سه‌شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۹

بررسی جایگاه اندیشه «شهید آوینی» در جامعه امروز

اکبر نبوی: بیشتر از صورت مرتضی حرف زده‌ایم تا سیرت او

 اکبر نبوی

سینماپرس: اکبری نبوی گفت: نقطه کانونی اندیشه شهید آوینی پس از انقلاب، معارف اهل بیت (ع)، اندیشه امام خمینی (ره) و بنیادهای معرفتی انقلاب بوده است. این موضوع در آثار و گفتارش هویداست به طوری که هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار و کتمان کند.

به گزارش سینماپرس،  امروز سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی است. تفکر و اندیشه شهید آوینی مدعیان زیادی دارد و هر قدر هم که جلوتر می‌رویم دامنه وسیع‌تری پیدا می‌کند. تاکنون که ۲۶ سال از شهادتش می‌گذرد برای او همایش‌ها و بزرگداشت‌ها گرفته شده و می‌شود، اما واقعاً او در جامعه ما چقدر شناخته شده و تفکراتش چقدر تاثیرگذار بوده است. اساساً چقدر تفکر او فهم شده و نوع نگاه او به هنر تا چه اندازه می‌تواند گره‌گشای جامعه در شرایط کنونی باشد.

اکبر نبوی کارشناس امور فرهنگی در گفت: وگو با «جوان» در این باره می‌گوید: نقطه کانونی اندیشه شهید آوینی پس از انقلاب، معارف اهل بیت (ع)، اندیشه امام خمینی (ره) و بنیادهای معرفتی انقلاب بوده است. این موضوع در آثار و گفتارش هویداست به طوری که هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار و کتمان کند. می‌توانم ادعا کنم بسیاری از دوستانی که از آقا مرتضی صحبت می‌کنند کمتر عمق اندیشه او را شناختند، البته این بدان معنا نیست که ما اگر اندیشه او را شناختیم باید نعل به نعل از او پیروی کنیم! نه منظور من این نیست. ممکن است مرتضی یک ویژگی‌هایی داشته باشد و دارد و ما هم بر آن صحه می‌گذاریم، اما در عین حال ممکن است اختلافات جدی هم در رویکردهای خودمان داشته باشیم. او ادامه می‌دهد: مسئله بسیار مهم در مورد شهید آوینی این است که طی این سال‌ها که از شهادت ایشان گذشته، ما بیشتر از صورت مرتضی حرف زده‌ایم تا سیرت او. برخی حتی بعضی از نهادها با نیت خیر، پرچمی از آقا مرتضی در دست گرفتند و آن را برافراشتند، اما در بینش و عملکردشان آن نقاط کانونی اندیشه شهید آوینی را که برشمردم دچار خدشه می‌کنند و زیر سؤال می‌برند. نمی‌شود من از آوینی سخن بگویم و مدعی شوم آوینی برایم یک الگو و شمایل است، اما به کانون‌های اندیشه او بی‌توجه باشم. نبوی در این خصوص به برخی نهادهای فرهنگی مثل سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی اشاره می‌کند و می‌افزاید: این‌ها از مرتضی خیلی صحبت می‌کنند ولی کارنامه و عملکردشان نشان می‌دهد آنقدرها هم به آرمان‌های آقا مرتضی وفادار نیستند، لذا از این زاویه اگر به سؤال شما بپردازیم باید بگویم شهید آوینی هنوز توسط مدعیانش فهم نشده است بلکه اندیشه او خیلی هم مظلوم واقع شده است.


تفکر با نقد زنده می‌ماند نه با تجلیل
این منتقد سینما معتقد است که تفکر و متفکر با نقد زنده می‌ماند نه با تجلیل و تقدیر صرف، لذا لازمه زنده ماندن تفکر شهید آوینی را نقد تفکر او می‌داند. نبوی می‌گوید: صرفاً از شهید آوینی حرف زده شده است. این را به دوستانی که سال‌ها برایش مراسم برگزار و مرا هم دعوت می‌کردند گفتم که توجهی به مغز حرف‌های مرتضی نمی‌شود و شما فقط از مرتضی تجلیل می‌کنید در حالی که یک تفکر نیازمند تجلیل صرف نیست. مرتضی با تجلیل صرف می‌میرد. او باید نقد شود، تفکر و متفکر با نقد زنده می‌مانند نه با تجلیل و تقدیر صرف. اگر کسانی که با نقطه کانونی اندیشه افلاطون آشنا هستند صرفاً در این ۲ هزارواندی سال بعد از افلاطون فقط تجلیل و تقدیر می‌کردند و دائم می‌گفتند که به‌به او کتاب جمهوریت را نوشته و چه حرف‌های خوبی زده یا در فلان کتاب چه حرف‌های قشنگی زده است، این‌ها دردی را دوا نمی‌کرد. اگر برخورد با افلاطون این گونه بود، در همان دو قرن بعد از فوتش او تمام شده بود، اما زنده ماندن او برای این است که او را نقد کردند. اگر جایی از اندیشه‌اش اشکال داشته، بی‌رحمانه نقد کردند و اندیشه درستش را هم دیگران بسط دادند. بار و برگ به آن دادند. آن نهال را به درخت تبدیل کردند؛ درختی که ریشه‌اش اندیشه افلاطون است، اما برگ و بارش را دیگران اضافه کرده‌اند. از این منظر به گمان من شهید آوینی هنوز فهم نشده است، البته نه فقط در مورد شهید آوینی بلکه در مورد دیگر اندیشمندان‌مان در حوزه تفکر دینی هم همینطور است. یک نمونه آن شهید مرتضی مطهری است. آقای مطهری هم شناخته نشده است. شهید بهشتی هم در حوزه اندیشه حکومتی فهم نشده است. الان مجموعه‌ای از جوجه‌لیبرال‌های غرب‌زده بخشی از تفکر مدیریتی و نگاه اجتماعی شهید بهشتی را برجسته می‌کنند که ظلم به شهید بهشتی است. دیگران هم از زوایه دیگری به شهید بهشتی ستم می‌کنند، این نکته بسیار مهمی است.


قشری‌گری آفت فهم آوینی است 
این منتقد سینما به نقد شهید آوینی به فیلم «مادر» اشاره می‌کند و می‌گوید: «یادمان باشد آوینی یک انسان غیرمعصوم است که در یک فرصت زمانی یک زیست فکری فرهنگی و هنری داشته است و در این فرصتی که خداوند در اختیارش قرار داده مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها را از خود بروز داده است. این کنش‌ها و واکنش‌ها می‌تواند با گذشت زمان بسط پیدا کند. ما می‌توانیم بگوییم بخشی از آن‌ها مربوط به دوره خاص خودش است و در دوران امروز جواب نمی‌دهد. بخشی را هم می‌توانیم بگوییم اساساً اشتباه است. شهید آوینی با همه احترامی که دارد با همه قدر و منزلتی که دارد در اینجا و آنجا اشتباهاتی کرده است. من مثلث کانونی اندیشه شهید آوینی را گفتم که چیست. بر اساس همان هم فیلمسازی یا نقد فیلم می‌کند. اما ممکن است یک جا نقد فیلمش نادرست و غلط باشد. ممکن است جاهایی از یک فیلم را دقیق متوجه نشده باشد، مثلاً نقد او بر فیلم «مادر» علی حاتمی درست نیست. این با آن مثلت کانونی منافاتی ندارد. او فقط به نظر من اینجا یک اشتباهی را مرتکب شده است که دلایل خاص خودش را هم دارد.»

نبوی در پاسخ به این سؤال که واقعاً اگر تفکر شهید آوینی درست فهمیده می‌شد، آن تفکر و نوع نگاه ایشان به هنر انقلاب اسلامی تا چه اندازه می‌توانست گره‌گشای امروز ما باشد، اینگونه پاسخ می‌دهد: «خیلی زیاد می‌توانست کمک کننده باشد. اگر آن مثلت کانونی تفکر درست فهم می‌شد، یعنی متناسب با خود شخصیت آوینی که فرزند زمانش بود فهم می‌شد، اتفاقات خجسته‌ای می‌افتاد. یکی این بود که تولیدات سینمایی برخی نهادها که درحوزه سینما فعالیت می‌کنند این نبود که الان هست. از طرف دیگر اگر فهم شده بود، الان شاهد نوعی از فربگی فرهنگی و هنری در حوزه معرفت فرهنگی بودیم، اما الان نیستیم، ما روز به روز داریم لاغرتر می‌شویم.» 
نبوی یکی از آفت‌های عدم فهم امثال آوینی و مطهری را قشری‌گری می‌داند. او در این زمینه می‌گوید: «الان همه ما کم و بیش دچار نوعی از قشری‌گری هم در حوزه معارف انقلاب هم در حوزه معارف دینی هستیم. این قشری‌گری از کجا می‌آید. مگر مرتضی شخصیت قشری‌گری داشت. اصلا و ابدا مرتضی قشری نیست. اصلاً مرتضی آدم متحجری نبود. همان طور که مطهری متحجر و قشری نبود. اتفاقاً یکی از دلمشغولی‌ها و دغدغه‌های جدی افرادی از جنس مطهری و آوینی این است که با تفکر قشری مبارزه می‌کنند، اما ما الان به شدت دچار این نوع از قشری‌گرایی هستیم، تلویزیون و سینمای ما همین طور است. یک نمونه آن وضعیت سلبریتی‌های بیسواد در جامعه است. الزاماً سلبریتی بودن بد نیست. ما با سلبریتی بیسواد و مبتذل مشکل داریم. این حجم زیاد از رجوع و رویکرد به آن‌ها در دستگاه‌های فرهنگی ما از کجا ناشی می‌شود. این ناشی از یک نگاه قشری به حوزه فرهنگ و هنر است. اینکه از سلبریتی‌ها درباره دین و مذهب سؤال و نظر بگیریم و ترویج کنیم نشان می‌دهد که ما نسبت به مذهب و آیین‌مان نگاه قشری داریم.» وی می‌افزاید: «اگر به مغز حرف مرتضی آوینی توجه می‌شد دست کم مدعیان علاقه‌مندی به مرتضی باید از قشری‌گرایی و تحجر فاصله معنی‌دار می‌گرفتند. در حالی که روز به روز بیشتر در تحجر فرو می‌روند، البته این مشکل خاص این موضوع نیست بلکه در واقع داریم یک درد اجتماعی را تجربه می‌کنیم، کمتر کسی هم به آن توجه دارد.»


مرتضی فرصت اندک و کار زیاد داشت 
نبوی درباره اینکه مرتضی آوینی چقدر توانست هنر انقلاب اسلامی را معرفی کند، آن را تئوریزه کند، مبانی آن را بشکافد، ابعاد نظری آن را تبیین کند تا تشخیص هنر انقلابی از هنر غیرانقلابی برای نسل جوان ما به راحتی قابل تشخیص باشد، اینگونه پاسخ می‌دهد: «فرصتش را پیدا نکرد. مرتضی فرصت اندک و کار زیاد داشت. او مجموعه‌ای از وظایف انقلابی را برای خودش تعریف کرده بود. نتوانست روی تدوین و تبیین مبانی هنر انقلاب تمرکز پیدا کند. یک اشارات و گریزهایی دارد، تأملات جدی دارد، اما از نظر تئوری و اندیشه‌ای فربه نشده نبود. فیلمسازی می‌کرد. همین الان سیل خوزستان را داریم، اولین فیلم مرتضی در مورد سیل خوزستان بود. بعد هم بشاگرد را کار کرد، بعد «خان گزیده‌ها» را کار می‌کند.  
تا می‌رسد به روایت فتح که آن مجموعه ارزشمند را می‌سازد. در ساخت خنجر شقایق به نادر طالب‌زاده کمک می‌کند، گفتار متن را می‌نویسد، خودش هم می‌خواند، بعد هم با مسائل مربوط به توسعه افسارگسیخته که بعد از جنگ شروع شد، مواجه گردید و می‌خواهد آن را نقد کند. خلاصه مجموعه‌ای از این دلمشغولی‌ها باعث می‌شود که فرصت و مجال زیادی در موضوع تخصصی خودش پیدا نکند، اما خیلی زحمت کشیده است در حوزه هنر انقلاب، تأملات خوبی هم دارد و، اما کامل نشد. هنوز در زمینه هنر انقلاب خیلی موضوع هست که اندیشمندان باید روی آن کار کنند. رویکرد و نگرش ژورنالیستی نباید به این موضوع داشت، چون این موضوع کاملاً فکری و معرفتی و اندیشه‌ای است که جای شعار دادن هم نیست، البته متأسفانه به سرعت برق و باد گرفتار شعار می‌شویم.»
این منتقد سینما در ادامه در خصوص سرانجام چالش‌ها با شهید آوینی در صورت ادامه حیات و اینکه به هر حال شهید آوینی در زمان حیات خود مخالفان جدی داشت، عده‌ای او را به اصطلاح زیادی انقلابی می‌دانستند. او نظرات خودش را داشت. خیلی از به ظاهر انقلابی‌ها او را برنمی تافتند، حتی زمانی او را به تلویزیون هم راه نمی‌دادند. اگر شهید نمی‌شد می‌گوید: «این چالش با او حتماً ادامه پیدا می‌کرد. در میان کسانی که با شهید آوینی مخالف بودند دو گروه برجسته هستند؛ یک گروه کسانی هستند که به لحاظ فکری بریده از مبانی فرهنگی ایرانی هستند، منظورم فرهنگ اسلامی هم است که من جدایی و دوئیتی میان ایران و اسلام نمی‌بینم، یک گروه هم کسانی هستند که به شدت وابستگی فکری و معرفتی به غرب دارند. ساعت فکری و تحلیلی و عقلانیت خودشان را هم با غرب تنظیم می‌کنند. این‌ها به نظر من مهم‌ترین مخالفان شهید آوینی در زمان حیاتش بودند، حتی امروز هم هستند، البته در میان بچه‌های انقلاب هم آقا مرتضی مخالفانی داشت، الان هم هستند ولی نکته مهم این است که این‌ها دشمنان اصلی و معرفتی مرتضی نیستند. یک جاهایی این دوستان انقلابی مرتضی را نمی‌فهمند. عدم فهم مرتضی باعث می‌شود با مرتضی مقابله کنند. خودشان را حق مطلق می‌دانستند و از طرفی در برخی موضوعات هم نگاه به شدت قشری و سطحی و حتی مبتذل به فرهنگ و هنر داشتند، کما اینکه هنوز هم دارند و بر همین اساس هم با مرتضی سر مخالفت داشتند.


مرتضی غیرت انقلابی داشت 
وی درباره این مسئله که عده‌ای معتقدند نبود مرتضی آوینی هنوز هم احساس می‌شود و پس از او هنر انقلابی آنگونه که باید جان نگرفت و کسی جایگزین او نشد، اینگونه اظهار نظر می‌کند: «من این را قبول ندارم که بعد از شهید آوینی کسی را نداریم، داریم، افرادی را داریم که همان سواد مرتضی را دارند بلکه در برخی زمینه‌ها باسوادتر هستند، اما آن حس مسئولیت مرتضی را ندارند. مرتضی غیور بود. غیرت عجیبی داشت. غیور بودن صفت بسیار پسندیده‌ای است. اگر غیور نبود این کارها را نمی‌کرد. من می‌شناسم برخی را که مثل مرتضی هستند، اما مشکل این است که آن غیرت مرتضی را ندارند. مرتضی آرام و قرار نداشت. هستند افرادی که ویژگی‌های مرتضی را دارند، اما عافیت‌طلب هستند. مرتضی برای رسالتی که بر دوش خود احساس می‌کرد، یک گلوله آتش بود، به همین دلیل یک زمانی به حاتمی‌کیا می‌گوید ناراحت نباش برو در دامنه آتشفشان منزل کن. این نگاه شیعه است.»

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.