سه‌شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۲:۴۱

سارقان شیک پوش‌ مونث هم نتوانستند به مردم رو دست بزنند + عکس

فیلم یازده فیلم اوشن

سینماپرس: فیلم «هشت یار اوشن» می‌خواهد بیانیه‌ای زنانه درباره اوضاع کنونی هالیوود و اثر بخشی جنبش ME_too صادر کند.

سارق‌های شیک پوشی که سرقت‌های بزرگ و تمیز انجام می‌دهند در هر فیلمی و در هر اثر نمایشی خیلی سریع محبوب می‌شوند و با مخاطبانشان رابطه برقرار می‌کنند. در واقع کهن الگوی رابین‌هوود هیچ وقت جذابیت‌هایش را در سینما از دست نمی‌دهد و برای مخاطبان همواره جذاب است.

اولین گروه شیک‌پوش سارقان در سینما را گروه فرانک سیناترا با همراهی دین مارتین، سمی دیویس جونیور، پیتر لافورد و جوی بی‌شاپ و... و. در فیلم یازده فیلم اوشن، محصول ۱۹۶۰ به کارگردانی لیوایس میلستون به نمایش گذاشتند که از قضا ناکامی سارقان در پایان فیلم بسیار به موقعیت اثر لطمه زد.

اما پرسوناژ سارقان شیک‌پوش در فیلم حماسه توماس کراین با درخشش استیو مک کوئین در سال ۱۹۶۸ آزموده شد و از قضا تبدیل به اثر عامه‌پسندانه‌ای شد که همچنان قابل تماشا و اعتناست. موج دهه شصتی یازده یار اوشن با فیلم سرقت (پیتر یتس) ادامه پیدا کرد و به تدریج اشکال مختلفی در سینما پیدا کرد تا در نهایت تبدیل به فیلمی مثل سگ‌های انباری کوئینتین تارانیتو شد.

البته ریشه فیلم یازده یار اوشن و سگ‌های انباری  پایه‌ای استوار در نسخه بی‌همتای ریفی فی (ژول داسن) دارند. در واقع بستر یازده یار اوشن و آثار مشابه با فیلم ریفی‌فی (ژول داسن) است گذاشته شد.

یازده یار اوشن را استیون سودربرگ در سال ۲۰۰۱ باسازی کرد و نسخه آداپته شده جدید با حضور ستاره‌های نظیر جورج کلونی با اقبال بیشتری روبرو شد. این توفیق باعث شد که نسخه ۱۲  و ۱۳ یار اوشن ساخته شود و دنباله‌های سودربرگی بسیار موفق بودند.

فیلم «۸ یار اوشن» روایت مونث مجموعه آثار اوشن است که در نسخه مردانه، دنی اوشن (جورج کلونی) و گروهی از کارشناسان طراز اول حرفه‌ای برای سرقت از کازینوی مشهوری در لاس‌وگاس کنار یکدیگر جمع‌می‌شوند. در فیلم «هشت یار اوشن» سرقت بزرگ را دبی اوشن (ساندرا بولاک) انجام می‌دهد و سرقت در روز میهمانی سالانه مرکز مد مترو پولیتن نیویورک برنامه ریزی شده است.

اما در مورد هشت یار اوشن باید یک مسئله مهم را مطرح کرد که بسیاری از چهره‌های مهم سینما، صنعت مد، طراحان بزرگ لباس این فیلم را همراهی می‌کنند. ساندرا بولاک، کیت بلانشت، «آن هاتوی، ریانا، هلنا بونهام کارتر، میندی کالینگ، سارا پاولسن، نورا لوم (آکوافینا)، ریچارد آرمیتاژ نقش‌های اصلی را ایفا می‌کنند و جی جی حدید، کایلی جنر، کندال جنر، داکوتا فنینگ، زین ملک، مری لوئیس ویلسون، در این فیلم حضور کوتاهی دارند. از چهره‌های شناخته شده غیر سینمایی که در این فیلم حضور دارند می‌توان به  آنا وینتور سردبیر ووگ  اشاره کرد که مدیر مهمانی سالانه مرکز مد متروپولیتن بر عهده اوست و از طرفی دیگر باید به اندرو بولتن سرپرست مد موزه مترو پولیتن هم که در این فیلم حضور دارد اشاره کرد.

لباس‌های بازیگران از طراحانی مثل  دونچی گابانا، زک پوزن، ولنتینو گاروانی و نعیم خان زیر سارا ادواردز با توجه به شخصیت های فیلم طراحی شدند و یکی از جنبه‌های مثلا باشکوه فیلم است.

 مهمانی مرکز مد متروپولیتن مثل مراسم اسکار هر سالانه نمایشگاهی از آخرین دستاوردهای طراحان بزرگ، برترین ستارگان دنیای مد رونمایی می‌کند و  مشکل بزرگ فیلم همینجاست که فیلم بیشتر از  آنکه درباره سارقان زیرک و برنامه ریزی  درباره سرقت باشد، درباره مد است.

اما این همه شکوه سینمایی و فرامتنی سینمایی که در هشت یار اوشن پدیدار شده است، آیا از این فیلم اثر باشکوهی ساخته است؟ آیا شکوه یک اثر سینمایی در متن و محتوا و اصالت شخصیت‌هاست یا در قصه عمیق و اثرگذاری؟

یکبار نسخه مثله‌شده ریفی ریفی را از سیمای ملی تماشا کنید یا آنرا از سایت تلویبیون دانلود کنید تا متوجه حقیقتی بزرگ شوید که مدیران برخی استودیوهای هالیوود با ژست‌های جنسیتی و حضور چهره‌های غیر سینمایی و طراحان مد، با نخ محتوایی تکراری سرقت‌های باشکوه، فیلم بسیار حقیرانه‌ای ساخته‌اند و منتقدان آمریکایی که لب به ستایش فیلم گشوده‌اند بیشتر از آنکه مجذوب شیفته روایت متفاوت فیلم شوند، شکوه و عظمت فرامتنی فیلم را ستایش کرده‌اندوگرنه هیچ جذابیت سینمایی در متن و محتوای این فیلم نمی‌توان جستجو کرد.

یک خطی روایت را فقط در حد سرقت یک گردنبند الماس می‌توان تعریف کرد که در پس آن سرقت بزگتری صورت می‌پذیرد. باید پذیرفت بخش اعظمی از شکوه و عظمت سینمایی تحت تاثیر مسائل و موضوعات فرامتنی قرار گرفته و هالیوود بدترین دورانش در بازفراهم‌آوری کلیشه‌های رایج پشت سر می‌گذارد.

هالیوود استاد گسترش روایت از سمت‌های مختلف تاریخی،   حتی با جنسیت‌های مختلف است و روایت دنی اوشن، قهرمان سه گانه سودبرگ را با خلق یک خواهر، در قالب فیلم هشت یار اوشن ادامه می‌دهد. اما این شخصیت‌سازی متاسفانه با انضمام‌ کردن شکوه و عظمت روایت سرقتی و الصاق شدن به روایت مد و لباس، عظمت سینما و آثاری درباره سرقت‌های شیک، مخصوصا ریفی ریفی و نسخه باسازی شده سودبرگ را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

نظام استودیوها و کلیشه‌های حاکم بر این نظام، کهنه و کسالت آور شده‌اند و به این دلیل که است حتی تصمیم آوانگارد سازندگان برای پرهیز از نمایش قهرمانی مردان سفیدپوست و انجام یک سرقت کاملا رایانه‌ای، ماجرای سرقتی جنسیتی را  به صورت چند پازل مشخص، با شخصیت‌های نه چندان تاثیر گذار به صورت یک بازی اکس باکس، کنار هم چیده‌اند.  تا هالیوود با شعار حضور زنان، کسب و کار کلیشه‌ای شده‌اش را در قالبی یک فیلم توخالی بزرگ جلوه دهد.

این مشی تولید فیلم با فیلمسازی که تنها اثر مهمش یکی از مجموعه‌های بازی‌های گرسنگی است به شدت فرمولی و مبتذل است و آینده و عاقبت روایت هم با توجه به چهارچوب‌های حاکم هالیوودی  بشدت تعیین شده است که می‌خواهد با تکیه بر همان سنت پیروزی سارقان،  تماشاگر را با فریب‌هایی مثل نمایش مد و لباس به سینما بکشاند.

ابتذال در فیلم به جایی می‌رسد که  با نشان دادن مکان‌های اصلی و شاخص نیویورکی مثل موزه، پارک سنترال، رستوران واسل در محله گرینویچ ویلج شرقی، فروشگاه‌های بردآف گودمن، هتل پلازا  می‌خواهند به فیلم جذابیت بدهند اما متن و محتوای فاقد اصالت با نمایش نیویورکی کارگردان اصیل نخواهد شد.

هر چند موضوع فیلم سرقت گردنبند ۱۵۰ میلیون دلاری تحت الشعاع مسئله مد در فیلم قرار می‌گیرد. چهره‌هایی که در این فیلم حضور دارند و به صورت عجیبی از حامیان جنبش ME_too هستند، فرصتی برای شخصیت‌سازی ندارند تا اندکی به جذابیت‌های فیلم افزون کنند.

هشت یار اوشن یک فیلم سینمایی اصیل نیست، حتی  لحظات گیرایی هم در فیلم نیست و اثر سرد و بی‌روحی است و تنها گرمای فیلم، از درون قهوه‌ای بیرون می‌آید که دبی اوشن بر سر مزار دنی اوشن می‌نوشد.  

هشت یار اوشن فیلم سرد و بی روحی است و شخصیت ها مثل اینکه از داخل بازی‌های کامپیوتری آمدند و هیچ جنبه‌ای از شخصیت خودشان را نشان نمی‌دهند و فقط تخصص آن‌ها برای انجام سرقت بزرگ برجسته می‌شود.

تصمیم‌ها در مورد پیشرفت قصه به نمایش لباس‌ها، طراحی، فروشگاه های بزرگ و هتلهای شیک می‌انجامد و به  باور پذیری داستان لطمه می‌زند، مخاطب هم با پیش فرض موفق بودن هشت یار اوشن  آن‌ها را همراهی می‌کند. یکی جنبه‌های فیلم هم این است که از کنار هم قرار دادن حواشی فراوانی ساخته شده است.

در تابستانی پر از ابر قهرمانان این فیلم را باید اونجرز جعلی از نسخه مردانه اوشن دانست که به شکلی واقعا زورکی می‌خواهد بیانیه‌ای زنانه درباره اوضاع کنونی هالیوود و اثر بخشی جنبش ME_too در ورای لباس‌های  گران و تکنولوژی پیشرفته، جزئیات طراحی یک سرقت محتمل، قدرت هوش زنان، مولفه کلیشه‌ای  برابری زنان با مردان، صادر کند.

فیلم قائم به ذات نیست و روی پای خودشان نمی‌ایستد و در غیاب دنی اوشن محبوب، می‌خواهند ناممکنی جنسیتی را ممکن کند. بر عکس فیلم مردانه سه گانه اوشن که وجه زنانه تس اوشن با نقش آفرینی جولیارابرتز، تمام کنش‌گری فیلم تحت تاثیر حضورش قرار می‌داد و در مقابل آن فیلم، هشت یار اوشن با فراوانی عجیبی در صید بازیگران طراز اول که هر کدام برای یک فیلم کافی هستند، هیچ کدام از بازیگران زن فرصت ارائه یک نمایش قوی و اصیل را  پیدا نمی‌کنند، به خصوص آنکه بیشتر زمان فیلم به جزئیات نقشه کشی و اجرای نقشه پیچیده می‌گذرد که به هنرپیشه امکان شخصیت پردازی نمی‌دهد.

حتی جیمز کورنر به عنوان تنها مرد فیلم اثر بیشتری در متن و محتوا دارد و  فیلم را به سادگی ممکن از دست زنان مشهورهالیوودی بیرون می‌کشد.   

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.