دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۵۴

محمد خزاعی:

متاسفانه به خانواده ­های مدافعین حرم توهین کردند/ در بهترین پنت‌هاوس های تهران تظاهر به حصر می‌کنند

 محمد خزاعی

سینماپرس: تهیه کننده " به وقت شام" گفت: در نظام فرهنگی ما فیلمی با صد میلیون تولید می شود و فیلمساز با جلوه‌گری و مخالف‌خوانی و اپوزیسیون شدن که من تحریم هستم و حق فعالیت در داخل کشور را ندارم جایزه‌ای معادل یک میلیارد تومان را از آن خود می‌کند.

اکران به وقت شام فرصت و بهانه خوبی بود که با تهیه‌کننده جوان اما پرانگیزه و پر تجربه این فیلم «محمد خزاعی» به گفتگو بنشینیم. آنچه از محمد خزاعی در دو شماره قبل منتشر شد را هیچ‌یک از اهالی سینما و حتی همکاران نزدیک خزاعی تاب شنیدنش را نداشتند. اما بخش سوم دیگر گفت‌وگو نیست بلکه رنجنامه‌ای است که محمد خزاعی افشا می‌کند. آیا رقابت‌های سینمایی  آنقدر ارزش‌مند است که تنها و تنها به بهانه یک فیلم در حوزه مقاومت قلب داغدار خانواده‌های مدافعان را برنجامد. وای برما... وای بر این رقابت سیاسی در سینما. آنچه در قسمت سوم گفتگو از زبان محمد خزاعی خواهیم شنید گفت‌و گویی سینمایی نیست، رنجنامه خانواده‌های عزیز و داغدار مدافع حرم است.

*علی رغم اینکه فیلم شما ارگانی است و می‌گویند پول زیادی در اختیار داشته اید، به وقت شام گاهی می­رفت که در آستانۀ تعطیلی قرار بگیرد. اگر طبق نظراین دوستان مخالف سینمای ارگانی و نفتی، بودجه زیادی داشتید، چرا پروژه تان متوقف شد؟

اولا این پروژه برخلاف مسائل مطرح شده بودجه و اعتبار مشخصی داشت که از روز اول در برآورد لحاظ شده بود و خوشبختانه با همان بودجه پروژه به پایان رسید. خیلی‌ها مدعی شده بودند که این فیلم بالغ بر بیست میلیارد تومان هزینه شده است من از خواندن این خبرها بسیار خوشحال شدم که اثر تولیدی ما آنقدر درست جلوه کرده است که در ذهن بعضی از کارشناسان و منتقدان این عرصه، چنین ارقامی نقش بسته است. مشکلِ ما امکانات بود. مثلاً به ما قول داده بودند هواپیمای ایلیوشین بدهند. شما هم نمی­توانید از جایی هواپیمای ایلیوشین تهیه کنید، در کل ایران تعداد هواپیمای ایلیوشین مشخص است، بعد استفاده از  هواپیما  محدودیت‌­هایی دارد و  نمی‌­توانستند این هواپیما را در اختیار ما بگذارند. ما برای فیلمبرداری حداقل دو روز از هواپیمای ایلیوشین برای پرواز می‌توانستیم استفاده کنیم. چند روز هم برای داخل فرودگاه زمان نیاز داشتیم. اگر ارتش پای کار نمی‌­آمد، پروژه به وقت شام محقق نمی‌شد. ارتش بود که فرودگاه و امکانات خودش را در اختیار ما ­گذاشت و اگر این کار را نمی‌کردند،   شاید این پروژه در یک مقاطعی متوقف می­شد.

*جالب است می­‌گویند فیلم تولید سازمان زیر مجموعه سپاه است ولی ارتش کمک کرده!

ارتش خیلی به ما کمک کرد، ارتش در پشتیبانی کردن این فیلم نقشِ بسیار بسزایی در کنار سپاه داشت، «به وقت شام» خیلی فیلمِ سختی است. چون شما به ازاهای خارجی فراوانی دیده‌اید، دیدن فیلم برایتان راحت است. اما دوستانی که انگ می‌زنند در پروژه‌های دولتی، خیلی کار سختی نمی‌کنند، یک آشیانه‌­ای که ایلیوشین می­تواند از آن خارج شود در کل ایران در دو جا بیشتر وجود ندارد، یکی از این آشیانه‌ها دست بخش خصوصی است که بابت هفت روز فیلمبرداری، یک و نیم میلیارد از ما پول می­خواستند. ما این گزینه را کنار گذاشتیم؛ چون چنین پولی نداشتیم که خرج کنیم. ارتش هم یک آشیانه داشت که می‌توانست در اختیار ما بگذارد اما با مشکلاتی مواجه بود. اولا ما جایی برای آشیانه نداشتیم، در ثانی ارتش هم ممنوعیت‌­های خودش را داشت و در آن زمان نمی‌توانست آشیانه‌اش را در اختیار ما بگذارد، هماهنگ کردن این امکانات مخصوصاً در حوزۀ پرواز بسیار بسیار سخت است.

* بازیگران خارجی بازی قابل قبولی را ارائه دادند و این مولفه بسیار چشم‌گیر است. پیرداغر در بسیاری از فیلم‌های و سریال‌های ایرانی ایفای نقش کرده اما در فیلم«به وقت شام» ما یک پیر داغر دیگری در یک زمان بسیار کوتاه می‌بینیم. شخصیت سازی و خلق این شخصیت‌سازی خیلی حیرت انگیز است. برای خودم جالب بود که موقع دیدن فیلم حس می‌کردم گرفتار داعش شدم و بعد از پایان فیلم نفسی آرام کشیدم.

ظرافت­‌های تولید و تهیه که در این فیلم استفاده شده بسیار بسیار سخت‌­تر و ظریف‌تر از سایر آثار مثلا هم‌طراز است. علت اینکه چنین حسی موقع فیلم هم داشتی مشخص است چون شخصیت­‌های ما به ازای واقعی داشتند. در عوض برخی از دوستان معتقدند که این شخصیت­ها چه کسانی هستند؟ عده‌ای اعتقاد داشتند که شخصیت­های بانمکی هستند و وجود ندارند. تک تک خصوصیات رفتاری، روانی و روحی شخصیت‌ها بررسی و در تحقیقاتی که انجام شد، تمام ما به ازا‍‌ها تصدیق شد. ما در حین کار و قبل از کار مشاور داعش داشتیم، مشاور پرواز داشتیم، مشاور خلبانی داشتیم، همه نوع مشاوری داشتیم و همه می‌آمدند تا لحظه‌­ای از این فیلم اشتباه نباشد. بازیگرانمان حتی،   دوره‌­های مختلفی می‌دیدند، مثلا بازیگر فیلم ما دورۀ پرواز دید تا وقتی در مقابل دوربین قرار می‌گیرد مانند خلبان واقعی بتوانند عمل کند. این کارها خیلی سخت است در یک فیلمی که قرار است ظرف نهایت ۷ماه به جشنواره فیلم فجر برسد.

 ما برای ساخت فیلم برنامه‌­­ریزیِ دو ساله کرده بودیم، اصلاً این حرفها نبود، از زمانی که فیلم­نامه این فیلم حاضر شده، تقریباً ۲۰فروردین ماه، سوم خرداد این کار کلید خورد و بعد هم ۴ماه فیلمبرداری بدون هیچ تعطیلی ادامه داشت و پس از انجام کارهای فنی زمان‌بر، فیلم وارد جشنواره فجر شد. هر کس برای این اثر روز اول برنامه­ ریزی می­کرد به ما می­گفت حداقل ۶ماه پیش­ تولید می­خواهد تا بروید بازیگران و لوکیشن را انتخاب کنید. چندین بار  ما برای لباس و طراح صحنه به سوریه رفتیم. موقعیت‌­های آنجا را از نزدیک می­‌دیدیم. در فیلم لباس­‌ها را ببینید که چطور طراحی شده، ما همه لباس‌ها را در ایران بازسازی کردیم، تمام ماشین‌­های داعش، تمام لوازم، همه  در ایران بازسازی شده. هیچکدام از لحظات فیلم به شما القا نمی‌کند که فیلمبرداری داخل ایران انجام گرفته است، احساس می­‌کنید سوریه است. تک تک جزئیات ما به ازای واقعی دارد. از این جهت بسیار فیلمِ سختی است، چه از لحاظ تعدد لوکیشن، چه از لحاظ بحث پرواز و چه از لحاظ چند زبانه بودن این اثر.

* کارگردانی این کار به نظرم یکی از شاخص­ترین کارگردانی­‌های آقای حاتمی ­کیا است، در یک فضای بسته ۱۱۰دقیقه نشستیم و احساس نکردیم، ۱۲۰ دقیقه گذشت.

از این منظر چقدر خوب که روزنامه‌نگاران و منتقدان سرسختی فیلم را تا انتها تماشا کردند و طبیعی است که مردم و مخاطبان عادی تا انتهای فیلم  می‌­نشینند و فیلم را می­‌بینند و لذت می­برند و سینما را ترک نمی­‌کنند و خیلی سخت است روایت ۱۲۰دقیقه‌ای. امروز  بالای ۹۰دقیقه مخاطب را پای فیلم و سینما نشاندندن خیلی سخت تر از دهه شصت است.

*سال‌ها بود دلم می‌خواست فیلمی در قواره دلتا فورس بسازیم. چون محصول مستقیم اسرائیل بود و خیلی فیلم پروپاگاندایی شسته و رفته‌ای بود. من به وقت شام را نوعی پاسخگویی به چنین آثاری می‌دانم. اما سینماگران اسرائیلی و حامیانشان و منتقدان سینما در دهه هشتاد چه کردند با آن فیلم، که اثر متوسطی بود و سینماگران و منتقدان ایرانی چه کردند با فیلم به وقت شام. مستقل از هر قضاوت جناحی و حزبی، مهمترین شاخصه‌های امنیت ملی ایران را به عنوان یک وطن پرست نه آدم حزبی، می توان در این فیلم جستجو کرد.

 ما نظام فرهنگیِ جالبی داریم، فیلمسازان را تربیت می کند، به آنها پول می­دهد و درعرصه های داخلی وخارجی  مطرح می‌­شوند، بعد آن ها علیه خود انقلاب شروع به فعالیت می­کنند. یعنی شما متوجه نمی­‌شوید چه اتفاقی می‌­افتد؟ بچه‌­ای که در یک خانواده‌ای خاص رشد می­‌کند، حداقل تابع آن خانواده است. تصور کنید در حالتی دیگر بچه عصیانگر شده و علیه‌ خانواده‌اش شروع می­‌کند به صحبت کردن و حرف زدن و تقویت کردن این جریان. برخی از فیلم «به وقت  شام» خوششان نیامد، به نظرم مخالفت‌شان کاملا ایدئولوژیک است، بگذریم. در نظام فرهنگی ما فیلمی با صد میلیون تولید می شود و فیلمساز با جلوه‌گری و مخالف خوانی و اپوزیسیون شدن که من تحریم  هستم و حق فعالیت در داخل کشور را ندارم جایزه‌ای معادل یک میلیارد تومان را از آن خود می‌کند. از طرفی در بهترین پنت هاووس های تهران زندگی می کند و با بهترین درآمدها در خارج از مرزها وانمود می‌کند که در حصر است. جالب است که این فیلمساز الفبای فیلم سازی و سیاه مشق هایش را با بودجه همین دولت وهمین نظام فرهنگی تمرین کرده وعده ای هم حامی این رویکرد می‌باشند. فیلم هایی که رسما فرهنگ و تمدن و نگاه زیبا وانسان دوستانه ملت ومردمش را می‌فروشد و بدبختی ها وفلاکت های سرزمینش را به رخ می‌کشد، برای کسب درآمد وجایزه.

این تفکر امروز ارج و قرب پیداکرده است و مدیران فرهنگی برایشان سینه چاک می‌دهند. واقعاً وطن فروشی وهویت فروشی در مقابل چند دلار بیشتر ارزش دارد؟ البته همه فلیمسازانی که آثارشان جایزه بین المللی می‌گیرند در این چرخه نیستند. کاملا معلوم است منظورم کدام طیف است. چه کسانی باعث شدند که تعریف مردم دنیا نسبت به ایران یک کشور عقب مانده با فاکتور های جاهلیت باشد، این تصور از کجا نشات می‌گیرد. قسمتی از همین آثار برگرفته از ذهن بعضی با اصطلاح فیلم سازان یست که حاضر نشدند برای چند دلار بیشتر واقعیت های جامعه و توسعه و رشد و نمو فرهنگی غنی مردم را به تصویر بکشند. به خدا خیانت شاخ و دم ندارد.

*طبیعی است که چنین جریان قدرتمندی علاقه‌ای ندارد حاتمی‌کیا سراغ سوریه برود.

اصلا دوست نداشتند که حاتمی کیا سراغ سوریه برود و رویدادهای مرتبط با این کشور را چنین مطرح کند. یک زمانی نقدهای زیادی بود که چرا ایران دارد به سوریه کمک می­کند و امکانات می­دهد و چرا ما داریم شهید می­‌دهیم؟ حتی اوایل که شهدا را از سوریه می‌آوردند به نام شهید تشییع نمی‌کردند. پیکرها ساده دفن می­شدند و اعلام نمی­کردند، چون تحت تاثیر فضایی بود که نباید اعلام می­شد. این عده مخالفان همان زمان هم گارد داشتند، گارد نسبت به این جریان که درباره سوریه فیلم ساخته شود.

حاتمی‌کیا آمد از مرز میان اختلافات عبور کرد و  فیلمی ساخت که مردم نسبت به ان اقبال نشان می‌دهند و اهل فن سینما، از لحاظ تکنیک، ساختار فیلمش را تحسین می‌کنند.   همه این دوستان متفق  القول می­گویند این فیلم  با استاندارد جهانی در ایران ساخته شده است.

* مسالۀ ایدئولوژیک را کنار بگذاریم آیا دست یافتن به یک استاندارد جهانی خوب برای فیلم­سازی، نباید ملاک ارزیابی فجر باشد؟

به نظر من آقای حاتمی­‌کیا ثابت کرد در سینمای ایران می­شود فیلم‌­هایی ساخت که با فیلم‌های هالیوودی رقابت کند. جشنواره فیلم فجر به نظر من چون گذشته است و قضاوت­‌ها راجع به آن انجام شده است دیگر الان نمی­‌شود بحثی راجع به آن کرد.

*به نظرم باید برای اصلاح جشنواره سال آینده از همین امروز شروع کنیم.

دوستان باید خودشان فکری بکنند، باید فکر کنند در سازمان سینمایی راجع به جشنواره فیلم فجر، راجع به جشنواره بین‌الملل فجر، راجع به جشنواره کودک، راجع به جشنواره سینمای حقیقت. آقای حیدریان آدمِ خیلی دغدغه­‌مندی است یعنی خیلی به این فکر است که کارهای اساسی در حوزه سینما انجام بدهد و برنامه­‌هایی برای سینمای ایران دارد ولی تا چه اندازه می­‌تواند موفق شود، نمی‌دانم. اما با این چندصدایی که در سینمای ایران وجود دارد، رشد سینمای ایران را می‌توان تضمین کرد؟ چند صدایی که در حوزۀ مدیریت سینمایی وجود دارد. اینها مباحث مهمی است و باید آنها را حل کنند.

تولیداتِ سینمایی ایران این را در سال گذشته رصد کنید. این خروجیِ کارنامۀ آقای حیدریان است، آیا نسبت به دوره­‌های گذشته بهتر بوده که بعید می­دانم و اگر هم نبوده یک بحث دیگری مطرح است. امسال خروجی این دولت را حوزۀ فیلم­سازی خواهیم دید.

*جشنواره فجر حتما نیاز به اصلاح کلان دارد و با دبیر فعلی جشنواره جناب داروغه‌زاده چنین اتفاقی  امکان پذیر نیست.

 جشنواره فجر باید در کنار اینکه محصولات سینمای ایران را نشان می­دهد بی ­هدف و بی‌درد نباشد. باید یک خط و مشی مشخصی داشته باشد. بالاخره قرار است ما جشنواره برگزار کنیم که از این جشنواره یک خروجی­ داشته باشیم. خروجی آن یک چراغ راه برای آیندۀ سینمای ایران است. چگونه در دهه ۶۰ و ۷۰ با انتخاب یک فیلم سینمایی مسیر برای سینمای ایران تعریف می­شد؟ یک زمانی فیلم­‌های جسارت ­آمیز مُد شد، یک زمانی فیلم­‌های مصلحانه مُد شد و براساس همین مثلاً می­‌آمدند به فیلم «من ترانه  ۱۵سال دارم» جایزه می­دادند به خاطر اینکه یکسری خطوط قرمز را رد کرده بود و سالهای بعد چنین جنسِ فیلم‌سازی مُد ­شد. یعنی جشنواره فجر در یک سالهایی داشت خط و مشی می­داد، کاملاً مشخص بود الان هم همین است، الان هم به نظرم باید از این فضا خارج شود و خط ومشی بدهد، اینکه ما صرفاً بگوییم در جشنواره فیلم فجر داریم فیلم می­بینیم پس تفکر و اندیشه معنایی ندارد، توام با مغالطه است. مگر می­‌شود جشنواره­ هایی که در کل دنیا دارد برگزار می­شود بدون پشتوانه های فکری باشد؟ این حرفِ خنده داری است جشن خانۀ سینما فیلم­‌ها را می­­بیند و تخصصی بررسی می­کند و کارکردش هم همین است، صنفی است. قطعاً جشنواره فیلم فجر ما صنفی نیست و نباید به جشنواره صنفی نزدیک شویم. فجر قرار است چارچوب و هدایت و خط­مشی خودش را داشته باشد و خروجیِ درستِ خودش را ارائه کند، وقتی به این نقطه رسید نقطۀ طلاییِ جشنواره فیلم فجر است.

*یک حرف تحلیلی میان اهالی رسانه  مطرح بود. سریال پایتخت کاری که به وقت شام شروع کرد را تمام کرد، شما چقدر با این موضوع موافقید؟

واقعیتش این است که من اصلاً پایتخت را ندیدم چون گرفتار اکران و مسافرت بودم ولی مجموعه بسیار تاثیر گذار وموفقی بوده معتقدم هر کدام کارکرد خودشان را دارند، یکی از توقعات مردم از به وقت شام این است  که همه آنچیزی را که نسبت به داعش در ذهن دارند در فیلم «به وقت شام» ببینند.

«به وقت شام» جهان خودش را مطرح می­کند و فیلمساز جهان خودش را ارائه می‌دهد و از کارهای دیگری که در حوزه داعش مطرح شده، متفاوت است. ما به آثار متعددی احتیاج داریم که در حوزۀ معرفی داعش تولید شود، یکی اجتماعی باشد، یکی کمدی باشد، یکی سیاسی باشد، یکی رشادت­های مدافعان حرم را نشان دهد، قطعاً همۀ اینها از یک منظر، نگاهِ آدم­های مختلفی را می‌طلبد و قصه­های مختلفی شکل خواهد گرفت و یک زاویۀ دیگری از داعش را نشان می­دهد.

به نظر من «به وقت شام» روایت جامعی از سوریه است با اختلافات طایفه­ای، قومی و دلایل گرایش آنها به داعش. در مورد داعش، تفکرش به شدت مسئله است و نقش انسانی ایرانی در سوریه و حرفی که آقای آشنا گفت حرف بدی نبود. گفت ما به وقت شام را به عنوان یک سند ببریم در سازمان ملل نمایش ­دهیم. به خاطر اینکه ندای ایرانی در به وقت شام شنیده شود. ایرانی که از جان خودش می‌گذرد تا بتواند مردم را نجات دهد. ما خیلی بحث نظامی در فیلم نداشتیم و بحث ما کاملا انسانی است.

*یکی از هیات محترم داوران، در برنامه تلویزیونی هفت در نقد فیلم شما گفت:کاپیتان علی خودکشی می‌­کند؟ یعنی شهادت (استشهادی) از منظر این سینماگر محترم به خودکشی تنزل پیدا می­کند؟

به نظرم خنده ­دارترین بخش اظهار نظر همین مورد است چگونه ممکن است که مفهوم شهادت را با خودکشی یکی می­کند، یعنی باید ببینیم از چه منظری نگاه کرده است؟ چه شناختی دارد که می­گوید خودکشی؟ خودکشی یک مفهوم دیگری دارد، خودکشی برای آرمان نیست، چه کسی برای آرمانش خودکشی می‌کند؟ خودکشی زمانی است که شما به پوچی مطلق رسیده باشید. حتی اگر مفهوم خودکشی و جریان روانشناسی خودکشی را دوستانی که مطرح کردند بدان آگاهی کامل داشتند، هیچ وقت چنین مفهومی را مطرح نمی‌کردند. من از شما می‌­پرسم چه کسانی خودکشی می­‌کنند؟ کسانی که به انتهای خط رسیده‌اند، آیا علی فیلم به وقت شام به انتهای خط رسیده؟ بچه او دارد متولد می­‌شود، او  امید فراوانی به زندگی دارد. به خاطر زن و زندگی‌­اش دارد برمی­گردد، دارد از زندگی و وجود خودش می­گذرد؟

*عده‌ای از منتقدان همین دوستی که مدعی تاریخ نگاری پس از انقلاب است سئوالی پرسیده کهچرا کاپیتان علی چتر برنداشت پایین بپرد و بعد کلید انفجار را بفشارد؟

دقت نکردید که وقتی ما در را باز می­کنیم هواپیما سه چتر بیشتر نداشت. کسانی که  به جزئیات فیلم دقت نمی­کنند، باید یادشان باشد علی سه چتر را بست و چتری دیگری وجود نداشت. در جایی از فیلم دیالوگی مطرح می‌شود و می­گوید عملیات ۱۱سپتامبر دارد در سوریه تکرار می­شود یعنی قرار است این هواپیما به جایی بخورد که مردم زیادی از بین خواهند رفت.

علی دارد می­رود پایین، وقتی سایر افراد را نجات می­دهد، می­بیند هواپیما به شدت دارد پایین می­رود و کارِ دیگری نمی­تواند بکند، دست به انتخاب می­زند و دست به عملیات استشهادی می­زند و از جان خودش می­گذرد که این هواپیما به جای خاصی برخورد نکند  و بعد آرامشی که بر مردم سوریه و جامعه سوریه حاکم است توام با شادمانی زیستی پدیدار می‌شود. کسانی آن بالا بودند که جان خودشان را از دست دادند تا این آرامش روی زمین بتواند حاکم شود.

* قبول دارید برخلاف تحلیلی که ارائه می‌­کنند این فیلم فیلمِ صلح ­طلبانه ­ای است؟

این فیلم به شدت نگاهِ انسانی دارد و به شدت تعریف خوبی از قهرمانان ایرانی ارائه می‌دهد، اصلاً تحلیل درستی از جامعه سوریه داردکه باید شکافته شود.

*برخلاف اینکه حاتمی‌­کیا را فیلمسازِ جنگی می‌­دانند، اما زبان فیلم صلح‌طلبانه است. این زبان به نظرم کار هر فیلمسازی نیست، تا با المان‌های جنگ درباره صلح فیلم بسازد.

 حاتمی‌­کیا فیلم­ساز آرمان­خواهی است، درفیلم آژانس شیشه ای هم آرمانش را مطرح می‌کند، اگر مجبور شود وارد درگیری هم خواهد شد، فقط به خاطر آرمانش. در فیلم­های آژانس و بادیگارد دارد همین مسئله  را مطرح می­کند.

هر جامعه درگیر جنگی، برای قهرمان­های ملی خودش در تمام دنیا، فارغ از جناح ­بندی­های سیاسی احترام قائل هستند، قهرمانان ملی که جان خودشان را به خاطر کشورشان از دست دادند، هنوز کسانی که در جنگ جهانی دوم خانواده­­شان را از دست دادند هنوز قابل احترامند، در روسیه سربازان می­روند به آنها ادای احترام می­کنند. در یادداشت­‌هایشان از آنها به چه عنوانی یاد می­کنند؟ و هیچ کس هم موضع گیری سیاسی در این زمینه نمی‌­بیند. توهین­‌هایی که به شخصیت‌­های ملی ما در بهمن ماه و اسفند ماه طی یادداشت­های مختلف و در فضای مجازی منتشر شد، آیا در شان جامعه سینمایی و هنر دوست ایرانی است.

* حمله به فیلم به وقت شام بهانه ­ای بود که به بزرگان جبهه مقاومت حمله کنند؟

متاسفانه به خانواده ­های مدافعین حرم توهین کردند، فلسفۀ شهادت را زیر سوال بردند، چه کسی می­آید این حرفها را می­گوید؟ چه کسی می­گوید مدافع بشار اسد نه مدافع حرم!؟   یادداشت­هاییشان را منتشر می‌کنند و بعد سریع این یادداشت‌ها را از سایت‌ها و کانال‌های تلگرامی برمی‌دارند. خانواده­های شهدا این تحلیل‌ها  را می­خوانند، دلشان می‌شکند. صراحتاً می­آیند جریانِ جانفشانی و ازخودگذشتگی مدافعان حرم که بانیان صلح و آرامش در این سرزمین هستند را زیر سئوال می‌برند؟ هیچ کس نه در حوزۀ فرهنگی نه جریان­های دیگر، اصلاً راجع به اینها صحبتی نمی­کند! همه سکوت می­کنند حتی نشریات و سایت­هایی که بالاخره پایبند اصول انقلاب هم هستند راجع به این قضیه سکوت می­کنند، تسامح و تساهل می­کنند. باید خیلی مواظب باشیم.

امروز به نظرم خیلی­‌ها دوست دارند در این حوزه فیلم­های خوبی تولید نشود، خیلی­‌ها دوست دارند نهادهای فرهنگی مانند اوج  و حوزه هنری که موفق هستند و هر روز به موفقیت آنها دارد اضافه می­شود از این دایره حذف شوند، خیلی­‌ها می­‌ترسند که موفقیت­های اوج باعث تضعیف خودشان شود و رقابتی که دارد شکل می­گیرد دست آنها را در عدم سوءمدیریت­شان عریان کند و این یک واقعیتی است.

*چه باید بکنیم؟

باید خیلی مواظب باشیم، فیلم­سازی برای من، یک نوع  آرمان­خواهی است که در همان مسیر هم گام برمی­دارم. یعنی روزی که فرزند خانواده شهید آمده بود جشنواره مقاومت، بعد گفت راجع به بابای من فیلم می­سازی؟ من به او گفتم می­سازیم مطمئن باش، البته ما نمی­توانیم راجع به تمام قهرمانان که پدران آنها هستند فیلم بسازیم چون تک تک پدران آنها قهرمان ملی هستند، ما می­توانیم یک فیلم بسازیم و به همۀ آنها تقدیم کنیم و تلاش کردیم این اتفاق بیفتد.

ادامه دارد...

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.