چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۴:۵۶

سینما و کودکی (۷)

سینمای کودک و معصومیت از دست رفته/ از تحول پرداختن به کودک در سینمای جهان تا دنباله روی سینمای ما با پشتوانه بومی فراموش شده

سینما و کودکی 7

سینماپرس: دکتر فاطمه نوری راد/ فیلم‌نامه‌ها و فیلم‌هایی می‌تواند کودک را به سمت سویی ببرد که آینده‌ای روشن را برای وی رقم زند؛ آینده ای که خود کودک به عنوان برترین عامل و یک بهره‌ور، آموزش خود را در دست می‌گیرد و به دست دیگران و بیگانگان نمی‌دهد و یا بالعکس، به واسطه خیالات موهوم به سمت و سوی نامیمون پیش می‌برد.

در قسمت های گذشته ابتدا در بخش وقتی صنعت سینمای ایران مدیون کودکان می شود؛ به زمینه های پیدایش حاکمیت رسانه ها در دنیای حاضر اشاره و به این موضوع پرداخته شد که یکی از مواردی که به تصورات ما از مفهوم کودکی شکل می دهد، فیلم‌های سینمایی است. این فیلم‌ها، تئوری‌هایی درباره  اینکه کودکان چگونه باید باشند، ارایه می‌دهند و از این منظر، دیدگاه ها و جهان‌بینی‌هایی را شامل می شوند که هرگز تصادفی نبوده و یقینا به خودی خود به وجود نیامده اند. سپس در مطلبی با عنوان نقش مغفول مانده ی سینمای ایران در جامعه پذیری کودکان؛ سعی شد تا به آسیب شناسی این موضوع پرداخته شود که چرا با وجود اینکه گردانندگان نظام سلطه و کمپانی‌های بزرگ سینمایی، به ویژه تولیدکنندگان انیمیشن، در طول چند دهه گذشته به استفاده از این ظرفیت واقف شده و با به کارگیری آن بهره‌های بسیاری برده‌اند، اما متأسفانه در ایران اسلامی علی رغم تمامی تلاش‌های صورت گرفته، به این ظرفیت رسانه‌ای تربیتی کمتر توجه شده است و در ادامه طی گزارشی با عنوان جولان رویای آمریکایی در دوران خلأ سینمای کودک ایرانی اسلامی؛ به این واقعیت اشاره گردید که کودکان افزون بر مدل‌های زندگی واقعی، یک منبع غنی از مدل‌های نمادین در فیلم‌های سینمایی، برنامه‌های تلویزیون، تبلیغات، کتاب‌ها، کمدی‌ها و مانند اینها در دسترس دارند؛ پس بایستی توجه داشت بیشتر کودکان بسیاری از انگیزش‌ها، پاسخ‌های هیجانی و شیوه‌های جدید رفتار و سبک زندگی و ارزش‌های خود را از طریق همین مدلسازی سینمایی و تلویزیونی فرا می‌گیرند. همچنین در بخش چهارم از این گزارش با عنوان سینمای کودک؛ از جشنواره های صوری تا استعدادهایی که شکوفا نمی شود؛ سعی گردید تا این موضوع تببین گردد که برای پیشرفت و بهبود وضعیت سینمای کودک و نوجوان، نگاه مسئولان دست‌اندرکار باید تغییر کند. باید سینما به عنوان یک موضوع جدی مطرح شود و به عنوان یک مقوله علمی- هنری و یک وسیله ارتباطی آن را تلقی کرد؛ پس اگر فقط توجه به سینمای کودک در یک دوره زمانی کوتاه به طور مثال در زمان یک جشنواره باشد، گره‌ای از مشکلات حل نمی‌کند و تنها سطح توقعات و انتظارات را بیشتر می کند و نهایتا طی مطلبی با عناوین سینمای کودک و سرگشتگی در دوراهی تخیل؛ مُهمل گویی یا حکمت نمایی؛ به این موضوع پرداخته شد که توجه و برنامه ریزی همه جانبه در راستای این مسئله که فیلم با کیفیت کودک داخلی داشته باشیم باید دغدغه شب و روز مسئولان شود؛ زیرا امروزه کشورهای قدرتمند جهان، نفوذ و استعمار خود را از طریق همین محصولات فرهنگی چون سینما بر جهان تثبیت می‌کنند و سپس در مطلبی با عنوان سینمای کودک و برزخ داستان گویی، سعی شد تا ابتدا قصه، افسانه و اسطوره به طور جداگانه تعریف شود و در این راستا نخست تفاوت هر یک مشخص شده و سپس کاربردشان در فیلم‌های کودک مورد بررسی و توضیح واقع گردد.



اما اکنون و در ادامه مباحث یادشده؛ می بایست به این واقعیت تاکید نمود که به مرور زمان مشکلات، ترسها، آرزوها، کابوسها و رویاهای رایج در کودکی دستمایه تولید فیلم‌ها شدند و همین امر سبب گردید تا در این نوع فیلم‌ها ما شاهد ستاره‌های کودک باشیم؛ کودکانی که تبدیل به ستاره‌های محبوب فیلم‌ها می‌شوند و اگرچه منطقاً می‌بایست قهرمان کودک در فیلم‌ها، تجسم امید برای اصلاح اشتباهات و تضمین جهانی بهتر برای ایشان باشد، به مرور در سینمای جهان ما شاهد تغییر این رویه‌ بودیم؛ جهانی بهتری که طی آن و منطبق بر این آثار، کودک در مرکز خانواده میایستد، اساساً معصوم است، از این فضیلت برای دستیابی به خیر و نیکی در جهان استفاده کند و راه حل مسئله داستان، کودک خوش قلب، مسئول و فعال است.



متاسفانه بر خلاف این حرکت و جهت‌گیری برای جهانی بهتر، صنعت سینمای جهان در ترسیم ستاره‌های کودک به سمت و سویی رفت که موجب شد تا تصویری شریرانه از کودک خلق و ارایه شود؛ کودکی که بعضا در قالب یک هیولا ظاهر می‌شود و گویی تمام گناهان نسل‌های پیشین را به دوش می‌کشد و قرار است دنیا را جای بدتری برای زندگی کند و این کودک قهرمان منفی داستان می‌شود.



در این مقطع، صنعت سینمای جهان، دنیایی را به تصویر می‌کشد که کودکان درآن سردرگم، جستجوگر، درک‌ناشده و یا نابه هنجارند و پدرانی که غالباً غایب یا ناکارآمد هستند و در نتیجه کودکان باید در اشخاصی دیگر به دنبال الگوها و قهرمانان خود بگردند.



اما تغییرات سریع جهان، دیدگاه‌های تازه‌ای را در شکل دادن به تصاویر سینمایی کودک ایجاد کرده و از سویی ما با تغییر دیدگاه‌های عمومی نسبت به کودکان مواجهیم که به جرأت می‌توان گفت که رسانه‌های جدید نقش عمده‌ای در شکل‌گیری این تغییر دیدگاه‌ها داشته‌اند.



بر این اساس کودکان بزرگ شده با رسانه‌هایی که پنجره مخفی آنها به جهان محسوب می‌شدند، زودتر به آگاهی جنسی، اجتماعی و سیاسی می‌رسند و در نتیجه کمتر ناآگاه و حتی شاید کمتر معصوم هستند؛ از این رو در سینمای کودکان و نوجوانان این روزگار، بسیاری به پرده راه یافتند که از همتایان خود در فیلمهای قبلی باهوش‌تر، سرد و گرم چشیدهتر و از بعضی لحاظ کمتر معصوم هستند و در کل می‌توان گفت که در این دسته از فیلم‌ها، تمایزات میان کودکی و بزرگسالی از میان رفته‌ است.



این همه در حالی است که با ظهور و فراگیر شدن اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، کودکان به گستره‌ای از اطلاعات دسترسی پیدا میکنند که در گذشته برای کسب آنها می بایست ساعت‌ها کُتب مختلف را مطالعه و شرایط بسیاری را تجربه می‌کردند و به عبارتی با دستیابی کودکان به این اطلاعات، مرزهای حایل میان کودکی و بزرگسالی شروع به در هم شکستن کرده است.



امروزه حتی در زندگی واقعی نیز کودکی مورد توجه قرار می‌گیرد که به لحاظ فکری یا رُشد جسمانی به بزرگسالان مشابه باشد و از این رو اکنون کودکی اعجوبه یا به تعبیری ابربچه (Super Baby) دربسیاری از فیلمها به عنوان قهرمان کودکان و نوجوانان به تصویر کشیده می‌شود که جهت‌گیری اجتماعی، زبان و علایق او با بزرگسالان تفاوتی ندارد؛ همانند برگزیده سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، یعنی فیلم فِراری که نوجوانی را به تصویر می‌کشد که از نظر رفتارهای خطا هیچ تفاوت معناداری با بزرگسالان ندارد.



پس می بایست بسیار تأمل و دقت کنیم که برای کودکانمان چه نوع قهرمانی می‌سازیم و این قهرمان چقدر با ارزش‌ها و فرهنگ ما همخوان است و در این مسیر می بایست توجه کنیم و دست کم نگیرید. پول و قدرت پولی امروز توانسته ظریف‌ترین، لطیف‌ترین و شیواترین حقایق عالم ماده را هم در خدمت بگیرد؛ همین هنری که جوان عزیزمان آمدند اینجا گفتند. امروز برجسته‌ترین و تواناترین مجموعه‌ سینمایی دنیا در هالیوود است. شما ببینید هالیوود در خدمت چیست، در خدمت کیست، در خدمت کدام فکر و کدام جهت و کدام خواب برای بشریتِ بیچاره‌ رو به رشد است. من که نه در سینما تخصص دارم، نه هالیوود را درست می‌شناسم، این را نمی‌گویم؛ این نقلِ سخن کسانی است که کارشان این است، فکرشان این است و نقاد این صحنه‌ها و میدان‌ها هستند؛ اینها می‌گویند امروز هنر سینمایی که من هالیوود را به عنوان برجسته‌ترین، مثال زدم؛ والّا بقیه‌ مجموعه‌های سینمایی دنیا هم همین‌طورند؛ در خدمت اشاعه‌ فحشا، اشاعه‌ پوچی، اشاعه‌ بی‌هویتی انسان، در خدمت خشونت، در خدمت مشغول کردن بدنه‌ ملت‌ها به یکدیگر است تا طبقه‌ متعالی و بالا بتوانند بی‌دغدغه زندگی کنند. سینما که یک هنر بسیار پیشرفته و مدرن است، این‌گونه است؛ شعر هم همین‌طور است؛  قصه هم همین‌طور است؛ نقاشی هم همین‌طور است؛ انواع شعبه‌های هنر همین‌گونه است. (امام خامنه ای در دیدار دانشجویان برگزیده و نمایندگان تشکل‌های دانشجویی- ۱۳۹۴/۷/۲۴)



با توجه به این پیشینه؛ برای اینکه بتوانیم وضعیت فیلم کودک در ایران را بررسی کنیم لازم است نگاهی به ادبیات کودک و نوجوان داشته باشیم؛ چرا که فیلم‌ها بر اساس داستان‌هایی هستند که چگونگی شخصیت‌پردازی، پیرنگ، عناصر سازنده و... آنها را شکل می‌دهند و البته مزیت فیلم بر داستان این نیز هست که کارگردان می‌تواند داستان مورد علاقه خود را با المان‌های ذهنیش به تصویر بکشد.



وقتی کودک به تنهایی داستانی را می‌خواند، ارتباطش با جهان داستان دقیقاً بر اساس تخیلش برقرار می‌شود و وقایع و حوادث و شخصیت‌های داستان را با تخیل خودش کامل می‌کند. این درک و توان تخیل اوست که به داستان پر و بال بیشتر و فرصت و مجالی می‌دهد تا کودک یک تصویر ذهنی کامل را مجسم کند. در این روند کودک در شناخت داستان مشارکت داشته و حتی از تجربیات خود برای تصور فضای داستان بهره می‌گیرد و درک تصویری نیز برای وی سهل‌الوصول‌ تر است.



کودک در هنگام مطالعه داستان، نقش یک کارگردان را بازی می‌کند و این در حالی است که در سینما این تصویر قبلاً توسط کارگردان ساخته شده و به کودک اجازه تخیل نیز داده نمی‌شود. در واقع کودک با این تصاویر ساخته شده، تخیل کامل شده‌ای را دریافت می‌کند که نه تنها نمی‌تواند درباره آن تخیل کند بلکه سرعت گذشت تصاویر به اضافه قدرت سحرکننده رنگ و صوت، به او مجال تفکر و تعمق و سؤال را نیز نمی‌دهد. در این میان به کارگردانان کودک توصیه می‌شود، فضاهای خالی مناسب برای تماشاگر درنظر بگیرند تا بدین وسیله مخاطب کودک با کمک تخیل خود در تکمیل آن فضاها مشارکت کند.



همچنین کودکان برای درک پیام فیلم‌ها و حتی داستان‌ها، احتیاج به قهرمان دارند؛ قهرمانی که سرنوشت او در طول فیلم یا داستان مشخص می‌شود؛ بنابراین آنچه در سینمای کودک مورد اهمیت است و باید به آن پرداخت شیوه قهرمان‌پروری در داستان‌ها و فیلم‌هاست. قهرمان داستان باید به گونه‌ای به تصویر کشیده شود که کودک بتواند با او همذات‌پنداری کند و قوه تخیل مثبتش تقویت شود.



قوه خیال واسطه بین دنیای ماده و عالم غیرماده است. عقل ما از طریق قوه خیال عکسبرداری می‌کند و به همین دلیل تمامی هنرها از قوه خیال انسان نشئت می‌گیرند. هنرهای نمایشی و از آن جمله سینما نیز تماماً از قوه خیال انسان‌ها برمی‌خیزد. اما ارتباط این موضوع با سینمای کودک چگونه است؟ قوه خیال در کـودکان خردسال در اوج قرار دارد. کودکان اصولاً موجوداتی هستند که آنچه دارند خیال است و آنچه می‌توانند به دست آورند، عقل است.



تصویری که کودک از دنیای پیرامونش پیدا می‌کند به میزان زیادی بستگی به خیالی دارد که در نهاد او  به عنوان قصه، شعر و یا نمایشنامه گذاشته می‌شود. اگر تمثیل‌ها و نمایش‌ها و قصه‌ها زلال و درست نباشد، باعث شکل‌گیری سوءظن‌ها و گمان‌های ناروا و آرزوهای طولانی در وجود کودک و آلودگی هر چه بیشتر خیال او می‌شود و اگر خیال و تصویرهای درونی کودکان آلوده شود یعنی ما آنها را به سمت درک عقلانی ‌نمی‌کشیم بلکه آنها را به سمت وهم، اضطراب و آشوب‌های درونی کشیده و سبب تخطئه درونی آنها می‌شویم. و بالعکس اگر خوراک درستی به قوه خیال کودکان خویش بدهیم، می‌توانیم آنها را با دنیای عقلانی پیوند بزنیم و سبب شویم فرزندانمان خواب‌های خوشی ببینند، خیال‌های شیرین و زلال برایشان پیش آید، حقایق آینده را با روشنی و امید تصور کنند و در یک کلام، سالم رشد کنند.



حال باید بررسی کنیم چه نوع فیلم‌نامه‌ها و فیلم‌هایی می‌تواند کودک را به سمت سویی ببرد که آینده‌ای روشن را برای وی رقم زند؛ آینده ای که خود کودک به عنوان برترین عامل و یک بهره‌ور، آموزش خود را در دست می‌گیرد و به دست دیگران و بیگانگان نمی‌دهد و استوار و قائم در راهی قدم می‌گذاردکه به درست بودن آن اطمینان دارد و یا بالعکس، به گونه‌ای که وقتی وارد اجتماع می‌شود، هم خود و هم دیگران را به بازی آلودگی می‌کشاند و به واسطه خیالات موهوم به سمت و سوی نامیمون پیش می‌برد.



با توجه به غنای فرهنگی ایران، فیلم کودک و نوجوان در کشور ما برای پیشرفت می‌توانست بر عوامل ساختاری افسانه‌ های ایرانی و به سمت یک سینمای بومی پیش رود، اما علی رغم داستان ‌های بومی که برای کودکان وجود دارد، سینمای ما به سرعت به تبعیت از غرب به ساختار فانتزی روی آورد. همچنین در استفاده از المان‌ ها نیز به سمت و سوی المان ‌های غربی رفتیم، بدون اینکه به سرمنشا آنها توجه داشته باشیم و بدون توجه به اینکه با المان‌های بومی ما تطابق داشته و یا حداقل تضاد نداشته باشد.



قصّه‌گویی، هنر بسیار خوبی است. قصّه‌های خوب، سازنده‌ شخصیت کودک است. همان قصّه‌های قدیمی را که ما از مادر خودمان، از مادربزرگ و یا از پیرزن دیگری در کودکی شنیده‌ایم، امروز که مرور می‌کنیم، می‌بینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد! انسان، بعضی از خصال و تفکّرات خودش را که ریشه‌یابی می‌کند، به این قصّه‌ها می‌رسد. قصّه مقوله‌ خیلی مهمّی است؛ منتها قصّه‌های خوب.

(امام خامنه ای در دیدار مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان-۱۳۷۷/۲/۲۳)




قصه‌ها و نمایشنامه‌هایی که برگرفته از تجارب، حوادث و ماجراهای دنیای مادی است، در صورتی که خوب نوشته شده و چیدمان آن مناسب باشد، می‌توانیم در درون کودکمان مثل آیینه‌ای قرار دهیم تا کودک بتواند با آنها به بسیاری از مفاهیم و معانی والا سوق یابد و حقایق برتری را در درون خویش به تصویر بکشاند.



بایستی توجه داشته باشیم که کودک بسیار قبل از سن آموزش دبستان با تصویر آشنا می‌شود. او نمی‌تواند بدون فراگیری واژگان پایه مرسوم در خواندن و نوشتن با متون ارتباط برقرار کند و نویسنده کودک باید این واژگان پایه را در سنین مختلف بشناسد. اما تصویر تا به این حد برای برقراری ارتباط مشکل ندارد و راحت‌تر می‌تواند کودک را مخاطب قرار دهد و موفق باشد.



ما از طریق فیلم‌ها می‌توانیم قوه خیال کودک را به نحوی که می‌خواهیم به کار گیریم، چرا که کودک دلبسته بازی و نمایش و فیلم می‌شود. اگر بخواهیم مفاهیم برتری را برایش جلوه دهیم، به وسیله بازی و نمایش و فیلم بسیار بهتر می‌توانیم این کار را انجام دهیم. فیلمسازان ما بایستی بیاموزند چگونه نمایش‌هایی بسازند که در ذهن و روان کودک مفسده ایجاد نکند و مجرایی پدید آورد تا او در آینده به عقل و حکمت روی‌آورد نه اینکه تا آخر عمر خویش در خیالات و اوهام منفی گرفتار باشد. باید قصه‌ها و نمایشنامه‌ها را از تخیلات مردود و پست که شامل مباحث جنسی، خشونت، اوهام و ... است پاک کرد، تا موجب آلودگی ذهن کودک ما نشود، سوظن‌های بی‌مورد نسبت به نزدیکان، دوستان و دیگر مردمان پیدا نکند که اگر این مفسده و خیالات پست از نمایش‌ها و قصه‌ها گرفته شود، روند مثبت تربیت فرزندان آغاز می‌شود.



از طریق قصه‌ها و نمایشنامه‌ها، قوه خیال‌ کودک به سوی عقلگرایی را می‌توان کنترل کرد که اگر خیال‌پردازی کودک اشباع نشود و او با این قوه بازی نکند، این قوه در او به صورت نامطلوبی رشد می‌کند و آلوده خواهد شد. منظور از بازی در اینجا آن نوع بازی و بر مبنای سناریوهایی است که بچه‌ها پس از دیدن فیلم‌ها در ذهنشان می‌چینند و در بازی کودکانه خود آن را بازی و تکرار می‌کنند.



باید قصه‌هایی برای کودکان گفت، نمایشنامه‌هایی نوشت و فیلم‌هایی اجرا کرد که آنها را از گمان و سوظن‌ها تطهیر کند. برای مثال اگر دقت کنیم در افسانه‌ها و یا قصه‌های قدیمی هرگز آدم بدی وجود ندارد بلکه دیوها و انواع اژدها هستند که دشمن مردم‌اند و نه آدم‌ها و همین داستان‌های کودک را در تشخیص صرف بدی‌ها و کژی‌ها کمک می‌کند.



ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.