سه‌شنبه ۳ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۵

پیگیری الهیات ماتریالیسیتی توسط «کمپانی پیکسار»؛

تصویرسازی کودکانه «روح» برای القای قرائت غرب در مورد جهان پس از مرگ

انیمیشن «روح»

سینماپرس: اگر قرار است تصویرسازی پیت داکتر از جهان پس از مرگ در انیمیشن «روح» را تحلیل کنیم، می‌توانیم آن را سهل و ممتنع بدانیم و البته در راستای فلسفه‌ای غربی و نه الهی.

به گزارش سینماپرس، چرا باید این فیلم را ببینیم؟ با یک جمله می‌توان به این سوال پاسخی قاطع داد. بدین خاطر که کارگردان اثر پیت داکتر است. اگر یادتان نمی‌آید باید شما را به یاد انیمیشن‌های خارق‌العاده «درون: بیرون» و «بالا» بیاندازم. این دو انیمیشن خارق‌العاده، اثر خالق انیمیشن «روح» است.

اگر بخواهیم دلیل قانع‌کننده‌تر و در ضمن کلی‌تری نیز بیاوریم، بهتر است تا به نام کمپانی تولید کننده اثر نگاهی بیاندازیم؛ یعنی پیکسار. به ندرت پیش می‌آید که پیکسار اثری را تولید کند و آن انیمیشن جزو بهترین‌های سال و فصل جوایز نباشد. بخصوص اینکه درباره روح اوضاع بسیار فرق می‌کند. موضوع روح به شدت جنجال برانگیز است. ما قرار است انیمیشنی درباره جهان پس از مرگ و دنیای ارواح ببینیم.

تحلیل و نقد

انیمیشن «روح» قدمی است که استودیو پیکسار برای کودکان بر می‌دارد؛ برای درک زندگی و مرگ و ساختار این دو را تصویرسازی می‌کند. اگر قرار است تصویرسازی پیت داکتر از جهان پس از مرگ را تحلیل کنیم، می‌توانیم آن را سهل و ممتنع بدانیم و البته در راستای فلسفه‌ای غربی و نه الهی.

ماجرا از این قرار است که شخصیت اصلی قصه یعنی جو گاردنر که نوازنده پیانوست با آرزویش چند ساعت بیشتر فاصله ندارد اما بر اثر تصادفی می‌میرد. او در دنیای پس از مرگ تلاش می‌کند تا به جهانی که مرده‌ها می‌روند، نرود و به مبارزه می‌پردازد و به جهان پیش از تولد ورود می‌کند تا از طریق آن بتواند به دنیا باز گردد و در همین جهان با ۲۲ آشنا می‌شود. رفتن گاردنر به جهان پیش از تولد یک جهان برنامه‌ریزی شده کامپیوتری را برای ما به تصویر می‌کشد که بن مایه حیاتش وابسته به روانشناسی است؛ روانشناسی افراد که با پیدا کردن هدف وارد دنیا می‌شوند والا نمی‌توانند متولد شوند.

تصویرسازی کودکانه «روح» برای القای قرائت غرب در مورد جهان پس از مرگ

این پایه روان‌شناسانه در بهترین قسمت فیلم نیز بروز می‌کند روانشناسی‌ای که از اساس اگزیستانسیالیستی است اما بسیار خام دستانه؛ زمانی که کاراکتر ۲۲ وارد جلد گاردنر و گاردنر وارد کالبد یک گربه می‌شود. از آن به بعد مسئله تن دادن و لذت بردن از زیستن و زندگی و لمس تمامی احساسات بشری به محوریت فیلم تبدیل می‌شود و تا پایان آن ادامه دارد.

فیلم مبلغ فلسفه‌ایست که زندگی را زیبا و ارزشمند و نیز دارای لذت‌های کوچک اما تکرارنشدنی می‌داند. اما تصویرگری‌اش از یک مسئله الهیاتی یعنی مرگ، بسیار روان‌شناسانه است و محافظه‌کار، زیرا تصویری دقیق و با مشخصات شناسنامه دار در اختیار مخاطب قرار نمی‌دهد. این پرداخت ما را به شدت به یاد انیمیشن «درون: بیرون» می‌اندازد اما آنجا پیوستگی میان موضوع و پرداخت وجود دارد که در اینجا این‌طور نیست.

بهترین سکانس

سکانسی که گاردنر و ۲۲ از دنیای پیش از تولد به دنیا باز می‌گردند اما در کالبدهای اشتباهی می‌افتند. این سکانس یک شاه بیت تمام عیار برای موتور محرکه یک داستان فانتزی است و یک تخیل فوق‌العاده درباره ارواح. اجرای سکانس به علاوه آشنایی ۲۲ با کالبد گاردنر بی‌نظیر است.

چرا خوب… چرا بد…

موقعیت‌های بی نظیری که پیت داکتر و پیکسار در انیمیشن بوجود می‌آورد یاد آور شاهکارهای بی نظیر این استودیوست اما فیلم سادگی را به معنای برخورد سهل با موضوع می‌گیرد و مانند دیگر آثارش خلاقانه عمل نمی‌کند و جهان کاملی نمی‌سازد؛ با این حال اما تصویر سازی پیکسار از مرگ و جهان پس از آن بی‌شک تصویری منحصر به فرد است، که البته ناقص از آب در می‌آید زیرا فیلمساز یا باید به شعارهای مربوط به زندگی بپردازد یا باید وارد جهان الهیاتی بشود که بی‌شک گزینه نخست را انتخاب می‌کند.

*سیدسعید هاشم‌زاده

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.