چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۹:۴۴

حواشی یک فیلم با موضوع مولوی؛

تحریف مولوی ممنوع

حسن فتحی در فصل دوم سریال شهرزاد

سینماپرس: حاشیه‌های فیلم سینمایی حسن فتحی با موضوع مولوی، لزوم بازخوانی دیدگاه بزرگان حوزه درباره او را یادآوری کرد.

به گزارش سینماپرس، با وجود اینکه ترکیه سال‌هاست سعی می‌کند مولانا را مصادره کند، حالا پروژه سینمایی حسن فتحی با سرمایه ترکیه‌ای درباره این شاعر شهیر ایرانی نگرانی‌های زیادی ایجاد کرده است؛ مساله مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد. مصادره فرهنگی مولانا، سال‌هاست محل مناقشه ایران و ترکیه بوده است. در تمام این سال‌ها، ترکیه با اتکا به محل دفن مولانا، تمام تلاش خود را برای معرفی این شاعر و عارف ایرانی با نام رومی به کار بسته و متاسفانه در غیاب اقدامات بین‌المللی موثر دولت ایران، تا حدودی هم موفق شده است. در حالی که ناکارآمدی دیپلماتیک نسبت به این سرقت بزرگ فرهنگی کاملا مشهود است، می‌بینیم که فیلمساز ایرانی که همه هویت و اعتبار هنری‌اش را از خاک ایران و رسانه ملی دارد، در این مساله پرمناقشه بین ایران و ترکیه، جانب کشور همسایه را گرفته است. فتحی که چند سال پیش سریال پرهزینه «شهرزاد» را در شبکه نمایش خانگی ساخته بود، نسبت به اتهامات اقتصادی تهیه‌کننده این سریال، فقط یک موضع را داشت و آن اینکه نقش سرمایه از بعد کیفی اثر مستقل است. واقعا جای این سوال باقی است که آیا می‌شود پروژه سینمایی «مست عشق» هم مشمول چنین نظری باشد. آیا ممکن است سرمایه‌گذاران ترکیه‌ای برای ساخت یک اثر سینمایی با موضوع مولانا اقدام کنند و نظرات و قرائت خود کشور ترکیه را بر فهم فتحی و مولانای ایرانی غالب نکنند. قطعا پاسخ این سوال فیلمی به نفع مولانای رومی است تا مولانای ایرانی. اینقدر واضح که نیازی به مثال نیست، ولی کافیست فرض کنید که همین کشورهای کوچک حاشیه خلیج‌فارس، در موضوع مناقشه‌آمیزی همچون جزایر سه‌گانه‌ یا حتی نام خلیج‌فارس به یک فیلمساز پول بدهند و بعد از او بخواهند که فیلمی به نفع ایران بسازد؟ خطایی که حسن فتحی در این فقره مرتکب شده است، محل انتقادات در روزهای اخیر بوده است.

ساخت این فیلم البته با مخالفت‌های دیگری هم روبه‌رو شد؛ مخالفت‌هایی که به صاحب بودجه و سرمایه آن ارتباطی نداشت و موضوع فیلم را مخاطب قرار داده بودند. اما این مخالفت‌ها در حالی نسبت به شخصیت‌های شمس و مولوی مطرح می‌شود که در سال ۷۴ یک مجموعه تلویزیونی با نام «صید در پی صیاد» در ۱۳ قسمت و به کارگردانی صادق هاتفی با موضوع زندگی آن دو در زمانه معاصر از شبکه دوم سیما پخش شد؛ سریالی که دوسه بار هم تکرار شد و هر بار هم مخاطبان خود را داشت. پخش این سریال از سیما در آن زمان هیچ مخالفی نداشت و تکرارهایش نیز بدون کمترین سانسور پخش می‌شد. نکته دیگری که حول شخصیت مولوی و آثارش مطرح است، نظر بزرگان انقلاب اسلامی درباره اوست. مولوی و آثارش همانند هر شخصیت بزرگ دیگری مخالفان و موافقانی دارد. اما هیچ نگاه جدی مخالفی در راس نظام جمهوری اسلامی درباره شخصیت و آثار مولوی وجود نداشته و همچنان هم ندارد. در این فرصت نگاهی داریم به نظرات شخصیت‌های مهم انقلاب درباره مولوی و نوشته‌هایش.

 امام خمینی(ره) چه می‌گوید؟

امام خمینی(ره) درباره مثنوی فرموده‌اند: «کثیری از ناس شعر مثنوی را جبر می‌دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معنای جبر را نمی‌دانند و چنانکه مرحوم حاجی (حکیم ملاهادی سبزواری) نیز در شرح خود بر مثنوی نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوی را برساند؛ زیرا حکیمی قول عارفی را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانی داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدی، مرام نبی مرسلی را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصی قریب‌الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، برای شرح قول عارف رومی، مردی صوفی که یک نحوه کشف ذوقی داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمی که از روی ذوق عرفانی برخاسته باشد مانند نسیمی که از سطح آبی برمی‌خیزد، به شرح آن بپردازد.»

 از نگاه بزرگان

یکی از کسانی که در آثارش موارد متعددی از نقل قول و تمثیل از مثنوی مولوی آمده، استاد شهید مرتضی مطهری است. در اینجا نظر ایشان درباره مولوی را از جلد دوم کتاب مجموعه کلیات علوم اسلامی مرور می‌کنیم: «مولانا جلال‌الدین محمد بلخی رومی معروف به مولوی، صاحب کتاب جهانی مثنوی از بزرگ‌ترین عرفای اسلام و از نوابغ جهان است. نسبش به ابوبکر می‌رسد. مثنوی او دریایی است از حکمت و معرفت و نکات دقیق معرفه‌الروحی و اجتماعی و عرفانی. در ردیف شعرای طراز اول ایران است. مولوی اصلا اهل بلخ است. در کودکی همراه پدرش از بلخ خارج شد. پدرش او را با خود به زیارت بیت‌الله برد. با شیخ فریدالدین عطار در نیشابور ملاقات کرد. پس از مراجعت از مکه همراه پدر به قونیه رفت و آنجا رحل اقامت افکند. مولوی در ابتدا مردی بود عالم و مانند علمای دیگر هم‌تراز خود به تدریس اشتغال داشت و محترمانه می‌زیست تا آنکه به شمس تبریزی عارف معروف برخورد، سخت مجذوب او گردید و ترک همه چیز کرد. دیوان غزلش به نام شمس است و در مثنوی مکرر با سوز و گداز از او یاد کرده است. مولوی در سال ۶۷۲ درگذشته است.» چهره دیگری که درباره مثنوی معنوی شرح نوشته و سال‌های زیادی از عمر شریفش را در این حوزه صرف کرد، مرحوم علامه جعفری است. «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی» در ۱۵ جلد اثری است که از وی به یادگار مانده است.

علامه محمدتقی جعفری درباره مولوی و آثارش چنین گفته است: «آنچه اینجانب در زمان نسبتا طولانی (۱۰سال به‌طور پیوسته و پنج سال به‌طور مجزا) از آثار مولوی به‌دست آوردم، بدون مبالغه و تعارفات معمولی، فوق‌العاده شگفت‌انگیز بود. هنوز هم بر همین عقیده‌ام که سخنان مولوی و شخصیت وی که از این سخنان تا حدی می‌توان آن را درک کرد، خیلی بالاتر و پیچیده‌تر از آن است که در شرح حال او به قلم مورخان و نویسندگان معمولی عرضه شده است. مغز و روان مولوی با نیروها و استعدادهایی بسیار متنوع، با ابعاد و سطوح مختلف جهان هستی ارتباط برقرار کرده است، همان‌گونه که با خویشتن، خدا و انسان‌ها نیز از موضع‌گیری‌های گوناگون اندیشیده و دریافت‌های فراوانی را به‌دست آورده است، لذا هرقدر هم که درباره تفسیر و توضیح و نقد و بررسی آثار مولوی درباره شخصیت معرفتی او کار انجام بگیرد، کاری بجا بوده و عموما در علوم انسانی و خصوصا در حکمت و عرفان و اخلاق، بسیار مفید خواهد بود.»همچنین در همایش ققنوس اندیشه در سال ۹۴ دو جمله از علامه جعفری توسط شاگردان ایشان نقل شد. «در مثنوی خودم را ساختم تا بتوانم کلام امیرالمومنین را فهم کنم» و «من (علامه جعفری) در فلسفه شیری بودم، این مرد (مولوی) مرا رام کرد.» از پاسخ‌های علامه جعفری به افرادی بوده که به پرداختن او به مولوی خرده می‌گرفتند. از حضرت آیت‌الله جوادی آملی نیز درباره «ملای رومی» چنین جمله‌ای وجود دارد: «ممکن است فردی درباره معرفت دینی یا عرفانی برخی از مشاهیر این علوم، اظهارنظر کرده و با مشاهده اشعار و آثار فردی، همچون ملای رومی این‌گونه حکم کند که معرفت او معرفتی اشعری ـ افلاطونی است... علت این قضا و داوری ناصواب، ناآگاهی نسبت به مفاهیم و معانی بلندی است که ملای رومی در مثنوی و دیگر آثار خود، اظهارنظر می‌کند. عارف بزرگواری چون ملای رومی از شاگردان بنام شمس تبریزی است و شمس تبریزی از معاصران شارح فصوص، مرحوم محقق ملا عبدالرزاق کاشانی است و آنها هر دو از بزرگانی هستند که از طریق صدرالدین قونوی از تعلیمات ابن‌عربی بهره برده‌اند.»

 چهاردهه حضور مثنوی و مولوی در بیانات رهبری

یکی از برجسته‌ترین وجوه توجه به مولوی و آثارش را می‌توان در مقام معظم رهبری دید. سابقه این توجه به قبل از انقلاب و حتی دوران ریاست‌جمهوری ایشان برمی‌گردد. در ادامه برخی جملات و اشارات ایشان به مولوی و مثنوی می‌آید:
 

خطبه‌های نمازجمعه (۱۳۷۴.۳.۱۹)

«بنده یک وقت در سال‌ها پیش، همین مطلب را در جلسه‌ای از جلسات برای جمعیتی عرض کردم - البته قبل از انقلاب - مثالی به ذهنم آمد، آن را در آن جلسه گفتم؛ آن مثال عبارت است از داستان همان طوطی که مولوی در مثنوی ذکر می‌کند.   یک نفر یک طوطی در خانه داشت - البته مَثَل است و این مَثَل‌ها برای بیان حقایق است - زمانی می‌خواست به سفر هند برود. با اهل و عیال خود که خداحافظی کرد، با آن طوطی هم وداع نمود. گفت من به هند می‌روم و هند سرزمین توست. طوطی گفت: به فلان نقطه برو، قوم و خویش‌ها و دوستان من در آنجایند. آنجا بگو یکی از شما در منزل ماست. حال مرا برای آنها بیان کن و بگو که در قفس و در خانه ماست. چیز دیگری از تو نمی‌خواهم.»

در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون‌ (۱۳۸۵.۳.۲۳)

«دوستان به مساله قصه‌نویسی اشاره کردند. بله، من عقیده‌ام این است ما ضعیفیم. البته روح داستان‌سرایی در ایران ضعیف نیست؛ دلیلش هم داستان‌های فردوسی و مولوی است.»

در دیدار کارگزاران نظام (۱۳۷۰.۵.۲۳)

«گمان می‌کنم یک‌وقت در نمازجمعه این داستان مولوی را نقل کرده‌ام. هر وقت این داستان به یادم می‌آید، تکان می‌خورم. در شهری از شهرهای مسلمانان، محله مسیحی‌نشینی بود و دختری از مسیحی‌ها عاشق اسلام شده بود و رغبت به اسلام پیدا کرده بود. او به کلیسا نمی‌رفت، در مراسم دینی شرکت نمی‌کرد و پدر و مادر او درمانده بودند که با این دختر چه بکنند. موذن یا قرآن‌خوان بدصدایی پیدا شد، پدر آن دختر پول داد و گفت بیا نزدیک خانه ما اذان بگو! او هم رفت و اذان گفت. وقتی صدای نکره او بلند شد، همه مردم آن محل متوحش شدند. این دختر گفت: چه صدایی است؟ پدر پاسخ گفت: چیزی نیست، اذان مسلمانان است. دختر گفت: عجب! مسلمانان اینند؟ عشق اسلام از دلش رفت! مولوی این داستان را در کتاب مثنوی نقل می‌کند. این کتاب، کتاب پرحکمتی است. این هم یک حکمت است که واقعیت دارد.»
 

در دیدار مداحان (۱۳۶۹.۱۰.۱۷)

«مولوی تمثیل خوبی دارد. او می‌گوید: آبی که خلایق از آن استفاده می‌کنند، خودشان را پاک و باطراوت و پاکیزه می‌کنند و کلا به وجود پاکیزگی می‌دهد؛ اما خود این آب هم به پاکیزه شدن احتیاج دارد. آن کسی که آن آب را پاکیزه می‌کند، همان قوه فرونهاده در خلقت الهی است که او را بالا می‌کشد و به ابر و باران و آب خالص و پاک و طاهر تبدیلش می‌کند و دوباره به پایین برمی‌گرداند. همان آب قبلی است؛ منتها پاک شده. به برکت عروج و علو و تبدیل شدن و استحاله، یک گردونه تصفیه و تزکیه‌ای در آن هست. مولوی می‌گوید: هر اهل معرفتی هم اگر این استحاله و عروج گاهگاهی را نداشته باشد، هرچند خود، وسیله پاکی و طهارت و نزاهت و زیبایی و آراستگی دیگران می‌شود، اما این سرمایه‌ها را خودش به‌تدریج از دست می‌دهد.»

در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب (۱۳۹۸.۲.۳۰)

«مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدی خالص [است]؛ او هم این [گونه] است. اینها قله‌های شعر فارسی‌اند.»
«یا فرض بفرمایید [شعرِ] : کجایید ‌ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی
هیچ حدس می‌زدید که مال مولوی باشد؟ این مال مولوی است که ۸۰۰ سال پیش گفته شده؛ کأنه برای امروز گفته شده.»

در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب با رهبر انقلاب (۱۳۹۸.۲.۳۰)

«اشعار بزرگان و قله‌های شعر فارسی همچون حافظ، سعدی، فردوسی و مولوی آکنده از اخلاق، تعلیم، تعهد، حکمت، عرفان، معنویت و اسلام ناب است، بنابراین تفکیک جنبه هنری و زیباشناختی شعر از جنبه رسالت و تعهد آن، مغالطه‌ای واضح و ناشی از غفلت یا کم‌سوادی است.»

در دیدار جمعی از شعرای آیینی (۱۳۹۰.۳.۲۵)

«اما بخش مهمی از غزل‌های حافظ در واقع شعر مذهبی به این معنایی است که مورد نظر ماست؛ یعنی بیان معرفت و بیان حقایق الهی است در یک قالب خاص؛ کمااینکه مثنوی مولوی هم گنجینه‌ای از همین افکار الهی و معارف الهی است.»

در دیدار جمعی از ناشران (۱۳۷۸.۲.۲۸)

«آنچه برای آنها مهم است، عبارت است از مردم. مردم هم همان‌طور که مولوی می‌گوید و درست هم می‌گوید: «ای برادر تو همه اندیشه‌ای»؛ یعنی اندیشه مردم، یعنی ایمان مردم.»

در دیدار نمایندگان نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه‌ها (۱۳۷۶.۷.۱۶)

«همان‌طور که من مکرر از قول مولوی این مطلب را نقل کرده‌ام، می‌گوید: «آب‌های دنیا همه پلیدی‌های عالم را از بین می‌برد، همه کثافت‌ها و دنس‌ها و نجاست‌ها با آب تطهیر می‌شود؛ اما خودِ آب، متغیر و کثیف می‌شود. بعد این آب، برای اینکه دوباره طهارت خودش را به دست آورد، عروج می‌کند؛ به شکل بخار بالا می‌رود و دوباره به شکل باران - ماءً طهورا- برمی‌گردد!»

 یک روایت خاص از رهبری

آیت‌الله خامنه‌ای در شهریور سال ۸۷ و در دیدار با شاعران به «مثنوی معنوی» اشاره مستقیم می‌کنند و می‌فرمایند: «بخش مهمی از شعر آیینی ما می‌تواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی بشود و این هم یک دریای عظیمی است. مثنوی اصول اصول اصول دین است. شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک‌قدری دوردست بداند؛ مثنوی؛ مثنوی؛ که خودش می‌گوید: و هو اصول اصول اصول‌الدین. واقعا اعتقاد من هم همین است. یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول ... ایشان گفت کاملا درست است، من هم عقیده‌ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم.»

*فرهیختگان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.