شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۵

سیروس مقدم:

به این نتیجه رسیده ام که هرچه آدم جمع و جورتر زندگی کند مصائب و دردسرهایش کمتر است

سیروس مقدم

سینماپرس: سیروس مقدم شب گذشته با حضور در برنامه «چهل تیکه»، از ترس بزرگ خود در زندگی گفت.

به گزارش سینماپرس، برنامه «چهل‌تیکه» در فصل جدیدش همانند فصل‌های قبلی سراغ مهمانانی رفته که از گذشته و نوستالژی‌هایشان می‌گویند. هر شب در این برنامه با چهره‌های قدیمی گفت و گو می‌شود.

شب گذشته، سیروس مقدم کارگردان باسابقه تلویزیون در برنامه «چهل تیکه» حضور پیدا کرد و درباره موضوعات مختلف صحبت کرد.

در بخشی از برنامه، مقدم درباره ترس خود در زندگی گفت:  ترس من از گیر افتادن در یک جای تنگ است. احساس می‌کنم باید دورم روشن باشد و نور ببینم. این ترس از بچگی با من بوده و بزرگترین هراس من این است که در چنین شرایطی فوت کنم.

وی افزود: دوست دارم زمانی که همه جا را می‌بینم، از دنیا بروم. علت آن بیشتر ذهنی است؛ برای خود اینگونه تحلیل کردم که چون کارم دیدن است، می‌ترسم آن‌ را از من بگیرند. احساسم این است که با گیر افتادن در یک جای تنگ دنیا تمام می‌شود.

این کارگردان درباره اولین دستمزد حرفه ای و آرزوی خود گفت: وقتی که اولین دستمزد دندان گیر را در زندگی ام گرفتم، دلم می‌خواست یک ماشین کروک دو در آلبالویی بخرم. نه آن موقع بلکه الان هم این کار را انجام نداده ام؛ دیگر برای من مسخره شده است. به این نتیجه رسیده ام که هرچه آدم جمع و جورتر زندگی کند مصائب و دردسرهایش کمتر است.

مقدم درباره  کار هنری جدیدش عنوان کرد: در آخرین صحبتی که ما با مدیران سازمان صدا و سیما داشتم، گفتند جای سریال ماورایی در رسانه ملی خالی است. اکنون روی سوژه‌ای با این محوریت کار می‌کنم؛ بحث اصلی این سریال بهشت و جهنم است. کار تحقیقی آن را شروع کردم و ان‌شاءالله به مرحله نگارش فیلمنامه برسد.

وی تأکید کرد: جای این سریال‌ها در ماه رمضان بسیار خالی است. مسائل معنوی که به بهشت و جهنم و عالم برزخ مربوط می شود، برای انسان‌ها مهم است. امیدوارم این طرح با کمک و مساعدت رسانه ملی به نتیجه برسد.

کارگردان سریال پایتخت درباره اینکه چه کاری دوست داشته انجام دهد که هنوز نتوانسته، گفت: چند وقت پیش هم این موضوع را گفتم و دوباره تکرارش می‌کنم؛ من چند سال پیش کتاب «پایی که جا ماند» خاطرات سید ناصر حسینی پور را خواندم. او در جزیره مجنون از ناحیه پا مجروح و اسیر شد و حتی عراقی‌ها نام او را به صلیب سرخ ندادند. اولین بار که کتاب را خواندم، دیدم او کتابش را به شکنجه گر خود تقدیم کرده و این موضوع برای من جذاب بود. در مصاحبه‌ای اعلام کردم که تنها آرزویم در کار هنری این است که کتاب «پایی که جا ماند» را به تصویر بکشم. همان روزها نویسنده کتاب با من ارتباط گرفت و با هم صحبت کردیم.

کارگردان روز حسرت بیان کرد: البته شنیدم دوستان دیگری هم می‌خواهند فیلمی را با اقتباس از این کتاب بسازند؛ اما ناراحتم که آن‌ها کاری انجام ندادند و نگذاشتند من هم کارم را جلو ببرم. من اگر حرفی می‌زنم و می‌خواهم اثری را بسازم، به شش ماه نمی‌کشد آن محصول هنری ساخته می‌شود. واقعاً حیف است؛ این کتاب و موضوع آن به درد نسل امروز می‌خورد و به تصویر کشیدن آن می تواند شجاعت، پایداری، مقاومت، تحمل و صبوری را یاد آنها بدهد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.