جمعه ۱۲ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۷

به یاد ارشا اقدسی؛

«اقدسی» شجاع و فراموش نشدنی/ هنرمندان از این بدلکار جوان می گویند

ارشا اقدسی-طالبی زاده-قره خانی-میرآخورلی

سینماپرس: نوروز ۱۴۰۱ در حالی از راه رسید که جای خالی هنرمندان بسیاری پای سفره های هفت سین به چشم می خورد؛ زنده یاد ارشا اقدسی یکی از همان هنرمندان است که سال های سال با عشق برای اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم تلاش کرده بود اما دست اجل مهلت بیشتری به وی نداد و او در مرداد سال ۱۴۰۰ به علت بروز حادثه در صحنه فیلمبرداری به دیار باقی شتافت. همزمان با سال نو ۳ تن چهره های شناخته شده سینما و رسانه کشور، سرکار خانم سارا طالبی زاده و آقایان، امیر میرآخورلی و علیرضا قره خانی از او برایمان گفتند.

ارشا اقدسی روز چهاردهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در تهران چشم به جهان گشود. وی از کودکی به فعالیت‌های ورزشی علاقمند بود. او با توجه به علاقه اش، رشته ورزشی آی کی دو (هنر رزمی ژاپنی) را فراگرفت و مربی‌گری این رشته را کسب کرد.

در سال ۱۳۸۴، ارشا توانست بورسیه تحصیلی ایتالیا را در رشته تربیت بدنی کسب کند. امانقطه عطف زندگی او زمانی بود که از طریق آگهی دوره‌های بدلکاری با مرحوم پیمان ابدی آشنا شد. او از دانشگاه انصراف داد و به حرفه بدلکاری مشغول شد. ارشا اقدسی بعد از مدتی سرمربی کلاس‌های بدلکاری باشگاه پیمان ابدی شد.

ارشا اقدسی به عنوان اولین مربی بانجی جامپینگ و همچنین تونل باد صبا در ایران شناخته می‌شود. وی در رشته‌های در رشته‌های تیروکمان، پینت بال، سنگ نوردی، چتربازی و سقوط آزاد، کارتینگ و پاراگلایدر هم فعالیت می‌کند. وی اولین فعالیت هنری خود را با بازی در سریال نشانی به کارگردانی رامبد جوان شروع کرد.

ارشا اقدسی در ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ گروه بدلکاران ۱۳ را تأسیس نمود و با گسترش فعالیت‌های خود در ایران و عرصه بین‌المللی، با پروژه‌های فیلم‌سازی بزرگ مشغول به کار شد. این گروه ۱۵ نفره، چندین بار رکورد بدلکاری دنیا را کسب کرده است.

ارشا اقدسی یکی از برترین بدلکاران جهان است که جوایز زیادی را کسب کرده است. وی به‌ عنوان بدلکار با کارگردانان مشهور دنیا و همچنین کمپانی‌های بزرگ فیلم‌سازی همکاری داشته است.

وی در سال ۱۳۸۴ با حضور در سریال «نشانی» به کارگردانی رامبد جوان، اولین تجربه بدلکاری هنری خود را با گروه پیمان ابدی به دست آورد. بعد از آن نیز در سال ۸۷ در سریال «روزهای زیبا» به عنوان بدلکار حضور داشت. او بعد از فوت استادش پیمان ابدی، در کمتر از سه سال به مرد اول بدلکاری در ایران تبدیل شد. وی همچنین در چندین تیزر تبلیغاتی هم حضورداشته است.

از معروف‌ترین فیلم و سریال هایی که ارشا اقدسی در آن‌ها هنرنمایی کرده، می‌توان به «اشک‌ها و لبخندها»، «عملیات ۱۲۵»، «ساخت ایران»، «سقوط آزاد»، «رالی ایرانی»، «شوق پرواز»، «خط ویژه»، «متروپل»، «بمب»، «به وقت شام»، «شبی که ماه کامل شد»، «هزارپا»، «بارکد»، «پایتخت» و …اشاره کرد. درخشش وی با فیلم خارجی «شکارچی» در سال ۱۳۸۹ شروع و با فیلم هالیوودی جیمز باند در سال ۱۳۹۱ به اوج خود رسید. این بدلکار ایرانی اولین همایش رسمی بدلکاران تلویزیون و سینما را در سال ۱۳۹۷ برگزار کرد.

ارشا اقدسی بدلکار معروف، یکی از مهمانان ویژه جشن حافظ در تیرماه ۹۸ بود که درحالی که سرش در حال آتش گرفتن بود، وارد استیج شد.

ارشا روز چهارشنبه ۶ مرداد در یک صحنه فیلمبرداری یک فیلم خارجی در لبنان دچار حادثه شد. خوردوی این بدلکار در حین فیلمبرداری و در صحنه‌ای که قرار بر چپ شد بود؛ واژگون شد. در این حادثه ضربه شدیدی به گردن او وارد شد و خون و اکسیژن به مغز او نرسید. به همین دلیل در زمان رسیدن او به بیمارستان قلب او از کار افتاد و عملیات احیا بر روی او انجام شد.

او که در طول این روزها در بیمارستان سن جورج روم بیروت بستری بود برای یک عمل جراحی مهم آماده می شد. اما از آنجایی که علائم حیاتی او از روز گذشته پایین آمده بود؛ عمل جراحی متوقف شد. پزشکان گفته بودند که متأسفانه شانس زنده ماندن او بسیار پایین و در حد ۱ درصد است و نزدیکان او از مردم خواسته بودند که برای سلامتی ارشا دعا کنند اما وی ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ در سن ۳۹ سالگی درگذشت.

دو تن از اهالی سینما و رسانه همچون: سارا طالبی زاده و علیرضا قره خانی همزمان با نوروز ۱۴۰۱ در فراق این هنرمند پیشکسوت سینمای کشور با سینماپرس گفتگو کردند و از او برایمان گفتند.

*****************

سارا طالبی زاده دبیر فرهنگی روزنامه حمایت که سال ها با خانواده زنده یاد اقدسی رفت و آمد خانوادگی داشته گفت: ارشای عزیز یک حرف معروف دارد؛ اینکه «ثروت برای من حال خوبه، کیف کردن و عشق و حال کردنه؛ به طور مطلق! آنچه را که عقل میگه اشتباه است اما می گویم دوست دارم، کیف می کنم، پس انجام می دهم، حتی اگر شکست بخورم، ناراحت نمی شوم. چون با دلم انتخاب کردم و واقعا دلم می خواسته است. حتی در دفعات بعدی با قدرت بیشتری انجام می دهم که پیروز بشوم نه اینکه غلبه کنم چون چیزی به نام غلبه وجود ندارد»

وی ادامه داد: وقتی که از بالای برج پرچم در پارک طالقانی با چتر به پایین پرید، به او گفتم که خوش به حالت که از ارتفاع نمی ترسی، جواب «ارشا» واقعا جالب بود: «وقتی از پله های برج بالا می رفتم و ارتفاع اضافه می شد ترس من زیادتر شد اما من بر ترسم پیروز شدم؛ غلبه بر ترس معنا نداره. من هربار که می پرم و یا حتی ماشین رو چپ میکنم، می دونم که ممکنه آخرین بار باشه، پس نهایت لذت رو از اون لحظه ها می برم. معتقدم که از ترس نباید فرار کرد یا بر آن غلبه کرد ، بلکه می توان از ترس ها پول در آورد »

طالبی زاده یادآور شد: ارشای عزیز دو تا آرزو داشت که متاسفانه به دلیل همکاری نکردن مسئولان، هیچ وقت تحقق پیدا نکرد. اول اینکه مثل خیلی از جشنواره های بزرگ سینمایی دنیا، جایزه بدلکاری در جشنواره فیلم فجر در نظر گرفته شود؛ جایزه ای که علیرغم همه تلاش هاش برای دیده شدن جامعه بدلکاران از سوی مسئولان نادیده گرفته شد؛ هرچند به لطف آقای معلم، جایزه ای در جشن حافظ برای بدلکاران هنرمند در نظر گرفته شده اما جشنواره فیلم فجر خواسته به حقی بودکه نادیده گرفته شد. دومین خواسته ارشا راه اندازی آکادمی بدلکاری بود که استارت آن قرار بود در یکی از مجموعه های شهرداری تهران زده شود اما به دلیل کج رفتاری مدیران وقت، این خواسته هم آرزویی شد که بر دل او ماند!

این روزنامه نگار فرهنگی در خاتمه افزود: درباره ارشا نوشتن و گفتن می تواند به اندازه یک شاهنامه باشد؛ مهربانی اش با آدم ها و کودکان به ویژه کودکان سرطانی که حتی به خاطر شادی اونا یک بار «اسپایدرمن» شد، دوستی و مهربانی اش با حیوانات که فیلم نجات یک کبوتر در فضای مجازی به کرات بازنشر شده، از رکوردهاش که به ویژه در چپ کردن ماشین با آخرین کارش در لبنان به رکود عدد۴۰ رسید که در آستانه ثبت در کتاب رکوردهای گینس است، حتی از ناراحتی هاش و دلخوری هاش از آدم ها و کارگردانان بنامی که به وقت کار، اون رو می شناختن اما به وقت پرداخت حق الزحمه جواب تلنفش رو هم نمیدادن و ... در نهایت باید عنوان کنم ارشا اقدسی به تمام معنا یک رفیق بود؛ روحت شاد رفیق با معرفت!

علیرضا قره خانی عضو انجمن بازیگران و بدلکاران خانه سینما که سال ها جزو دوستان نزدیک زنده یاد ارشا اقدسی بود به سینماپرس گفت: من برای اولین بار ارشا را در تیم پیمان ابدی دیدم. کم کم رفاقت مان صمیمی شد. من و ارشا هر روز زمانی که مدرسه بدلکاری در جاجرود در حال ساخت بود به عنوان ناظر به این مکان می رفتیم و همین باعث رفاقت صمیمانه میان ما شد.

وی ادامه داد: ما بعدها در توچال و بام تهران به عنوان مربی بانجی جامپینگ با هم کار می کردیم؛ من خاطرات بسیار زیادی از ارشاد و هوش بالای او و شجاعت ستودنی اش دارم که یکی از بهترین خاطراتم به فیلم «مخمصه» باز می گردد.

قره خانی در این باره یادآور شد: در فیلم «مخمصه» صحنه ای بود که موتورسواری از زیر ماشین لیز می خورد و ماشین از روی وی رد می شد. یادم می آید تنها کسی که پیش قدم انجام این کار شد ارشا بود. پیمان ابدی از او سوأل کرد که موتور سواری بلد است یا خیر؟ ارشا پاسخ داد که بلد نیستم! ‌ پیمان به او گفت ما وقت نداریم به شما موتورسواری یاد بدهیم؛ من تنها کسی بودم که در آنجا موتورسواری بلد بودم اما به دلیل اینکه در فیلم راکورد داشتم و نقش دیگری را بازی می کردم نمی توانستم روی موتور بنشینم؛ باز پیمان از همه سوأل کرد و باز هم تنها کسی که دستش را بلند کرد و اصرار داشت که نقش موتورسوار را بازی کند ارشاد بود.

این بدلکار ادامه داد: پیمان که دید چاره ای ندارد از من خواست که به ارشاد موتورسواری یاد بدهم؛ شاید باور نکنید که ارشا در مدت زمان بسیار کوتاهی در حد چند دقیقه موتورسواری یاد گرفت. پیمان باور نمی کرد که ارشا در این مدت کوتاه موتورسواری یاد گرفته باشد و آمد که نتیجه را ببیند و از موتورسواری خوب ارشا حیرت کرد. به هر صورت پیمان توضیح داد که این صحنه بیشتر از یک برداشت نمی تواند داشته باشد چون ماشین دو متر به هوا می رود و امکان آسیب جدی به آن وجود دارد؛ به هر صورت ارشا این صحنه را به بهترین شکل اجرا کرد.

قره خانی افزود: ارشا یکی از بهترین بدلکارهای ایران بود. من معتقدم روی دست پیمان و ارشاد در ایران بدلکاری نخواهد آمد و باعث افسوس است که ما این دو عزیز را از دست دادیم و دیگر نمی توانیم از حضور موثر آن ها در عالم سینما و رفاقت بهره مند باشیم.

امیر میرآخورلی بدلکار سینما و عضو گروه بدلکاران ۱۳ و یکی از دوستان زنده یاد اقدسی نیز درباره وی به سینماپرس گفت: ارشا خیلی برای پیشرفت بدلکاری در ایران زحمت کشید. ارشاد حتی با مرگش ثابت کرد برای کارش ارزش قائل است و می خواهد کارش را به بهترین نحو انجام دهد. پشتکار و اعتماد به نفس ارشا بزرگترین خصیصه اش بود.

وی سپس با اشاره به یکی از خاطراتش با وی گفت: در اولین دیداری که با ارشا داشتم به شدت مجذوبش شدم. ۱۰ سال با او کار کردم و ۶-۷ سال مثل خانواده با یکدیگر بودیم. هیچ وقت بدی از او ندیدم. به کسانی که مشکل مالی داشتند به صورت غیرمستقیم کمک مالی می کرد.

میرآخورلی افزود: او دوست داشت برای کارش مورد تشویق قرار بگیرد. خیلی زحمت کشید تا فستیوال بدلکاری را راه بیندازد. ما همان روز یک تندیس آماده کردیم و به او دادیم که چشم هایش پر از اشک شد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.