چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۰

اندر احوال سیزدهمین دوره از جشنواره سینماحقیقت (۲)

نفی استقلال هشداری که باید جدی گرفته شود

سیزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت»

سینماپرس: سوای نظر از توفیقات سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت؛ اگر بخواهیم ارزش های اسلامی، فرهنگ ایرانی، اهداف کلان انقلاب اسلامی ایران و فلسفه وجودی فیلم مستند را در نظر گرفته و مبتنی بر آن مجموع تولیدات عرضه شده در بخش مسابقه ملی را مورد مداقه قرار دهیم و کلیت ۲۷ فیلم حاضر در این دوره از جشنواره را برحسب این شاخص ها مورد ارزیابی قرار دهیم؛ نتیجه ای جز تضاد و یا در بهترین حالت، نایده گرفتن معیارهای یاد شده دست نخواهد داد.

محمدرضا مهدوی پور/ سیزدهمین جشنواره بین المللی سینماحقیقت به نوبه خود می تواند بارقه‌ی امید از برای پایان فصل خزان مستند انقلابی قلمداد شود؛ جشنواره ای که سعی بسیار نمود تا خاتمه ای باشد بر محدودسازی و کانالیزه نمودن مستند انقلابی در دایره جایزه ای درون ساختاری با عنوان جایزه شهید آوینی؛ جایزه ای که اگر چه کسب آن بسیار زیبا و پرافتخار است اما در مجموع سبب می شود تا مستند انقلابی در محیطی بسته مورد توجه قرار گرفته و نتواند به عرصه فضاسازی راه پیدا کند و با حضور موثر در بخش مسابقه ملی بتواند به گونه ای عمومی سرایت یافته و الهام بخش پیکره مستندسازی و مستندسازان در صنعت سینمای ایران گردد.



سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت به خوبی توانست سنت غلط و بدعت نادرست محدودسازی مستند انقلابی را در بخش جایزه شهید آوینی باطل ساخته و با گزینش هوشمندانه اقدام به برجسته سازی آثار و تولیداتی نماید که در بخش های مختلف بتواند حداقل تعارضات و تمایزات را با مبانی ارزشی انقلاب اسلامی رقم بزند و از این جهت صرف نظر از اقدام غلط گذشتگان سعی نمود تا در بخش ملی نیز به آثار و تولیداتی بها دهد که به مبحث مقاومت پرداخته و یا بر محوریت انقلاب اسلامی سعی در امید بخشی داشته و بر ترسیم فضای خروج از بن بست های مختلف جامعه تمرکز نموده و یا آنکه به معرفی افراد سخت کوش و دغدغه مند می پردازد و زندگی ایشان را به تصویر می کشد. افرادی که لزوم معرفی و الگو سازی از ایشان در شرایط کنونی کشور بیش از پیش مورد نیاز است.



پس اگر چه عمده آثار و تولیدات عرضه شده در بخش جایزه شهید آوینی و تعداد محدودی از فیلم هایی که در یکی دیگر از بخش‌های جشنواره سیزدهم با عنوان کارآفرینی دسته بندی شده اند را می توان در زمره آثار ارزشمند و در چارچوب مبانی انقلاب اسلامی قلمداد نمود؛ اما در این میان برخی از تولیدات مسابقه ملی نیز با وجود تمرکز بر روایتی تلخ اما به سبب برخورداری از پایانی شیرین و یا به جهت ارائه پژوهشی جدید، از ماهیتی امید بخش برخوردار بوده و  این همه در حالی است که اعطای نشان فیروزه‌ی بهترین فیلم مستند سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت به مستند انقلابی به خوبی می تواند اسباب تمرکز و توجه مستندسازان کشور را به تولید چنین محتوایی فراهم سازد.



قطعا حضور گسترده مستندسازان انقلابی در بخش جایزه شهید آوینی موضوعی است که حتی با توجه به فهرست ۲۹ اثر گلچین شده از مجموع ۲۱۰ مستند متقاضی شرکت در این بخش نیز قابل مشاهده و ملاحظه است و در این میان حضور برخی از تولیدات دغدغه‌مند همچون مستند فرش‌چین و یا مستند خودکار که به روایت زندگی علی اکبر رفوگران به عنوان پدر نوشت افزار ایران می پردازد و صورت خستگی ناپذیر و پر تلاش انسان ایرانی را به تصویر می کشد و یا با مستندهایی همچون آرزوهایت را زندگی کن به روایت تلاش و کوشش انسان ایرانی در قالب کارخانه تایرسازی پرداخته و ... در بخش کارآفرینی نیز مزید بر توفیق جشنواره سیزدهم گردید و این همه در کنار انتخاب مستند گلوله باران به عنوان اثری نیمه بلند و الگوسازی از این مستند به عنوان اثر تراز در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت به خوبی می تواند شروعی مناسب از برای تحولی ساختاری در عرصه مستندسازی کشور قلمداد شود.



اما در این میان سوای نظر از توفیقات سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت؛ اگر بخواهیم ارزش های اسلامی، فرهنگ ایرانی، اهداف کلان انقلاب اسلامی ایران و فلسفه وجودی فیلم مستند را در نظر گرفته و مبتنی بر آن مجموع تولیدات عرضه شده در بخش مسابقه ملی را مورد مداقه قرار دهیم و کلیت ۲۷ فیلم حاضر در مسابقه مستندهای کوتاه و ۱۵ فیلم نیمه‌بلند و همچنین ۱۹ اثر راه یافته به بخش مسابقه مستندهای ‌بلند در این دوره از جشنواره را برحسب این شاخص ها مورد ارزیابی قرار دهیم؛ نتیجه ای جز تضاد و یا در بهترین حالت، نایده گرفتن معیارهای یاد شده دست نخواهد داد.



قطعا خوش‌ساخت و جذاب بودن گام ابتدایی موفقیت هر مستند و به طور کل هر اثر نمایشی است که تحت آن می‌توان مفاهیم عمیق تر و مبانی مورد نظر را به مخاطب القاء نمود. حال اگر مستندی از ساختاری مناسب برخوردار باشد اما از طریق این فرم زیبا مبانی فکری، اعتقادی و رفتاری ضدارزشی و مغایر با عرف رایج جامعه را به مخاطب منتقل نماید، آن اثر به مثابه زهری آغشته به شیرینی در عمق جان مخاطبان خود نفوذ نموده و در حد بضاعت رسانه ای خود می تواند قلب و ذهن ایشان را مسخر خویش سازد. حال در این گونه از تاثیرگذاری می توان تعداد نه چندان زیاد اما در عین حال موجه و جریان‌ساز از آثار عرضه شده در جشنواره سینماحقیقت را بر شمرد که به صورتی واضح اقدام به نزج و گسترش مفاهیم و مبانی سکولاریسم (Secularism) بر عمق جان مخاطب مسلمان ایرانی می نمایند. از آثاری همچون خسوف که مروج اسلام منهای روحانیت می شود تا چند فیلم مستند دیگر که هر یک از زاویه ای بر موضوح استقلال هجمه نموده و اصل عدم وابستگی به بیگانگان را در ذهن مخاطبان خود پلید متصور می ساختند.



از جمله برجسته ترین اثر ضد استقلال در این دوره از جشنواره سینماحقیقت می توان به مستند رویای سیاه اشاره نمود. اثری که به منظور تعمیق بخشیدن مبانی سکولاریسم در فضای عمومی جامعه اسلامی ایران به سراغ یکی از شاخص ترین بنیان های انقلاب اسلامی رفته و اصل استقلال را مورد تقابل مستقیم قرار داده است.



مستند رویای سیاه به کارگردانی ارد عطاپور از جمله مستندهای ضد استقلال در جشنواره سیزدهم است که سعی می نماید تا از زاویه ای جدید به بیان تاریخ نفت در ایران پرداخته و موضوع ملی شدن صنعت نفت را با تمرکز بر روایت دکتر محمد علی موحد از دوران قبل از انقلاب تا سال های آغازین انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار دهد. این مستند اگر چه در مقاطعی به صورت رپُرتاژی تبلیغاتی از برای رژیم سفاک پهلوی مبدل می شود اما در مجموع سعی می کند تا این بعد تبلیغی خود را در به صورت اطلاع رسانی ظاهرسازی نموده و اقدامات انجام شده در دوران دیکتاتوری رضا شاه را همچون ساخت راه آهن و ... برجسته نماید و به تبلیغ یک سویه و تک بعدی برخی از اشخاص مسئول در آن دوره و همچنین ارائه تحلیل هایی بعضا متناقض با شواهد تاریخی از اوضاع زندگی مردم در آن ایام بپردازد و به صورتی بسیار ظریف مخاطبان خود را به مدح استعمار نایل ساخته و حتی به صورتی کاملا مستقیم به نفی استقلال خواهی و مذمت ملت ایران در مطالبه این امر بپردازد.



مستند رویای سیاه با دفاع همه جانبه از اصل استعمار و تشریح مستقیم و غیر مستقیم مواحب مستعمره بودن سعی می نماید تا اصل نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران را حماقت معرفی ساخته و با کمال وقاحت و البته با صراحت هرچه تمام به بیان ابعاد توسعه این حماقت در پرتو انقلاب اسلامی می پردازد و بیان می دارد که اعضای شورای انقلاب افراد بی اطلاعی بودند و از این جهت مبادرت به ملی کردن صنعت نفت نمودند.



البته نفی استقلال و دفاع مبسوط مستند رویای سیاه از استعمار در نهایت با انتقاد صریح و شفاف دکتر محمد علی موحد از استعمال واژه روباه پیر برای معرفی انگلیس در جامعه ختم شده و کارگردان سعی می کند تا از زبان این آقای دکتر که چند سالی است به عنوان پیر و مراد جناب ایوبی ریاست پیشین سازمان سینمایی در محافل و مجامع مختلف هنری و سینمایی ظاهر می شود به صورتی کاملا مستقیم اصل مستعمره بودن را به عنوان مزیتی توسعه بخش از برای جامعه ایران معرفی و پذیرش استعمار را مشروع جلوه دهند. این در حالی است که فارغ از بحث لغو قراردادهای خارجی که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی انجام شد؛ تفکر مبارزه با استعمار و استقلال خواهی از مبانی اصولی انقلاب اسلامی و ملت ایران به شمار آمده و اساسا پذیرش سلطه و قبول تسلط قدرت های مستکبر اگر چه ناممکن است در نظر برخی از صاحب نظران منافعی نیز به دنبال داشته باشد، اما در مجموع نمی تواند دلیل موجهی از برای نفی استقلال و پذیرش سلطه و تحت استعمار قرار گرفتن باشد.



در سطح جهانی هم همین طور است. استعمار ملت ها که لکه‌ی ننگ تاریخ بشر در یکی دو قرن اخیر هست به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت. استعمار یعنی نوسازی. انگلیس‌ها، هلندی ها، پرتغالی ها، فرانسوی ها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و امریکای لاتین رفتند بومی ها را قتل عام کردند، سرزمین ها را تصرف کردند، دزدی کردند، خیانت کردند، هزار فاجعه به وجود آوردند؛ زیرِ نام نوسازی، پیشرفت، استعمار.

(امام خامنه ای در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی- ۱۳۸۶/۰۲/۲۵)




البته پروژه استقلال زدایی از ابعاد گسترده ای برخوردار می باشد که در این میان موضوع مرز و مرزبندی را می توان به عنوان یکی دیگر از زوایای مورد هجمه بر بستر این پروژه و در راستای گسترش مفاهیم و مبانی سکولاریسم بر عمق جان مخاطب مسلمان ایرانی قلمداد نمود. اتفاقی که به وضوح در اثری همچون مستند پنهان به وقوع پیوست و کارگردان ایرانی اثر با بهره مندی گسترده از امکانات مادی و معنوی سفارت  خانه ها اقدام به تولید اثری ترویجی و تبلیغی در جهت تامین آرمان های نظام لیبرالیسم می نمایند.


مستند پنهان (Invisible) نمود بارز نفوذ سفارتی می باشد؛ اثری که با همکاری آکادمی اشلاس سالیتیود (Akademie Schloss Solitude)، انستیتو صهیونیستی هارون فاروکی (Harun Farocki Institut) و انستیتو گوته (Quechua Films Perú) و آکادمی مرز (Border Academy) در بخش فیلم های کوتاه مسابقه ملی سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت به نمایش در آمد و موضوع فروپاشی دیوار برلین را مستمسک قرار داده و سعی نمود تا در قالب گفتگوهای متعدد و دیالوگ های گوناگون به حقنه آرمان های نظام لیبرالیسم در عمق جان مخاطبان خود مبادرت ورزد و قرائت صهیونیستی جهان وطنی (Cosmopolitanism) را با انگاره های آمریکایی جهانی شدن (Globalization) تلفیق نموده و در این راستا با استفاده از دیالوگ های دقیق و هوشمندانه آن هم از زبان شخصیت هایی که مخاطب فقط نام و عنوان شغلی ایشان را مشاهده می کند، سعی نموده تا آموزه های مارشال مک‌لوهان (Marshall McLuhan) را به مخاطبان خود تعلیم دهد و مخاطبان خود را در پس تصاویر گوناگون از شرایط گذشته و حال دیوار برلین به پذیرش مفهوم دهکده جهانی (Global village) ترسیم شده توسط مک لوهان رهنمون و معتقد سازد.



مرز مشخص باشد، مرز مخلوط نشود. کسانی که سعی می کنند این مرز را کمرنگ کنند یا محو کنند یا از بین ببرند، اینها خدمت نمی کنند به مردم، اینها خدمت نمی کنند به کشور؛ چه مرزهای دینی و عقیدتی، چه مرزهای سیاسی. استقلال، مرزی است برای کشور؛ این کسانی که سعی می کنند اهمیت استقلال یک ملت را به‌عنوان جهانی شدن و حل شدن و منطبق شدن با جامعه‌ی جهانی؛ از بین ببرند و کمرنگ کنند، مقاله مینویسند، حرف میزنند، اینها هیچ خدمتی نمی کنند به این کشور. شما می گویید ارتباط داشته باشیم با دنیا، خیلی خب، ارتباط داشته باشید، منتها معلوم باشد با چه کسی ارتباط دارید، چرا ارتباط دارید، چه جور ارتباطی دارید، اینها مشخص باشد؛ مرزبندی یعنی این. در جبهه‌بندی‌های داخلی هم همین‌جور است. این هم به نظر ما یکی از چیزهایی است که بایستی به آن توجه کنیم؛ جزو وظایف ما است که مرزبندی‌ها را مشخص کنیم.

(امام خامنه ای در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری- ۱۳۹۲/۱۲/۱۵)




البته ترویج مفاهیم و مبانی سکولاریسم در طیف قابل توجهی از مستندهای به نمایش درآمده در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت معطوف موضوع سبک زندگی می گردید و در این راستا تعدادی از آثار به ترسیم فضای التقاطی از سبک زندگی اسلامی پرداخته و حتی پا را فراتر گذاشته و فعل حرام شرعی را موجه جلوه می دادند. این در حالی است که به عنوان نمونه در مستندی همچون سینما چهار باغ که در بخش مستندهای نیمه بلند مسابقه ملی سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمد، کارگردان مقاطعی از زندگی جانباز شیمیایی سکولاری را به تصویر می کشد؛ جانبازی که علاقمند به سینما است و در حال سپری نمودن سال های آخر بازنشستگی خویش در آپارات سینما چهارباغ اصفهان است.


ارائه سبک زندگی سکولار به نحوی ویژه می تواند بر مخاطب مسلمان ایرانی تاثیر گذار باشد؛ حال اگر این مدل در قالب روایتی مستند گونه از زندگی جانبازی صورت پذیرد که علیرغم تقیدات دینی و مذهبی، خط قرمزی برای دیدن انواع فیلم ها و شنیدن هر نوع موسیقی با خواننده زن و یا مرد قائل نیست و ...؛ یعنی مستندساز به صورتی مغرضانه و یا نا آگاهانه در مسیر تقابل مستقیم با سبک زندگی اسلامی و ایرانی گام بر داشته و هنگامی که در این مستند سکانسی نمایش داده می شود که در بیمارستانی این جانباز به تشویق رزمنده دیگری مبادرت می کند که با چفیه در گردن و آهنگی قدیمی با صدای یک زن، در حال رقص است و ... این به معنی پذیرش غلبه سکولاریسم در عمق باورهای تمدنی است. پس اگر چه نمی توان چنین ادعایی را بیان نمود که تمامی جانبازان و بازماندگان جنگ تحمیلی دچار استحاله نشده و طی سالیان متمادی تغییری نداشته اند و همچنان شور انقلابی و تدین خالص خود را حفظ نموده اند و هیچکدام مشکلات معیشتی ندارند و در برخی موارد حتی به خاطر بی توجهی نهادهای مسئول در رنج و سختی بوده و پیشمان از گذشته هستند و ...؛ اما در این میان دغدغه تولید مستند و ارائه تصویری سکولار از جانبازان انقلاب اسلامی به عنوان مدافعان ایثارگر در مسیر حفظ سبک زندگی اسلامی و ایرانی موضوعی قابل تامل است.



ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.