جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۶:۳۷

پرونده سه: عیار سنجی تلویزیون در سال 90 // نشست تخصصی تاثیر و کارکردهای تلویزیون در جامعه(3)

عفیفه: هرگاه در سریالی دروغ گفتیم، مردم آن را ندیدند / شهاب‌شهرزاد: سیاست‌گذاری‌های تلویزیون ما روزانه تغییر می‌کند

اسماعیل عفیفه تهیه کننده در نشست تخصصی تاثیر و کارکردهای تلویزیون در جامعه

سینماپرس: اسماعیل عفیفه گفت: تجربه چندین ساله من درساخت سریال می‌گوید در ایران سریال‌هایی موفق هستند که مردم آینه‌ای از زندگی‌شان را درآن ببینند. هرگاه در سریال‌های‌مان دروغ گفتیم مردم آن را نگاه نکرد‌ه‌اند. شهاب شهرزاد نیز گفت: در کشورهای دیگر دنیا از ابتدا سیاستگذاری‌‎ها مشخص شده و آنها این سیاست‌ها را به شکل روزمره در نظر نمی‌گیرند. اما رسانه تلویزیون ما این سیاست‌ها را به روز تغییر می‌دهد.

سرویس تلویزیون سینماپرس: در بخش اول و دوم نشست تخصصی تاثیر و کارکردهای تلویزیون در جامعه که با حضور آقایان دکتر امان‌اله قرایی‌مقدم- جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، دکترعلی روحانی- مدرس سینما و مدیر گروه سینمای دانشکده سوره، اسماعیل عفیفه- تهیه‌کننده موفق تلویزیون و شهاب شهرزاد کارشناس ومنتقد برگزار شده بود، به مباحثی حول ..... پرداخته شد.
دربخش سوم این میزگرد، حاضران به تشتت فکری موجود در تصمیم‌گیری‌های تلویزیون، ممیزی‌ها، نبود مدیران متخصص در تلویزیون، بیگانه بودن واژه ملی برای رسانه و در نهایت ریزش مخاطب اشاره کرده‌اند که به تفصیل خواهید خواند.

قرایی مقدم: تلویزیون ما نباید دچار تشتت فکری باشد

- تضاد‌های فراوانی میان تفکر، نگرش و خواست‌ مردم جامعه با محتوای برنامه‌هایی که در تلویزیون ساخته می‌شود، وجود دارد. در بسیاری موارد هنجارهای جامعه در تلویزیون شکسته می‌شود، علت وجود این فاصله در چیست؟

قرایی مقدم (جامعه‌شناس): تلویزیون نباید تنها برسرمیراث گذشته بنشیند. وظیفه تلویزیون پیش برندگی است پس برنامه ساز تلویزیون باید این نکته را در نظر بگیرد اما در عین حال نیز باید مبتنی بر ارزش‌ها حرکت کنند. بی‌شک این ارزش‌ها که مضر نیستند. تلویزیون در رأس اموری است که به جامعه پیام می‌دهند اما خودش دچار تشتت فکری است. مدیران تلویزیون هیچ کس دیگری را قبول ندارند. فیلم‌ها و سریال‌هایی که پس از 1978 و با آغازکنفرانس مصر در آمریکا آغاز شد کوشیدند تا مسئله خانواده را مطرح کنند. زیرا فکر کردند که اگر تفریحات خارج ازخانواده ترویج شود، نظام خانواده ازهم می پاشد.پس کوشیدند تا در آثارشان خانواده را تقویت کنند.اما زمانی که درتلویزیون خودمان داستان خانواده‌ای مطرح می‌شود در همان سریال شاهد تضاد در خانواده هستیم. زیرا این تضاد در ذهن تهیه‌کننده و کارگردان وجود دارد. علت این جاست که جامعه دچار تضاد فکری است. زمانی که نظام اجتماعی مریض است، دیگر در جامعه‌ای هیچ‌کس به دیگری اعتماد ندارد. این اعتماد نه در سطح افقی و نه در سطح عمودی دیده نمی‌شود.

عفیفه : آنها هوشمندانه به مردم‌ نگاه مثبت می‌دهند اما سریال‌سازان ما این توانایی را ندارند / هرگاه در سریال‌های‌مان دروغ گفتیم مردم آن سریال را ندیده‌اند


عفیفه (تهیه کننده): در قدم نخست باید در تعریف هنجارها به یک وحدت رسید، فارغ از نگاهی آرمان‌گرایانه برخی از اشکالات موجود به ضعف افراد دست‌اندرکار باز می‌گردد. ما باید هنجارها را تعریف کنیم. نباید برخی موارد را آرمان گرایانه دید. برخی از اشکال‌ها به ضعف شخصی افراد بازمی‌گردد. در همه جای دنیا نیز از این قبیل اتفاق‌ها رخ می‌دهد. در سراسر دنیا تلویزیون به دلیل عام بودن مخاطبانش توانسته تاثیراتی را بر روند جامعه و اقتصاد کشور بگذارد. آن‌ها سعی می‌کنند در برنامه‌های‌شان به مردم نگاه مثبتی بدهند و آنها را به جامعه امیدوار کنند. اما در روش اجرا این اهداف اختیار را به کارگردان‌های و سریال‌سازان‌شان می‌دهند. به همین دلیل ممکن است در نگاه نخست احساس شود که درفیلم‌های‌شان موضوع فاسد بودن پلیس مطرح شده است. اما آن‌ها این تفکر را به کل جامعه تعمیم نمی‌دهند. فیلم‌سازان کشورهای دیگر به این نتیجه رسیده‌اند که ما می‌توانیم یک محتوای مثبت را به تمام جامعه القاء کنیم. اما متاسفانه سریال‌سازان ما این توانایی را ندارند. درتلویزیون ما یک چیزهایی فرموله شده است. ما به همین دلیل باید فلان پژشک ، کارمند و .... را در شرایط ایده‌آل خاص خودش نشان دهیم. پخش چیزی غیرازاین موضوع برای تلویزیون مشکل‌هایی را به همراه دارد. این ممیزی‌ها در بیرون از سازمان شکل می‌گیرند.


- اما عکس این تفکر با شکسته شدن این ساختارهای ذهنی مخاطب و مدیران سازمان توانسته استقبال مخاطب را به همراه داشته است. به عنوان مثال سریال «ساختمان پزشکان» توانست نگرش ایده‌آلی که درباره پزشکان بود را بر هم زند و اقبال عمومی نیز پیدا کند.
عفیفه(تهیه کننده):
تجربه چندین ساله من درساخت سریال می‌گوید در ایران سریال‌هایی موفق هستند که مردم آینه‌ای از زندگی‌شان را درآن ببینند. هرگاه در سریال‌های‌مان دروغ گفتیم مردم آن را نگاه نکردند. زمانی که فیلمی را به مردم نشان می‌دهید که معلوم نیست کاراکترهای مثبت آن از کجا آمده‌اند. مردم آن را قبول نمی‌کنند. زمانی هم که آن شخصیت را نپذیرند احساس غریبی می کنند. بخشی از این مشکل به عدم تحقیق باز می‌گردد. اما بخشی از آن نیز به ناتوانی برخی از فیلمسازان ما مربوط می‌شود.

عفیفه: جای خالی مدیران متخصص در تلویزیون احساس می‌شود / در سال‌های گذشته ما ریزش مخاطب داشته‌ایم

- گاهی اوقات هم برنامه سازان تلویزیونی ما به اثری که می‌سازند اعتقاد ندارند.
عفیفه(تهیه کننده):
مدیران ما باید فیلم، رسانه و تلویزیون را بشناسند. برخی از مدیران تلویزیونی ما در دوره‌های مختلف گذشته تلویزیون، دغدغه شان فیلم دیدن نبود.اما در شرایط خاص پست‌های بسیار مهمی در این زمینه گرفتند. من به عنوان برنامه ساز باید با مدیر زبان مشترک داشته باشم. البته در برخی موارد تفکرات‌مان با یکدیگر هم‌پوشانی ندارد. اما هم‌پوشانی‌ها باید درموضوع اخلاق و حفظ ارزش‌های ملی باشد. ترغیب مردم به سالم زندگی کردن و ایجاد امید در نزد آن‌ها نیز باید از مواردی باشد که بر سر آن هم عقیده هستیم. در کل باید گفت جای مدیران متخصص در تلویزیون احساس می‌شود. این مدیر باید فردی باشد که نه تنها احاطه‌ای بر برنامه‌سازی بلکه باید علوم مربوط به رسانه را نیز بشناسد. امروز تمام زندگی مردم تحت تاثیرتلویزیون و رسانه قرار دارد. «نیل پستمن» دیدگاه تند افراطی برعلیه تلویزیون دارد. او معتقد است که تلویزیون همه چیز از جمله علوم و مفاهیم اخلاقی عمیق را کپسول می کند.

- با توجه به این که امروز سریال‌های خوب تلویزیون بسیار نادر است، سهم سریال‌های نازل تلویزیون بسیار بیش از سهم سریال‌های خوب آن است. آیا علت اصلی آن تنها به نبود تعامل میان مدیر و برنامه‌ساز باز می‌گردد.
عفیفه(تهیه کننده):
در طول سال‌های اخیر دسترسی به ماهواره‌ها بسیار ساده و آسان شده است. به یاد دارم پس از پایان سریالی که با مرگ قهرمان سریال همراه بود. مردم برای یکدیگر پیامک زدند و فوت او را تسلیت گفتند. پس با توجه به افزایش و قدرت تسلط این شبکه‌ها باید چاره‌ای اندیشید. در سال‌های گذشته ما ریزش مخاطب داشته ایم. مدیران تلویزیون متوجه این موضوع هستند وسعی می‌کنند تا این موضوع را مورد بررسی قراردهند. اما این تلاش‌ها چندان موفق نبوده است. مثلا ما گروه‌های کنترل کننده برنامه‌ها را زیاد کردیم. این زیاد کردن گروهای کنترل کننده برنامه‌ها نتیجه نمی‌دهد. ما تمام جلسات را می‌گذاریم اما در انتها کار را به دست برنامه‌ساز می‌دهیم. در بسیاری از موارد کنترلی نیز اعمال نمی شود. باید مشکلات تلویزیون را با متخصصین آن در میان گذاشت. حد اقل نتایج این تحقیقات را به سازندگان برنامه‌های تلویزیونی بدهیم. علت اصلی فاصله گرفتن مردم از تلویزیون به این دلیل است که هیچ چیزی از خودشان را در تلویزیون نمی‌بینند. زیرا اساسا برنامه‌سازان امکان پرداختن به آن را ندارند. ما به‌جز موضوع قرار دادن اختلافات یک زن و شوهر امکان نمایش چه چیز دیگری را داریم. دو سال پیش سریال «درمسیر زاینده رود» را ساختم. چون فوتبال خواست همه مردم بود، داستانی مرتبط به فوتبال را وارد قصه کردیم اما یک جورهای دیگری سرو صدا کرد. در«میوه ممنوعه» موضوعی را وارد کار کردیم. اما باز اعتراض‌های فراوانی مطرح شد و گفتند چرا هنجارها را شکستید و کار بدی کردید. اما از آن‌جایی که این سریال آینه‌ای درمقابل جامعه بود مردم از آن استقبال کردند.



شهاب شهرزاد: مدیریت رسانه نباید یک اقلیت فکری را نمایندگی کند

شهاب شهرزاد(کارشناس و منتقد): به نظر می‌رسد که همگی ما درباره یک موضوع صحبت می‌کنیم و همگی هم با یکدیگرهم‌عقیده و هم‌داستانیم. یعنی در بحث شناخت بحران در تلویزیون اختلاف نظری وجود ندارد. اما احساس می‌شود در بحث استراتژی مدیریت فرهنگی دچار اختلاف نظرهستیم.علت اصلی به جامعه بازمی‌گردد. ما جامعه‌ای داریم که سرشار از خرده فرهنگ است. اما تصاویر، نمایندگان و اندیشه‌های مرتبط با تمام این خرده‌فرهنگ‌ها در رسانه وجود ندارد. بنا براین ما از دست یابی به یک فرهنگ ملی باز مانده‌ایم. زمانی که به فرهنگ ملی اشاره می‌کنیم منظورمان این است که نگاه به زندگی در تمام کشور یکسان باشد. اما امروز شاهد آن هستیم که در یک محله شهری تهران، سلایق، دیدگاه‌ها و گرایش‌های فکری و فرهنگی نه فقط مختلف بلکه متضاد وجود دارد. یکی از اتفاق‌هایی که می‌توانست در رسانه‌ای ملی اتفاق بیفتد این نکته بود.
بسیاری از مدیران رسانه‌ای ما معتقدند که رسانه ما رسانه ملی نیست و حکومتی است. البته این یک نظریه است. آنها معتقدند که تلویزیون نتوانسته خرده فرهنگ‌ها را به یک دیگر نزدیک کند تا ما به یک فرهنگ ملی دست پیدا کنیم. در این میان دو نگرش وجود دارد، یک این که ما خرده فرهنگ‌ها وارزش‌های آن‌ها را حفظ کنیم و دیگر این که تمام این خرده فرهنگ‌ها را به فرهنگ ملی تبدیل کنیم. در ایران افرادی با نگرش عهد سنگی تا آدم‌های عصر پست مدرن وجود دارد. از سویی هیچ‌کدام این افراد نیز درجریان تولید رسانه بازتاب و انعکاس مستقیم ندارند. مدیر رسانه ما در بحث استراتژی رسانه تکلیف‌اش با خودش مشخص نیست. امروز دنیا به سمت رسانه‌های تعاملی می‌رود. مخاطب باید بداند که می‌تواند روی پیامی که می‌آید تاثیر بگذارد. متاسفانه در جامعه ما از رادیو و تلویزیون گرفته تا مطبوعات شاهد یک سویه نگری رسانه هستیم. به این ترتیب مخاطب خودش را در تولید پیام دخیل نمی‌داند. این اتفاق البته مربوط به جامعه ما نیست و معمولا در جوامع پلیسی رخ می‌دهد. البته بسیاری از جوامع پلیسی هم امروز می‌کوشند تا ارتباطات را به صورت اقناعی نزدیک کنند. این یعنی مخاطب به لحاظ روانشناسی احساس کند که برای انجام کاری تشویق می‌شود تا این که چیزی بر او تحمیل شود. مخاطب احساس اختیار می‌کند تا احساس الزام کرده باشد. متاسفانه این کار در رادیو وتلویزیون ما صورت نگرفته است. حتی سعی نکردیم با جریان روز دنیا خودمان را هماهنگ کنیم. علت هم اینجاست که ما مدیریت استراتژی فرهنگی نداریم. مدیریت رسانه ما یک مدیریت تک‌نگره است. یعنی یک اقلیت فکری را نمایندگی می‌کند. رسانه آئینه‌گی نمی‌کند زمانی هم که آئینه‌گی نکرد کسی هم به آن اعتماد نمی کند. در زمان بحران و زمان جنگ رادیو و تلویزیون رسانه‌های گرم‌تری بودند اما در سال‌های فعلی چون اعتماد از آن سلب شده پس اگر به بحران دیگری برسیم این رسانه نمی تواند نقش هدایت بحران را برعهده داشته باشد. این رسانه نقش ذاتی خودش را به عنوان هدایت‌گر بودن از دست می‌دهد.
البته به نظرمن جامعه ما سنتی نیست. این تفکر که هرکسی با ما نیست برما است هم در رسانه و هم در میان مردم و جامعه روشنفکری ما وجود دارد. به این ترتیب تحملی وجود ندارد. این مسائل و مشکلات همگی در هم تنیده شده است. در این تفکر تک‌نگری نمی‌توانیم یکدیگر را تحمل کنیم.
قرایی مقدم (جامعه شناس): وقتی توان تحمل یکدیگر را نداریم، یعنی در یک جامعه سنتی زندگی می‌کنیم.
شهاب شهرزاد (کارشناس و منتقد): منظور این است که جامعه روشن فکری ما نیز از این عارضه رنج می‌برد.
قرایی مقدم (جامعه شناس): مشکل اینجا است که جامعه روشن فکر ما هم سنتی فکر می‌کند. اگر ملی بودند مخالفان خودشان را کنار نمی‌زدند. زمان، در ایران به شکل پاندولی است. این زمان متأخر بر متقدم و شتابنده و یا ضربانی نیست. در نگرش پاندولی، در برخی موارد این پاندول عقب نگراست، در برخی موارد جلونگر است. اما در بسیاری از موارد وسط ایستاده است. چون سنتی فکر می‌کنیم صدمه زیادی نیز از این تفکر خورده‌ایم.

شهرزاد: جامعه باید همه خود را در آینه تلویزیون بببیند / سیاست گذاری‌هایی تلویزیون ما روزانه تغییر می‌کنند

شهرزاد (کارشناس و منتقد): مشکل اینجاست رسانه ما، همان جامعه سنتی را نیز نمایندگی نمی‌کند. پس جامعه خود را در آینه‌ای تلویزیون نمی‌بیند. اگر بخواهیم درباره وضعیت موسیقی پاپ در ایران اطلاعاتی کسب کنید. به تلویزیون خودمان نمی‌توانیم مراجعه کنید. پس باید در پی شبکه‌های ماهواره‌ای بروید که گفته می‌شود غیر مجاز هستند.

- بنا بر سخنان شما به این نتیجه کلی خواهیم رسید که تلویزیون نمی‌تواند نیازهای مخاطب را بر آورده کند. به هرحال هر رسانه‌ای بر اساس خط و مشی‌های قرار دادی خودش حرکت می‌کند. آیا این نگرش دست همه شبکه‌های تلویزیونی خارج از کشور را نیز مانند تلویزیون ما می‌بندد.
قرایی مقدم(جامعه شناس):
این خط مشی در کشورهای دیگر دنیا کلی است و از ابتدا مشخص شده و آنها این سیاست‌ها را به شکل روزمره در نظر نمی‌گیرند. اما رسانه تلویزیون ما این سیاست‌ها را به روز تغییر می‌دهد. این عیب کشورهای جهان سوم است.

ادامه دارد...
تهیه و تنظیم: مهدی قنبر

انتهای پیام/ ع.آ

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.