سه‌شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۷

به مناسبت تولد ژان لوک‌گدار

مردی که سینما را به «مردم‌شناسی» ترجیح داد

ژان لوک گدار

ژان‌ لوک گدار فیلمساز متفاوت فرانسوی و از بانیان موج نوی سینمای جهان است که آلفاویل مطرح ترین فیلم وی به شمار می‌رود. فیلم‌های گدار به هیچ وجه مردم‌‎پسند نیستند و به دلیل تجربه گرایی و ارزش‌های سینمایی مورد علاقه دانشجویان و علاقمندان به سینما قرار گرفته‌اند.

سینماپرس- حسن طلایی/ نوشتن درباره گدار نوشتن درباره گدارهاست چنان که به قول خود او نوشتن درباره تاریخ سینما،نوشتن درباره تاریخ های سینما است.این «ها» به هفت دوره تقسیم می شود:

1:تولد در 1930 در ژنو در خانواده ای نسبتا متمول. دوران نوجوانی در طبیعت زیبای دریاچه ژنو سپری می شود. زندگی روستایی و رمانتیسیسم بدوی دوره جوانی.

2:در پایان جنگ جهانی دوم،سفر به فرانسه،آشنایی با سینما و البته عشق به سینما.قرار است در سوربن مردم شناسی بخواند اما آنقدر سرش مشغول سینماتک است که دانشگاه را رها کرد.

گدار شروع می کند به نوشتن درباره سینما ابتدا با نام مستعار هانس لوکاس،برای مجله گازت دو سینما و سپس برای چند مجله معتبر سینمایی شروع به نوشتن می کند،کایه دو سینما،در آنجا با تروفو،ریوت،شابرول رومر و البته پدر معنوی آنها آندره بازن اشنا می شود.در همان سالها به برزیل و آرژانتین می رود و بخاطر دزدی دستگیر می شود و به زندان می افتد و برای درمان به آسایشگاه روانی فرستاده می شود.

3:پس از رهایی از بیمارستان مادرش به او پول می دهد تا فیلم کوتاه بسازد.به پاریس باز می گردد و نقد های درخشان می نویسد و سه فیلم کوتاه می سازد.موج نو کلید می خورد.«از نفس افتاده» را می سازد و مدرنیسم سینما راه می افتد.بازن می میرد بی آنکه حاصل کار شاگردانش را دیده باشد. موج نوی سینمای فرانسه یک تفاوت عمده با دیگر موج‌های سینما در کشورهای دیگر دارد، در واقع غیرمتعارف بودن و پیشرو بودن آن به دلیل همین تفاوت است. سینماگران این موج نو از لحاظ ذهنی نزدیکی بسیاری با فلسفه و ادبیات داشتند. علاوه بر نزدیکی ذهنی افرادی که در مقوله‌هایی همچون فلسفه و ادبیات صاحب‌نام بودند رابطه‌ای دوستی با این فیلمسازان داشتند همچنان‎که تقریبا می‌توان موج نوی سینما را در کنار رمان نو فرانسه قرار داد

ژان لوک گدار

4:نخستین گرایش سیاسی با نقل قول های از لنین در فیلم «سرباز کوچولو» آغاز و در «تحقیر»1963 به نقد صریح سرمایه داریدر هیات هالیوود می رسد.با ژان پیر گورن گروه فیلمسازی تشکیل می دهد و در سال 1970 بخاطر فروش کتاب غیر قانونی منشا خلق دستگیر می شود.

5:پس از تلاش ناموفق برای برای ساختن موزیکالی مارکسیست –لنینیستی با حضور جین فوندا و ایو مونتان،از گوردن جدا می شود.به ویدئو علاقه مند می شود و چند پروژه ویدئویی برای تلوزیون فرانسه می سازد.

6:بازگشت به سوئیس.پس از سالها رائول کوتار ،فیلمبردار فیلم های گدار در دهه60 به او ملحق می شود و «مصائب» را فیلمبرداری می کند.1987 «شاه لیر» را می سازد.

7:دوره تثبیت:ساختن فیلمهای ویدئویی و تلوزیونی.بسیاری از فیلمهایش را با این پیش شرط به آرشیویست ها می فروشد که هیچگاه به نمایش در نیاید.

ژان لوک گدار را  امروزه رادیکالترین، سیاسی‌ترین و آوانگاردترین کارگردان تاریخ سینما می‌نامند، کسی که در هر اثرش سینما را به شکلی متفاوت به جامعه بشری عرضه کرد. گدار با فیلم ویدئویی تاریخ‌های سینما نشان می‌دهد که به دلیل اینکه سینما، با تصاویر سخن می‎گوید، به عبارتی دیگر سینما چیزی جز تصویر نیست بنابراین قلمی که از تاریخ سینما می‌نویسد باید از جنس تصاویر باشد.

گدار در فیلم هایش همواره به نوعی انتقاد از خود و چون و چرا در مورد خودِ سینما می‌پردازد از نخستین فیلمش، تاکنون بیش از 40 فیلم ساخته که مدیر فیلمبرداری غالب آنها رائول کوتار بوده است. فیلم‌های گدار از اوایل دهه 60 میلادی فرایافتی دیالکتیکی، با ساختاری خطابه‌گون عرضه شده‌اند و خود فیلم‌هایش را ملاقات انتقادی خوانده است.

ژان لوک گدار

وی طی 4 دهه فعالیت سینمایی موفق به کسب یک خرس طلا و دو خرس نقره از جشنواره برلین،یوزپلنگ افتخاری لوکارنو و شیر طلایی ونیز شده است. در سال ۲۰۰۷ آکادمی سینمای اروپا جایزه‌ای ویژه برای مجموعه کارهای هنری گدار به وی تقدیم کرد، اما گدار با این استدلال که فکر نمی‌کنم کار هنری مهمی کرده باشم از دریافت جایزه خودداری کرد. در سال 2010 آکادمی هنر سینمای آمریکا اعلام کرد که با اعطای یک افتخاری از خدمات ژان لوک گدار به عالم سینما قدردانی می‌کند.

 ۱۴ جولاي گذشته در روزنامه‌ي گاردين، مصاحبه‌اي با ژان لوک گدار، يکي از بزرگان سينماي جهان منتشر شد که واقعيت تکان‌دهنده‌اي را در خود داشت. واقعيتي که فياچرا گيبسون، مصاحبه‌کننده، نه در اول متن که گدار از بحران اقتصادي اروپا مي‌گويد و نه در ادامه که از مرگ سينما در عصر حاضر حرف مي‌زند، بلکه در انتهاي مصاحبه رونمايي مي‌کند. در پايان ديدار گيبسون با اين فيلمساز فرانسوي، گدار مي‌رود و نسخه‌اي از فيلمنامه‌‌اش را مي‌آورد و به گيبسون مي‌دهد تا اگر مي‌تواند رويش سرمايه‌گذاري کند يا بالاخره کاري کند که فيلم ساخته شود. فيلمي که درباره‌ي يک زوج و يک سگ و مرگ و زندگي است و مصاحبه‌کننده با کنايه مي‌گويد شخصيت اصلي فيلم، سگ است. گيبسون در پايان مصاحبه‌اش مي‌نويسد: از اينکه فيلم‌سازي بزرگ همچون ژان لوک گدار بايد اين‌چنين «دستفروشي» کند، عميقاً احساس ناراحتي مي‌کند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.