شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۳

نگاهی به فیلم سینمایی «کار کثیف»

سینما در علفزار می‌پیچد!

 فیلم کار کثیف

سینماپرس: بیان صرفا تیرگی و تلخی جامعه، نقص فیلمنامه در روایت، عدم چالش در داستان، با یک پایان بندی مضحک از جمله نقص های موجود در فیلم است. تنها نکته قابل دفاع فیلم چابلوسی فیلمساز از دولت تدبیر و امید است، برای کسب بخشی از جوایز امسال، اکنون که آقای روحانی آمده و اقتصاد رونق گرفته می توان به کشور برگشت.

به گزارش سینماپرس،  "مهاجرت می‌کنم، پس روشنفکرم!؟" یا "روشنفکرم، پس مهاجرت می‌کنم!؟ " هیچ‌کدام. روشنفکر هیچ مبنا و بن‌ مایه‌ای ندارد جز  تکیه و تکثیر فیلم‌های قبلی خودش؛ شمال و مهاجرت و … و دلیل رو به افول بودن هنر فعلی هم همین است. نه علت‌ها را می‌فهمند و نه معلول‌ها را.

«خسرو معصومی»، فیلم اولی نیست، پر پرواز و باد در علفزار می‌پیچد و رسم عاشق‌کشی و… را در دهه‌های مختلف ساخته است؛ یک شمال و یک جنایتِ ناشی از رقابت عشقی! خسرو معصومی سینما را معمولی و عادی فهمیده است، ایده سرگرمیِ کِش آمده و برآمده از کلیشه‌های زورکی و اذیت کننده. فیلم کار کثیف، سبک شخصی است که نه فیلمفارسی است و نه نئورئالیسم؛ تلفیقی است از جدایی نادر از سیمین و فیلم‌های «کیارستمی» که حتی از ادبیات هم می‌گریزد.

 این سینما به‌هیچ‌عنوان سینمای ملی محسوب نمی‌شود زیرا مهاجرت، ایده جدیدی نیست، مال ایران هم نیست! هرسال، پاکستان و افغانستان و ترکیه و هند و ارمنستان و…. فیلم درباره آن یا برای آن می‌سازند.   به کجا و به چیز تکیه کرده‌اند این سینماگرانِ کلاه بِرِه، که دیگر، سودای گیشه را از سر گذرانده و با علم به اینکه فیلمشان زمین می‌خورد، اما جدی و محکم، ایده‌ای تکراری و ته کشیده و رمقش رفته خود را می‌سازند!؟ نگران گیشه نباید بود، نگران ته کشیدن ایده‌ها و خلاقیت‌ها باید بود که فضا و تِم فیلم‌سازی خود را نمی‌توانند عوض کنند و مدام به تکرار میفتند.

این سینما در حال خود تخریبی است و هیچ آورده‌ای ندارد و به پلک زدنی، بنای درست نشده، ویران می‌شود؛ همان‌گونه که پایان فیلم کار کثیف، ثمره ماشین مهاجرت، در کمال مسخرگی و ناکامی، غرق و نابودی بود!

کار کثیف، راه نجات

در فیلم جدید آقای «خسرو معصومی» علاوه بر مسائل دینی، مسائل اخلاقی نیز پایمال است. شرافتمندان قصه الکلی هستند و حامی جوانان، او را در بزنگاه ها، جایی که جوان در خطر است او را یاری می کنند و از خطر دور می کنند، جوان را می فهمند و خرید و فروش مشروبات را نیز نوعی کار می دانند. کارگردان گرفتاری مالی را توجیه می کند و فروش حاصل از مشروبات را راه حل می داند. مهم نیست کارت چه باشد، چند نفر کور و کشته می شوند، هر کاری که میکنی و هر طور که می خواهی پول دربیاور، فقط عرق تقلبی نفروش که عامل گرفتاری تو همان است!

مساله ی داستان، جوانان نیست زیرا در نهایت در این شرقی غمگین، جوان و پیر، ابتدا و انتهای هر نسل از جامعه همگی شرب خمر می کنند! گره داستان، نه مساله ی فرهاد قصه است و نه مظلومیت زنانی چون الهام در مقابل خواسته ی مردان، بیان سخنان سیاسی  و نخ نما شده در دل دیالوگ هایی همانند آواز دسته جمعی که به نوعی ادای دِین به فیلم پل چوبی است. مهاجرت بهانه ای است و اصل رفتن است، باید بروی و راه برون رفت هر چه که هست باشد، فقط باید رفت از جامعه ای که از همسایه غربی خود زمستانی و غمگین تر است که چه برسد به بهشت آرزوها!

بیان صرفا تیرگی و تلخی جامعه، نقص فیلمنامه در روایت، عدم چالش در داستان، با یک پایان بندی مضحک از جمله نقص های موجود در فیلم است. تنها نکته قابل دفاع فیلم چابلوسی فیلمساز از دولت تدبیر و امید است، برای کسب بخشی از جوایز امسال، اکنون که آقای روحانی آمده و اقتصاد رونق گرفته می توان به کشور برگشت.

*نقد سینما

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.