چهارشنبه ۶ آذر ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۰

نگاهی به فیلم سینمایی «مُطرب»؛

چراغ‌ها را من خودم خاموش می‌کنم !

فیلم سینمایی مطرب

سینماپرس: «مطرب» با یک روایت خطی ساده و اتوبیوگرافیکال تلاش می‌کند قصه‌ و دغدغه اجتماعی و مضمون انتقادی‌اش را در فضایی دراماتیک و همراه با شوخی‌ بیان کند؛ اما در واقع نه مؤلفه‌های سینمای کمدی را دنبال ‌می‌کند، نه وفادار به سینمای ملودرام باقی می‌ماند، نه خود را به مشخصه‌های مرسوم آثار اتوبیوگرافی نزدیک می‌کند و نه می‌توان آن را اثری موزیکال با مشخصه‌های استاندارد آن دانست!

به گزارش سینماپرس، با وجود همه توفیقات معنوی و دلگرمی‌های غرورانگیز رکورد فروش افتتاحیه ۷۰۰ میلیون تومان در روز و حاشیه‌های به وجود آمده برای «مطرب»، اما شاید تا این اندازه ذوق‌زدگی ناشی از استانبول‌گردی گروه سازنده و در نهایت سرهم‌بندی یک قصه‌ سوراخ‌دار و منطق‌های غیرقابل قبول روایی، آنچه بر روی پرده سینماها در حال اکران است، فیلم مورد انتظار از «مصطفی کیایی» با ۴ و اندی میلیارد هزینه و ۴ و اندی ستاره شناخته شده سینمای ایران نباشد!
اقبال کیایی و فروش «مطرب» اگر متأثر از حاشیه‌سازی و روزشماری تعلیق اکران آن برای هفت روز و همزمان با اوج توجهات رسانه‌ای به دلیل توقیف و توقف اکران «خانه‌پدری» توسط دادستانی هم نباشد، و حتی اگر حاشیه‌های سیمرغ بلورین اخیر بهترین بازیگر زن النازشاکردوست برای «شبی‌ که ماه کامل شد» چندان در خاطره‌ها باقی نباشد و جذابیت قابل توجهی نداشته باشد، اما بدون تردید، آدرس‌های گمراه‌کننده و غلط تیزرهای تبلیغاتی گسترده فیلم که خبر از جُنگ شوخی‌های جسورانه ستاره‌های سینما بر خطوط قرمز می‌دهند و خرده‌داستان‌هایی که در اطاق‌های تاریک و پرده‌های کشیده شده می‌گذرد(!) نقش به سزایی در گیشه موفق این فیلم دارند؛ همین فرمول ساده، رمز فروش هفتمین فیلم سینمایی کیایی ۴۳‌ساله در مقام کارگردان، نویسنده و تهیه‌کننده آن است.

***
خلاصه داستان: "ابراهیم (پرویز پرستویی) یک خواننده لاله‌زاری در زمستان ۱۳۵۷ و همزمان با وقوع انقلاب اسلامی از کار بیکار و گرفتار می‌شود و شرایط سختی را پشت سر می‌گذارد. بعد از چهاردهه فرصتی پیش می‌آید با کمک دخترش زیبا (النازشاکردوست) به بهانه هفته فرهنگی ایران در ترکیه و با حمایت مالی دولت از کشور خارج شوند و به همراه رفیق نوازنده و قدیمی‌اش مارشال (مهران احمدی) در شهر استانبول به آرزوی دیرینه‌اش برسد و به روی صحنه برود و آواز بخواند. پسر سفیر ایران در ترکیه (امین مقدم) در جریان پیگیری امور گروه اعزامی از ایران، به نقشه پنهانی زیبا برای فرار و مهاجرت غیرقانونی پی می‌برد و مانع اجرای کنسرت ابراهیم می‌شود. زیبا به همراه برادرش فواد (محسن کیایی) که سال‌ها قبل از ایران به مقصد امریکا فرار کرده و حالا در ترکیه پرستار ِکودک است، تلاش می‌کنند تا شرایط به روی صحنه رفتن پدرشان ابراهیم و همخوانی او با یک خواننده زن ترکیه‌ای به نام نازان (عایشه گل‌جوشکن) را فراهم کنند و..." .
هرچند «مطرب» در ادامه مسیر سینمای تکنیکال «مصطفی کیایی» و شاخصه‌های متداول طنز اجتماعی و کمدی انتقادی و چیدمان درست او در سینما و آثارش همچون «چهارراه استانبول»، «بارکد»، «خط‌ویژه»، «ضدگلوله» قرار دارد، اما از طرف دیگر فاصله چندان زیادی هم با ‌فرمول‌های ضمانتی‌ تولیدات گیشه‌پسند، دم‌دستی و در حال گسترش امروز سینمای ایران ندارد؛ سینمایی که بر مرز دیالوگ‌های رکیک و بذله‌گویی‌های استندآپ‌ کمیک حرکت می‌کند و برای «پرویز پرستویی» فاجعه‌ای ناامیدکننده و برای «مصطفی کیایی» عقبگرد قطعی است.
«مطرب» با یک روایت خطی ساده و اتوبیوگرافیکال تلاش می‌کند قصه‌ و دغدغه اجتماعی و مضمون انتقادی‌اش را در فضایی دراماتیک و همراه با شوخی‌ و خنده و جلب رضایت مخاطب متفنن سینما بیان کند؛ اما در واقع نه مؤلفه‌های سینمای کمدی را دنبال ‌می‌کند، نه وفادار به سینمای ملودرام باقی می‌ماند، نه خود را به مشخصه‌های مرسوم آثار اتوبیوگرافی نزدیک می‌کند و نه می‌توان آن را اثری موزیکال با مشخصه‌های استاندارد آن دانست!
قصه «مطرب» با وجود دارا بودن جذابیت‌های اولیه یک داستان با قابلیت ایجاد زیرلایه‌های فرعی داستانی و درنتیجه شخصیت‌پردازی تاثیرگذار، اما بیشتر در مسیر ایجاد شاخه‌ها و شاخصه‌های جلب رضایت و لبخند مخاطب عام سینما پرورش داده شده است؛ مسیری که به واسطه ترجیح دغدغهء کیایی تهیه‌کننده بر دغدغهء کیایی کارگردان و نویسنده دنبال شده و مقصد آن ضمانت گیشه بوده است.
در خلاصه‌داستان کوتاهی که کارگردان آگاهانه منتشر کرده است فقط آمده: "اینا اصلا ما رو قبول ندارن بهمون میگن مطرب"؛ و قصه‌پردازی مقدمه فیلم هم ماجرای کاباره و خواننده‌ای را روایت می‌کند که پس از انقلاب منفجر می‌شود و مطرب تازه‌کار آن دیگر نتوانسته بخواند و... همین‌قدر آگاهانه کوتاه و خلاصه! همین‌قدر مجهول و بدون تحلیل و اینکه چه بر او گذشته و چه اتفاقاتی را تجربه کرده که در ادامه قصه موجب آزادی او شده است. چراکه در اینجا و برای رضایت مخاطب سطحی سینما تحلیل این موضوع اهمیت چندانی ندارد و فیلمساز قرار نیست نگاهی به آسیب‌شناسی گذشته و امروز فعالیت‌ در حوزه موسیقی و حواشی چهل سال اخیر بپردازد.
منطق روایی غیرقابل قبول فیلمنامه و پیرنگ ناقص داستان، حتی با در نظر گرفتن وجه کمیک قصه، فیلمنامه‌ای با روایت شلخته و بدون شخصیت‌پردازی را به وجود آورده است. اینکه یک مرد جوان، پرستار ِ بچهء یک خواننده زن مشهور در ترکیه باشد و رابطه‌ای نزدیک با خواننده نیز داشته باشد، نیازمند ارائه یک پس‌زمینه اطلاعاتی و مقدمه‌چینی همراه با جزئیات است تا بتوان چرایی شکل‌گیری این رابطه را باور کرد، اما فیلم به یکباره ما را به داخل خانه و اطاق خواب خواننده زن می‌برد و در آنجا مردی را به ما نشان می‌دهد که رابطه‌ای فراتر از پرستار کودک با او دارد. این رابطه که نگارنده به هیچ وجه در پی مدح یا مذمت آن نیست، چه زمانی و چگونه و با چه روندی شکل گرفته!؟ پاسخی می‌توانست باور قصه را برای ما قابل تصور کند.
«مطرب» سرگرم اجرای فرمول‌های گیشه‌پسند و متداول سینما، فرصت و جرأت پرداختن به موضع انتقادی موضوعی که ادعا می‌کند را ندارد و فقط به یک ژست انتقادی اکتفاء می‌کند! موضع انتقادی در برابر یک دغدغه اجتماعی سرکوب شده را دستمایه می‌کند و همراه با کمی آواز ممنوعه، ترانه پرطرفدار، شوخی‌های جنسی، لوکیشن خارجی و البته بازیگر زن غیرایرانی که بتوان مرز خطوط قرمز شوخی‌های بین‌فرهنگی را حول محور حضور او دنبال کرد. و حالا همین مؤلفه‌های تجاری شناخته‌شده در سینما، باعث می‌شوند تا «مطرب» گزینه جذابی برای سالن‌داران سینما و اَبَرکاسبان فضای مجازی برای یک آغاز تبلیغات گسترده باشد. اما همه این آدرس غلط دادن‌ها تا قبل از تماشای فیلم است! وقتی فیلم به اتمام می‌رسد «مطرب» نمی‌تواند دستاوردی نصیب تماشاگر کند. اگرچه نبض نسل دغدغه‌مند و جوان امروز و نسل سینه‌سوخته و محروم دیروز را در دست گرفته و به دنبال همدردی با یک درد بزرگ فرهنگی است، اما جسارت تحلیل و پرداختن به آن را ندارد و به زردی و ابتذال بی‌خطر روی می‌آورد تا تماشاگر اشک‌های دختر ِجوان فیلم را به راحتی فراموش کند و به این درد مشترک بخندد و حداقل راضی از صندلی سالن سینما بلند شود!

*حمیدرضا منتظری

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.