پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۵

نقدی بر فیلم جدید الهام حسامی در جشنواره مستند

«۶۱/۲/۲۵»؛ تقارن عنصر خیال و قیامی مردمی

مستند الهام حسامی

سینماپرس: مرتضی اسماعیل دوست/ فیلمساز با استفاده از ساخت فضایی بصری و با همراهی نریشن راوی به میعادگاه شهادت بانو زهرا کردی در میدان رشدیه تهران رفته و با نگره ای نقاشانه به طراحی نماهایی بر قامت شهر می پردازد.

فیلم ۶۱/۲/۲۵ در بستر ایده مرکزی از شهادت بانوی محجبه ای به نام زهرا کردی است که در گوشه خیابانی منتهی به ترور، توسط زهر جلاد وابسته به گارد شاهنشاهی، روحش را به آسمان بخشید. در این میان فیلمساز با نگاهی فرم گرا از ترکیب نقاشی و تصویر به روایت خلاقانه ای دست می زند و اثری ۱۸ دقیقه ای را به محصولی قابل اشاره بدل می سازد. اگرچه فیلم در لحظاتی با توجه به کمبود غنای پرداختی از امر واقع و قوه تخیل فیلمساز، به تکرار از بیان روایی خود قرار می گیرد.

فیلم با نمایی کلوزآپ از پسربچه ای آغاز می شود که راوی نگاهی است که تولد از تاریخ ۶۱/۲/۲۵گرفته است. کودک دیروزِ انقلاب و جوان پویای امروز که در پی نقاشی ترور شهیده ای بر دیوارهای شهر است و این روزِ حک شده در ذهنش، مبنایی است برای پیمایش رخدادی تپنده در ذهن بشری. روزی خونین از قیامی مردمی که در پی برافکندن ارکان جامعه استبداد به فریاد درآمد. در این میان تصورهای کارگردان از صدا و تصویر دوران انقلاب از هر سو بر زمین و دیوارهای شهر، انعکاسی عاشقانه یافته است.

 فیلمساز با تمرکز به همین نگره نقاشانه به طراحی نماهایی بر قامت شهر پرداخته و فضاسازی شخصیت را از دریچه بوم های نشسته در سیمای محیط ترسیم می کند. گویی مردمان شهر در مجموعه ای وحدت یافته به عنصری یکپارچه بدل گردیده اند و دیوارها و شیشه ها و پنجره های مصور یافته از شعارهای انقلابیون همچون موجودی زنده در بطن روایت فیلم نفس می کشند.

فیلم ۶۱/۲/۲۵ در مواردی به نماهایی بی قاعده با فضای غالب شده در می آید که از جمله کلوزآپ های گرفته شده از پسربچه در ابتدا و انتهای فیلم است. همچنین شخصیت محوری فیلم که شهیده زهرا کردی است، به دایره مغفولی در هسته  روایی داستان بدل می شود، گویی این عنصر ایده پردازانه در طی روند ارائه، در موج سیال انقلاب جذب شده و به سلولی از بافت زنده مردمی مبدل می شود.

فیلمساز با استفاده از ساخت فضایی بصری و با همراهی نریشن راوی به میعادگاه شهادت بانو زهرا کردی در میدان رُشدیه تهران می رود تا واقعیت تبدیل به تخیل گام های امروز عابران شود. در این میان، گاه شعر اخوان ثالث و گاه نقاشی از شهیدان انقلاب، فیلم را به فضایی شاعرانه هدایت می سازد. ترکیب نان و قیام در نمایی همقرینه به خواسته ای دردمندانه از زاویه زیستن دامن می زند و تضاد خیابان های آرام امروز با فریادهای بلند دیروز، حکایت از حسی منعطف در موقعیت هایی تاریخی دارد.

گلوله، بغضی از انبوه خواسته های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی انبوه مردمی است که یکصدا سودای رهایی در سر دارند و فیلم با ثبت تصاویر شهیدان انقلاب بر ساختمان های شهر به دنبال تماشای همزادی در امروز توجه است.

هنر معترض در طول تاریخ، سیمایی حاضر داشته و در این جا نیز نگره انقلابی هنرمند از شعر تا نقاشی به واکاوی سوژه های مردمی در قیام عشق پرداخته است. گویی نقاش اصلی، وجود انقلاب بوده که حضوری ماندگار خواهد داشت و هنر، ابزاری در خدمت این روایت  تاریخی است.

 در ادامه پرداخت فیلم به تابلوی قیام، از نقاشی به سینما رهسپار می گردیم و با یاری آرشیوی مستند از دورانی خاص به قاب همذات پندارانه ای درمی آییم. در این میان استفاده کارکردی از اذان جهت بروز نقش و نگارهای زاییده شده از توجه بر دیوارهای بلند شهر و با استفاده از فرمی همراه با موضوع به خوبی همراهی می کند.

راوی در فیلم ۶۱/۲/۲۵ هر کجا که قدم می گذارد، با دفترهایی از وقایع دوران قیام در ذهن حاضرش برخورد می کند که با صدای مجاهدت در گوش اش قابل انعکاس است. به موازات فرم روایی اثر، فیلترهای رنگی نیز تغییر می یابد تا راوی نقاش گوی با توجه به کارکرد رنگ در بافت قصه داستان حرکت کند. شعری از طاهره صفارزاده، پژواکی نهایی از مبارزه مردمی است که خلوص معنا را با فریادهایی عاشقانه گره زدند و با بذری از خون شهادت به ایجاد نهالی جوان از حیات زیستن، همت نهادند و فیلمِ الهام حسامی به بهانه روزی از روزهای قیام مردمی، ذهنی جاری را در بستر تاریخی همیشه زنده تصویری کرده است.

 

 

نظرات

  • sina ۱۳۹۳/۰۹/۱۴ - ۱۰:۳۵
    1 0
    باز هم مثل همیشه عالی زیبا و شاعرانه می نویسید آقای اسماعیل دوست منتظر نوشته های دیگرهستیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.