیدا نماید و ...



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما بی گمان با چند ساعت مطالعه و مرور مستندات تاریخی می توانند به این نتیجه برسند که گزینش و توصیه به عمل در چنین پارادایم و اتخاذ چنین روندی توسط مدیران فرهنگی و بالاخص متولیان سینمایی کشور در دهه ۱۳۷۰ هجری شمسی بود که سبب شد تا صنعت سینمای ایران مسیر خود را بر دو بُردار «فیلم فارسی» و «جشنواره گرایی غربی» تنظیم نماید و پیگیری این مسیر با حضور طیف مدیران نئوکینزین در دهه ۱۳۹۰ هجری شمسی با عنصر «وادادگی» همراه گردید؛ که این امر را می توان به وضوح در بسیاری از تولیدات سینمایی در سال های اخیر مشاهده نمود.



برون‌سپاری اهمالی (تلورانس دولتی) سطوح و محورهای زیادی دارد و حتی به یک امر تاریخی پیچیده تبدیل‌شده است. برای توضیح بیشترمی‌توان از کتاب «استیضاح» عطااله مهاجرانی نام برد؛ او به‌عنوان وزیر ارشاد دولت اصلاحات، در سال ۷۸ مورد استیضاح مجلس قرار گرفت و نمایندگان، عمدتاً بحث «تلورانس دولتی» را مبنای استیضاح قرار داده بودند، وادادگی در مجوز کتاب‌هایی با محتوای مستهجن، صدور پروانه برای برخی فیلم‌های مسئله‌دار و مجوز تئاترهای هنجارشکن و...




شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما موکداً در دوره‌های مختلف شاهدیم که طیفی خاص و قبیله ای مشخص از سینماگران، به نحوی ویژه مدیران فرهنگی و بالاخص سینمایی را مدیریت می‌کنند. در این میان البته برخی مدیران هم بودند که اساسا از روز نخست چونان مجذوب و مقهور تبختر این قبیله ی خاص از سینماگران شده اند که حتی تمام داشته های خود از دانشگاه امام صادق علیه اسلام و ... را در همان ابتدای خیابان بهارستان جای گذاشته اند و از نوک پا تو فرق سر تلاش نمودند تا خود را فرنگ رفته و کاخ ورسای دیده و ... نشان دهند و ...؛ از این جهت است که عموم مدیران سینمایی با گزینش چنین پیشوایانی در همان ابتدای جلوس بر عرصه مدیریت خود دچار بیماری مضمن «روابط عمومی پنداشتن» شده و اقدام به باج  دهی نموده و یا به تعبیری محترمانه، امتیازهای زیادی را به قبلیه سینمایی مذکور می دهند؛ به امید آنکه قهرمان و محبوب تمامی اهالی فرهنگ و هنر شوند و سینماگران دوره مدیریت ایشان را طلایی دانسته و برای کسب مناسب دیگر قدرت از آن‌ها به نیکویی یاد کنند!



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما به یقین همانگونه که مدعی شده اند که در دهه ۶۰ یا ۷۰ دوران سینما مدیریت می‌شد ولی امروز دیگر نباید مدیریت کرد! و در این مصاحبه به صراحت فرموده اند: وقتی شرایط عوض می‌شود باید مقررات هم تغییر کند. در پارادایم سابق نهاد سیاست‌گذار و دولت به استناد اسناد بالادستی و وظیفه‌اش چنین اعلام می‌کرد که شما باید مجوز بگیرد تا منتشر شوید، اما در پارادایم جدید وظیفه دولت‌ها عموماً صیانت از تولید است و دولت باید بگوید که اگر از طریق من عبور کنی من از اثر تو صیانت می‌کنم تا کپی اتفاق نیافتد. از این‌ رو خالق اثر ترجیح می‌دهد به خاطر اینکه اثرش مشمول صیانت شود، از این مسیر عبور کند و ...؛ این قبیل فرمایشات نه تنها تراوشات ذهنی یک دانش آموخته مدیریت استراتژیست آن هم در دانشگاه عالی دفاع ملی نیست! بلکه به شدت حکایت از نوعی تاثیرپذیر شدن توسط همان قبیله محدود و البته زیاده خواه از سینماگران دارد که روزگاری در دهه های ۶۰ و ۷۰ مدیریت سینمایی کشور را به این باور رساند که صنعت-هنر-رسانه سینما شانی ندارد جُز سرگرمی (Entertainment). همان طیفی که شعار های فریبنده ای همچون آزادی هنرمندان و حقوق هنرمند و ... را آنچنان در ذهن مدیران فرهنگی و سینمایی حقنه نمود و آنچنان ذهنیت عموم این مدیران را مسخر خویش ساخت که سبب شد تا شاه نیشنی ایشان در خانه های پوشالی رقم بخورد و  نگاه ارباب و رعیتی ایشان بر جمع اهالی سینما آنچنان عمیق گردد که دیگر حقوق فرهنگی مردم اساسا معنی و مفهومی نداشته باشد!



جالب آن است که ریاست سازمان سینمایی کشور در حالی از مدیریت دهه ۶۰ و ۷۰ برائت می جوید که خودش نیز دقیقاً دارد شیوه مدیریتی ایشان را اجرا می‌کند. مدیرانی به ‌ظاهر انقلابی که شعار «حمایت، نظارت و هدایت» سینما را داشتند؛ اما پس از اتمام دوره‌ مدیریت خود، در یک گردش ۱۸۰ درجه‌ای، مدعی شدند هرکه هر فیلمی با هر مضمونی خواست بسازد! زیرا از نظرآن‌ها ابزار تولید دیگر دست دولت نیست و از طرفی دیگر نیز ساز و کار اکران هم در دست بخش خصوصی است. پس در نتیجه آنچه را که در قالب مشاوره به مدیران تازه وارد این عرصه ارایه می دهند و از ایشان مطالبه می نمایند این است که: صلاح آن است که اصلاً سینما را مدیریت نکنیم!




شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما فی الواقع عموم سخنان ایشان اگر چه با ادبیاتی جدید بیان شده است. اما در واقع موضوعات جدیدی نمی باشد و ردپای بسیاری از فرمایشات ایشان همچون حذف شورای پروانه ساخت را به وضوح می توان در زمره اهداف تعریف شده مدیریت فرهنگی کشور در عصر حاکمیت جریان رفرمیست (اطلاح طلب) جستجو نمود. همان مقطعی از تاریخ که مدیریت سینمایی کشور شورای فیلم‌نامه را حذف کرد و ساختار شورای پروانه ساخت را به امری کاملاً فرمالیته تبدیل نمودند. البته با دقتی که از جناب حسین انتظامی سراغ داریم؛ بعید می دانم که به عنوان قائم مقام و سردبیر ارشد در آن مقطع زمانی؛ تیتر چنین اقداماتی را در روزنامه ابرار ندیده باشند.



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما وقتی چنین با تسلط توانسته اند درس سیاست و حکومت در ایالات متحده را به عنوان درس پیش نیاز برای حضور در مقطع دکتری فراگرفته و به حافظه خود بسپارند و شیوه دموکراسی در آمریکا را چنین شیوا بیان دارند و ...؛ حتما متوجه می باشند که مدیریت سینماگران در هالیوود به معنی ذلت و وادادگی به قبیله ای خاص نیست! آن هم قبیله ای که اوج دغدغه هنری خود را در سرک کشیدن و تصویرسازی از زندگی خصوصی محدود اطرافیان خود و به اسم سینمای اجتماعی نشان داده و با عرق سرد کردن در فضای تولیداتی همچون خانه دختر ماهیت رخ دیوانه گونه خود را در پرتو حضور هزارپایی به نمایش گذاشته است و اساسا دغدغه ای جُز پردازش بیشتر ابتذال و سیاه نمایی بیشتر از جامعه پیرامونی خود ندارد و ...



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما حتم به واقع وقتی از ضرورت سپردن مدیریت سینما به صنوف می فرمایند؛ متوجه این نکته می باشند که همچنان چیزی تحت عنوان صنوف ملاک قانونی ندارد و بسیاری از اهالی سینما همچنان در ساختمان وزارت کار به عنوان کارگر ساده نیز پذیرفته نشده اند و ...؛ حال در این شرایط حتی اگر به فرض صنوف شکل معتبر و قانونی خود را پیدا نموده و بالاخص مدیریت خانه سینما محصول نظر تمامی اهالی سینما شود و... و. حتی در چنین شرایطی چگونه است که وقتی هیچ قانونی در صیانت از حقوق فرهنگی مردم، علیه ابتذال و نیز علیه خشونت و اعتیاد و فحشا و طلاق و روان‌پریشی و ... نداریم و ... می خواهیم امور را به صنوف بسپاریم!



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما وقتی که در پاسخ به این سؤال که آیا در سیاست‌ها و برنامه‌های او زمان ورود به عرصه مدیریتی سینما برطرف کردن مشکلات برخی فیلم‌ها وجود داشته و آیا در این زمینه با وزیر فرهنگ صحبت‌هایی انجام داده بود، می فرمایند: آقای وزیراساساً چنین دیدگاهی دارند که همه تفکرات در حوزه فرهنگ و سینما حضور داشته باشند و به دلیل عمق فکری‌شان از وجود تنوع دیدگاه‌ها استقبال می‌کنند و به‌عنوان مقام سیاست‌گذار و مجری از این جریان حمایت می‌کنند. سیاست‌های کلی نظام هم همین است. بنابر این وقتی ما در چنین زمینه‌ای در حال مدیریت هستیم، پیرو کلیت حاکم پیش می‌رویم. و سپس در پاسخ به این پرسش که آیا خود او نیز به‌ عنوان یک شخص به لزوم این تنوع نگاه‌ها قائل است یا خیر چنین پاسخ می دهد که: بله حتماًاین‌طور است. حتی از جهت پسند شخصی هم این‌طور نگاه می‌کنم که سخت‌گیری در حوزه فکر و اندیشه به گسترش ابتذال می‌انجامد...همه این اعتقاد را دارند که طرفدار آزادی هستند، اما مهم این است که چقدر به این حرف عمل می‌کنند و ...؛ قطعا متوجه می باشند که در فرمایشات خود هیچ تعریفی از ابتذال و هیچ اصول و مبنایی درباره موضوعات پیرامون ابتذال ندارد! حال آنکه قطعا می توانند به مصادیق مشخص از رویه غلطِ «تأیید بلاشرط یا تعطیل مطلق» فیلم‌ها در سنوات مختلف مدیریت سینمایی کشور دست پیدا نمایند و توجه کنند که چه تعداد از فیلم ها با همین ژست های مدیریتی تولید شد و پس از جریحه دار نمودن فضای عمومی جامعه توسط همان مدیر صاحب ژست، به وادی توقیف یا ممیزی کشیده شد! پس حداقل از ایشان انتظار نمی رود که قیمه را بر روی ماست بریزید!



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما قطع به یقین در سایه بی تدبیری و رخوت زدگی مدیران فرهنگی، بالاخص در سال های اخیر؛ فضا برای نفوذ و اعمال سیاست دشمن در حوزه سینما بیش از پیش مهیا شده است و از این جهت نه تنها نمی‌توان کنترل را از سینما برداشت؛ بلکه امروز سینما بیش از هر زمانی نیازمند تدوین قوانین جامع و کاملی است که به عنوان یک سند معتبر به او حدود و سغور ولنگاری و ابتذال را یادآوری کند! هنجارها و ناهنجاری ها را گوشزد نموده و نیازمندی های اجتماعی را یادآوری نماید! پس چگونه است که در شرایط امروز که وِل شدگی به نحو ملموسی در تمامی شئون اجرایی کشور و بالاخص در تولیدات فرهنگی و سینمایی مشاهده می شود و تنها کافی است تا کسانی که تمایل دارند عرضه آثار و محصولات سینمایی مخرب اما دارای تأییدیه وزارت ارشاد را مشاهده کنند، به طور اتفاقی به آثار اکران شده گروه هنر و تجربه سربزنند و این آثار را در مقاطع مختلف مشاهده نمایند، و ببینند سینمای پیشرو و محصولات هنری استاندارد سال های اخیر ارشاد چه فیلم  هایی را شامل شده است و ... در این شرایط چگونه می شود که یک مدیر استراتژیست سخن از رها سازی سیستم فرهنگی به میان آورد!؟



شاید جناب حسین انتظامی نداند! اما سخن بسیار است و مجال محدود؛ با این همه یادمان نخواهد رفت که اتخاذ سیاست راضی سازی همگانی توسط مدیران سایه در فضای فرهنگی و سینمایی کشور سبب شد تا مشروعیت بخشی به آثار و تولیدات معلوم الحال با شیوه ای جدید توسط کانون قدرت و مافیای سینمایی کشور در حال پیگیری  باشد و در این میان شدت نفود به حدی گردد که حتی مدیر خوش سابقه و هوشمندی همچون حسین انتظامی نیز تحت تاثیر ایشان واقع شده و مجبور به ابلاغ دستورالعملی با عنوان درجه‌بندی سنی فیلم‌های سینمایی شود. دستورالعمل شفاهی و متناقضی که بر خلاف آنچه که از آن بر می‌آید، بدون مطالعه دقیق و در فضایی نمایشی و فرمایشی تدوین شده است و نوعی اعتباربخشی به آثار مسئله‌دار و در عین حال آزادی عمل بی‌حساب و کتاب به معدود سینماگرانی است که تابحال مجالی برای عرضه‌اندام‌های مخرب و درآمدزایی‌های میلیاردی خود در نظام جمهوری اسلامی پیدا نکرده و تعالی فرهنگ و هنر این سرزمین برایشان اهمیت چندانی ندارد!



ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.