شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۵

برای سالگرد درگذشت ایرج قادری/

طعم سینمای روشنفکری با چاشنی کوچه و بازار

ایرج قادری

سینماپرس-گروه سینما/ جنس سینمای قادری راه رفتن بر لبه تیغ جلب توجه مخاطب عام و راضی نگه داشتن منتقد بود. سینمایی که نه قشر روشنفکر را آزار می داد و نه مردم کوچه و بازار از تماشای آن خسته می شدند. شاید این جنس سینما الگوی خوبی برای آن دسته از سینماگرانی باشد که می خواهند از راه گیشه ارتزاق کنند. از راه گرفتن بلیط از دست مخاطبین شان.

به گزارش خبرنگار سینماپرس ایرج قادری، بازیگر و کارگردان سینما متولد 1314 در تهران است، ساخت 27 فیلم و بازی در بیش از 65 فیلم حاصل حضور 45 ساله قادری در سینمای ایران است. کارگردان مطرح و قدیمی سینمای ایران صبح روز یکشنبه هفدهم اردیبهشت سال 1391 به دلیل بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت.

 

وی چند سال قبل و در قالب گفت‌وگویی به مرور تاریخ شفاهی دوران بازیگری و فیلم سازی خود و وضعیت امروز سینمای ایران پرداخت.

 

قادری گفت: من زیاد علاقمند بازیگری نبودم در یک شرایط روحی بدی قرار گرفتم بطوریکه از دانشگاه و تحصیل بریده و می‌خواستم یک جوری خودم را ارضا کنم تا اینکه از سوی سیامک یاسمی پیشنهاد بازی در فیلم «چشمه آب حیات» شد و من به خاطر اینکه از تهران دور شوم بازی در این فیلم را قبول کردم و به اطراف شیراز رفتم. یاسمی قبلا هم یکی دو بار به من پیشنهاد بازیگری داده بود اما من تحصیل را بهانه قرار می‌دادم و رد می‌کردم.

 

 ولی در آن شرایط، خروج از تهران انگیزه‌ای شد تا گرفتار سینما و فیلم‌سازی شود. او درباره ورودش به سینما می‌گوید: بعد از این فیلم به سینما علاقمند شدم و تصمیم گرفتم به درستی به سمتش بروم. به عنوان تهیه کننده سراغ کارگردان تحصیلکرده‌ای به نام میر‌صمدزاده رفتم و با شاملو به عنوان نویسنده فیلم‌نامه شروع کرده و فیلم‌هایی چون «تار عنکبوت»، «بن‌بست»، «داغ ننگ» را ساختیم که همه اینها به دلیل اینکه نوع نگاه شاملو در سینمای آن زمان جایگاه خوبی نداشت در گیشه ناموفق بودند و من با ناملایمات شدید مالی روبرو شدم بطوریکه مدتی افسرده بود.

 

اولین فیلمی که از قادری به فروش خوبی دست پیدا کرد «بسترهای جداگانه» بود و او توانست روحیه خود را بازیابی کند: لیلاج، شروع کارگردانی من در سینما بود که تقریبا فیلم موفقی شد و بعد از آن هم «بسترهای جداگانه» را ساختم، که فیلم موفق و سودآوری بود، به حدی که توانستم تمام بدهی‌هایی که از زمان فیلم «ماجرای جنگل» برایم مانده بود را بدهم و تسویه کنم.

 

ایرج قادری

ایرج قادری بعد از انقلاب تا سال‌ها اجازه حضور در جلوی دوربین را نداشت: تا سال 61 و فیلم «برزخی‌ها» و «دادا»، بطور مداوم مشغول کارگردانی و بازیگری بودم که به یکباره بیکار شدم و نفهمیدم چرا نگذاشتند من کار و بازی کنم! بعد از فیلم تاراج هم مرتب این طرف و آن طرف با مقامات صحبت می‌کردم و می‌پرسیدم مشکل من چی است؟.

 

حضور در مقابل دوربین برای ستاره دهه 50 سینمای ایران با سی سال تاخیر همراه بود. در تابستان سال 84 بالاخره «آکواریوم» اکران شد و او در شمایل یک مرد قهرمان جلوی دوربین ظاهر شد: وقتی کار کردن من بلامانع اعلام شد و با فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» دوباره شروع کردم هیچ‌گاه تصوری از اینکه می‌توانم دوباره جلوی دوربین حاضر شوم نداشتم.

 

قادری، در معرفی بهترین‌فیلم‌هایش می‌گوید: من از کارهایم رضایت کامل ندارم چون همیشه یک جای کار ایراد داشته و آدم هم تحت‌الشعاع آن اشکالات مجبور بوده تن دهد. در کل کارهایی که به عنوان بازیگر حضور داشتم از صحنه‌هایی از فیلم‌های «کوچه مردها» و «پشت و خنجر» که خیلی مورد محبت مردم قرار گرفته است خوشم می‌آید ولی به هر حال من فیلم مورد نظرم را هنوز نساختم و بازی نکرده‌ام.

 

وی در مقایسه وضعیت سینمای امروز ایران با گذشته می‌گفت: در مقایسه فیلم‌های قدیم با الان یک فاصله 30 ساله است همانطور که در گذشته فیلم‌های خوب و بد داشتیم الان هم به همین صورت است. تکنیک، بضاعت و سیستم کار برای فیلم‌سازی فرق کرده و شرایط بهتری برای فیلم‌سازی پیش آمده است. حالا به کار گرفتن این امکانات هم خودش مسئله‌ای است.

 

قادری با ابراز علاقه به شروع فعالیت بازیگری در سینما گفت: چون در فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» به خودم رل ندادم اینجور به نظر آمد که اجازه بازیگری ندارم. بعد از آن هم گفتند بازی نکنم. قاعدتا من که در این مملکت هستم و دارم زندگی می‌کنم حق ممنوع‌الکار شدن ندارم. اگر گناه و خلافی هم دارم باید جایی به آن رسیدگی کنند. فعلا باید به همین که اجازه کارگردانی دارم قانع باشم. البته الان نور یک پروژکتور دارد از دور تلالو می‌کند و ممکن است کارم درست شود.

 

زمانه با قادری خوب رفتار نکرد. او را سالها از آن چیزی که لایق‌اش بود محروم‌اش کردند تا آخرین تصویرهای او با چهره‌ شکسته و خسته‌اش عجین شود.

 

قادری در سال‌های اخیر خوب می‌دانست چگونه در سینما رفتار کند: اگر قرار باشد بازی کنم نمی‌آیم رل پسر 35 تا 40 ساله را بازی کنم. مثل تمام هنرپیشه‌های دنیا رل خودم را بازی می‌کنم. مثل آنتونی کویین که نقش خودش را بازی می‌کرد. به خودم تلفن می‌کنم و می‌گویم این رل به تو می‌خورد یا نه من در کارم خیلی وحشتناک دقت دارم که اشتباهات اینجوری نداشته باشد.

 

او خوب می‌دانست شرایط زندگی‌اش چگونه است و به خوبی آن را درک کرده بود: امروز باید بدانم در مملکتی زندگی می‌کنم که دارای نظام اسلامی است و باید به خیلی نکات توجه کنم از گردش و تفریح شخصی بزنم. اگر یک مقدار ولنگاری، بی‌توجهی و ندانم کاری بکنم من هم از رده خارج می‌شوم. با کار خوب و لیاقت و توجه به این نکاتی که اشاره کردم می‌توان همیشه ماند. هیچکس نمی‌آید که از ما حفاظت کند خودمان باید حافظ وجود و شخصیت خودمان باشیم.

 

قادری هیچ‌گاه تکبر نکرد. او همواره نقص‌هایش را قبول داشت و برای آنکه آن را رفع کند می‌کوشید: شما به من یک زمین بدهید تا در آن یک خانه بسازم. وقتی یک زمین به من می‌دهید در پاچنار و ما هم مجبوریم خانه‌یمان را آنجا بسازیم. وقتی می‌فرمایید که من می‌توانم فیلمی مثل «تاراج» را بسازم، برای این است که سناریوی خوب و تأثیرگذاری بود و من ساختم.

 

ایرج قادری و محمد علی فردین

قادری گفت: یکی از پخش‌کننده‌های سینما می‌گفت اگر همین الان فیلم «تاراج» را به من بدهند با یک فیلم روز دیگر، پخش تاراج را قبول می‌کنم.

 

وی افزود: از یکی از دوستان می‌پرسیدند، چرا این فیلم‌ها را بازی می‌کنی، می‌گفت آقا من چطوری نان بخورم؟ حالا من این را نمی‌گویم ولی به هر حال فیلمنامه‌ای موجود نیست. اگر هم بخواهم خودم بنویسم، نگارش فیلمنامه انرژی و زمان می‌خواهد، باید بروی و بیایی، صحبت کنی و ارشاد دارد، مشکل است.

 

این کارگردان و بازیگر قدیمی سینما گفت: به من یک فیلمنامه خوب بدهید تا کار کنم، یک فیلمنامه‌ای که مایه داشته باشد، نه اینکه داستان یک خطی باشد که مثلاً یک مردی است که بچه‌اش را دوست دارد و بچه‌ می‌رود و در دنیا غرق می‌شود. فیلمنامه‌ای از همه جنسی برای مردم داشته باشد.

 

قادری همواره در فیلم‌هایش به خصوص در سال‌های پس از انقلاب به مسائل جوانان توجهی ویژه‌ای داشته است. از تاراج تا می‌خواهم زنده بمانم از آکواریوم تا محاکمه. او دیگر در شمایل یک پدر مهربان از مسائلی حرف زد که در حد توان خودش قابل تامل بود.: یک نقل قولی است از آقای افخمی که به نظر‌م خیلی قشنگ است، ایشان گفته‌اند که سناریوها تمام شده‌اند و ما دوباره از اول شروع می‌کنیم. اگر برگردیم به گذشته، سناریوها خوب بود ولی ممکن است در پرداخت مشکل داشتند ولی الان سناریوی جدیدی نیست.

 

کارگردان فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» با بیان این مطلب که سینمای ایران متأسفانه درصدد این نیست که هنرپیشه تربیت کند، گفت: سینمای ما همه‌ کارش را معطوف می‌کند به یکسری بازیگر تکراری و در طول یکسال که 50 - 60 فیلم ساخته می‌شود، بین همین بازیگران دور می‌زند. به نظرم وظیفه ماست که جوانان را به سینما معرفی کنیم ولی این دل و جرأت هم می‌خواهد که کارگردانی انتخاب کند و تهیه‌کننده هم قبول کند، چرا که به هر حال در سینما سرمایه‌گذاری می‌شود و تهیه‌کننده می‌گوید روی هنرپیشه‌ای سرمایه‌گذاری می‌کنم که مردم می‌شناسند و نمی‌آید روی یک ناشناس سرمایه بگذارند.

 

وی گفت: این کار مشکل است ولی من به عنوان کسی که خودش را موظف می‌‌داند، این کار را کرده‌ام. فکر کنید ما می‌خواهیم 10 تا فیلم بسازیم و هر کدام از اینها شخصیت‌های‌شان جوان است، برای این 10 فیلم، بازیگر جوان از کجا بیاوریم؟ ما جوان20 ساله کم داریم؟ پس چرا نباید ما بازیگر جوان داشته باشیم.

 

ایرج قادری در ادامه می‌گوید: ما نمی‌توانیم نقش یک دختر تازه فارغ‌التحصیل شده را به یک بازیگر 40 ساله بدهیم. ما همه‌اش داریم خودمان را تکرار می‌کنیم و آدم‌ها خودشان را تکرار می‌کنند و از این فیلم به آن فیلم می‌روند. این است که کم می‌آورند، وقت ندارند و برای قرارداد که می‌آیند، زمان‌شان محدود است.

 

کارگردان «پاتو زمین نذار» گفت: ما با بحران شدید بازیگر روبروییم. الان دو، سه هنرپیشه هستند که سوپر استارند، آقای بهرام رادان و محمدرضا گلزار، شهاب حسینی و چند نفر دیگر که اسامی‌شان خاطرم نیست. این‌ها سنی دارند و ما اگر بخواهیم بازیگر 20 ساله در فیلم بگذاریم، باید چه‌کار کنیم؟ این است که من در «سام و نرگس» همه بازیگرها را جدید گذاشتم و این کار هم دل و جرأت می‌خواهد.

 

مراسم ترحیم مرحوم ایرج قادری بازیگر و کارگردان سینما

 

حالا دیگر ایرج قادری یک سال است که در میان ما نیست. او و فیلم‌هایش بخش مهمی از سینمای بدنه ایران را از آن خود کرده است. قادری در طول سالها فعالیت حرفه‌ای اش همواره کوشیده بود مرز میان هنر و مردم را حفظ کند و هیچ‌گاه از آنچه که به آن فکر می‌کرد عدول نکرده بود. جنس سینمای قادری راه رفتن بر لبه تیغ جلب توجه مخاطب عام و راضی نگه داشتن منتقد بود. سینمایی که نه قشر روشنفکر را آزار می داد و نه مردم کوچه و بازار از تماشای آن خسته می شدند. شاید این جنس سینما الگوی خوبی برای آن دسته از سینماگرانی باشد که می خواهند از راه گیشه ارتزاق کنند. از راه گرفتن بلیط از دست مخاطبین شان.

 

انتهای پیام/ن.ف

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.