چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۶

خاطرات درون خانوادگی جشنواره فیلم‌های کودک و نوجوان سی و هفتم (۴)

تبدیل «جشنواره سی و هفتم» به سنگ محکی برای افشای ماهیت سرگشتگی متولیان رسمی سینمای کشور در عرصه «سینمای کودک و نوجوان»

رائد فریدزاده

سینماپرس: روز چهارم از برگزاری «سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان» اگر چه به واسطه حضور گسترده سینماگران و فعالان حوزه سینمای کودک و نوجوان، در محیط جشنواره توانست نقیصه شور و هیجان این دوره را تا حدودی مرتفع و چشم‌انداز بانشاطی از سالن‌های اکران را به نمایش بگذارد؛ اما  با این حال صحبت‌های مبهم «ریاست سازمان سینمایی» در جمع خبرنگاران را می‌توان به عنوان یک تلنگر جدی برای آینده گُنگ و غبارآلود «سینمای کودک و نوجوان» در کشور قلمداد نمود.

به گزارش خبرنگار اعزامی سینماپرس، روز چهارم از برگزاری «سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان» اگر چه به واسطه حضور گسترده سینماگران و فعالان حوزه سینمای کودک و نوجوان، در محیط جشنواره توانست نقیصه شور و هیجان این دوره را تا حدودی مرتفع و چشم‌انداز بانشاطی از سالن‌های اکران را به نمایش بگذارد؛ اما با این حال صحبت‌های مبهم «ریاست سازمان سینمایی» در جمع خبرنگاران را می‌توان به عنوان یک تلنگر جدی برای آینده گُنگ و غبارآلود «سینمای کودک و نوجوان» در کشور قلمداد نمود. آینده‌ای که ظاهرا نه تنها متولی رسمی سینمای کشور از آن اطلاعی ندارد، بلکه حتی در مجموعه ساختار «بنیاد سینمایی فارابی» به عنوان زیر مجموعه اصلی «سازمان سینمایی» که خود را متولی «سینمای کودک و نوجوان» می‌خواند، نیز هیچ برنامه کوتاه‌مدت و بلندمدت مدون و قابل ارایه‌ای برای آن وجود ندارد و حسب مدل گفتمانی «آقازاده به ریاست رسیده» هیچ برنامه‌ای برای این حوزه در «دولت چهاردهم» تدارک دیده نشده است. گویا اساسا «سازمان سینمایی» قرار است همانند سایر بخش‌های اجرایی، به مثابه یک‌سال گذشته با «رویکرد حرف‌درمانی» امورات اجرایی کشور را در تمامی عرصه‌ها و بالاخص در عرصه مهم تاثیرگذار «سینمای کودک و نوجوان» به پیش ببرد!


تبدیل «جشنواره سی و هفتم» به سنگ محکی برای افشای ماهیت سرگشتگی متولیان رسمی سینمای کشور در عرصه «سینمای کودک و نوجوان»


پس اگر چه شیوه «ریاست سازمان سینمایی» در فرار از مواجهه مستقیم و پاسخگویی به پرسش‌های چالش برانگیز خبرنگاران و بجای آن حضور نمایشی و تنظیم رسانه‌ای و تشریفاتی و ظاهرسازی شده است که به خودی خود حکایت از نوعی هوشمندی در رفتار مدیریتی ایشان دارد؛ اما واقعیت آن است که این همه عایدی ملموس و درخور در واقعیت آشفته «صنعت-هنر-رسانه سینما» نداشته و همین جملات محدود و با تنظیم رسانه‌ای آقای رئیس در حاشیه بازدید از سینماهای «سی‌وهفتمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان» در اصفهان، می‌تواند گواهی روشن بر بی‌برنامگی «سازمان سینمایی» و تداوم روزمرگی و به نوعی تمکین به وضعیت باری به هرجهت «سینمای کودک و نوجوان» است. سینمایی که هم دردهایش را همه می‌شناسند و هم درمان‌ آن را می‌دانند و فقط نیازمند برنامه و تمرکز «مدیران اجرایی کشور» برای درمان دردها است. دردهایی که نه تنها «مدیرعامل شش‌ماهه بنیاد سینمایی فارابی» امیدی برای درمان آن تصویر نمی کند و در این رابطه هنوز هیچ برنامه عملیاتی یا سیاست مشخصی در این حوزه ارائه نکرده است. بلکه در کلیت آن غیاب برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری در عرصه «سینمای کودک و نوجوان» آنچنان چشمگیر است که حتی «ریاست سازمان سینمایی» نیز نمی‌تواند به مدل متداول خود ظواهر را حفظ کند و سخن امیدوارکننده‌ای درباره کیفیت آثار یا نحوه اکران فیلم‌های کودک مطرح سازد. گویی عملا این عرصه از اولویت «سازمان سینمایی» خارج شده و اولویت چندانی ندارد! اتفاقی که در نهایت باعث رهاشدن مخاطب ۲۰ میلیونی کودک و نوجوان کشور، بدون برنامه و راهنمایی مناسب می‌شود و با تشدید بحران موجب کاهش کیفیت آثار داخلی و زمینه‌سازی نفوذ فرهنگ‌های بیگانه و شکل‌گیری تهاجم فرهنگی در میان نسل جوان به واسطه تامین اوغات فراغت و نیازهای سرگرم کننده خود با تولیدات خارجی می‌شود.


تبدیل «جشنواره سی و هفتم» به سنگ محکی برای افشای ماهیت سرگشتگی متولیان رسمی سینمای کشور در عرصه «سینمای کودک و نوجوان»


متاسفانه سال‌هاست که «بنیاد سینمایی فارابی» خود را متولی «سینمای کودک و نوجوان» می‌خواند و برای مدیر عامل این بنیاد به عنوان «دبیر جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان» رزومه‌سازی می‌شود و در اوج رویکرد تخصصی به «سینمای کودک» دست به اقدامات بی‌فرجام و یا کم اثری همچون تشکیل «شورای راهبردی سینمای کودک» زده می‌شود و جماعتی از فیلم‌سازان باربط و یا بی‌ربط به این حوزه را با محوریت این بنیاد و با حق الجلسات دور هم جمع می‌کند و ...؛ این همه در حالی است که به دلیل عدم وجود تخصص لازم و نوع نگرش غیر کارشناسانه «بنیاد سینمایی فارابی» به مقوله «سینمای کودک و نوجوان» که با فقدان فهم لازم جامعه‌شناسانه و عالمانه و برخورداری از روابط منطقی با کارشناسان و متولیان امور آموزشی و تربیتی همراه است و ...؛ عملا نه تنها «سینمای کودک» نتوانسته جای پای محکمی در سینمای ایران برای خود دست و پا کند، بلکه متاسفانه بسیاری از تلاش‌های مختصری هم که در این زمینه از سوی برخی فیلم‌سازان و علاقه‌مندان سینمای کودک صورت گرفت، عقیم مانده و متاسفانه تا به آن حد از وضعیت حادی برخوردار شده که عملا «سینمای کودک» به مجالی از برای طرح موضوعات ناگفته و دارای ممیزی در «سینمای بزرگسال» مبدل گردیده است! به عبارت دیگر، سال‌هاست که کودکان و نوجوانان سوژه‌های خوب و امتحان پس داده‌ای برای ساخت آثار اعتراضی، اجتماعی، سیاه، هنری، روشنفکرانه و جشنواره پسند محسوب می‌شوند و در این میان مبتنی بر نگاه اشتباه حاکم در «فارابی» هر فیلمی صرف نقش‌پذیری و دیالوگ‌خوانی کودک و نوجوان «سینمای کودک» خوانده می‌شود و با حمایت این مجموعه همراه می‌گردد. این همه در حالی است که از بدو تاسیس و ورود «سینمای کودک» به کشور این «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بود که به عنوان متولی این حوزه شناخته می‌شد و اساسا «بنیاد سینمایی فارابی» با استفاده از عضویت «کانون پرورشی» در «سازمان بین‌المللی فیلم برای کودکان و نوجوانان» (cifej) است که از مشروعیت لازم برای برگزاری «جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان» برخوردار شده است. از این جهت لازم است تا متولیان «کانون پرورشی» در هماهنگی کامل با «سازمان سینمایی» تدبیری کنند تا این عرصه مهم از فیلمسازی بار دیگر به صورت منسجم تحت اشراف و مسئولیت «کانون پرورشی» درآید. هرچند این کانون هم در سالهای اخیر کارآمدی لازم را در این زمینه نداشته است.


اما نخستین اثر بلند سینمایی به نمایش درآمده در چهارمین روز از برگزاری «جشنواره سی و هفتم» به یکی از تولیدات مشترک «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و «بنیاد سینمایی فارابی» اختصاص داشت. اثری شبه سینمایی و با عنوان «چشم بادومی» که به کارگردانی «ابراهیم امینی» و تهیه کنندگی «سجاد نصراللهی نسب» تولید و برای نخستین‌بار در فرایند «چهل و سومین دورهٔ جشنواره فیلم فجر» به نمایش درآمد و البته با وجود نامزدی در سه رشته، در نهایت حضوری نا موفق در این جشنواره داشت و نتوانست هیچ سیمرغی را از آن خود کند. اثری که به موضوع بسیار مهم «هویت» می‌پردازد و «تهاجم فرهنگی کی‌پاپ» در جامعه ایران و در میان نسل کودک و نوجوان را دست‌مایه روایت خود قرار می‌دهد. اثری که اگر چه در نهایت نسخه سکولاری «لسه‌فر فرهنگی» (Laissez-faire) را برای علاج «بحران هویت» ارایه می‌کند و به صورتی کاملا فانتزی سعی دارد تا در کنار نمایش ناتوانی روان‌کاوان به «ترسیم ناکارآمدی دین» در مواجهه با بحران‌های اجتماعی نسل جدید بپردازد و ...و این همه در حالی است که «چشم بادومی» را می‌توان به عنوان یک اثر بی‌ربط دیگری به حوزه وظایف و مسئولیت‌های «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» قلمداد نمود. اثری که اگر چه مسئله آن کودک و نوجوان است، اما کاملا نامناسب برای «گروه سنی کودک و نوجوان» می‌باشد و همچون برخی دیگر از تولیدات دو سال اخیر «کانون» نه تنها وظیفه تولید آن بر عهده نهادها و سازمان‌های دیگری همچون «سازمان بهزیستی» و ... است، بلکه هر عقل سلیمی تصدیق می‌کند که مخاطب اصلی‌ این اثر در بهترین حالت «پدران و مادران کودکان و نوجوانان» می‌باشد. البته سوای نظر از بررسی چرایی سرمایه‌گذاری مبهم «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بر روی چنین اثری، حالا باید ابهام اصلی‌تر را در چرایی گزینش و انتخاباین اثر برای حضور در بخش رقابتی «سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان» مورد پیگیری و آسیب شناسی جدی قرار داد.

تبدیل «جشنواره سی و هفتم» به سنگ محکی برای افشای ماهیت سرگشتگی متولیان رسمی سینمای کشور در عرصه «سینمای کودک و نوجوان»


فیلم سینمایی «چشم بادومی» نخستین تجربه کارگردانی فردی است که سال‌ها در کنار «محمد حسین مهدویان» و در قامت فیلمنامه‌نویس و بازیگردان در سینمای کشور حضور داشته است. فردی که نگارش فیلمنامه آثاری همچون فیلم سینمایی «ایستاده در غبار»، فیلم سینمایی «درخت گردو»، فیلم سینمایی «موقعیت مهدی»، فیلم سینمایی «لاتاری»، فیلم سینمایی «مرد بازنده»، فیلم سینمایی «دسته دختران» و… را در کارنامه خود دارد و با پشتوانه چنین تجربه‌ای است که «چشم بادومی» توانسته با وجود روایت غیر منسجم خود و شکل دادن به حضور و پاس دادن روایت خود در میان سه راوی دختر و پدر بزرگ و سوم شخص و تا حدی پیش رفتن در دنیای فانتزی و ...، همچنان در قامت یک اثر قصه‌گو ظاهر شود و مخاطب سینمایی را تا به پایان با خود همراه روایت خود سازد.


فیلم سینمایی «جادوی عروسک‌ها» به کارگردانی «سعید عباسی» و تهیه‌کنندگی «مهدی مولوی» دومین اثر به نمایش درآمده در چهارمین روز از «جشنواره سی‌وهفتم» بود. اثری که اگر چه در ژانر فانتزی و برای «گروه سنی نوجوان» ساخته شده بود، اما به وضوح در جذب مخاطب هدف خود چندان موفق عمل نکرده و نتوانسته است تا به عنوان یک اثر موفق ظاهر شود. اثری که با وجود استفاده گسترده از جلوه‌های بصری و تکنیک‌های «سی‌جی‌آی» برای بالابردن و برجسته ساختن وجه فانتزی خود، به‌دلیل کیفیت نه‌چندان مطلوب کارگردانی این جلوه‌ها، از باورپذیری لازم برخوردار نمی‌باشد و در نهایت باعث دل‌زدگی مخاطب نوجوان خود می‌گردد. البته در این میان فیلمنامه‌ای وصله‌پینه‌ای، تقلیدی و فاقد انسجام روایی «جادوی عروسک‌ها» را نیز می‌توان به عنوان مانع جدی دیگری در مسیر شکل‌گیری ارتباط مؤثر میان این فیلم و مخاطب نوجوان آن قلمداد نمود.


تبدیل «جشنواره سی و هفتم» به سنگ محکی برای افشای ماهیت سرگشتگی متولیان رسمی سینمای کشور در عرصه «سینمای کودک و نوجوان»


«جادوی عروسک‌ها» با وجود تلاش کارگردان برای نزدیک شدن به الگوی فیلم‌های فانتزی غربی از لحاظ روایت، پرداخت شخصیت‌ها و ریتم داستانی دچار ضعف جدی است. اثری که بیش از اندازه به نمایش موقعیت‌های پر زرق‌وبرق و صحنه‌های هیجانی تکیه دارد و از پرداخت منطقی و هدفمند به مضمون اصلی و قابل فهم برای مخاطب گروه سنی هدف خود بازمانده است و این همه در حالی است که «جادوی عروسک‌ها» هیچ‌گونه نگاه تربیتی یا آموزشی مشخصی را دنبال نمی‌کند و در طول روایت خود صرفاً به نمایش سطحی از ماجراها و جلوه‌های فانتزی بسنده می‌کند. البته همانگونه که ذکر شد، تلاش برای افزودن لحظات طنز و کمدی در «جادوی عروسک‌ها» نتیجه مطلوبی نداشته و حتی در بسیاری از بخش‌ها به ناهماهنگی لحن فیلم دامن زده است. افزون بر این، بازی بازیگران نوجوان «جادوی عروسک‌ها» به‌دلیل کارگردانی و هدایت نامناسب و ضعف در شخصیت‌پردازی، نتوانسته در خدمت باورپذیری جهان فانتزی این اثر قرار گیرد و در مجموع، «جادوی عروسک‌ها» را به تلاشی خام و ناتمام در مسیر ساخت فیلمی فانتزی برای مخاطب نوجوان مبدل ساخته و این اثر را در نهایت به نمودی از استفاده نادرست جلوه‌های ویژه و الگوهای تقلیدی تبدیل نموده است.


تبدیل «جشنواره سی و هفتم» به سنگ محکی برای افشای ماهیت سرگشتگی متولیان رسمی سینمای کشور در عرصه «سینمای کودک و نوجوان»


داستان فیلم سینمایی «جادوی عروسک‌ها» از روز تولد پسربچه‌ای آغاز می‌شود که پدرش به دلیل مشغله کاری فرصت خرید هدیه‌ای مناسب برای او را ندارد و ناچار از یک چهارراه، عروسکی برایش تهیه می‌کند. پسرک که از هدیه‌اش دل خوشی ندارد، در لحظه‌ای از دلخوری آرزویی می‌کند و به شکلی جادویی، عروسک جان می‌گیرد و زنده می‌شود. از این‌جا ماجراجویی مشترک آن دو آغاز می‌شود؛ سفری برای یافتن سازنده عروسک که بنا بر گفته خود او در مکانی نامعلوم زندانی شده است. با پیشرفت داستان، پسرک و همراه عجیبش درمی‌یابند که پشت این ماجرا، رازهایی بزرگ‌تر و خطرناک‌تر نهفته است که سرنوشت آن‌ها را دگرگون خواهد کرد.


ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.