یکشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۳

در شرایط نفوذ فرهنگی؛

وقتی قتل «رومینا» دستاویزی برای مشروعیت بخشیدن به فیلم‌های مروج خشونت خانگی می شود

خانه پدری

سینماپرس: سی بار از فیلم «شکارچی گوزن» که بازی رولت روسی را به تصویر می‌کشد تقلید شد و می‌توان به کشتار سراسری یک زوج اوکلاهمایی که به‌طور مکرر فیلم «قاتلان بالفطره» را تماشا کرده بودند.

به گزارش سینماپرس، با حادثه‌ای که برای رومینا اشرافی اتفاق افتاد و افراد مختلف جامعه را در غم و اندوهی عمیق فرو برد، صنف‌ها، حزب‌های سیاسی و جنبش‌های اجتماعی، شروع به ماهی ‌گرفتن از آب گل‌آلود این رویداد کردند. سینماگران نیز بیکار ننشسته و بار دیگر بحث فیلم «خانه‌ پدری» را به شبکه‌های اجتماعی و روی میز مطبوعات کشاندند.

از یک طرف، هجمه برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی به توقیف فیلم را شاهد بودیم، از طرف دیگر بعضی کارگردانان مانند مازیار میری به مدافعان توقیف فیلم مثل محمدحسین لطیفی حمله ‌کردند و ناگهان روزنامه شرق با کیانوش عیاری، کارگردان فیلم، مصاحبه‌ای ترتیب داد و او در آن مصاحبه گفت که اگر اجازه اکران وسیع فیلمش را می‌دادند، شاید پدر رومینا این فیلم را می‌دید و کمی فکر می‌کرد. در این بین معاون سابق ارشاد هم شروع به توییت زدن کرد و مقصر اصلی چنین حوادثی را متدینانی دانست که با ادعای مخرب‌بودن این فیلم برای فرهنگ و هویت و شعائر دینی، نگذاشتند خانه پدری اکران شود. از تمام این کنش‌ها که بگذریم، از این افراد انتظار نمی‌رود که نگاهی تخصصی به تاثیرات فیلم بر مخاطبان سینما داشته باشند و به همین منظور هیاهو و واکنش‌های از سر هیجان طبیعی است؛ اما جای خالی گروهی که اعلام موجودیت کرده است و قرار است تا به سوالات تخصصی روان‌شناختی، جامعه شناختی، فرهنگی و... سینما پاسخ دهد، در وسط میدان دیده می‌شود.

بر مبنای آنچه در ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان شده، شورای درجه‌بندی سنی فیلم که بخشی از سازمان سینمایی است، وظیفه‌ای علمی دارد تا در کنار شورای نمایش قرار گرفته و به نمایش سالم‌تر و هنجاری‌تر یک اثر نمایشی کمک کند. حال که ابتدا شورای نمایش، درخواست حک و اصلاح خانه پدری را در صحنه‌های کشته‌شدن خشونت‌بار دختری توسط پدر و برادرش داده و سپس به دلیل عدم رعایت درخواست‌های شورای نمایش پس از اکرانی محدود، توسط دادستانی دوباره توقیف شده است، احتمالا اعضای شورای درجه‌بندی سنی باید به این سوال پاسخ دهند که چرا این فیلم بد است و نیاز به حک و اصلاح دارد و اساسا چرا نمایش خشونت در کشتن دختری توسط پدرش باعث بازتولید خشونت خواهد شد؟

از آنجا که جامعه‌شناسانی مثل دکتر افروغ یا روانشناسان جامعه‌نگری همچون دکتر پورحسین و دوستان دیگر این شورا به وظایف خود در این‌باره عمل نمی‌کنند، نگارنده ناچار است با توضیح نظریه‌ای به برخی سوالات در این‌باره پاسخ دهد.

نمایی از فیلم قاتلین بالفطره Natural Born Killers

از آنجا که جامعه‌شناسانی مثل دکتر افروغ یا روانشناسان جامعه‌نگری همچون دکتر پورحسین و دوستان دیگر این شورا به وظایف خود در این‌باره عمل نمی‌کنند، نگارنده ناچار است با توضیح نظریه‌ای به برخی سوالات در این‌باره پاسخ دهد. پژوهشگران در بیان تاثیرگذاری الگوهای فیلم بر رفتار در دو سر یک طیف قرار می‌گیرند. گروهی معتقدند که فیلم‌ها در صورتی که به نمایش رفتارهای پرخاشگرانه، یا نمایش رفتارهای ناشی از هیجان‌های منفی بپردازد، باعث تخلیه هیجان و نوعی کاتارسیس در مخاطب خواهد شد و گروهی دیگر با داشتن نگاهی متفاوت، به این موضوع اعتقاد دارند که نمایش الگوهای خشونت‌بار، نه‌تنها باعث تخلیه هیجان مخاطبان نمی‌شود، بلکه منجر به افزایش رفتارهای پرخاشگرانه آنها خواهد شد. آزمایش‌های روانشناسی در اکثر موارد نظر گروه دوم را تایید می‌کند. در یک آزمایش به کودکان، فیلم‌های با الگوی پرخاشگرانه نشان دادند و به گروه دیگر، فیلم‌هایی که کمتر دارای این محتوا بود نمایش داده شد و نتایج نشان داد که بچه‌هایی که فیلم خشونت‌بار دیده‌اند، رفتارهای ناشی از خشم را بیشتر انجام دادند.

نظریه آلبرت بندورا نتایج این آزمایش‌ها را بیشتر توضیح می‌دهد. وی در چهارچوب نظریه یادگیری اجتماعی خود، به نقش مشاهده در فراگیری رفتار اشاره و با انجام آزمایش‌های عروسک بوبو، فرضیه‌های خود را تایید می‌کند. او در این آزمایش‌ها، کودکان ۶ ساله دختر و پسر را به سه گروه تقسیم کرد. گروه اول الگوی بزرگسالی را دیدند که رفتاری تهاجمی با عروسک داشت. گروه دوم، رفتاری از سر آرامش با عروسک را مشاهده کردند و گروه سوم، هیچ‌کدام از رفتارهای تهاجمی و غیرتهاجمی را به تماشا ننشستند. سپس این کودکان در معرض اسباب بازی‌هایی قرار ‌گرفتند که می‌توانستند با آنها رفتاری تهاجمی یا غیرتهاجمی داشته باشند و پژوهشگران از پشت شیشه‌های پنجره‌های رو به اتاق، نظاره‌گر رفتار آنها بودند.

نمایی از فیلم قاتلین بالفطره Natural Born Killers

نتایج نشان داد کودکانی که شاهد الگوی بزرگسالی با رفتار تهاجمی بودند، بیشتر واکنش‌های پرخاشگرانه نشان داده و رفتارهای مشاهده‌شده را تقلید ‌کردند. بندورا بر مبنای همین آزمایش‌ها به نظریه یادگیری مشاهده‌ای و یادگیری اجتماعی رسید که بر مبنای آن وقتی یادگیرنده، یعنی مشاهده‌کننده، رفتار شخص دیگری را مشاهده می‌کند که آن شخص برای انجام آن رفتار پاداش یا تقویت دریافت می‌کند، آن رفتار توسط فرد مشاهده‌کننده آموخته می‌شود.

به این نوع پاداش یا تقویت، تقویت جانشینی می‌گویند. علاوه بر تقویت جانشینی، در یادگیری از راه مشاهده، تنبیه جانشینی هم موثر است؛ بنابراین اگر رفتار الگو یا شخصی که سرمشق قرار می‌گیرد با تقویت یا تنبیه دنبال شود، این تقویت و تنبیه بر رفتار شخصی که آن رفتار را مشاهده می‌کند نیز تاثیر می‌گذارد. او سه نوع مدل را معرفی می‌کند که برای افراد الگوسازی می‌کنند: ۱- مدل زنده که فردی واقعی رفتاری را به نمایش می‌گذارد. ۲- مدل آموزشی کلامی که مستلزم توصیف و توضیح یک رفتار است. ۳- مدل نمادین که مستلزم رفتار نشان‌داده‌شدۀ شخصیت‌های واقعی یا ساختگی در کتاب‌ها، فیلم‌ها، انیمیشن‌ها، برنامه‌های تلویزیونی، بازی‌های رایانه یا رسانه‌های برخط است.

به نظر می‌رسد مدل سوم، با مطلب ما بیشتر هماهنگ باشد؛ بنابراین شخصیت‌های یک فیلم می‌توانند مدل نمادینی باشند که منجر به تقلید رفتارها می‌شوند. در الگوهای خشونت‌بار و پرخاشگرانه فیلم‌ها، مخاطبان دست به تقلید خواهند زد؛ البته شدت رفتار تقلیدی آنها، به توجه انتخابی به محتوا و فرم فیلم، صفات شخصیتی، تجربه‌های زندگی، خلق و خو و... بستگی دارد؛ بنابراین همه مخاطبان به یک میزان تقلید نمی‌کنند. در این راستا، اسکیپ د. یانگ، استاد کالج هنوور ایندیانا، در کتاب روانشناسی در سینمای هالیوود، ذیل مبحث تاثیرات فیلم بر رفتار، به تقلیدهای انجام‌شده از فیلم‌های متفاوت پرداخته و چند مثال می‌آورد:

«بعد از تقلید از فیلم «برنامه» (۱۹۹۳) که در آن بازیکنان تیم فوتبال در وسط یک جاده شلوغ دراز کشیده بودند، چند نفر کشته و زخمی ‌شدند. در ۳۰ بار تقلید از فیلم «شکارچی گوزن» که در آن بازی رولت روسی به تصویر کشیده شده بود، تعداد بی‌شماری از افراد به کام مرگ فرو رفتند یا کشتار سراسری یک زوج اوکلاهمایی که به‌طور مکرر فیلم «قاتلان بالفطره» را تماشا کرده بودند». همچنین یانگ در کتاب خود به گزارشی اشاره می‌کند که در آن نشان می‌دهد یک‌چهارم بزرگسالان زندانی که با آنها مصاحبه شده بود، حداقل یک‌بار با الگوگیری از فیلم‌ها دست به انجام جنایت زده بودند؛ البته میزان الگوپذیری و تقلید افراد به صفات شخصیتی، تجربه‌های زندگی، خلق و خو و... بستگی دارد. الگوبرداری‌های دیگری مانند رفتارهای جنسی یا رفتارهای مصرف مواد مخدر نیزدر این کتاب مطرح شده است.

یک‌چهارم بزرگسالان زندانی که با آنها مصاحبه شده بود، حداقل یک‌بار با الگوگیری از فیلم‌ها دست به انجام جنایت زده بودند؛ البته میزان الگوپذیری و تقلید افراد به صفات شخصیتی، تجربه‌های زندگی، خلق و خو و... بستگی دارد. الگوبرداری‌های دیگری مانند رفتارهای جنسی یا رفتارهای مصرف مواد مخدر نیزدر این کتاب مطرح شده است.

به نظر می‌رسد که در پاسخ به کارگردان فیلم خانه پدری و فیلم‌های خشونت‌باری مانند مغزهای کوچک زنگ‌زده که داوران جشنواره فجر، خشونت آن را نادیده گرفته‌اند، باید پرسید که چگونه به یادگیری مشاهده‌ای و الگوبرداری از فیلم را نادیده می‌گیرند؟ شاید اگر پدر رومینا، این فیلم را می‌دید، با الگوبرداری از صحنه قتل دختر به وسیله پدر و برادرش، زودتر دست به کشتن رومینا می‌زد. شاید برخی رفتارهای مخرب حتی در اکران محدود چنین فیلمی فعال شده باشد چون متاسفانه هیچ‌گونه پژوهشی در حوزه اثرگذاری فیلم‌ها بر مخاطب انجام نمی‌شود.

جای تعجب است که برخی روانشناسان و جامعه‌شناسان نیز از الگوی سیاست‌زده‌ هیجانی در طرفداری از فیلم پیروی کرده‌اند و معتقدند که اکران گسترده این فیلم به آسیب کمتر منجر می‌شود؛ البته وقتی شورای درجه‌بندی سنی که مسوولیت ریل‌گذاری و اصلاح روندهای نابهنجار غیرعلمی را دارد، در سکوت به سر می‌برد، از برخی پژوهشگران حوزه علوم انسانی انتظاری بیش از این نمی‌رود. شاید همه این هیاهوها برای ‌گرفتن امتیاز پخش فیلم باشد چون قطعا سر و صداهایی اینچنینی، با نگاهی تخصصی و مساله‌مدارانه مطرح نمی‌شود.

*صبح نو

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.