یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۷

هر منجی مسیحایی یک "یهودا"ی خائن را به دوش می‌کشد

فیلم دونده هزارتو

سینماپرس: مانند قسمت نخست مجموعه سینمایی دونده هزارتو که کلیت و ساختار برداشت و اقتباسی بدون واسطه از ارباب مگس‌هاست، فاز دوم این پروژه نیز ترکیبی از طلوع مردگان و سریال زامبی محور مردگان متحرک است.

در پایان قسمت نخست مجموعه سینمایی «دونده هزارتو» قبل از اینکه گروه نجات، توماس و سایر همراهانش را سوار هلکوپتر کند در همان قسمت دوم در خواهیم یافت که شدت نور خورشید پایان کره زمین را رقم زده است. وقتی از بیشه سر سبز قسمت اول وارد فضای بیابانی قسمت دوم می‌شویم، تناقض‌های بنیادین طراحی دراماتیک ملموس‌تر می‌شود. تفاوت عجیبی میان زمین سبز و فضاهای ابری قسمت اول فیلم و بیابان‌های خشک قسمت دوم وجود دارد. چگونه نور خورشید شدت گرفته،   آخرالزمانی را رقم زده و پس از آن شرایط به حالت عادی بازگشته است و تفاوت اقلیمی که هزارتوی سبز با خروجی بیابانی چه دلیلی می‌تواند داشته باشد به غیر از اینکه فیلم اشکلات بنیادین در طراحی جغرافیایی دارد.

توماس (دیلان اوبرین) و سایر همراهنش ترزا (کایا اسکودلاریو)، نیوت (توماس برادی-سانگستر)، مینهو (کی هونگ لی) موفق می‌شوند که از مهلکه هزارتوی طراحی شده نجات پیدا کنند و گروهی نظامی به سرپرستی جانسون (ایدن گیلن) سراغشان می‌آید و آنان را به محیط امنی منتقل می‌کنند و قول انتقال آن‌ها را به سرزمین موعود می‌دهند.  

اما پس از مدت نه چندان کوتاهی، توماس متوجه می‌شود برگزیدگان هزارتوهای مختلف را برای آزمایش تولید واکسن ویروس مرگبار فراگیری به آزمایشگاه می‌برند و اغلب افراد در این کشت آزمایشگاهی کشته می‌شوند.

توماس به این مسئله پی‌ می‌برد و با گروهی از نجات یافتگان از آزمایشگاه ویکد (سازمان علمی سلطه‌گر) فرار می‌کند و به بیابان پناه می‌برد به امید یافتن گروه‌های مقاومتی که علیه سیستم حاکمیتی علمی ویکد شورش کرده‌اند. به همین جهت توماس و دیگر همراهانش بار دیگر تصمیم به فرار می گیرند. پس از فرار در ساختمان متروکه‌ای متوجه حضور زامبی‌ها می‌شوند و از دست زامبی‌ها می‌گریزند.

مثل قسمت نخست که کلیت و ساختار برداشت و اقتباسی بدون واسطه از ارباب مگس‌هاست، فاز دوم این پروژه نیز ترکیبی از طلوع مردگان و  سریال زامبی محور مردگان متحرک است. یعنی نوشورشیان، با دو گروه از دشمنان باید مقابله کنند با سازمان انحصاگرای ویکد و زامبی‌های سرگردانی که در مناطق بیابانی رها رهستند. توماس برای پیوستن به گروه مقاومت با فردی به نام جورج (جیناکارلو اسپوزیتو) آشنا می‌شود و آنها قرار است به گروه مقاومتی پازتیزان مآبی بپیوندند تا در مقابل ویکد به صورت سازماندهی شده مقاومت کنند.

گاف مهلک این روایت هیجانی سینمایی از همین قسمت آغاز می‌شود. در قسمت نخست این مجموعه، آلبی به ویروس مرگبار زامبی شدن مبتلا می‌شود و با سرنگی در جیب ترزا وجود دارد و درمان محسوب می‌شود، آلبی زنده می‌ماند. اما این موضوع در قسمت‌دوم نادیده گرفته می‌شود و سازمان ویکد را می‌بینیم که مشغول تهیه آنتی ویروس علیه بیماری زامبی شدن است.

در قسمت قبل (اینجا) اشاره شد، چنین دیستوپیایی‌هایی با تاکید بروی مسئله شکست تدبیر و فراهم‌آوری جعلی امید سیکل همیشگی و ثابت هالیوود محسوب می‌شود. قسمت دوم هزار دونده هزار تو با عنوان خاص «محاکمات سوختگی»، در جهان آخرالزمانی‌اش به  مسئله خشونت در برابر خشونت و شورش در برابر قدرت سخت می‌پردازد.

 

بزرگترین اشکال  فیلم «دونده هزارتو؛ محاکمات سوختگی» بر خلاف فیلم قسمت نخست این مجموعه معما طرح نمی‌کند و مسیر حرکت قهرمانان را با ظرفیت‌های بالای  اکشن به نمایش می‌گذارد و این منظر که مسیر خشونت چالشی رویدادهای پساآخرالزمانی است را افشا می‌کند متاسفانه در این قسمت حذف شده و ساختار قصه به نقد قدرت مرکزی و استبداد علم محور می‌پردازد. استبدادی غیر قابل برگشت که در مقابل ویروس مواجه نیست بلکه نوعی نخبه کشی را به این بهانه در پیش گرفته است.

 سلطه‌ای که تبدیل به یک نهاد قدرتمند شده است، به همه اهرم‌های قدرت مسلط است و چگونه می‌توان در مقابلش ایستادگی کرد؟ تم ایستادن در برابر تمدن دست اولی علم‌گرا ویکد و تمدن دست چندمی زامبی وار یا داعش گونه موجودات آلوده شده آیا آیا تمثیلی از نقشه راه مقاومت جهان اولی‌هاست؟

در قسمت دوم هنوز این گره باز نشده، چرا توماس از سطح فرمان دهنده ویکد به سطح آزمایش شونده تنزل کرده است؟ اگر او مرتکب خطایی شده، پرسوناژ ترزا چرا نزول کرده و چرا آنقدر نزول می‌کند که به محض ورود به سطح حفاظتی دوم ویکد به کشت آزمایشگاهی سپرده می‌شود؟ چرا ترزا به گروه مسیحیایی خود و حواریون خیانت می‌کند. افرادی که حول شخصیت منجی گونه و مسیحایی توماس جمع شده‌اند طبق کهن الگوی مسلط دینی، یکی از آنها باید خائن به آرمان‌های نجات باشد و در چنین جمع‌هایی همواره یک یهودا اسخریوطی هست. این فرمول در اغلب آثار هالیودی به عنوان یک کهن الگوی ویژه استفاده می‌شود.

گروه محقق می خواهد یک مشت مبارزه گر متعصب بسازد یا دنبال پیچیدگی های طبیعت انسانی است؟ آیا این تحقیق به کار جهان متلاشی شده می‌آید؟ همه این سؤالات به بخش‌بعدی فیلم منتقل شده و این یک ضعف برای یک اثر سینمایی دنباله‌دار است، هرچند برای کتاب نیست.

در آثاری از این دست روزمرگی مسئله خشونت غیر موجه  است که اغلب با در هم ریخته شدن نظم و تعادل بوجود می‌آید. نظمی که بر اساس یک رویداد طبیعی مثل انفجارهای سوزان خورشیدی بهم ریخته و سیستمی علمی، حاکمیت جبری را بر سایرین مسلط می‌کند و گستره‌ای از خشونت از بشر بر بشر سیطره پیدا می‌کند. حتی اگر پسامدهای امانیسم به پساآخرالزمان منتقل شود تصور چنین خشونتی غیر قابل باور است و می‌توان با تکیه به چنین گزاره‌هایی، مجموعه «دونده هزارتو» خشونت غیر قابل وصفی را از آینده به امروز گزارش می‌کند.

در آثاری از این دست روزمرگی مسئله خشونت غیر موجه  است که اغلب با در هم ریخته شدن نظم و تعادل بوجود می‌آید. نظمی که بر اساس یک رویداد طبیعی مثل انفجارهای سوزان خورشیدی بهم ریخته و سیستمی علمی، حاکمیت جبری را بر سایرین مسلط می‌کند و گستره‌ای از خشونت از بشر بر بشر سیطره پیدا می‌کند. حتی اگر پسامدهای امانیسم به پساآخرالزمان منتقل شود تصور چنین خشونتی غیر قابل باور است و می‌توان با تکیه به چنین گزاره‌هایی، مجموعه «دونده هزارتو» خشونت غیر قابل وصفی را از آینده به امروز گزارش می‌کند.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.