چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۵

پیش نمایش سناریوهای سیاسی در جعبه جادو(۶) ؛

آینده نگاری (Foresight) بیست و چهارساعته

بیست و چهار ساعت مهندسی فرهنگی به شیوه ی آنگلوساکسون ها (۶)

بیست و چهار ساعت مهندسی فرهنگی به شیوه ی آنگلوساکسون ها (۶)

سینماپرس: م.ر شاه حسینی/ در ادامه ی مطلب بیست و چهار چه چیزی را نشان می دهد؟ ، بخش دیگری از مهمترین المان هایی که در فصل ۸ سریال ۲۴ به تصویر کشیده شده مرور و با آوردن جزئیات و دیالوگ ها و تصاویر مربوطه سعی شده تا مستنداتی باشند برای آنچه که در قسمت های بعدی از این سریال نتیجه گیری خواهد شد.

در سال ۱۳۸۸ جمهوری اسلامی ایران درگیر اغتشاشاتی شد که به ظاهر در اعتراض به نتیجه انتخابات صورت می گرفت اما در اصل ماحصل برنامه ریزی های مستمر دشمنان مردم بود؛ همان طور که طی به اصطلاح بحران داخلی سوریه که کمی بعد از فتنه۸۸ آغاز شد، تونل هایی زیرزمینی به دست آمد که تاریخ حفر آنها به یک دهه قبل باز می گشت. وقایع سال ۸۸ ایران اسلامی نتیجه دهه ها تهاجم و شبیخون به فرهنگ و قتل عام فرهنگی خاموش نسل های متمادی این کشور بود که تحت سناریوهای تدوین شده تصمیم سازان غربی برای فروپاشی نظام اسلامی صورت گرفته بود. نظام سلطه تمام توان خود را به کار گرفت تا محصول بذرهای کاشته در مغز و قلب ملت ایران را برداشت کند اما ایستادگی رهبری انقلاب و مؤمنان، نصرت الهی را شامل این سرزمین کرد و دشمنان را به ذلت کشاند. مانند تمام شکست های قبلی، دشمن ناامید نشد و تمرکز و توجه خود را معطوف سایر سناریوها و گزینه هایش نمود. اکنون پس از هفت سال، یکی از این سناریوها با درصد موفقیت بالایی در حال دنبال شدن است، سناریویی که دشمن به عیان آن را به عنوان آینده مطلوب خویش برای جمهوری اسلامی ایران، در فصل ۸ سریال استراتژیک ۲۴ به تصویر کشید و تنها چند روز پس از یوم الله ۹ دی ۸۸ به نمایش گذاشت، در دورانی که نخبگان و خواص جامعه هشدارهای رهبری و علماء و بزرگان انقلاب اسلامی پیرامون حرکات دشمن پس از فتنه را نمی شنیدند.

در این سلسله یادداشت ها، مقایسه ای تطبیقی بین برخی رویدادهای کلان سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی و فصل ۸ سریال ۲۴ صورت می گیرد تا مخاطبان با نمونه ای از نمایش سناریوهای سیاسی در قالب محصولات هنری آشنا شوند و نیز جنبه های مختلف این سناریوی ترسیم شده برای جمهوری اسلامی از حیث تحقق و یا عدم تحقق تبیین شود. این امر فواید دیگری هم دارد و بازخوانی مجدد فصل ۸ سریال ۲۴ می تواند از یکسو  هشداری باشد بابت ضعف دشمن شناسی خواص و متولیان متعدد حوزه فرهنگ و هنر کشور و از سوی دیگر ابعاد بیشتری از سینمای استراتژیک به ویژه تفاوت آن با دکان و مغازه را، برای مخاطبان گرامی روشن کند.   

در قسمت های گذشته که تحت عناوینی همچون ظهور سریال های استراتژیک با غلبه ی سناریو بر سیاست و نیم نگاهی به سریال بیست و چهار  و مولفه های استراتژیک سریال ۲۴ (مرور ۷ فصل نخست) و فصل هشت، جمهوری اسلامی کامستان و ترور رییس جمهور حسن  و بیست و چهار چه چیزی را نشان می دهد؟ تقدیم شد، بطور خلاصه به زمینه پیدایش حاکمیت رسانه ها، مفهوم سینمای استراتژیک و روند شکل گیری آن و نیز اقتضائات زمانی تولید سریال های استراتژیک اشاره شد. هم چنین ویژگی های اصلی آثار استراتژیک مورد بررسی قرار گرفت؛ سپس معرفی مختصری از سریال استراتژیک ۲۴ و عوامل سازنده آن ارائه شد تا مخاطبانی که با سریال آشنایی ندارند، پیش از پرداختن به ابعاد استراتژیک سریال و سناریویی که فصل هشتم آن را دنبال کرده و زمینه سازی می کند، اطلاعات اولیه لازم را به دست آورند و در ادامه در بخش سوم، اصلی ترین مؤلفه های استراتژیک سریال ۲۴ مورد بررسی قرار گرفت و داستان کلی ۷ فصل ابتدائی آن نیز مرور شد؛ همچنین در بخش چهارم از این گزارش، داستان کلی فصل ۸ سریال ۲۴ به همراه خلاصه تمام بیست و چهار ساعت وقایع به تصویر کشیده شده در آن، پس از گذشت ۶ سال از پخش، یکبار دیگر یادآوری شد تا هم مخاطبانی که این فصل را مشاهده کرده اند و هم آنان که دنبال کننده سریال نبوده اند، کلیت داستان فصل ۸ را پیش از بررسی کامل القائیات آن مرور نموده  باشند؛ اما اکنون در این بخش و در ادامه ی مطلب بیست و چهار چه چیزی را نشان می دهد؟ ، بخش دیگری از مهمترین المان هایی که در فصل ۸ سریال ۲۴ به تصویر کشیده شده مرور و با آوردن جزئیات و دیالوگ ها و تصاویر مربوطه سعی شده تا مستنداتی باشند برای آنچه که در قسمت های بعدی از این سریال نتیجه گیری خواهد شد.

۲۴ چه چیزی را نشان می دهد؟

۱. صلحی تاریخی و بالاتر از هر خیر

۱-۱- صلحی که خیر برتر و مطلق است

۱-۲- سرکوب مخالف صلح بلامانع است

۱-۳- ولع امریکا برای صلح با جمهوری اسلامی کامستان

۲. رییس جمهور حسن

۲-۱- دالیا حسن

۲-۲- کایلا حسن

۳. رییس جمهور تیلور

گرچه ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا، یعنی رییس جمهور الیسون تیلور در همان ابتدای فصل هشت از این سریال اظهار می کند که ملکه نیست، اما از قضا کاراکتری ملکه گونه دارد. علاوه بر آنکه چهره الیسون تیلور بی شباهت به ملکه الیزابت نیست، وی واجد خصوصیات برجسته ای دیگری نیز برای حضور در مقام یک رییس جمهور زن است: در برابر دوستان و همراهان بسیار مهربان است، صادق و درستکار است، در برابر دشمنان قاطع و با صلابت است، باهوش و مدبر است و ...

از طرف دیگر رییس جمهور الیسون تیلور قرابت هایی ویژه ای نیز با هیلاری کلینتون (Hillary Rodham Clinton) دارد و اگرچه از نظر سن و درایت بزرگتر از او به نظر می رسد. البته همسر الیسون در گذشته تلاش فراوانی برای به ثمر رسیدن توافق صلح جامع با جمهوری اسلامی کرده است؛ اما او و همسرش طلاق و درگیری های مطبوعاتی داشته اند چرا که الیسون نخواسته است بر روی خطاهای دخترش سرپوش بگذارد.

رییس جمهور تیلور تا به آنجا بر اصول پایبند است که حاضر نمی شود رییس جمهور حسن را به تروریست هایی که همیشه با آنها جنگیده است، تحویل دهد و همچنین حاضر نمی شود به جمهوری اسلامی کامستان که دیگر مُتحد صمیمی از برای ایالات متحده شده و رییس جمهور حسن، شریک وی در صلح است، حمله نظامی کند.

ژنرال براکر: «من سه نقشه ی حمله ی تلافی جویانه علیه اهدافی در کامستان آماده کردم»

رییس جمهور تیلور: «آیا لازمه بهتون یادآوری کنم ژنرال براکر که جمهوری اسلامی متحد ماست؟»

ژنرال براکر: «لازم نیست ... ولی یک متحد به چه دردی می خوره وقتی شهروندانش بتونن سرخود بهمون حمله کنن؟»

کنین: «یعنی تسلیم خواسته ی تحویل رییس جمهور حسن بشیم؟»

راب وایس: «هیچ یک نفری ارزش جون ده ها هزار نفر رو نداره، تازه می دونید چیه؟ مطمئنم خودش موافقت می کنه»

کنین: «اگر بخوای جایگاه اخلاقی کشورمون رو نابود کنی، چرا داره. جایگاه منحصر بفرد کشورمون بین ملت ها، شاید تا ابد.»

...

راب وایس: «... مغازه های واقعی، خونه های واقعی ... برای ۱۰۰ سال یا بیشتر غیرقابل سکونت بشن؟   ... ما داریم راجع به وظیفه ی اول دولت حرف می زنیم ... هر دولتی ... که حفاظت از شهروندانشه»

ژنرال براکر: «می تونه وخیم تر هم بشه خانم رییس جمهور، اونا به ما حمله کنن ... ما به اونا حمله کنیم ... تمام منطقه ممکنه وارد نزاع بشه و بی ثبات بشه»

رییس جمهور تیلور: «ببخشید ژنرال، ولی مگه خود شما نبودید که همین الان از حمله تلافی جویانه دفاع می کردید؟»

ژنرال براکر: «خب تو ارتش ما دوست داریم درباره واقعیت ها حرف بزنیم، اون واقعیت ها عوض شدن خانم رییس جمهور، حالا ما یک گزینه عملی داریم»

رییس جمهور تیلور: «عملی؟ پس احساس غالب توی این اتاق اینه؟ که تسلیم کردن رییس جمهور حسن به یک شکلی عملیه؟ آدمایی که دارن این معامله رو بهمون پیشنهاد میدن قابل اعتماد نیستن، از کجا بدونیم در هر حال بمب رو منفجر نمی کنن؟ منم اون رو به همون تروریست هایی که مصمم هستیم شکستشون بدیم نمی فروشم. آخرین مورد هم اینکه تسلیم هرخواسته ی تروریستی ای شدن این کشور رو به شدت ضعیف می کنه... ه. حالا ما ۶۰ دقیقه فرصت داریم که این عوضی ها رو پیدا کنیم و من اعتقاد دارم پیداشون می کنیم ولی اگر پیداشون نکردیم و بدترین اتفاق افتاد، باهاش روبرو می شیم. خودمونو از کف زمین بلند می کنیم و باهاش روبرو می شیم. چرا؟ چون همیشه این کار رو کردیم، امریکایی ها روی زمین نمی مونن، ما در زمان بحران با هم دیگه بلند می شیم، ما به مسیرمون ادامه می دیم، روشن شد؟ »

۳- ۱- فشاری که رییس جمهور امریکا تحمل می کند

رییس جمهور الیسون تیلور برای نگاه داشتن نمایندگان کشورهای مختلف پای امضای معاهده صلح فشارهای فراوانی را تحمل می کند و در عین حال شدیداً مراقب است تا فشاری بر روی رییس جمهور حسن وارد نشود. در موارد متعددی تیلور فداکارانه بارِ روانی اتفاقات و جریان ها را برای امنیت جهان به ویژه امنیت شهروندان امریکایی ها، به دوش می کشد.

رییس جمهور تیلور: «اتفاقات عصر امروز باعث شدن که تموم کردن کارمون روی این معاهده مهم تر از هر زمان دیگه ای بشه، آقای رییس جمهور من باید نیت شما رو بدونم برای سرکوب افرادی در کشورتون. مطلع شدم که حتی یکی از نماینده های خودتون رو هم دستگیر کردید»

رییس جمهور حسن: «این یک مساله داخلیه»

رییس جمهور تیلور: «نخیر قربان، نیست. من کمتر از یک ساعت پیش به نماینده های ۲۰ کشور اطمینان دادم که شما هنوز بهترین امید ما برای صلح هستید. من شخصا به اونها ضمانت دادم که شما به متن و مفهوم این توافقنامه ای که داریم امضاء می کنیم پایبند خواهید بود. می تونید این مساله رو به من قول بدید؟»

رییس جمهور حسن: «خانم رییس جمهور، تا چند ساعت دیگه دستگیری ها متوقف میشن، دارم اقداماتی می کنم که مطمئن بشم این اتفاق می افته»

رییس جمهور تیلور: «اون نماینده ای که بازداشت کردید، چطور؟»

رییس جمهور حسن: «یا آزاد میشه یا رسما متهم میشه، بهتون قول می دم»

دالیا حسن: «خانم رییس جمهور یک چیزی براتون آوردم از طرف عمره برای امضای معاهده و... و. منم خدا رو شکر می کنم که می تونم این کارو از طرف اون انجام بدم ... (نوشته ی روی قاب خودکار:) «تمامی ادیان، و همه ی این نغمه ها، همه یک سرود را می خوانند: «سلام (صلح) یر شما باد».»، عمر هر وقت راجع به چیزی که اون و شما دنبالش بودید حرف میزد، همین بیت مولانا رو نقل می کرد، ممنون که تا آخره این قضیه ایستادگی کردید و ممنون که به همه مون کمک کردید چیزی که در خور خاطره ی اون هست رو به جا بیارم»

فشاری که رییس جمهور تیلور تحمل می کند، موجب همکاری های فراوان رییس جمهور حسن می شود و به علت درک همین فشارهاست که عمر حسن چندین بار با دراختیار گذاشتن اسرار کشورش موافقت می کند.

رییس جمهور تیلور: «افرادی که فرهاد باهاشون کار می کرده بهش پشت کردن، حالا فرهاد اعتقاد داره که اونا قصد دارن یک بمب اتم بسازن تا به این شهر حمله کنند. به نظر میاد این افراد از اعضای عملیات های اطلاعاتی مخفیانه ی شما در ایالات متحده هستند»

رییس جمهور حسن: «باورش برام مشکله»

رییس جمهور تیلور: «برادرتون دلیلی برای دروغ گفتن نداره، با تسلیم شدنش با اعدام طرفه. من می خوام شما پرونده های اطلاعاتی تمام نیروهایی که توی این کشور دارید رو به ما بدید تا فرهاد بتونه این تروریست ها رو شناسائی کنه. جناب رییس جمهور من برای حل مشکل داخلیتون وسعت عمل خیلی زیادی بهتون دادم و حالا وطن من مورد تهدید قرار گرفته و من به همکاری شما احتیاج دارم»

رییس جمهور حسن: «پیشنهاد می کنم فرهاد رو به من تحویل بدید و بگذارید افراد من ازش بازجوئی کنند، جواب هایی که می خواهید رو می گیریم»

رییس جمهور تیلور: «وقتی برای این کار نیست. همین الان یک تیم سی. تی. یو داه میره سراغ فرهاد، باید در محل ازش بازجوئی کنند، من پرونده ها رو لازم دارم»

رییس جمهور حسن: «چیزی که شما می خواهید یک نقص جدی امنیتیه»

رییس جمهور تیلور: «می فهمم، ولی شما هم باید بفهمید که اگر این حمله ی رادیولوژیکی اتفاق بیافته من مجبور به تلافی میشم»

رییس جمهور حسن: «شما به کشور من حمله می کنید؟ »

رییس جمهور تیلور: «چاره ای برام نمی مونه ... همین حالا لازمشون دارم»

رییس جمهور حسن: «به مدیر حراستم زنگ می زنم»

(رییس جمهور حسن: «بگو با مسئولیت من به سی. تی. یو دسترسی اون پرونده هایی که می خوان رو بدن»)

۳- ۲- تیلور و توافقی که خیانت به امنیت ملی امریکاست

آنچه که سریال بیست و چهار در تمامی فصول خود به شدت بر آن تمرکز داد، ترسیم امنیت ملی ایالات متحده آمریکا به عنوان اولویت اول امریکایی ها است در هر لباسی که باشند؛ امنیت ملی آمریکا هر خط قرمزی را پشت سر گذاشته و هر عملی را توجیه می کند. حتی لوگان، رییس جمهور رسوا شده سابق نیز صرفا برای اثبات خدمات خود به کشور و رو سفید شدن دوباره، با روس ها همکاری کرده و طرح قتل جک باور را می ریزد.

رییس جمهور امریکا مسئول حفظ امنیت ملی است که در این زمینه رییس جمهور تیلور به خوبی از عهده آن بر می آید. او توجه ویژه ای به عناصر وفادار سیستم امنیتی داشته، به ایشان اطمینان کامل دارد و حامی قدرتمند آنهاست، این موضوع بارها به تصویر کشیده می شود.

تشکر رییس جمهور از رنه

اعتماد مطلق رییس جمهور به جک باور

البته رییس جمهور تیلور اشتباهاتی نیز دارد، او حاضر است تلفات ده ها هزارنفری انفجار بمب در نیویورک را بپذیرد اما رییس جمهور حسن را تحویل تروریست ها ندهد.

رنه: «جک، اون داوطلبانه خودشو تسلیم کرد، شاید بهتر باشه بگذاریم این اتفاق بیافته»

جک: «یک بار بهت گفتم، تصمیمش با ما نیست. رییس جمهور تیلور از من خواسته ازش مراقبت کنم، منم می خوام همین کار رو بکنم»

مأمور بیشاپ(ماموری که کمک کرد تا عمر حسن علی رغم میل تیلور، به تروریست ها تحویل داده شود) :

«پس ما موفق شدیم منهتن رو نجات بدیم»

جک: «تو به رییس جمهور و کشورت خیانت کردی»

همچنین او حاضر می شود با طراحان حمله هسته ای درون خاک امریکا یعنی دولتمردان روسی، توافقنامه صلح امضاء کند و این به معنای نادیده گرفتن امنیت ملی امریکاست.

‌امضاء نشدن توافقنامه در انتهای داستان به این معناست که برخلاف تصور رییس جمهور تیلور که صلح از هر خیری برتر است، صلح تنها زمانی معنا دارد که امنیت ملی ایالات متحده امریکا تأمین باشد و تمام کسانی که در گذشته با امریکا دشمنی داشته اند، بر اساس عدالت محاکمه شوند. صلح با کسانی که دستشان آغشته به خون شهروندان امریکایی است، ارزشی ندارد.

پس باید دانست رنه واکر نماد تفکر امریکایی است با تمام فساد و فحشائی که در زندگی او وجود دارد و جک باور به عنوان نماینده سیستم امنیتی ایالات متحده حاضر نیست از قاتلان او چشم پوشی کرده و توافقنامه صلحی را که آغشته به خون رنه است، بپذیرد. همچنین او به سیستم های قضائی بین المللی اعتقاد نداشته و خواهان عدالت به سبک امریکایی است.

جک باور: «تو که ویدیو رو دیدی. دانا والش یه عامل روسه، اون توی ترور رییس جمهور حسن و حمله ی بمب اتمی که اگه جلوش رو نمی گرفتیم کل بالای بخش غربی رو نابود می کرد، دست داشت»

جیم ریکر: «من نمی خوام بدونم امروز چه اتفاقی افتاده و برام اهمیتی هم نداره، می خوام بدونم تو چرا تنهایی و چرا همه دنبالت هستن؟»

جک باور: «چون رییس جمهور خواست منو بازداشت کنه»

ریکر: «چرا؟»

جک باور: «چون من می دونم می خواد روی دخالت روس ها توی حمله ی امروز سرپوش بذاره»

ریکر: «خب چرا ناپدید نشدی؟»

جک باور: «چون نمی تونم!»

ریکر: «دوست دارم کمکت کنم، جک... ک. واقعاً می خوام. می خوام باهام روراست باشی، بهم بگی دقیقاً جریان چیه؟»

جک باور: «روس ها یه چیزی رو ازم گرفتن، اسمش رنه واکر بود توی آپارتمانم کشتنش، منم باید کاری کنم تاوانش رو پس بدن»

پیلار: «ولی این کارا... فقط تشنه ی خون بودنه، تو داری معاهده ای رو نابود می کنی که جور کردنش سال ها طول کشید»

جک باور: «معاهده ای که قاتل ها و دروغگوها درستش کردن»

پیلار: «قاتل؟ تویی که داری بی رحمانه آدم می کشی»

جک باور: «هر کسی که کشتم توی حمله ی امروز دست داشته»

پیلار: «ولی کی تو رو قاضی و هیات منصفه کرده؟»

جک باور: «رییس جمهور تیلور ... وقتی با سرپوش گذاری موافقت کرد. من عدالت طبق قانون رو قبول می کردم ولی اون رو ازم گرفتن ... آدمایی مثل تو. قاضی و هیات منصفه خودمم!»

دانا والش: «تو واقعاً فکر می کنی جک باور می خواد برای اجرای عدالت برای کسایی که رنه رو کشتن، به یه محاکمه ی بین المللی بی نفوذ اعتماد کنه؟»

به همین علت است که جک باور که بیشتر اوامر رییس جمهور را چشم بسته قبول کرده است، پس از کشته شدن رنه واکر، در پی رسوا کردن رییس جمهور و هرکسی می رود که قصد سرپوش گذاشتن روی دشمنی روس ها را داشته باشد. او که پیشتر موافق توافق صلح بوده، پس از افشای دست روس ها در قتل رنه واکر، امضای چنین توافقی را بی فایده می داند.

رییس جمهور تیلور: «این انتخاب حسن بود که خودش رو تسلیم کنه تا جون امریکایی ها رو نجات بده»

جک باور: «شما باید این توافقنامه صلح رو زنده نگه دارید»

رییس جمهور تیلور: «وقتی کامستان رهبر نداره نمی توانه توافقنامه ای وجود داشته باشه، جک. افراطی ها از این خلاء استفاده می کنند و هر پیشرفتی که ما با حسن کردیم رو از بین می برن، من باید تا چند دقیقه دیگه برای هیات های نمایندگی سخنرانی کنم و انحلال اجلاس صلح رو اعلام کنم و رسما اونا رو مرخص کنم»

جک باور: «قربان، اگر شما تسلیم بشید یعنی اونها بردن»

جک باور: «... (رییس جمهور) حاضره راجع به دخالت روس ها توی حمله ی تروریستی امروز دروغ بگه و من نمی تونم بذارم این اتفاق بیفته»

اورتیز: «از کجا می تونی مطمئن باشی که رییس جمهور داره دروغ می گه؟»

جک باور: «چون خودش بهم گفت، رو در رو بهم گفت! گفت که توافق نامه از هر کاری که روس ها ممکن بوده امروز بکنن مهم تره، پس فکر کردی چرا بلند شد اومد CTU  که باهام حرف بزنه؟ نمی خواست متن مدارک رو از دانا بگیرم، می خواست دهن من رو ببنده و بازداشتم کنه»

کلوئی: «تازه تصمیمش با تو نیست، با رییس جمهوره»

جک باور: «اون داره روی مدارک یه حمله ی تروریستی به این کشور سرپوش می ذاره، دیگه تصمیم با اون نیست، فقط می خوام کسایی که مسئول این اتفاقات هستن، جوابگو باشن»

البته به جز جک باور، هر فرد دیگری که از پنهان کاری رییس جمهور تیلور آگاه می شود حاضر است در مسیر افشای حقیقت تلاش کند، اما این تنها جک باور است که به جز با اجرای کامل عدالت و مجازات مجرمان راضی نمی شود.

کلوئی: «اون که نمی تونه تموم خروجی های رسانه ای دنیا رو ببنده، ما می خوایم فایل رو برای اونا بفرستیم، به علاوه برای تمام کارمندهای دولت توی کشور هم می فرستیمش. قوه ی مقننه، ارتش، قوه ی قضاییه... این میشه بیشتر از هزاران نفر، با استفاده از سرورهای CTU می تونیم همزمان برای همه بفرستیمش، رییس جمهور تیلور نمی تونه جلوی پخش شدن حقیقت رو بگیره»

مردیت رید: «قضیه سرپوش گذاشتنه، گری کاخ سفید می خواد جلوی پخش داستان رو بگیره، تو نمی تونی اجازه بدی»

سردبیر: «ببین، تا وقتی این مسئله رو حل نکردیم باید از اون مدارک محافظت کنی ... اگه من کمک کنم، نمی تونن. سعی می کنم به «اد سمپسون» توی قوه ی قضاییه زنگ بزنم. ولی تا اون موقع، مخفی بمون»

کافی است این رفتار حقیقت طلبانه شهروندان امریکایی با تصویری که رییس جمهور حسن از کشورش ارائه می کند، مقایسه شود تا بی معنی بودن صلح برای امریکایی هایِ مدافع امنیت ملی روشن گردد.

رییس جمهور حسن: «و (درباره) اقدامات ضروری ای که در کشورم دارم انجام می دم، متاسفانه نمی تونم کمکتون کنم»

تیلور: «اینقدر مطمئنید که این کارها ضروری هستن؟»

رییس جمهور حسن: «اتفاقاتی که امروز افتاد چیزی از کودتا کم نداشت، همون افراد دارن سعی می کنند برنامه تولید سلاح هسته ای کشورم رو دوباره راه اندازی کنن ... (در برابر اعتراض تیلور) جامعه شما یک جامعه بازه خانم رییس جمهور که تحت حاکمیت قانون داره اداره میشه، جامعه ی من بسته است، تنها قانون واقعی قدرته. کوچکترین ضعفی از طرف من دیده بشه، کارم تمومه. »

رییس جمهور تیلور: «من از پیچیدگی های وضعیت شما مطلع هستم آقای رییس جمهور»

رییس جمهور حسن: «برادرم سعی کرد منو بکشه با کمک عناصری از درون دولت خودم حالا اون عناصر باید نابود بشن»

رییس جمهور تیلور: «یعنی اعدام؟ »

رییس جمهور حسن: «مردم من فقط همین رو می فهمن»

رییس جمهور تیلور: «اگر شما الزامات حقوق بشری تون را نادیده بگیرید من نمی تونم به دنبال اصلاحات بودن شما رو ضمانت کنم، دنیا به شما اعتماد داره چون من به شما اعتماد دارم»

رییس جمهور حسن: «شما دارید از من می خواهید به دشمنانی رحم کنم که می خوان منو از بین ببرن»

رییس جمهور تیلور: «من دارم ازتون می خوام یک راه میانه ای پیدا کنید، به خاطر آوردن صلح به منطقه ای که نسل هاست صلح رو تجربه نکرده»

بنابراین در این حالت توافق صلح بی معنی است، چرا که اساساً نمی توان به دشمنان ملت امریکا اعتماد کرد و با وجود تمام امتیازهای گرفته شده و تمام مزایا و منافعی که صلح به عنوان خیر برتر به دنبال دارد، نمی توان با دشمنان امریکایی ها مصالحه کرد، مگر آنکه ابتدا عدالت اجرا شود.

رییس جمهور تیلور: «ولی موفق شدیم به مسیرمون ادامه بدیم، فرایند صلح هنوز پابرجاست، منم روی سخت کوشی و هوشیاری شما حساب می کنم تا اونو پابرجا نگه داریم، می دونم که ناامیدم نمی کنید»

جک باور: «خانم رییس جمهور، اطلاعاتی که می تونم از دانا والش به دست بیارم به قتل رنه واکر محدود نمیشه، من اعتقاد دارم اون اسم کسایی رو که ترور رییس جمهور حسن رو تسهیل کردن، می دونه، کسایی که توی دولت روسیه کار می کنن»

رییس جمهور تیلور: «فرایند صلح دوباره راه افتاده، دالیه حسن نمایندگی کشورش رو برای امضا به عهده داره، روس ها اونو پذیرفتن و متعهد شدن از معاهده حمایت کنن»

جک باور: «خانم رییس جمهور، روس ها می خواستن معاهده رو نابود کنن، شما نمی تونید بهشون اعتماد کنید، اطلاعاتی که دارم از طریق سرگی بازایف بدست اومده و منم حرفشو با ور می کنم، اگه بذارید از دانا والش بازجویی کنم، می تونم بهتون ثابتش کنم»

رییس جمهور تیلور: «اجازه اش رو نمی دم، من می خوام روس ها رو سر میز نگه دارم، این جور اتهامات فراری شون می ده»

جک باور: «اگه اتهامات حقیقت داشته باشن چی؟»

رییس جمهور تیلور: «اگه روس ها رو سر میز نگه دارم، می تونم برای جایی از دنیا صلح ایجاد کنم که نسل هاست چیزی جز جنگ ندیده، این همون خیر برتریه که من دارم به سمتش میرم و برای دست یابی به این، یه فداکاری هایی لازمه! »

جک باور: «با احترام عرض می کنم، خانم رییس جمهور؛ این آدما به تروریست هایی سلاح هسته ای دادن که حاضر بودن نصف منهتن رو با خاک یکسان کنن»

رییس جمهور تیلور: «تو که مطمئن نیستی؟ منم دارم بهت می گم، ما باید ازش بگذریم، حتی بیوه ی حسن هم پرچم رو برداشته و داره فرایند صلح رو ادامه میده»

جک باور: «می دونه روس ها توی قتل شوهرش دست داشتن؟ به نظرتون اگه می دونست حاضر می شد اون معاهده رو امضا کنه؟ اصلا بهش گفتید؟»

رییس جمهور تیلور: «کافیه»

جک باور: «بهش گفتید!؟»

رییس جمهور تیلور: «این معاهده ی صلح به نفع ایالات متحده و به نفع جهانه، این یعنی ذاتا خیره و قطعا از اشتیاق تو برای انتقام مهم تره»

جک باور: «خانم رییس جمهور، من انتقام نمی خوام؛ عدالت می خوام»

رییس جمهور تیلور: «منم صلح می خوام، اگه راه دیگه ای بود، اونو انتخاب می کردم، ولی نیست، تصمیم من اینه

جک باور: «این آدما برای این امروز مردن که رییس جمهور سووارف می خواست پیمان صلح رو به خاطر منافع خودش نابود کنه، رییس جمهور تیلور هم اینو می دونه، چون خودم بهش گفتم ولی حاضره روش سرپوش بگذاره چون اعتقاد داره این پیمان صلح به خیر برتر خدمت می کنه. اون اشتباه می کنه، خدمت نمی کنه، صلح پایدار فقط نمی تونه سیاسی باشه، باید از اعتماد و صداقت و درک متقابل بوجود بیاد و از همه مهمتر، خواست هر دو طرف برای دنبال کردن صلح هستش. در حال حاضر این خواست وجود نداره، این صلح فریب کاریه. منم نمی تونم با وجدان راحت اجازه بدم حق کسانی که امروز جونشون رو از دست دادن ضایع بشه. تو خودت امروز این رو یاد من آوردی، شخصیت من اینه»

در نهایت نیز تنها تحریک احساسات جک باور توسط کلوئی مانع راه اندازی جنگ اتمی می شود؛ وگرنه جک باور، بدون اهمیت دادن به تبعات کارش، تنها خواهان اجرای عدالت و گرفتن انتقام از قاتلان رنه واکر به عنوان نماد تفکر و فرهنگ امریکایی است.

لوگان: «تو دقیقا فکر می کنی با کشتن سووارف چی کار می کنی؟ عدالت رو برای رنه واکر اجرا می کنی؟»

جک باور: «آره و برای همه کسان دیگه ای که امروز برای حفاظت از این کشور مردن»

کلوئی: «کشتن پاول و نوواکویچ فرق می کرد، ولی کشتن سووارف ...؟ روس ها ترور رییس جمهورشون توی خاک امریکا رو عامل شروع جنگ تلقی می کنن»

جک باور: «اون یک حمله تروریستی علیه این کشور ترتیب داد، عامل شروع جنگ یعنی این. اون قاتله»

کلوئی: «تو داری باعث جنگ با یک قدرت هسته ای میشی»

جک باور: «جلوی این آدما باید گرفته بشه، باید پاسخگو باشن، خودشون باعث این کار شدن»

کلوئی: «لازم نیست بهت بگم که کارت چقدر صدمات جانبی داره، به علاوه جون آدمای بی گناهی که در خطره، چون یک نفر رو از دست دادی می خوای جنگ شروع کنی؟»

جک باور: «مساله من نیستم»

کلوئی: «اگر رنه بود نمی خواست این کار رو بکنی»

جک باور: «گفتم خفه شو، کلوئی!»

کلوئی: «خودت هم می دونی که نمی خواست. اگر بود دوست داشت برای گرفتن عدالت از اون کارت حافظه استفاده کنی. اگر رنه بود اصلا دوست نداشت به اسم اون جنگ درست کنی ... اینطوری به خاطره اش بی احترامی نکن»

البته گناهان رییس جمهور تیلور به اینجا ختم نمی شود. از آنجا که صلح با دشمنان ایالات متحده مستلزم مخفی کردن جنایات آنهاست، رییس جمهور مجبور می شود علاوه بر تهدید امنیت ملی اصول دیگر مانند آزادی مطبوعات، ممنوعیت شکنجه، راستگوئی و ... را زیر پا بگذارد.

کنین: «هنوز دارن مخالفین رو سرکوب می کنن و هیچ نشونه ای از متوقف شدن هم نشون نمیدن، متاسفانه هشدارتون به رییس جمهور حسن کوچکترین تاثیری نداشته خانم رییس جمهور»

رییس جمهور تیلور: «کی این فیلم ها رو گرفته؟ »

کنین: «یکی از کارکنان BBC اینا رو از یک شاهد عینی خریده»

رییس جمهور تیلور: «توی خیابان داونینگ (محل دفتر نخست وزیر بریتانیا) هم دیدنش؟»

کنین: «شایعات به سرعت پخش شدن و میگن بریتانیا داره خودش رو از امضا کنندگان معاهده کنار میکشه ... آلمان ها و مصری ها هم دارن برای کنار کشیدن موضع گیری می کنند»

رییس جمهور تیلور: «شاید اگر شرایط رو بفهمن ... اینکه حسن سعی داره نگذاره برادرش به سلاح هسته ای دست پیدا کنه ...»

رییس جمهور تیلور: «چون مدارکی که روس ها رو محکوم می کنه ... مدارکی که من کمک کردم روشون سرپوش گذاشته بشه ... می تونن خیلی خطرناک باشن»

لوگان: «قبل از اینکه این کارو بکنید، یه چیزی هست که باید در نظر بگیرید، یه راهی که بشه معاهده صلح رو حفظ کرد»

رییس جمهور تیلور: «گفتم اگه مدارکش لو بره تموم میشه ... می دونم اگه این کار چقدر عمیقاً با حساسیت های عمومی و شخصی شما تضاد داره، این کار زننده است... ت. حتی غیراخلاقیه، ولی با توجه به چیزی که الان در خطره مگه اخلاق نسبی نیست؟»

رییس جمهور تیلور: «باز هم تو داری از شکنجه حرف میزنی؟»

لوگان: «من دارم راجع به حفظ پیمان صلحی حرف می زنم که برای امنیت این ملت حیاتیه، و این اتفاق فقط در صورتی می تونه بیفته که شما مدارک رو بدست بیارید و کنترل کنید. باور کنید، خانم رییس جمهور، من راحت با این پیشنهادات کنار نمیام، من معنی این کار رو درک می کنم، تصمیماتی که مقدس ترین ایده آل هامون رو به چالش می کشن، اگه حاضر نیستید این کارو بکنید باید نصیحت اینان رو گوش کنید و همین الان کنار بکشید.»

رییس جمهور تیلور: «می خوام این افرادت از همه روش های بدن خشونت در اختیارشون استفاده کنن»

لوگان: «هیچ کس نمی خواد قضیه به جاهای کثیف بکشه»

رییس جمهور تیلور: «همین الانش هم کثیفه، چارلز»

رییس جمهور تیلور: «. داری از بستن دهن مطبوعات حرف می زنی؟ یادت رفته آزادی مطبوعات توسط قانون اساسی حفاظت می شه؟ »

لوگان: «بهشون بگید این داستان باعث جنگ میشه، آدمای بی گناه از دست میرن، دیگه وقت نگران شدن گذشته، خانم رییس جمهور. اگه از قدرت منصبتون برای مخفی کردن این داستان استفاده نکنید، معاهده ی صلح تون تنها خسارت نیست. لازم نیست بهتون بگم که تعقیب قضایی شما چه صدمه ای به این کشور میزنه»

لوگان: «این کشور ریاست جمهوری تو رو که دوام آورد»

رییس جمهور تیلور: «ولی ریاست جمهوری شما رو دوام نمیاره»

لوگان: «من؟ من ریاست جمهوریم رو به ارث برده بودم، هیچ وقت ذره ای به اندازه ی شما محبوب نبودم و بیشتر به اصلاح بدکاری هایم  هیچ وقت به مطبوعات کشیده نشدن ولی اگه شما گناهانتون رو برای مردمی که این منصب رو بهتون دادن، آشکار کنید... د. شما سمبل درست کاری هستید نه فقط برای آمریکایی ها، برای بقیه دنیا هم همین طور. شما رییس جمهوری هستید که ترجیح داد دخترش دستگیر بشه تا اینکه عدالت اجرا نشه»

کنین: «به نظرم فعلا بهتره مرگ رییس جمهور حسن رو به عنوان دلیل کناره گیریتون اعلام کنید، ولی بعد که اوضاع آروم شد می تونیم روس ها رو از طریق کانال های مخفی تعقیب قضایی کنیم»

رییس جمهور تیلور: «... تصمیم گرفتم از توافق نامه ی صلح کناره گیری نکنم»

کنین: «... ولی اجازه ی بازداشت غیر قانونی و شکنجه ی یه زندانی رو دادن فرق می کنه، برای حفاظت از این دروغ تا کجا حاضری بری؟ »

رییس جمهور تیلور: «تا هر جایی که برای حفظ این معاهده لازم باشه، این کار برای امنیت این ملت ضروریه و کاری که من دارم می کنم برای خیر برتریه»

کنین: «فکر می کنم مسئله فقط خیر برتر نیست، من فکر می کنم این ریاست جمهوری برات به قیمت از دست دادن ازدواجت و بچه هات تموم شده و فکر می کنی که این معاهده یه جوری اون ضایعه رو جبران می کنه»

رییس جمهور تیلور: «اینان، کافیه»

کنین: «الیسون، تو این مسئله رو شخصی کردی و راهتو گم کردی، اون قدری تو رو می شناسم که اینو بفهمم، برگرد عقب و درست به این قضیه نگاه کن»

رییس جمهور تیلور: «مخالفت هات رو می فهمم، ولی بحث دیگه تمومه»

کنین: «اگه جلوی کاری که به اسم شما داره انجام میشه رو نگیرید، من دیگه نمی تونم نقشی توی این قضیه داشته باشم»

رییس جمهور تیلور: «... خب تو یک زندان مخفی اون سر دنیا زندانیش می کنیم»

لوگان: «اون(جک باور) یک راهی پیدا می کنه، خانم رییس جمهور. از عمیق ترین چاه زمین هم بیرون میاد، از دورافتاده ترین جای دنیا هم با چنگ و دندون خودش رو می رسونه اینجا، مگر اینکه قبل از اینکه این اتفاق بیفته جلوشو بگیریم ... »

در واقع هزینه های صلح با دشمنان برای ایالات متحده بسیار زیاد است و مهم ترین آنها عبور از خط قرمزهای امریکاست، و از همین روست که این معاهده در پایان به امضاء نمی رسد و رییس جمهور تیلور علی رغم تمام اشتیاقش برای صلح باید منتظر دولت بعدی بماند.

رییس جمهور تیلور: «تو صلحی رو فروختی که من این دولت رو صرفش کرده بودم»

راب وایس: «من هم از نیویورک محافظت کردم، هم در یک موقعیت بغرنج به شما امکان دادم دخالت در کار ما رو رد کنید»

رییس جمهور تیلور: «من این امکان رو نمی خوام، حسن رو می خوام! ما در شرُف صلحی هستیم که ۵۰ ساله به این سیاره حکمفرما نشده ... اون وقت تو داری پرتش می کنی بیرون»

رییس جمهور تیلور: «شهروندان آمریکایی من و دوستانی که در سرزمین های خارجه هستید، امروز با قلبی دردمند با شما صحبت می کنم، قتل وحشیانه و بزدلانه ی رییس جمهور عمر حسن ضربه ای به تک تک افراد متمدن این جهان بود و یک یادآوری سخت بود مبنی بر اینکه دنیال کردن صلح گاه با بهای سنگینی همراه است. رییس جمهور حسن، از این موضوع اطلاع داشت اما با این حال این شجاعت را داشت که با وجود دشواری های بسیار، به دنبال آینده ای بهتر باشد. من در کنار مردم آمریکا در عزای ایشان و تمام افراد معصومی که جانشان را در طول این بحران فدا شد، سوگوار هستم. ولی در همین مکان و زمان باید روشن شود که ... فداکاری آنها بیهوده نخواهد بود. صلح باید پیروز شود و می شود؛ به هر قیمتی، به هر قیمتی، و با گذشت از هر چیزی. آن چنان طولانی و سخت کار کرده ایم که نمی توانیم اجازه دهیم این فرصت از دست برود و به همین دلیل است که به نام عمر حسن تصمیم گرفته ام که این اجلاس تاریخی را پیگیری کنم، اجلاسی که با امیدها و ایده آل های مشترک ما با رهبری کامستان امکان پذیر شد و در دوران رهبر جدید آن هم ادامه خواهد یافت .... زنی با شجاعت و حسن نیت بی مثال که توسط مردم خود انتخاب شده است تا راه شوهر مرحوم خود را ادامه دهد»

کنین: «شما روی دخالت روس ها سرپوش گذاشتید، این میشه زمینه ی استیضاح و احتمالا اعلام جرم کیفری، شما از یه حدی تجاوز کردید، خانم رییس جمهور. ولی شاید هنوز دیر نشده باشه که برگردید و خسارت رو کمتر کنید، در برابر مدارک به دانا والش مصونیت بدید، از طریق کانال های شفاف بین المللی یه تحقیقات ترتیب میدیم .... ولی دولت شما رو نجات میده ... من بهتر از هر کسی می دونم این قضیه چقدر برات مهمه، می دونم که شخصاً چقدر فداکاری کردی که این اتفاق بیفته، دوباره هم نزدیک میشیم، اگه توی دولت تو نشد، خب... ب. ... توی دولت بعدی»

رییس جمهور تیلور: «کاش می تونستم حرفتو باور کنم»

اخبار مرتبط

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.