کیومرث پوراحمد نزدیک دو دهه است که فیلم قابل توجهی نساخته و همواره به دلیل گافهای عجیب و غریبش در کارگردانی آثار متأخرش از سوی منتقدان و خبرنگاران سینمایی تحقیر و بعضاً تمسخر شده است. خیلیها دیگر از او به عنوان فیلمسازی تمام شده یاد میکنند که برای تلکهکردن پولهای بادآورده فیلم میسازد. رسیدن به آخر خط برای فیلمسازی که نزدیک دو دهه از او تمجید شده و در صدر نشسته موضوع ناراحت کنندهای است. او دوست دارد همچنان سر زبانها باشد و مردم و منتقدان مجیزگویش باشند، اما افتادن در دام تکرار اجازه نمیدهد به دوران اوج خود بازگردد. ظاهراً چشمه استعداد او دو دهه پیش تا به حال به تدریج خشک شده است. پوراحمد همین امسال با فیلم تیغ و ترمه که بخشی از پول ساخت آن را نهاد دولتی فارابی تقبل کرده در جشنواره فجر حضور داشت؛ فیلمی که اشکالات و گافهای کارگردانیاش همه را به خنده و تمسخر واداشت تا حدی که عنوان شد فیلم درست تدوین نشده و تدوین مجددی بر آن انجام خواهد شد. همه این شکستهای تلخ تدریجاً طی دو دهه اخیر او را به پیرمردی تبدیل کرده که با پناه بردن به توهم دمی خود را بسازد و با کیف کوک حاصل از یک نشئگی مجازی خود را پشت تریبونهایی برساند که هنوز به اعتبار ۲۰ سال پیش مقابل دهان او قرار میگیرد؛ اعتباری که انقلاب اسلامی برای او رقم زده و معلوم است که به زعم یک هنرمند شکست خورده و تمام شده تریبونها میتواند تا حدودی جای فیلمهای خنده دار و ضعیف را بگیرد و هنر ته کشیده و پایانیافته او را با زبانی که جرقه سرخوشیاش از پولهای بیتالمال فراهم شده دقایقی شعلهور کند.
پوراحمد را همه با آثار دهه هفتادش میشناسند، قصههای مجید، خواهران غریب و...، اما به مرور پوراحمد تبدیل به کسی شد که به نظر میرسید دیگر فیلمسازی برایش جدی نیست و به هنر مانند بسازوبندازهای عرصه ساختمانسازی نگاه میکند. کاری که او میکند این است که از نام و اعتباری که پس از انقلاب اسلامی و مساعد شدن فضای سالم فیلمسازی برایش مهیا و باعث شده در دهههای ۶۰ و ۷۰ چند اثر خوب بسازد و اسمش را سر زبانها بیندازد سوءاستفاده کند و با همین اعتبار به جان بیتالمال بیفتد.
بهترین مثال برای این آتش زدن به اموال عمومی فیلم ۵۰ قدم آخر است که حین نمایش در سالن برج میلاد، بارها با واکنشهای اعتراضآمیز تماشاگران جشنواره فجر مواجه شد؛ واکنشهایی که تماشای فیلم در این سالن را تبدیل به یک کمدی غمگین کرد. او این فیلم را با بودجه انجمن سینمایی دفاع مقدس ساخت، اما نتیجه فیلم چیزی درحد فاجعه بود. فیلم نه تنها از سوی منتقدان و مردم به عنوان اثری بیارزش قلمداد شد بلکه در گیشه نیز با شکستی مفتضحانه روبهرو شد، البته ادامه فیلمسازی او تاکنون نیز با شیبی تند روندی رو به سقوط را نشان میدهد، اما پوراحمد تنها در عرصه هنر آدمی تمام شده نیست؛ او اخلاق را نیز باخته است. اگر علی نصیریان نزدیک ۶۰ سال هم در عرصه هنر و هم در اخلاق به الگویی بیبدیل برای نسل جوان تبدیل شده در مقابل کیومرث پوراحمد نماد هنرمندی است که همه چیز را باخته و از او نامی به نیکی برده نخواهد شد.
آنچه سبب شد پوراحمد از یک فیلمساز مطرح به تدریج به حضیض تباهی برسد زیرپاگذاشتن اخلاق بود وگرنه هر هنرمندی ممکن است به لحاظ جوشش هنری روزی به پایان خط برسد.
ارسال نظر