دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۲

به بهانه اکران فیلم انزوا

غیرت و تعصب در انزوا

پوستر فیلم سینمایی انزوا

سینماپرس: فیلم در ارائه مضمون موردنظر خود به‌اصطلاح عامیانه خیلی رو بازی می‌کند و به‌جای آن‌که کارگردان هدف خود را با داستان و روایت سینمایی به مخاطب عرضه کند ساده‌ترین روش را انتخاب کرده و متنبه شدن نقش اول خود را در دیالوگی ساده به زبان او در صورت مخاطب فریاد میزند.

به گزارش سینما پرس؛ فیلم انزوا روایتگر داستان همیشگی و ابدی سینمای ما یعنی مرد شکاک و زن مظلوم است، موضوعی کلیشه‌ای که همیشه ظرفیت داستان‌پردازی تراژیک را دارد.
 
کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس هم از این ظرفیت کمال استفاده را برده‌اند اما کاملاً ناشیانه‌، گویی عباس میرزایی هر چه ایده که در ذهن داشته- چه در مورد داستان و چه در مورد تکنیک کارگردانی- برای اضافه کردن پیازداغ قصه به‌کاربرده است.
 
از تدوین‌ خاص و جامپ‌کاتهای پی‌درپی که اصلاً بر روی ریتم آهسته داستان نمی‌نشیند تا داستانک‌های جانبی حول محور شخصیت اصلی که در روشن‌تر شدن روایت فیلم هیچ کمکی نمی‌کنند.
 
داستانک‌ها در کنار پراکنده‌تر کردن اثر، مدام بر سؤالات بیننده می‌افزایند بدون آن‌که در پایان فیلم جوابی برای این سؤالات توسط کارگردان به مخاطب گیج شده‌اش ارائه شود.
 
فیلم هم در ارائه مضمون موردنظر خود به‌اصطلاح عامیانه خیلی رو بازی می‌کند و به‌جای آن‌که کارگردان هدف خود را با داستان و روایت سینمایی به مخاطب عرضه کند ساده‌ترین روش را انتخاب کرده و متنبه شدن نقش اول خود را در دیالوگی ساده به زبان او در صورت مخاطب فریاد میزند.
 
کارگردان در انتها هاشم که همسری شکاک، متعصب، غیرتی با ظاهری مذهبی است را دلیل مرگ زهره معرفی می‌کند و شکاکیت و غیرت بی‌دلیل او را مسبب مرگ همسرش می‌داند.
 
 هاشم در نیمه پایانی فیلم در دیالوگی اعتراف می‌کند که زود قضاوت کرده و باید تاوان این اشتباه خود را بپردازد و همین گل‌درشتی این سبک از انتقال مفهوم باعث شده این نوع سکانس‌ها به‌شدت از کار بیرون بزند و به کلیت سینمایی اثر ضربه وارد کند.
 
یکی از نکات قابل‌توجه فیلم این است که کارگردان دید مثبتی از زنان مذهبی در فیلم خود ارائه نمی‌دهد، سکانس اول فیلم با نمایی شروع می‌شود که زهره همسر هاشم -که چادر بر سر دارد- در حال فرار از فردی است که گویی نظر سوء به او دارد او در حین فرار تصادف کرده و کشته می‌شود، حال هاشمی که برای مراسم ختم همسرش از زندان آزادشده و به میان آشنایان آمده، از زنان به‌ظاهر محجبه و مذهبی می‌َشنود که همسرش روابط خارج از عرف داشته آن‌هم زنی که حجاب چادر به هنگام مرگ بر سر داشته است، زنانی با ظاهر مذهبی که به‌غیراز غیبت و اضافه کردن بر شک مرد در خیانت همسر نقش دیگری در فیلم‌نامه ندارند دیدی منفی به مخاطب خود از قشر مذهبی ارائه می‌دهند.
 
کارگردان در انتها هاشم که همسری شکاک، متعصب، غیرتی با ظاهری مذهبی است را دلیل مرگ زهره معرفی می‌کند و شکاکیت و غیرت بی‌دلیل او را مسبب مرگ همسرش می‌داند.
 
حال هاشم مذهبیِ پشیمان از شک و غیرت زیادی که باید به زندان برگردد و نتوانسته سرپرستی برای کودکان خود پیدا کند به گوهر دوست همسر خود که کاراکتری بدحجاب است پناه می‌برد، گوهری که بیشتر از همسر مرحومش در مظان اتهام بی‌بند و باری است.
 
شخصیت گوهر با رویی باز مسئولیت نگهداری کودکان را می‌پذیرد و با عطوفت و مهربانی به مرد از همه‌جا رانده کمک می‌رساند، تنها کاراکتر مثبتی که برخلاف تمام آشنایان مذهبی هاشم حاضر به کمک به اوست یک کاراکتر بدحجاب است، هاشمِ مذهبیِ متعصب که نگران حجاب دختر خردسال خود است حال تربیت فرزندش را در دستان زنی بدحجاب قرار می‌دهد و به او اعتماد می‌کند.
 
کارگردان در انتهای فیلم به بیننده این نکته را می‌گوید هاشم وقتی راه‌حلی برای مشکلش میابد که از انزوای غیرت و تعصب بیرون آمده باشد. *

مسعود امیری کلیائی

*پایگاه برهان

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.