دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۷

خطرِ‌ مهندسیِ‌ سینمای‌ ایران

بررسی‌ مساله‌ نفوذ فرهنگی‌ در سینما با توجه‌ به‌ بیانات‌ اخیر رهبر انقلاب

یک خانواده محترم

سینماپرس: رهبر انقلاب اسلامی بارها درباره خطر نفوذ فرهنگی در کشور سخن گفته‌اند. ایشان اخیرا در دیدار هیات دولت به نکات مهمی در این زمینه اشاره کردند که یکی از مولفه‌های آن، نفوذ فرهنگی در سینما بود.

به گزارش سینماپرس، رهبر معظم انقلاب اسلامی اخیراً در دیداری که با اعضای هیات دولت داشتند به موضوعات مختلف کشور اشاره کردند. بخش مهمی از بیانات ایشان درباره مساله نفوذ فرهنگی بود. «همه مسوولان فرهنگی باید توجه کنند در موضوع فرهنگ با حمله همه‌جانبه و جبهه وسیع بیگانگان مواجه هستیم.»، «دشمنان نظام اسلامی می‌گویند باید با نفوذ فرهنگی و تأثیرگذاری بر ذهن‌ها، مغزها و تحریک هوس‌ها بر جمهوری اسلامی غلبه کنیم.»، «باید مانع نفوذ اقدامات سازمان‌یافته ضدفرهنگی و ضدارزشی در تولیدات فرهنگی همچون هنر، سینما، کتاب و تئاتر شد.»، «ما به «بستن فضای فرهنگی» کشور معتقد نیستیم، اما با «ولنگاری فرهنگی» به‌شدت مخالفیم... در مقابله با دستگاه‌های استکباری که همه امکانات فرهنگی و هنری خود را برای ضربه‌زدن به نظام اسلامی به‌کار گرفته‌اند، باید برنامه‌ریزی جدی داشته باشیم.» جملات مذکور بخشی از نکات مهمی است که مقام معظم رهبری در جلسه فوق درباره نفوذ فرهنگی فرمودند. همان‌طور که اشاره شد، یکی از جملات مهم رهبری در این بخش درباره نفوذ در سینما بود. حالا می‌خواهیم باتوجه به این بیانات، برخی از مواردی را که می‌تواند به‌عنوان نفوذ فرهنگی در سینما شناخته شود، مرور و بررسی کنیم. مضمون فیلم‌ها، جشنواره‌های بین‌المللی فیلم، ارتباط با سفارت‌خانه‌ها و تولیدات مشترک مواردی است که در این گزارش به آن اشاره خواهیم کرد.   

مضمون‌مساله‌دار
سوژه، فضا و محتوای فیلم به طور مستقیم زاییده تفکر فیلم‌ساز است؛ یعنی این خالق اثر است که تصمیم می‌گیرد سراغ چه مضمونی برود و در مرحله بعد آن را چطور به تصویر بکشد. در هر جامعه‌ای از جمله جامعه ایرانی، هنجارها و ناهنجاری‌های متعددی وجود دارد که قابلیت سینمایی شدن را دارد. برای اینکه یک فیلم‌ساز به سراغ کدام‌یک از این سوژه‌ها می‌رود، می‌توان مسائل مختلفی را بررسی کرد. قبل از هرچیزی انتخاب سوژه به اولویت‌ها و دغدغه‌های فرد بازمی‌گردد، یعنی هنرمند در کنار علایق شخصی‌اش و مشکلات روز جامعه چه سوژه‌ای را انتخاب می‌کند. اما سمت دیگر ماجرا، اهمیت آن سوژه برای منافع جامعه و اولویت‌های آن است. باید بررسی شود فراگیری و اهمیت آن موضوع در جامعه چقدر است که یک سینماگر حاضر شده یک سال عمر و احتمالاً پولش را خرج آن کند. تحلیل این موضوع که گستره یک سوژه(ناهنجاری) در کشورمان چقدر است، کار دشواری نیست. وقتی بخشی از بدنه سینما بدون توجه به مسائل فراگیر و مهم کشور، به سراغ مضامینی می‌روند که چه به لحاظ کمیت و چه اهمیت، جایگاه خاصی در کشور ندارد، یعنی سینما راهش را گم کرده؛ البته شاید هم ماجرا چیز دیگری است! قتل، خیانت، فساد اداری و... چیزهایی است که در هر جامعه‌ای از جمله کشور خودمان وجود دارد اما وقتی پرداخت به آن‌ها بیشتر از سهم واقعی‌شان در کشور شود، یعنی کار دچار اشکال شده است. با همین رویه است که مفهوم آشنای «سیاه‌نمایی» یا «ژانر فلاکت» مطرح می‌شود؛ یعنی یک ناهنجاری را به‌طور اغراق‌شده در سینما روایت کنیم به شکلی که مخاطب دچار نوعی توهم و بدبینی شود. این مورد در مقطعی از اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ سینمای ایران درباره موضوع خیانت به وفور دیده شد.

جشنواره‌زدگی
جشنواره‌های سینمایی مختلفی در سراسر دنیا وجود دارند که هریک اهداف و سیاست‌های خود را دارند؛ اما در بین جشنواره‌های مطرح غربی برخی از آن‌ها فضای متفاوتی دارند؛ یعنی باتوجه به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن رویداد فعالیت می‌کنند. ونیز، برلین و کن را باید پیشروی این دسته از جشنواره‌ها دانست؛ چه آن را رویه‌ای آشکار و مهندسی‌شده بدانیم و چه غیرمستقیم و مقطعی، این مساله پوشیده نیست که این رویدادهای سینمایی به اشکال مختلف روی سینمای کشورهای مختلف از جمله ایران تأثیر می‌گذارند و این تاثیرگذاری به طرق مختلفی رخ می‌دهد. وقتی این جشنواره‌ها به تولیدات خاصی از سینمای ایران بها دهند و با اهدای جایزه و ضریب رسانه‌ای باعث مطرح شدن آن‌ها شوند، طبیعی است که به مرور این اتفاق به یک جریان تبدیل می‌شود، یعنی به‌طور غیرمستقیم بر مسیر هنری سینماگران ایرانی تأثیر گذاشته و آن‌ها را به سمت خاصی از سینما سوق می‌دهد. جالب است که در برخی از موارد این اقدام به شکلی کاملاً غیرحرفه‌ای اتفاق می‌افتد به طوری که حداقل استانداردهای ظاهری هم رعایت نمی‌شود. به یاد بیاورید برخی از فیلم‌های جعفرپناهی را که با کیفیتی نازل جوایز این جشنواره‌ها را کسب کرده‌اند. در نظر داشته باشید سمت و سوی این جشنواره‌ها برای اهدای جایزه به فیلم‌های ایرانی عمدتاً به شکلی است که مضامین خاصی را هدف قرار می‌دهد؛ مضامینی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی بعضاً با منافع ملی و فرهنگ ایرانی همخوانی ندارند. البته در سال‌های اخیر این رویدادهای سینمایی پا را فراتر نهاده‌اند و به بهانه حمایت از سینماگران در امور داخلی کشورمان نیز دخالت می‌کنند. نمونه‌های مطرح آن مربوط به سینماگرانی مثل جعفر پناهی و محمد رسول‌اف است. آن جشنواره‌ها با انتشار بیانیه و اختصاص صندلی دائمی برای سینماگران محکوم در ایران، سعی بر تحت‌فشار قرار دادن ایران دارند.

فیلمسازی ‌با یورو
سینما وقتی کنار مفهوم صنعت آورده می‌شود، لازمه‌هایی دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها پول و سرمایه است. در سینمای بین‌المللی مشارکت چند کشور در یک پروژه کاملاً پذیرفته شده است. بدیهی است که در سینمای ایران هم در حالت عادی این امر ایرادی ندارد اما در سال‌های اخیر و به واسطه نوع همکاری و تعامل پروژه‌های سینمایی با سرمایه‌گذاران خارجی با مفهومی به نام «سینمای سفارتی» آشنا شده‌ایم. سینمای سفارتی اصطلاحی است که مهر، آبان و آذر سال ۹۱ و در اوج ماجراهای فیلم «یک خانواده محترم» وارد ادبیات سینمایی جمهوری اسلامی ایران شد. این واژه در مقابل مفهوم سینمای سفارشی مطرح شد. در همان ایام بود که به یک‌باره مضامینی مثل خیانت و ضدیت با قصاص به صورت یک موج در سینمای ایران به تصویر کشیده شد. نکته مهم این مفهوم منشأ مالی تولید این فیلم‌ها بود. بیشتر این پروژه‌ها از طریق کمک یا مشارکت مالی سفارت‌خانه‌های خارجی ساخته شده بودند و در برخی از موارد کمپانی‌های فیلمسازی خارجی در جلوی پرده حضور داشتند. نکته جالب دیگر این پدیده سوءاستفاده اقتصادی برخی از فیلمسازان ایرانی از آن بود، یعنی فیلمسازان شبه‌روشنفکر با شوی اداهای اپوزیسیونی حسابی از جیب مالیات‌دهندگان اروپایی استفاده کردند. عمده این تولیدات در ایران مخاطب قابل‌توجهی ندارند چون اصولاً برای مخاطب ایرانی ساخته نشده‌اند. مجید برزگر، محمد رسول‌اف، رفیع پیتز و چندین و چندنفر دیگر از فیلمسازان ایرانی در این سال‌ها با مشارکت خارجی‌ها فیلم ساخته‌اند. این به یک دوگانه عجیب تبدیل شده است. فیلمسازانی که در داخل کشور ادعای استقلال دارند اما از طرفی با پول خارجی‌ها فیلم می‌سازند.

*صبح نو

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.