پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۶:۳۴

در پاسخ به یادداشتی از مجری«هفت»

آقای افخمی! «حاج کاظم»، «رضا مارمولک» نیست/ لطفاً به بازیگران جوان آدرس غلط ندهید!

افخمی-پرستویی

سینماپرس: جواد محرمی / خطی که بهروز افخمی دارد به بازیگران جوان می دهد خط غلطی است. اصلا قرار نیست آدمهایی از جنس انقلاب اسلامی و ایثارگران و قهرمانان حماسه و جهاد را در سینما طوری بازنمایی کرد که مخاطب را از خنده روده بر کند.

بهروز افخمی در روزنامه «هفت صبح» روز چهارشنبه پنجم اسفند ماه به بازی ماندگار پرویز پرستویی در نقش حاج کاظم فیلم آژانس شیشه ای ایرادات غیر منصفانه ای وارد کرده که ابدا فنی و منطقی نیست؛ هر چند که میتوان این نوع انتقاد را ناشی از اظهارات چندین باره پرستویی درباره برنامه تلویزیونی "هفت" با اجرای افخمی دانست!
افخمی نوشته: «آیا آقای پرستویی نمی‌داند که بازیگر همان‌طور که از اسمش پیداست بازی می‌کند و بازی هم هیچ‌وقت نمی‌تواند و نباید جدی گرفته شود؟ آیا او هنوز خیال می‌کند نقش حاج کاظم را در «آژانس شیشه‌ای» به بهترین شکل ممکن بازی کرده و همه من ننه غریبم‌ها و آه‌ناله‌ها بهترین کارهایی بوده که می‌تونسته بکند؟ آیا اگر حاج کاظم آژانس کمی شوخ‌تر بود و گاهی هم به خودش و هم به موقعیتی که توش گرفتار شده بود می‌خندید، شجاع‌تر و مردانه‌تر و مظلوم‌تر به نظر نمی‌رسید؟ آیا رزمندگان واقعی و فراموش‌شده ما همین قدر عبوس و پر مدعا بوده‌اند؟»
افخمی در برنامه هفت بارها برای پر کردن خلا جذابیت و سرگرم کنندگی آثار سینمای ایران، حرکت به سمت ژانر کمیک و ترسناک را تجویز کرده است اما سینمای حاتمی کیا همواره با وجود جدی ترین مضامین، از جذابیت و سرگرم کنندگی بالایی برخوردار بوده است.  
یکی از سوال جدی که همیشه درباره سینمای حاتمی کیا مطرح است و باعث می شود او را به کارگردان یکتایی در سینمای ایران تبدیل کند این است که فضای حاکم بر آثار او با وجود جدیت زیاد اغلب جذاب از کار در می آید؛ یعنی آثار او همواره بدون افتادن در ورطه  دیالوگها و موقعیتهای اروتیک و شوخ طبعیهای متعارف سالهای اخیر سینمای ایران که در اغلب موارد هم از فیلمها بیرون می زند از چاشنی جذابیت به قدر مطلوب بهره برده است. 
نسخه ای که افخمی برای بازیگر نقش حاج کاظم می پیچد از دو منظر قابل بررسی است. یکی اینکه او باور ندارد که یک کاراکتر جدی بدون شوخ طبعی های معمول می تواند بر مخاطب تاثثیرگذار باشد و دیگر اینکه او به غلط می انگارد نسخه علاج سینمای بیمار ایران تن دادن به ژانرهایی است که حرف جدی را صرفا با شوخی و مزاح می زنند. اما افخمی نمی داند مخاطب به همان اندازه که لحن فیلم شوخی است، مضمون فیلم را هم جدی نمی گیرد و برای همین بهترین قالب برای بازنمایی یک حقیقت، رئالیسم است و در یک فیلم رئالیستی باید بازیها هم رئالیستی باشد. 
بر همین اساس بازی پرستویی در نقش حاج کاظم یکی از رئالیستی ترین بازی های تاریخ سینمای ایران است.  
نکته دیگر اینکه ادعای افخمی درباره یکی از بهترین و ماندگارترین نقش های تاریخ سینمای ایران را باید ناشی از عدم درک این کارگردان از شخصیت واقعی رزمندگان و ایثارگران انقلاب اسلامی دانست. سند این ادعا نیز عدم ورود افخمی به ساخت آثاری درباره قهرمانان جنگ است. برای مثال آیا رواست که کارگردان شخصیت چمران را در فیلم چ به تشخیص خود خوشمزه کند و اصلا فیلمساز چنین اجازه ای دارد؟ 
شخصیت پیچیده قهرمانان دفاع مقدس به گونه ای است که ورود هر فیلمسازی به بازنمایی آن ریسکی بزرگ محسوب می شود و کمتر کارگردانی حاضر می شود ریسک آنرا به جان بخرد. موقعیتی که حاج کاظم فیلم آژانس شیشه در آن قرار گرفته آنچنان دشوار، تلخ و جدی است که جای هیچ گونه طنازی غیرمتعارف را برای بازیگرش باز نمی گذارد. 
اتفاقا اصلی ترین ویژگی قهرمانان دفاع مقدس جدیت رفتاری و شخصیتی آنها بوده است. چیزی که در فیلم متاخر "ایستاده در غبار" نیز با درک صحیح کارگردان آن به درستی ترسیم شده است. حسین مهدویان هوشمندانه بیش از هر چیز جدیت احمد متوسلیان در مبارزه و مقاومت را ترسیم کرده است و فیلمساز در سرتاسر اثرش بر این جنبه مهم شخصیتی تاکید می کند. 
 ایراد بهروز افخمی به پرستویی از آنجا ناشی می شود که او جنس آدمهایی از نوع حاج کاظم را نمی شناسد. حاج کاظم همانی است که پرستویی بازی کرده. پرستویی اتفاقا ثابت کرده توان این را دارد که به اندازه نیاز خوشمزگی چاشنی نقش کند. اما اولا شناخت درست از شخصیت به علاوه موقعیت و شرایطی که کاراکتر حاج کاظم در آن قرار گرفته به بازیگر هوشمندی چون پرستویی اجازه نمی دهد تا به سبک کاراکترهای سارق فیلم های وسترن که در مهلکه گیر افتاده اند خوشمزه گی کند. 
اتفاقا پاسخ این پرسش بهروز افخمی از پرستویی که  «آیا رزمندگان واقعی و فراموش‌شده ما همین قدر عبوس و پر مدعا بوده‌اند؟» این است که رزمندگان واقعی قاعدتا در جریان زندگی عادی به اندازه حاج کاظم آژانس شیشه ای عبوس نبوده اند، ولی شرایطی که حاتمی کیا با هوشمندی ترسیم کرده گریزی جز تلخی کاراکتر باقی نمی گذارد و جالب است که مخاطب هم نسبت به عصبانیت حاج کاظم کاملا توجیه است.
یعنی آدم باهوشی چون افخمی تفاوت جریان اصلی زندگی با شرایط دشوار و تلخ داستان آژانس شیشه ای را درک و فهم نمی کند؟ اینکه کاملا واضح و مشخص است؛ ولی به نظر می رسد از آنجا که منتهای الگو و منش سینمایی افخمی به طور  کامل از غرب می آید، نمی تواند تفاوت جنبه های شخصیتی مردان انقلاب اسلامی با کاراکترهای خاکستری آثار هالیوودی را درک کند. 
اتفاقا بازی در نقش کاراکتری چون حاج کاظم به دلیل جدیت گفتمان فیلم و دشواری شرایطی که کاراکتر اصلی با آن مواجه است به مراتب دشوارتر از کاراکتری چون "رضا مارمولک" در فیلم "مارمولک" است. تفاوت اساسی این دو نقش در این است که مخاطب مابه ازای شخصیتی چون رضا مارمولک را که مخلوطی از وجوه مثبت و منفی است به وفور در جامعه  پس از جنگ مشاهده می کند؛ اما شخصیت حاج کاظم به دلیل فقدان و کمبودش در جامعه پرتناقض دوران پس از جنگ به مراتب دشوارتر است و تاریخ سینما باید تا ابد مدیون خالق اثر و بازیگر نقش اصلی آن باشد. 
بر این اساس بازی ماندگار پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای بی شک سخت ترین و به تبع آن پرافتخارترین نقشی است که یک بازیگر می توانسته در تاریخ سینمای ایران بازی کند؛ چه بازی در نقش کاراکترهای دزد و سارق و جنایتکار و دغل کار و فریبکار در جامعه امروز ایران آنقدر برای مردم آشناست و مابه ازاهای فراوان دارد که حتما لطف کمتری از کاراکترهای صاف و ساده و مخلص آثار حاتمی کیا دارد. 
اتفاقا خطی که بهروز افخمی دارد به بازیگران جوان می دهد خط غلطی است. اصلا قرار نیست آدمهایی از جنس انقلاب اسلامی و ایثارگران و قهرمانان حماسه و جهاد را در سینما طوری بازنمایی کرد که مخاطب را از خنده روده بر کند؛ چرا که حقیقت رازی که در عالم است و حاتمی کیا سعی در بازنمایی آن دارد بسیار جدی تر از آن چیزی است که بهروز افخمی می فهمد. کاراکترهای آثار حاتمی کیا را در هیچ جای سینمای غرب نمی توان سراغ گرفت.  
مخلص کلام اینکه آقا پرویز، همچنان به نقش ماندگارت در آژانس شیشه ای ببال و بدان که نقش هایی با اینچنین دوز بالای خلوص و انسانیت ازعهده هر بازیگری ساخته نیست.  
آژانس شیشه ای از معدود فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که همه چیزش سرجایش است از جمله بازیگری ماندگار پرویز پرستویی. 
پرستویی درست ترین نقش تاریخ سینمای ایران را در قالب کاراکتر حاج کاظم در فیلم آژانس شیشه ای ایفا کرده است. برای نقش حاج کاظم هر بازیگر دیگری انتخاب می شد خراب می کرد و حتما آژانس چیزی کم داشت.

پی نوشت:

واضح است که دفاع نگارنده از بازی پرویز پرستویی در فیلم آژانس شیشه ای به معنی بی عیب و نقص بودن کارنامه بازیگری این هنرمند گرانمایه نیست و بی تردید شخص وی نیز چنین ادعایی ندارد. بازی پرستویی در آثار متاخری چون "میهمان داریم" و "امروز" به نسبت قابلیتها و توانمندیهایی که از او سراغ داریم می توانست بهتر از چیزی باشد که از کار درآمده که مجال شرحش در این مقال نمی گنجد.  

 

نظرات

  • ۱۳۹۴/۱۲/۰۷ - ۱۷:۱۷
    0 0
    با نظر شما کاملا موافقم
  • جهانگیر الماسی ۱۳۹۴/۱۲/۱۴ - ۲۲:۱۷
    0 0
    سلام اقاي افخمي... البته كه من هميشه باور داشتم و شاهد بوده ام كه شما آدم اهل مطالعه هستي و اين نكته را باور دارم که ميتواند موجب استطاعتي شود. هر چند که برخي به غلط آن را سفسطه هم گفته اند اما بنظر بنده، فني است كه در علوم إسلامي و علوم شرقيه اهل كلام را مجهز به توان مضاعف ميدارد. بگذريم... بهروز جان در تأويل كلمه بازيگر و فعل بازيگري در مقاله شما اشتباه كوچكي روي داده كه هم آثار وسيع و غريبي بر موضوع بازيگري دارد و هم به لحاظ استفاده هوشمندانه در يك بحث فرعي، آب در آسياب عمله نافذي مي ريزد كه در نتيجه گيري بسيار "كالون گرا" است... باور كن ترسيدم ترسي كه تمام اندامم را فراگرفت. گفتم "كالون" اگر جملات تو را كس ديگري گفته بود هرگز جدي اش نمي گرفتم اما از زبان تو...!! جدي است نه از اين روي كه شما شبيه كالون سخن گفتي يا مثلا منهم نقش "كاستيلو" را بازي كنم نه! اما اين بازي شوخ شما پدر همه را در می آورد.. شوخی شوخي و بازي بازي با همه چيز بازي؛ تمام نهادهاي نو و كهنه كاربردي و اجتماعي جامعه كهنسال و با آبروي ايران زمين را از بين می برد و تمام اعتبار ملي و جهاني ما را خواهد شكست. ميپرسي چه ربطی به بازيگري دارد؟ برايت يك نمونه كوچك مينويسم. ميدانم كه براي شما و دوستان جدي نيست؛ بازي است؛ مثلا وقتي اقاي كشاورز در نقش مرحوم معلم به ديدار امام خميني ميرود در فيلم فرزند صبح؛ لباس اش بخاطر اينكه هيچ چيز جدي نيست وهمه چيز بازي است جالب توجه است؛ زير پيراهني پوشيده كه متعلق به خود كشاورز است؛ يقه سه سانتي معروف امريكايي كه براندو در فيلم "تعقيب" آن را مد كرد!!...حالا تكليف ما چيست؟ بايد معني را جدي بگيريم يا نه؟ كمي طنز قاطيش كنيم و و مثل حاج كاظم در بحبوحه مرگ دوست عزيزش به موقعيت وخدماتشان بخنديم و شوخي شوخي همه چيز را بپذيريم؟... بهروز عزيز بازيگري ترجمه غلطي از أكتور إنگلیسی است. أكتور صاحب حركت است و در حركت نقطه و در امتداد خط، شكل را فراهم مياورد و شكل مبين معني است. من دوستت دارم "كالون" شرقي عزيزم! اي كاش بجاي بازي، قدري به پاكي عشق و إيمان و اعتقاد نظر مي انداختي و بعد اعتراف مي كردي كه پرويز پرستويي، حاج كاظم را زايیده است از درون و به سختي به ظرافت...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.